متنی در فضای مجازی منتشر شده که در آن، ادعا میشود که قرآن به مخالفان خود توهین کرده است. در این نوشتار به پاسخ این شبهه میپردازیم.
چون متن طولاني است در هر قسمت اول متن شبهه آورده میشود و سپس پاسخ داده خواهد شد.
اشکال: بسیاری از مسلمانان قرآن را کتاب اخلاق و پیامبرشان را معلم اخلاق میدانند. البته این درست است که در قرآن دستورات اخلاقی زیادی آمده است ولی به نظر میرسد رعایت اخلاق بیشتر مختص دایرۀ مسلمین است و الا وقتی بحث کفار و منافقین پیش آید در خود قرآن نسبتهایی به آنها داده شده است که واقعا خلاف اخلاق است. اگر قرآن کتاب اخلاق است چگونه بیاحترامیهای فراوانی به مخالفین خود کرده است. در بسیاری از موارد قرآن «مخالفین» خود را به حیواناتی مثل گاو و گوسفند تشبیه کرده است.
جواب: اولا لازم است در مورد کلمۀ «مخالفین» بحث کنیم. آیا اینها فقط مخالف هستند یا اینکه معاند و کسانی هستند که ضد بشریت و ضد انسان کار میکنند و جنگ راه مياندازند و قصد كشتن دارند و حتي بسياري را با شكنجه و امثال آن ميكشند؟ برخی افراد واقعا ضد انسان هستند مثل کسی که دختر خود را میکشد. یا مثل کسی که چون چند پسر قوی دارد طائفه پدري خود را ریشهکن میکند.
محیط عربی حجاز و نبودن امکانات به گونهای بوده که عربها ضربالمثلی داشتهاند که من و پسر عمویم با هم و بر علیه هم هستیم یعنی مادامی که بر علیه قبیلۀ دیگری میجنگیم با هم هستیم ولی زمانی که جنگ با آن قبیله تمام شد خودمان بر علیه هم میجنگیم. آنها بدون امکانات بودند و روحیۀ این چنینی داشتند. اگر نَسَبهای عربها را ببینیم متوجه میشویم که یکدفعه نسبی قطع میشود. اصلا عرب آن زمان يعني شمشیرزنی و غارتگری.
ماه های حرام 4 ماه است که جنگ در آن ماهها حرام بود. چون 3 ماه از ماههای حرام، پشت سر هم قرار داشت و عربها نمیتوانستند جنگ نکردن در سه ماه را تحمل کنند به همین خاطر ماه آخر را تحمل نمیآوردند و جنگی شروع میکردند و ماه دیگری را جایگزین آن میکردند. كه قرآن از نسيء نهي كرده است. پس آنها نمیتوانستند حمله نکردن را تحمل کنند. همچنین در دعای ماه صفر آمده است که «فاكفني شر خلقك؛ خدایا از شر مخلوقاتت مرا حفظ کن» و این دعا برای این بوده که وقتی محرم به اتمام میرسید جنگها شروع میشد.
حال در چنین جوی با عربها چه باید کرد؟ آیا باید همه آنها را کشت؟ اگر بخواهیم همه آنها را بکشیم کسی نمیماند و تازه به جنگها اضافه میشود و اگر بخواهیم نکشیم باز به آدمکشی دست میزنند.
بهترین راه برای مقابله با اینها تهدید و هشدار بوده است و اینکه با الفاظی مثل سگ و گرگ و امثال آن کاری کنیم که وجدانشان بيدار شود و کمکم خوب بشوند. پس قرآن به افرادی که امروزه هستند و حتی دین را قبول ندارند توهین نمیکند بلکه اتفاقا ادبیات دیگری نسبت به افراد امروزه دارد ولی آنهایی که آدمکش بودند و کینههایی نسبت به اسلام پیدا کردند برای مقابله با آنها برای اینکه شوكي وارد كند تا متحول شوند جملاتی آورده که شما در اشکال خود به آنها اشاره کردهاید.
پس قرآن برای هر گروهی ادبیاتی بکار برده است. با این روش، هم انسانهای قبل را از کشتن باز میدارد و هم امروزیها را به علم تشویق میکند.
به عنوان مثال قرآن برای مردم امروز این ادبیات را دارد:
اَلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ اَلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ هَدٰاهُمُ اللّٰهُ وَ أُولٰئِكَ هُمْ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ ﴿الزمر، 18﴾
آنان که سخن را میشنوند و از بهترینش پیروی میکنند، اینانند کسانی که خدا هدایتشان کرده، و اینان همان خردمندانند.
قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ اَلسَّمٰاوٰاتِ وَ اَلْأَرْضِ قُلِ اللّٰهُ وَ إِنّٰا أَوْ إِيّٰاكُمْ لَعَلىٰ هُدىً أَوْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ ﴿سبإ، 24﴾
[به مشرکان] بگو: چه کسی از آسمان ها و زمین به شما روزی میدهد؟ بگو: خدا. و بی تردید ما یا شما بر هدایت یا در گمراهی آشکار هستیم.
پس معلم اخلاق باید با توجه به روحیۀ افراد سخن بگوید. طبق این حرف، قرآن به مخالفین خود بیاحترامی نکرده بلکه نسبت به انسانکشها مطالبی گفته است تا شوكي باشد براي بيداري آنها يا تهديدي باشد براي منع آنان. حال واقعا نسخۀ شما برای این انسانها چیست؟
در بسیاری از موارد به کسانی که آدمکش هستند و مورد تذکر قرار میگیرند ولی نمیشنوند میگوید مگر كري؟ گوسفندان و حيوانات نميشنوند. مگر تو حيواني؟ مگر تو گوسفندی؟ چرا وقتی حق را شنیدی و فهميدي كه بچه كشي بد است به شنيدهها عمل نمیکنی؟ اینها هیچیک بیاحترامی نیست، بلکه بیان واقعیت نسبت به آدمکشهاست.
اشکال: خوب است به این آیات اشارهای داشته باشم:
در آيه 108 سوره مومنون آمده است كه خدا به جهنميان مىگويد : قَالَ اخْسَئُواْ فِيهَا وَ لَا تُكَلِّمُونِ يعنى [خدا] مىگويد: [اى سگان!] در دوزخ گم شويد و با من سخن مگوييد! (ترجمۀ حسین انصاریان)
آيا اين تعبير ، فحش نيست؟
جواب: این آیه مربوط به قیامت است و قیامت روز بروز ملکات نفسانی انسان است. انسانی که گرگ صفت است و بق آيه 106 اهل شقاوت است و طبق آيه 109 اهل مسخره كردن ديگران است و خودش را اصلاح نکرده است در قیامت ملکات نفسانی او كه صفت درندگي اوست بروز میکند مثل حالت خواب که گاهی اوقات كابوس ميبينيم كه بروز همان كارهاي روزانه است.
چنین تعابیری خطاب به انسان بما هو انسان نیست بلکه مربوط به حیوانیت اوست كه در روز قیامت براي ديگران هم پیدا شده و به همین خاطر به او چنین گفته شده است. پس او در روز قیامت واقعا سگ درنده است.
بله ما که حقایق درون افراد را نمیدانیم حق نداریم به آنها گرگ یا سگ بگوییم چرا که توهین میشود ولی وقتی خدایی که حقیقت را میداند چنین میگوید توهین نیست چون بیان واقعیت است.
معلم سر کلاس شاگردان خود را امتحان میکند و به کسی که درس نخوانده میگوید تو ضعیفی. این توهین نیست. حال واقعا اگر بچه عذری داشته باشد که معلم خبر ندارد نمیتواند به او بگوید تو ضعیف هستی.
اگر معلم به کسی که واقعا درس نمیخواند بگوید: (بازيگوش) يا به بچهاي كه واقعا درس نميفهمد بگويد كودن. این بیان واقعیت است نه توهین.
با مجموع توضیحاتی که از ابتدا تا اینجا گفتیم مشخص شد که برخی از تعابیر قرآن مربوط به دنیا است تا فرد از کارهای بد دست بردارد و برخی مربوط به آخرت است که بیان واقعیت میباشد.
پس اخْسَئُواْ در آخرت است چرا که در آخرت به صورت سگ محشور شده است. در واقع او اينجا انسان سگصفت است و آنجا انسان سگ.
فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِن تحَمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَترْكْهُ يَلْهَث (اعراف،176)
ترجمه : پس حكايت وى، حكايت سگ است كه اگر بر آن بتازى، زبان برآورد و اگر رهايش كنى باز هم زبان برآورد.
جواب: در دنیا عدهای هستند که عالم بي عملند. مثلا ميدانند مردم در فقر و بدبختي هستند باز از مردم ميدزدند هر کاری با آنها شود كه خوب شوند باز دست از اختلاس بر نميدارند، باز فحش میدهند و جنایت میکنند. حال اگر به چنین کسی بگویند تو مثل سگ هستی که در هر صورت واق واق میکنی تا شايد بيدار شود آيا این اشکال دارد؟
أُوْلَئكَ كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف،179)
ترجمه : آنها چون چهارپايانند بلكه گمراهترند، و آنان غافلانند.
جواب: خوب آيه را اگر از اول بخوانيد جوابتان داده ميشود. چهارپا عقل ندارد و اگر اشتباه میرود به خاطر عقل نداشتن اوست. حال کسی که عقل دارد ولی بیعقلی میکند از چشم و گوش و قلبش استفاده نميكند آیا مثل چارپا نیست؟ پس گفتن چارپا به چنین کسی خودش اخلاق است چرا که چنین فردی را باید متوجه کرد که بکار نگرفتن عقل، انسان را در مرحلۀ حیوانی قرار میدهد.
مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْرَئةَ ثمُ لَمْ يحَمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يحَمِلُ أَسْفَارَا (جمعه،5)
ترجمه : وصف كسانى كه عمل كردن به تورات به آنان تكليف شده است، آن گاه به آن عمل نكردند، مانند خرانى است كه كتابهايى را [كه هيچ آگاهى به محتويات آنها ندارد] حمل مىكند.
جواب: کسی که ادعا دارد اهل کتاب است ولی به آن عمل نمیکند حقیقتا مثل خری است که کتاب حمل میکند. این آیه بیاحترامی نیست بلکه بیان واقعیت است.
فَمَا لَهُمْ عَنِ التَّذْكِرَةِ مُعْرِضِينَ(49) كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ(50) فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةِ (51) سوره مدثر
ترجمه : چرا آنها از تذكّر روى گردانند؟! (49) گويى گورخرانى رميدهاند، (50) كه از (مقابل) شيرى فرار كردهاند! (51)
جواب: کسی که از تذکرها فرار میکند و در واقع عقل و فهم خود را به هيچ ميانگارد واقعا مثل حیوانی است که از دست شیر فرار میکند. گورخری که از شیر ترسیده توجه خود را به اطرافش جلب نمیکند و در چاله میافتد. حال انسانهایی که از عقل و علم گريزانند اینگونه هستند و از حق فراری میباشند نیز در چاله جهالت میافتند.
أَمْ تحسَبُ أَنَّ أَكْثرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلاً(44)فرقان
ترجمه : آيا گمان مىكنى بيشتر آنان [سخن حق را] مىشنوند، يا [در حقايق] مىانديشند؟ آنان جز مانند چهارپايان نيستند بلكه آنان گمراهترند!
آیا این تعابیر فحش نیست؟
جواب: این هم با توجه به آيه قبلي مقصود افرادي هستند كه عقل خود را كنار گذاشتهاند و دنبال شهوتهاي نفساني حيواني هستند. تازه شايد اين تعابیر دلداری به پیامبر(ص) است و میخواهد به او بگوید این افراد مثل همان حیواناتی هستند که تو در صحراء میچراندی. پس آیه راجع به انسانهایی است که نمیتوان آنها را تربیت کرد نه راجع به انسانهاي حقخواه و حقجو . حقپذير.
صُمُّ بُكْمٌ عُمْىٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ(بقره-18)
ترجمه : منافقين كر و لال و كورند، به اين سبب آنان [از گمراهى و ضلالت به سوى هدايت و حقيقت] بازنمىگردند.
جواب: کسی که از منابع شناخت خود بهره نمیبرد در بين مسلمانان است و نور ايمان قلب او را روشن نميكند حقيقتا كور است و وقتي حقايق قرآن را نميشنود حقیقتا کر و لال است و این مطلب از طرف خدا بیان حقیقت است.
قُلْ أَ فَغَيرْ اللَّهِ تَأْمُرُونىّ أَعْبُدُ أَيهُّا الجْاهِلُونَ(زمر-64)
ترجمه : بگو: اى نادانان! آيا به من فرمان مىدهيد كه غير خدا را بپرستم؟!
جواب: این تعبیر نیز یک واقعیت است. اینکه افرادی از پیامبر(ص) كه راه حق را باچشم دل ميبيند و به جهنم ختم شدن راه باطل را ميبيند بخواهند که غیر خدا را بپرست و بر این حرف اصرار بورزند آیا چنین کسانی جاهل نیستند؟ آیا اگر به چنین کسی حقيقت مطلب گفته شود كه تو جاهل هستی و حقیقت را نمیدانی آيا اين توهين است؟
وَ مَن يَرْغَبُ عَن مِّلَّةِ إِبْرَاهِیمَ إِلَّا مَن سَفِهَ نَفْسَهُ….(بقره-130)
ترجمه : جز افراد سفيه و نادان، چه كسى از آيين ابراهيم، (با آن پاكى و درخشندگى،) روىگردان خواهد شد؟!
جواب: واقعا اگر کسانی به ما اصرار کنند که برو بر روی چیزی که سقوط میکند بایست آیا اشکالی دارد که به او بگوییم تو عقلت را از دست دادهای؟ واقعا جواب این افراد چگونه باید داده شود؟ خوب راه حضرت ابراهيم راه فطرت و عقل است شما به كسي كه از فطرت و عقل روبگرداند چه ميگوييد؟
إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِن وَرَاءِ الحْجُرَاتِ أَكْثرَهُمْ لَا يَعْقِلُونَ(حجرات-4)
ترجمه : كسانى كه تو را از پشت حجرهها بلند صدا مىزنند، بيشترشان نمىفهمند!
آیا این تعابیر بیاحترامی نیست؟
جواب: آیا پیامبر(ص) زمانی برای استراحت و گفتگو با خانواده نمیخواهد؟ پیامبر(ص) بیشتر وقت خود را برای مردم میگذراند. حال طبق این آیه چند دقیقۀ محدودی که پیامبر(ص) نزد همسرانش است عدهای به در خانه میآیند و او را صدا میزنند. واضح است که این افراد درست تعقل نمیکنند. کسی که بیموقع صدا میزند آیا نباید به او گفت که چنین نکن؟ آنها اگر عقل خود را بکار میبردند میفهمیدند که پیامبر(ص) نیاز به استراحت دارد. پس گفتن این چیزها توهین نیست. و اين جملات خطاب به كساني نيست كه در وقت ملاقات خدمت حضرت مشرف ميشدند بلكه خطاب به كساني است كه نظم را رعايت نميكردند و در وقت غير مناسب پيامبر را صدا ميزدند.
يَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نجَسٌ (توبه،28)
معنى : اى اهل ايمان! جز اين نيست كه مشركان پليدند.
آیا گفتن نجس به دیگران اشکال ندارد؟
جواب: شما برای این افراد چه تعبیری را پیشنهاد میکنید؟ این آیه مربوط به مشرکین است. دستهاي از آنان مشركان مكه بودند که بعد از دليلهاي واضح در طول بيست سال از بعثت تا زمان نزول اين آيه به اسلام ایمان نیاوردند و تصمیم به کشتن پیامبر(ص) گرفتند تا پيامبر و مسلمانان مجبور به هجرت شدند و بعد از هجرتِ مسلمانان باز اين مشركان بر علیه آنها جنگ راه انداختند و پس از پيروزي مسلمانان در چندين جنگ مجبور شدند مسلمانان را به رسميت بشناسند و با آنان پيمان صلح بستند ولي پس از آن عهد شکنی کردند و سپس پس از فتح مکه دین مطابق عقل را نپذیرفتند. آیه راجع به این دسته از افراد ميگويد اينان پليدند. شما چه ميگوييد؟ ميگوييد اين آدمكُشان پيمان شكن شريف و عزيز و كريمند؟!!!. حال خدا میخواهد به مسلمانان بگوید اینها از امسال به بعد با پرچم شرك و تظاهر به شرك به مکه نیایند. آيا بگويد چون خونريزند مكه نيايند يا چون پيمان شكنند مكه نيايند يا.. ميبينيد كه پليد حد اقلي است كه به آنان نسبت داده ميشود. آیا غیر از پلیدی چیز كمتري مییابید تا راجع به کسانی که 20 سال حرف حق را نپذیرفتند و با حق میجنگیدند گفته شود؟ بله بیان حقیقت البته تلخ است ولي توهین نيست.
اشكال: آيا گفتن رجس به انسانها توهين نيست؟
آيه را بنگريد:
سَيَحْلِفُونَ بِاللَّهِ لَكُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَيهمْ لِتُعْرِضُواْ عَنهمْ فَأَعْرِضُواْ عَنهمْ إِنَّهمْ رِجْسٌ وَ مَأْوَئهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءَ بِمَا كَانُواْ يَكْسِبُونَ(95)توبه
معنى : هنگامى كه [از تبوك] به سوى آنان بازگرديد، براى شما [در جهت معذور بودن خود] سوگند مىخورند تا از آنان صرف نظر كنيد پس از آنان روى برگردانيد زيرا پليدند و جايگاهشان به كيفر خيانتهايى كه همواره مرتكب مىشدند، دوزخ است.
آیا واقعا گفتن رجس به دیگران اشکال ندارد؟
جواب: این آیه مربوط به منافقین است. منافقین کسانی هستند که پس از پيروزيهاي مسلمانان برای سوء استفادۀ مادی مسلمان شدند و قصد داشتند از داخل ضربه بزنند. از جمله در جنگ تبوک که به نيرو نیاز بوده حاضر به شرکت نشدند و بلکه کارشکنی کردند. حال خدا طبق این آیه به مسلمانان میگوید آنها پس از مراجعت شما از جنگ تبوک، نزد شما میآیند تا عذر بیاورند. سپس میگوید اینها پلید هستند. پس بیان واقعیت فحش نیست.
اشکال: در آيه 13 سوره قلم در بيان صفات انسانهايى كه نبايد از آنها پيروى كرد آمده است : عُتُلّ بَعْدَ ذَالِكَ زَنِيمٍ
زنيم به معناى كسى است كه اصل و نسبى ندارد و زنازاده است و این تعبیر يك نوع فحش و سب است که در قرآن بکار رفته است.
جالب است که خود بنده مشاهده کردم که یکی از آیت اللهها برای اینکه فحش دادن را توجیه کند به این آیه استناد میکرد.
جواب: در کتاب التحقیق ج4ص371 و 372 راجع به لغت زنیم آمده است:
ریشۀ (زنم) یعنی چیزی معلق بر چیز دیگر باشد و زَنَم دو چیز معلق بر گوش بز است. در مجموع به چیزی میگویند که اصالت و استقلال ندارد و وابسته به غیر است.
زنیم در آیه به کسی میگویند که استقلال ندارد بلکه بر سوگند تکیه دارد و چون خودش چیزی ندارد مردم را تضعیف میکند تا خودش بالا بیاید.
پس اینکه زنیم را به معنای زنازاده گرفتهاند درست نیست. بله در عربها به کسانی که طایفه نداشتند یا به خاطر کوچک بودن طایفه به طائفۀ دیگر معلق میشوند زنیم گفته میشود و از این باب به کسی که زنازاده است و پدر مشخصی ندارد و خود را به طایفهای معلق میکند زنیم میگویند نه اینکه زنیم به معنای زنازاده باشد. پس قرآن توهین نکرده است.
اصل معنای زنیم به معنای زنازاده نیست بلکه برخی لغات یکی از مصداقهای زنیم را کسی معرفی کردهاند که پدر و مادر مشخصی ندارد.
در مجمع البیان نیز زنیم همینگونه معنا شده است و البته معانی دیگری نیز برای آن آمده است مثل کسی که معروف به شرّ است. همچنین به کسی که لئیم است نیز گفته شده است.
پس آوردن این تعبیر نیز توهین نیست و اگر كسي فحاشي خود را با آيه توجيه كرده او اشتباه كرده نه اينكه آيه فحش داده باشد.
سؤال: آيا به نظر شما كلمات قتل و مرگ و… در آيات ذيل توهين و دشنام نيست؟
إِنَّهُ فَكَّرَ وَ قَدَّرَ(18) فَقُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ(19) ثُم قُتِلَ كَيْفَ قَدَّرَ(20) سوره مدثر
ترجمه : او [براى باطل كردن دعوت قرآن] انديشيد و [آن را] سنجيد (18) پس مرگ بر او باد، چگونه سنجيد؟ (19) باز هم مرگ بر او باد، چگونه سنجيد؟ (20)
قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنىَ يُؤْفَكُونَ(توبه،30)
ترجمه : خدا آنان را نابود كند، چگونه [از حق به باطل] منحرف مىشوند. (30)
قُتِلَ الخَرَّاصُونَ(ذاريات،10)
معنى : مرگ بر دروغپردازان [كه بدون دليل و به ناحق درباره قرآن و حقايقش سخنپراكنى مىكنند.] (10)
قُتِلَ أَصحابُ الْأُخْدُودِ(بروج،4)
معنى : مرده باد صاحبان آن خندق [كه مؤمنان را در آن سوزاندند.] (4)
قُلْ مُوتُواْ بِغَيْظِكُمْ (آل عمران،119)
معنى : بگو: به خشمتان بميريد.
تَبَّتْ يَدَا أَبىِ لَهَبٍ وَ تَبَ(مسد-1)
معنی : بريده باد هر دو دست ابو لهب (و مرگ بر او باد)! (ترجمۀ مكارم)
فَاعْترَفُواْ بِذَنبهِمْ فَسُحْقًا لّأِصْحَابِ السَّعِيرِ(ملک-11)
معنی : پس به گناه خود اعتراف مىكنند. و مرگ و دورى از رحمت بر اهل آتش سوزان باد.(ترجمۀ انصاریان)
وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ فَتَعْسًا لَهمْ وَ أَضَلَّ أَعْمَالَهُمْ(محمد-8)
معنی : و كسانى كه كافر شدند، مرگ بر آنان! و اعمالشان نابود باد!(ترجمۀ مکارم)
جواب: این آیات میخواهد اوج ناراحتی خدا از این گروهها را برساند. اینها کسانی هستند که قصد تهمت به پیامبر(ص) و قرآن را داشتهاند و بدون دلیل بر علیه قرآن شایعهپراکنی میکردند. به عنوان مثال ابولهب جنایتهای زیادی مرتکب شده و توهینهای زیادی به پیامبر(ص) کرده است. حال در اینجا تنها یک جملۀ توهینآمیز به او گفته شده تا به او بفهماند این طرف نیز توان مقابله دارد ولی به خاطر رعایت اخلاق چیزی نمیگوید.
اشکال: این آیات همگی دلالت بر کارها و صحبتهای غیر اخلاقی دارد؟ جالب است که طرفداران جمهوری اسلامی برای اینکه مرگ خواستن برای آمریکا را توجیه کنند به این آیات استناد میکنند.
جواب: بسياري از کارهایی که در جمهوری اسلامی انجام میشود را نباید به حساب دین گذاشت چرا که کارهای آنها بیشتر جنبۀ سیاسی دارد. علاوه بر این، همۀ این آیات بیان خداوند است که از درون انسانها آگاه است ولی ما که از درون افراد خبر نداریم نمیتوانیم چنین جملاتی را برای آنها بکار ببریم. نکتۀ دیگر اینکه مرگ فرستادن بر یک ملت که شامل گروههای مختلف است صحیح نیست و اصلا ربطی به قرآن ندارد.
اشکال: با خواندن مجموع این آیات بیشتر این به ذهن میرسد که رعایت اخلاق که در قرآن توصیه شده دارای محدوده است و الا زمانی که فردی بخواهد قرآن را نپذیرد خود قرآن نسبت به او بیاخلاقی کرده و به او نسبتهای غیر اخلاقی مثل حیوان داده است. آیا چنین کتابی که اینقدر الفاظ غیر اخلاقی در آن آمده است شایستۀ تبعیت است؟
جواب: اتفاقا قرآن اخلاق را برای همۀ انسانها میداند و به همین خاطر پیامبر(ص) اسلام حتی با مخالفین خود بهترین برخوردها را داشته است و حتی ابوسفیان و هند را بخشید. اخلاق در اسلام مربوط به انسان بما هو انسان است. اما انسانهايي كه به آنها حرفهاي به ظاهر توهينآميز زده شد در واقع جنايتكاران بودند و توهينها مربوط به جنبه جنايتكاري آنان است نه مربوط به انسان بودن آنان.
ان شاء الله موفق باشيد.