فدا كردن جان، به خاطر آرامش پيامبر(ص)

فدا كردن جان، به خاطر آرامش پيامبر(ص)

يكى از دست‏ پرورده‏ ها و عشاق پيامبر(ص) ابورافع است. او برده عباس بن‏ عبدالمطلب عموى پيامبر(ص) بود. عباس او را به پيامبر(ص) هديه كرد و وى اسلام آورد، پس به حبشه و بعد به مدينه هجرت كرد. در بيعتهاى پيامبر(ص) حضور داشت و با ايشان عهد كرد و بالاخره وقتى او خبر اسلام آوردن عباس را به گوش پيامبر(ص) رساند، حضرت او را آزاد ساخت. ابورافع كه عاشق اخلاق و سجيّه‏ هاى پيامبر اكرم(ص) شده بود، حضرت را رها نكرد و پيوسته در خانه ايشان به خدمتگزارى مشغول بود و آن را بر آزادى ترجيح مى‏داد.
روزى او بر پيامبر اكرم(ص) وارد شد و حضرت را در حال استراحت يافت و ديد كه مارى به سوى ايشان در حركت است. فكر كرد اگر بخواهد مار را بكشد، شايد پيامبر(ص) از خواب بيدار شود و اگر اقدامى انجام ندهد، ممكن است مار پيامبر(ص) را نيش بزند. او براى حفظ جان و خواب پيامبر(ص)، بين حضرت و مار خوابيد تا سپر بلاى حضرت شود. پس از لحظاتى پيامبر(ص) بيدار شد، در حالى كه آيه «انما وليكم اللّه‏ و رسوله …» را تلاوت مى ‏كرد و ابورافع را كنار خود ديد. پرسيد: اينجا چه مى‏ كنى؟ چرا اينجا خوابيده ‏اى؟!
ابورافع جريان را تعريف كرد. حضرت فرمود: برخيز و مار را بكش.
شايان ذكر است آيه «انما وليكم اللّه‏ و رسوله …» در باره ولايت حضرت على(ع) و از آيات سوره مائده است كه در اواخر عمر پيامبر اكرم(ص) نازل شده است و اسلام آوردن عباس، حتما قبل از اين زمان انجام شده است. بنابراين ابورافع در آن زمان برده نبوده و انسانى آزاد بوده است و روشن است كه چنين انسانى حيات و زندگى خود را بر هر چيز مقدم بدارد، زيرا تازه طعم آزادى و استقلال را مى‏ چشد؛ ولى ابورافع نه تنها حفظ جان پيامبر(ص) را بر حيات خود ترجيح مى ‏دهد، بلكه فكر مى ‏كند بايد جان خودش را فداى لحظه ‏اى از استراحت پيامبر اكرم(ص) نمايد، و به همين قصد بين مار و پيامبر(ص) فاصله مى ‏شود، تا خود بميرد، ولى پيامبر اكرم(ص) از خواب بيدار نشود.
پيامبر اكرم(ص) چگونه رفتار مى‏ كرد كه برده وى يا به هر حال يك انسان، اين گونه عاشق او و حاضر است براى لحظه‏ اى استراحت ايشان اين چنين جانفشانى كند، در حالى كه به هيچ روى نمى ‏توان گفت امور دنيايى يا اميد به جايزه و امثال آن وى را به اين كار وا داشته است؟! بيدار كردن پيامبر اكرم(ص) كار مشكلى نبود و حضرت ناراحت نمى ‏شد، ولى ابورافع تشخيص مى‏دهد جان او كمتر از استراحت پيامبر اكرم(ص) ارزش دارد.
در اينجا تنها به يك ويژگى از حضرت، كه در ميان همين داستان به طور گذرا آمده است، اشاره مى‏ كنيم:

پاداش بزرگ در مقابل كار خوب
چنان كه گذشت ابورافع برده عباس بود كه او را به پيامبر اكرم(ص) بخشيد. وقتى ابورافع خبر مسلمان شدن عباس را به پيامبر اكرم(ص) رساند، حضرت او را آزاد ساخت. از اينجا روشن مى‏شود پيامبر اكرم(ص) كار خوب را ـ هر چند كوچك باشد ـ ناديده نمى ‏گرفت و در مقابل آن پاداش زيادى پرداخت مى‏ كرد. وقتى خبر اسلام آوردن يك انسان پاداشى به اين بزرگى داشته باشد و از طرفى روشن است انسان بنده احسان است، معلوم مى‏ شود چرا ابورافع عاشق پيامبر اكرم(ص) است. البته اين تنها يك علت است كه در اين ماجرا از روى آن پرده‏بردارى شده و به دست ما رسيده است. مسلما آن حضرت ويژگيهاى فراوانى داشته كه ابورافع را عاشق خود مى‏ساخت كه شايد در اين نوشتار بتوانيم به برخى از آنها اشاره كنيم.
حال هر كسى از خود مى ‏پرسد: اگر خبر اسلام آوردن عباس، چنين پاداشى را به همراه داشت، فاصله شدن بين مار و آن حضرت و كشتن مار، چه پاداشى را داشته است؟
ابورافع چنين نقل مى‏ كند: «پس از اينكه مار را كشتم، پيامبر اكرم(ص) دست مرا گرفت و فرمود: اى ابورافع! هنگامى كه گروهى با على مى‏جنگند و او برحق است و آنان بر باطل، تو در چه موضعى هستى؟
از حضرت خواستم برايم دعا كند كه اگر دشمنان امام را ديدم، خداوند نيروى جنگ با آنان را به من عطا كند و ايشان نيز دعا كرد. سپس دست مرا گرفت و بين مردم آورد و فرمود: هر كس مى ‏خواهد به شخص مورد اعتماد من در مورد جان و اهل‏بيتم نگاه كند، به ابورافع بنگرد كه او امين بر جانم است.»
دو عمل از ابورافع (حايل شدن بين پيامبر(ص) و مار و كشتن آن) و دو پاداش بزرگ از پيامبر اكرم(ص) (پيشگويى از جنگى كه بين حضرت على(ع) و مخالفان رخ خواهد داد و برحق بودن حضرت على و وجوب يارى او، و دعاى پيامبر(ص) در حق ابورافع) مضمون اين روايت است. جالب است بدانيد ابورافع در جنگها در خدمت حضرت على(ع) بود و پس از شهادت حضرت، خانه خود را در كوفه فروخت و به همراه امام حسن مجتبى(ع) به مدينه رفت و در خدمت آن حضرت بود.
اگر توجه شود كه مردم در هر زمانى پيوسته خود را به آب و آتش مى‏زنند تا تأييدى از يك مقام عالى ‏رتبه دريافت كنند، روشن مى‏شود چه لطف و عنايت بزرگى، پيامبر(ص) به ابورافع كرده است. ايشان در اواخر عمر شريفش و در حالى كه پيامبر خاتم و داراى حاكميت وسيع در جزيرة العرب بود و بر جانها حكومت مى‏كرد، چنين تأييديه مهمى را به ابورافع مى‏دهد و او را در جمع مردم به عنوان امين خود و اهل‏بيتش معرفى مى‏ كند.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.