سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
سخنرانی استاد احمد عابدینی به مناسبت آغاز دهه فاطمیه:
اختلاف در روز پرواز به ملکوت اعلی منافی با یقین به جزئیات حوادث در باره آن
به مناسبت فرا رسیدن دهۀ فاطمیه حضرت زهراء(س) نکاتی در این زمینه بیان میکنم تا هم ارادت خود را نسبت به حضرت زهراء(س) بیان کرده باشم و هم نقدی به برخی روضهخوانها وارد کرده باشم.
در ابتدا به قصهای که مرحوم آیت الله ایزدی به مناسبتی برای ما بيانکرد اشاره میکنم:
یکی از سلاطین به اصفهان آمده بود و شخص عارفنمایی پولی به مأموران حكومت داد و گفت: سلطان را به دیدن من نیز بیاورید. آنها قبول کردند و آن عارفنما نیز زندگی سادهای برای خود فراهم کرد تا وانمود کند من عارف و زاهد هستم. از جمله نان بسیار خشکی نیز پیش روی خود گذاشت. آن سلطان وقتی به دیدار او آمد خواست آن نان خشک را بخورد ولی از شدت خشکی نتوانست. سپس به آن عارف خيره شد. عارف به سلطان گفت چرا اینقدر به من نگاه میکنی؟ سلطان گفت: من نمیدانم به این نان خشک نگاه کنم یا به گردن کلفت تو؟
حال مناسبت این قصه با رحلت حضرت زهراء(س) این است که ما نیز نمیدانیم به اختلاف در رحلت حضرت زهراء(س) نگاه کنیم یا به روضههایی که میخوانند؟
توضیح اینکه حضرت زهراء(س) روز خاصی از دنیا رفته است و تا چند روز همۀ مردم مدینه این امر را فهمیدند ولی باز از نظر تاريخي معلوم نشده که ایشان دقیقا چه روزی از دنیا رفته است؟ حال وقتی در این مسألۀ به این روشنی اختلاف است و معلوم نیست ایشان 75 روز بعد از پیامبر(ص) از دنیا رفته یا 95 روز. بي اعتباري خبرهای دیگر در نحوۀ رحلت ايشان روشن است. زمان رحلت که میتوانست متواتر باشد و باید بدون اختلاف ميبود، مورد اختلاف شديد شده است. پس آن چیزهايی كه در باره جزئيات رحلت ايشان مطرح میکنند که مثلا حضرت را زدند و حتی چگونگی زدن را بیان میکنند، معلوم است و اثباتش مشکل است.
من بارها در صحبتهایم گفتهام که بنی امیه هیچ کدام فضلی نداشتهاند. بنی امیه تا بعد از فتح مکه علیه پیامبر(ص) بودند و بعد از فتح مکه به زور ایمان آوردند. در مورد بنی عباس نیز باید توجه شود که عباس آخرین مهاجر بوده است و یکي دو روز قبل از رسیدن پیامبر(ص) به مکه هجرت کرده است و ربا خواری او نیز تا حجة الوداع وجود داشت.
اینها مفتضحترین طایفههایی بودند که سالهای زیادی به نام اسلام حکومت کردند. اینها برای اینکه كسي توجه نكند كه اينها هيچ فضلی در اسلام نداشتند و برای اینکه جایگاهی برای خودشان در اسلام درست کنند بین طرفداران حضرت علي(ع) و طرفداران خلفاي سهگانه اختلاف انداختند و در سطح وسيعتر بين مهاجرین و بنیهاشم نزاع انداختند. بله بنياميه و بنيعباس با زیرکی بین دو گروه با فضیلت یعنی بنیهاشم از یک طرف و مهاجرین و انصار از طرف دیگر دعوا به راه انداختند تا ضعفهای خودشان پوشیده شود.
شاهد این مطلب در نامۀ 28 نهج البلاغة است که در اینجا به کل نامه اشاره میکنم :
أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ أَتَانِي كِتَابُكَ تَذْكُرُ فِيهِ اصْطِفَاءَ اللَّهِ مُحَمَّداً (صلی الله علیه وآله) لِدِينِهِ وَ تَأْيِيدَهُ إِيَّاهُ لِمَنْ أَيَّدَهُ مِنْ أَصْحَابِهِ؛ فَلَقَدْ خَبَّأَ لَنَا الدَّهْرُ مِنْكَ عَجَباً إِذْ طَفِقْتَ تُخْبِرُنَا بِبَلَاءِ اللهِ تَعَالَى عِنْدَنَا وَ نِعْمَتِهِ عَلَيْنَا فِي نَبِيِّنَا، فَكُنْتَ فِي ذَلِكَ كَنَاقِلِ التَّمْرِ إِلَى هَجَرَ أَوْ دَاعِي مُسَدِّدِهِ إِلَى النِّضَالِ؛ وَ زَعَمْتَ أَنَّ أَفْضَلَ النَّاسِ فِي الْإِسْلَامِ فُلَانٌ وَ فُلَانٌ، فَذَكَرْتَ أَمْراً إِنْ تَمَّ اعْتَزَلَكَ كُلُّهُ وَ إِنْ نَقَصَ لَمْ يَلْحَقْكَ ثَلْمُهُ؛ وَ مَا أَنْتَ وَ الْفَاضِلَ وَ الْمَفْضُولَ وَ السَّائِسَ وَ الْمَسُوسَ، وَ مَا لِلطُّلَقَاءِ وَ أَبْنَاءِ الطُّلَقَاءِ وَ التَّمْيِيزَ بَيْنَ الْمُهَاجِرِينَ الْأَوَّلِينَ وَ تَرْتِيبَ دَرَجَاتِهِمْ وَ تَعْرِيفَ طَبَقَاتِهِمْ؟! هَيْهَاتَ، لَقَدْ حَنَّ قِدْحٌ لَيْسَ مِنْهَا وَ طَفِقَ يَحْكُمُ فِيهَا مَنْ عَلَيْهِ الْحُكْمُ لَهَا. أَ لَا تَرْبَعُ أَيُّهَا الْإِنْسَانُ عَلَى ظَلْعِكَ وَ تَعْرِفُ قُصُورَ ذَرْعِكَ وَ تَتَأَخَّرُ حَيْثُ أَخَّرَكَ الْقَدَرُ؟ فَمَا عَلَيْكَ غَلَبَةُ الْمَغْلُوبِ وَ لَا ظَفَرُ الظَّافِرِ؟ [فَإِنَّكَ] وَ إِنَّكَ لَذَهَّابٌ فِي التِّيهِ، رَوَّاغٌ عَنِ الْقَصْدِ.
ترجمه : اما بعد، نامهات به من رسيد. در آن نوشته بودى كه خداوند، محمد (صلى الله عليه و آله) را براى دين خود اختيار كرد و او را به كسانى كه خود نيرويشان داده بود، يارى نمود.
روزگار شگفت چيزى را از ما نهان داشته بود و تو اكنون آشكارش ساختى. مى خواهى ما را از نعمتى كه خداوند به ما ارزانى داشته و پيامبر خود را به ميان ما فرستاده است، خبر دهى تو، در اين حال، همانند كسى هستى كه خرما به هجر مى برد يا كسى را كه به او تير انداختن آموخته است به مبارزه طلبد.
پنداشته اى كه برترين مردم در اسلام فلان و فلان هستند. سخنى گفتى كه اگر سراسر درست باشد، تو را از آن بهره اى نيست و اگر درست نباشد تو را از آن زيانى نرسد. تو را چه كار چه كسى از چه كسى برتر است يا برتر نيست يا چه كسى زبردست است و چه كسى زيردست؟
آزادشدگان و فرزندان آزادشدگان را چه رسد كه ميان مهاجران نخستين فرق نهند و درجات و طبقات ايشان را تعيين كنند، يا ترتيب دهند. هيهات، آن تير كه نه از جنس تيرهاى ديگر بود، آواز داد و خود را شناساند و كسى در اين قضيه زبان به داورى گشود كه خود محكوم بود.
اى آدمى، چرا به جاى خود نمى نشينى و نمى خواهى كه كاستيهاى خود را بشناسى. چرا در آن رتبه واپسين كه براى تو مقدّر شده قرار نمى گيرى، چه زيان تو را كه چه كسى مغلوب شد و چه سود تو را كه چه كسى پيروز گرديد. تو در بيابان ضلالت گمگشته اى و از راه راست منحرف شده اى.
این نامه خیلی چیزها را روشن میکند. حضرت علی(ع) خوب میداند که معاویه چه در سر دارد. معاویه قصد داشته با مطرح کردن فضائل خلفاء اولا خود را موجه جلوه دهد و ثانیا بین طرفداران خلفاء با طرفداران حضرت علی(ص) اختلاف بیندازد. حضرت علي(ع) خوب مطلب را متذكر شده است، ولی دیگران این دقت را نداشتند. مسلمانان طرفدار علی(ع) حواسشان نبود که بفهمند دشمن چه میکند و وقتی طرفداران معاويه از عمد فضایل عمر را میگفتند يا فضائلي براي او ميتراشيدند، عصبانی شده و فضایل علی(ع) را میگفتند و در این وسط، معاویه و یزید و بنیامیه و بنیعباس تطهیر شدهاند.
حال به نظر میرسد در بحث حضرت زهراء(س) نیز چنین اتفاقی رخ داده باشد. پس باید به این نکات توجه داشته باشیم و فریب نخوریم. باید عقل خود را بکار بیندازیم.
مطلب جالبی در جایی خواندم که گفته بود: حضرت زهرایی که خطبهای غراء در مسجد خواند و آنقدر شخصیت داشت که خلفاء نزد او میآیند و او اعتناء نمیکند آیا این زهراء بهتر است یا زهرایی که در کوچه کتک میخورد؟ واقعا کدام زهراء است که شایسته است او را حقیقتا زهراء بنامیم؟
سعی کنید خطبه حضرت زهراء(س) را مطالعه کنید. مقالاتی که در مورد شخصیت این بزرگوار نوشته شده است را مطالعه کنید از جمله میتوانید مقالۀ بنده با نام (چرا حضرت زهراء این گونه خطبه خواند؟) را بخوانید. همچنین خوب است آیات سوره انسان و تفسیر آن را بخوانید.
باید برای این چیزها وقت گذاشت نه چیزهایی که فقط کینهتوزی ایجاد میکند و شأن حضرت را پایین میآورد و او را حقیر و انتقامگير جلوه میدهد.
پس سعی کنیم عقل خود را بکار بیندازیم. متأسفانه در کشور ما در بسیاری از موارد عقل تعطیل شده است. اگر سلاطین و پادشاهان را بدگویی میکردند ولی باید به این نیز اقرار کرد که آنها عقل داشتند و کشور را خوب اداره میکردند ولی ما در این 40 سال نشان دادیم که عقلمان نمیرسد که چه باید بکنیم و حتی این را نفهمیدیم که اگر جزئیات واقعۀ حضرت زهراء(س) و خلفا این قدر روشن است چرا زمن شهادت معلوم نیست؟ این دلالت دارد که ما عقل خودمان را بکار نمیبریم. در کشور داری نیز متأسفانه همینگونه هستیم.
به هر حال اگر عقل را بکار ببریم در همۀ امور میفهمیم که چه باید بکنیم ولی اگر عقل تعطیل شد هر چیزی ممکن است.
با مجموع این توضیحات امیدوارم متوجه شده باشید که ارتباط داستانی که ابتدا نقل کردم با بحث ما چه بود. اگر آن سلطان به عارف گفته بود: گردن کلفت تو را ببینم یا نان خشک را من نیز میگویم: این روضههایی که از جزئیات شهادت حضرت زهراء(س) گفته میشود را ببینم یا اختلاف در روز شهادت را؟
و اما اگر کسی بپرسد شما قائل به رحلت حضرت زهراء(س) هستید یا شهادت ایشان میگویم: من قائل به اين هستم كه ايشان از اين دنياي فاني رفتند ولی اینکه نحوۀ رفتن چگونه است اختلافی است. هرکسی از دنیا میرود میت است ولی اینکه میت شدنش به نحو شهادت و کشته شدن است یا مرگ طبیعی، این امور در باره حضرت زهرا(س) اختلافی است و وقتی من میبینم اختلاف روز از دنیا رفتنش وجود دارد پس حتما نمیتوان به نحوۀ رحلت اطمینان پیدا کرد. من بجای این حرف ها میگویم اگر می خواهی حضرت زهراء(س) را خوشحال کنی خطبه ایشان را بخوان و بحثهاي موجب تفرقه و اختلاف و جنگ را كنار بگذار.
این بحثها در زمان قبل نفعش به بنیامیه و بنیعباس رسید و الآن به آمریکا و انگلیس. حتما شنیدهاید که یک روحانی در مسجدي در تهران کنار سفارت عثمانی هر روز روضه حضرت زهرا(س) میخوانده و از پهلوي شكسته او ميگفته است فردي شك ميكند و پس از پرسش از روحاني او ميگويد باني دارد و آو اين چنين خواسته وقتي سراغ باني ميرود او ديگري را آدرس ميدهد و وقتی ادامه داده است پس از چند واسطه متوجه شده بودند که منشأ این روضهخوانی اين چنيني به سفارت انگلیس میرسیده است.
پس خوب است بیشتر دقت کنیم و در مسائل اختلافي وارد نشويم و به ساير مسائل مهم و اساسی بپردازیم مثلا خطبه حضرت زهرا (س) را بخوانيم و شرح دهيم.آيات اول تا 22 سوره هل اتي را بخوانيم و تفسير كنيم و….