فایل صوتی جلسه هشتم نهج البلاغه: کلیک کنید
متن جلسه هشتم نهج البلاغه:
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 18/10/1400
شرح خطبۀ همام – جلسه هشتم
أَمَّا اللَّيْلَ فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا
ترجمه: پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند، و اجزاء قرآن را با تفكّر و انديشه مىخوانند.
در ادامۀ صفات اهل تقوا به کارهای شب آنها میرسیم که آنها شب را چگونه میگذرانند؟ از این تعبیر بدست میآید که اجمالا آنها شبها به تلاوت قرآن و رکوع و سجود مشغولند.
مراد از فَصَافُّونَ أَقْدَامَهُمْ این است که با استحکام به نماز میایستند نه با حالت ضعف و خستگی.
و اما تلاوت با قرائت متفاوت است. در قرائت تنها خواندن منظور است ولی تلاوت قرائتی است برای پیروی کردن و کلمۀ تلاوت برای خواندن کتب مقدس بکار می رود نه کتب دیگر. پس باید قرآن خوانده شود تا به آن عمل گردد.
اینکه اهل سنت در نمازها قسمتهای مختلف قرآن را میخوانند بهتر از کار ما است که تنها چند سوره کوتاه را میخوانیم. ما حتی در ماه رمضان که قرآن را ختم میکنیم بیشتر به تمام شدن قرآن میاندیشیم نه به تدبر.
یادم هست شخصی از اهل سنت به من میگفت: «ما در ماه شعبان و ماه رمضان کارهای خود را کم میکنیم و یک دور تفسیر مختصر کار میکنیم.» این در حالی است که بسیاری از مردم ما و بسياري از علماي ما حتی یک دور تفسیر مختصر در طول عمرشان کار نکردهاند.
متأسفانه ما نسبت به قرآن کوتاهی میکنیم. آیت الله جوادی آملی بارها میگفت: ممکن است طلبهای به مرجعیت برسد ولی یک آیۀ قرآن نخوانده باشد یعنی فقه و اصول ما به گونهای درست شده که کاری به قرآن ندارد.
تعبیر تَالِينَ لِأَجْزَاءِ الْقُرْآنِ به این معنا است که خواندن يك سوره در نماز معيار نيست. ما معمولا تنها سورههای کوچکی یاد گرفتهایم و فقط همانها را میخوانیم و تازه به معانی همین سورههای کوچک نیز توجه نداریم.
حتی متأسفانه ما را حساس کردهاند که صاد و غین را درست بگوییم و در این چیزها ماندهایم تا جایی که آن کسی که اهل تهجد است توجهش به مخارج حروف است نه به روح نماز.
این در حالی است که باید به معانی قرآن توجه کرد. به عنوان مثال باید توجه داشته باشیم که 4 بار در سوره حمد از مهربانی صحبت شده است ولی ما به اینها توجه نداریم و متأسفانه از مهربانی دور هستیم. نمازهای ما مصداق إِنَّ اَلصَّلاٰةَ تَنْهىٰ عَنِ اَلْفَحْشٰاءِ وَ اَلْمُنْكَرِ ﴿العنكبوت، 45﴾ نیست چرا که به روح نماز توجه نداریم.
باید بدانیم که شنیدن سخنان رحمت آمیز عاملی برای مهربانی است ولی ما به معانی آیات قرآن توجه نداریم.
پس چند اشکال تا اینجا مطرح شد: یکی اینکه همۀ قرآن را نمیخوانیم. دیگر اینکه به معانی آن توجه نمیکنیم. سوم اینکه حداقل به معنای حمد و سوره نیز توجه نداریم.
امروزه جوانان میپرسند وقتی نماز را نمیفهمیم برای چه بخوانیم؟
در این زمینه باید گفته شود که اگر از اول به گونهای به آنها یاد داده بودیم که معانی آن را میفهمیدند اینگونه نمیشدند. حتی در مواردی كه اشكال ميكنند و ميگويند چون نماز عربي است و ما نميفهميم پس نميخوانيم اشکالی ندارد که به آنان بگوییم نماز را به فارسی بخوانید. با این روش چه بسا آرام آرام خودشان به سمت خواندن نماز با زبان عربی بروند. پس نباید با جوانان مقابله کرد بلکه باید با آنها همراه شد.
به نظر بنده حتي از نظر فقهي و فتوايي لازم نیست یک سوره کامل در نماز خوانده شود كه دليلهايش مربوط به بحث فقه است. ولي از نظر نتيجه فعلا ميگويم: این حکم که در نماز باید سورۀ کامل خوانده شود مطابق احتياط است؛ ولي همين احتياط باعث میشود كه ما ایرانیها تنها به خواندن و فهميدن چند سوره کوچک اکتفا کنیم ولي اگر فتوا داده شود كه جزئي از يك سوره كافي است موجب شود كه همه قرآن خوانده شود و به امر در آيه 20 سوره مزمل(فاقرؤا ما تيسر من القرآن) بهتر عمل شود، سزاوار است آن احتياط به نفع اين تعميم كنار گذاشته شود.
به توضیح عبارت برگردیم:
آیت الله منتظری در ذیل تعبیر يُرَتِّلُونَهَا تَرْتِيلًا گفته است که ترتیل یعنی قرآن، شمرده شمرده و با تأنی خوانده شود.
در مفردات راغب راجع به معنای تلاوت چنین آمده است:
ریشۀ «تلو» به معنای پیروی دو چیز از یکدیگر است به گونهای که بین آن دو فاصله نباشد و در این صورت مصدر آن «تلو» است. گاهی نیز به قرائت یا تدبر در معنا گفته میشود و در این صورت مصدر آن «تلاوت» است. تلاوت مختص به کتاب الله است و از قرائت خاصتر است. وقتی قرآن خوانده شد واجب است که از آن پیروی شود.(مفردات راغب)
و اما در همین کتاب راجع به معنای ترتیل چنین آمده است:
ریشۀ «رتل» یعنی کلمهای را به راحتی از دهان خارج کنیم.(مفردات راغب)
پس ترتیل قرآن یعنی قرآن را به آسانی خواندن نه با سختی.
و اما در اوايل سوره مزمل آمده است:
وَ رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ﴿المزمل، 4﴾
دقت کنید که راجع به سوره مزمل برخی گفتهاند سوره سوم یا چهارمی بوده که بر پیامبر(ص) نازل شده است. برخی هم گفته اند سوره شماره 23 بوده و برخي بشتر و بيشتر تا سوره 98 را هم گفتهاند. اگر سورۀ سوم یا چهارم باشد دستور وَ رَتِّلِ اَلْقُرْآنَ تَرْتِيلاً یعنی همان چیزهایی که تا کنون نازل شده است را دائما بخوان. البته بیشتر به ذهن میآید که با توجه به این دستور، سوره مزمل نباید سوره سوم یا چهارم باشد بلکه باید مجموعهای باشد تا بشود به آن قرآن گفت. پس احتمال قوی این است که سورههای متعددی نازل شده که خدا به پیامبر(ص) دستور میدهد آنها را بخوان نه اینکه تنها دو یا سه سوره باید دائما خوانده میشده است.
و اما در همین سوره مزمل بعد از دستور به ترتیل قرآن میفرماید:
إِنّٰا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً ﴿المزمل، 5﴾
به یقین ما به زودی گفتاری سنگین [چون آیات قرآن] به تو القا خواهیم کرد.
از اینجا میفهمیم تلاوت قرآن باید به گونهای ما را پرورش دهد که بتوانیم قول ثقیل را دریافت کنیم. پس اگر در ماه رمضان قرآن میخوانیم و اصلا اخلاق ما بهتر نمیشود چندان فایدهای ندارد.
در سوره اسراء آمده است:
وَ مِنَ اَللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نٰافِلَةً لَكَ عَسىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقٰاماً مَحْمُوداً ﴿الإسراء، 79﴾
و پاسی از شب را برای عبادت و بندگی بیدار باش که این براي توست، امید است پروردگارت تو را [به سبب این عبادت ویژه] به جایگاهی ستوده برانگیزد.
پس نماز شب پلی است که ما را به مقامی والا ميرساند. بنابراین نماز شب یک امر تعبدی نیست که به صرف نماز شب به مقام محمود برسیم بلکه باید به معنای آیات قرآن توجه کنیم و روح خود را پرورش دهیم تا به مقام محمود برسیم.
به قول آیت الله ایزدی اینکه فکر کنیم اخلاق گفتنی است درست نیست. درس اخلاق را باید شنید و عمل کرد. عمل کردن است که انسان را تغییر میدهد.
پس نماز شب را باید خواند و آيات قرآنی را که در آن خوانده میشود باید فهمید و سپس به آن عمل کرد و الا برخی نماز شب میخوانند و چون بیخوابی کشیدهاند در روز به خاطر خستگی عصبانی هستند. چنین نماز شبی ما را به جایی نخواهد رساند.
يُحَزِّنُونَ بِهِ أَنْفُسَهُمْ
ترجمه: با قرآن جان خود را محزون میکنند.
علت حزن و اندوه این است که میبینند چقدر کارهای بد کردهاند که عقوبت دارد و چه بسیار کارهای خوب را از دست دادهاند.
قرآن کتابی است که به ما میآموزد هرچه عمل خوب انجام دهیم بالاتر از آن نیز هست که آن را انجام ندادهایم. پس نماز شب خوانها نیز حزین هستند چون وقتی به مرحلهاي میرسند میبینند بالاترش نیز هست و آنها باز عقب هستند.
نقل شده که به امام سجاد(ع) گفته شد: چرا اینقدر عبادت میکنی؟ ایشان صحیفۀ حضرت علی(ع) را باز کرد و شروع به گریه کرد و فرمود: کسی میتواند مثل علی(ع) شود؟
ائمه اینگونه بودهاند ولی ما مثل شاگردانِ شاگردان آنها نیز نمیشویم. پس فکر نکنیم با نماز شب به اوج رسیدهایم.
وَ يَسْتَثِيرُونَ بِهِ دَوَاءَ دَائِهِمْ
ترجمه: با قرآن داروى درد خود را مىيابند.
کلمۀ يَسْتَثِيرُونَ از ریشۀ «ثوره» به معنای انقلاب است. گاو نر را ثور میگویند چون زمین را زیر و رو میکند. پس استثاره یعنی طلب زیر و رو کردن.
در خطبۀ اول نهج البلاغه نیز همین واژه به این صورت بکار رفته است:
لیثیروا بهم دفائن العقول یعنی انبیاء میآیند تا زمین عقل ما را زیر و رو کنند و خرافهها را پس بزنند و عقل ما را از آنجا که دفن شده بیرون آورند.
حال استثاره در اینجا یعنی برانگیختن چیزی که به واسطۀ آن درد خود را دوا کنند.
از این جمله بدست می آید که اهل تقوا نیز نياز به دوا دارند. به هر حال هرکسی بيماريی دارد مثل جهل، کبر، بخل و …
البته برخی از ما آنقدر مغروريم که اصلا مرض خود را قبول نمیکنيم ولی اهل تقوا مرض خود را میفهمند. یکی از مریضیها مریضی ندانستن است. ما هر چه بدانیم باز نادانستههایمان زياد است چرا که ما از شكم مادران بدون علم به دنيا آمدهايم و هر چه علم فرا بگيريم باز تمام شدنی نیست. به همین دلیل است که خدا به پیامبرش دستور میدهد: وَ قُلْ رَبِّ زِدْنِي عِلْماً ﴿طه، 114﴾
و بگو: پروردگارا! دانش مرا بیفزای.
ما به هر مرحلهای از دانش برسیم مثل دانش فیزیک، شیمی و حتی علوم و معارف دینی باز مرحلۀ بالاتری هست و علم ما تنها مثل سوزنی است که به دریا زده شده است.
خود من که در بحث تفسیر از اول قرآن تا سوره انعام پیش رفتهام حتی یک آیه نبوده که بگویم کامل فهمیدهام. پس متقیان میدانند که ناآگاه هستند و وقتی قرآن را در شبها میخوانند تا حدی دواء جهلشان را در آن پیدا میکنند.
تازه بحث بیعلمی غیر از بحث حماقت است. ما علاوه بر بيعلمي، حماقت نیز داریم و مثلا زود و بیدلیل بر سر شخصی داد میزنیم.
حال قرآن میخوانیم تا حماقت ما نیز از بین برود. غرور و بخل و کینه هم داریم. به هر حال هر کسی در وجودش قدری از این چیزها را دارد. باید با قرآن به حرکت در آییم و آنچه را که دواء درد ما است در آن بیابیم.
به عنوان مثال وقتی به این آیه میرسیم که میفرماید:
وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ ﴿الهمزة، 1﴾
وای بر هر عیبجوی بدگوی!
باید متذکر شویم و سعی کنیم از عیبجویی دست بکشیم. گاهی اوقات ما با زبان و گاهی با نگاه عیبجویی میکنیم. باید با شنیدن امثال این آیه چنین کارهایی را ترک کنیم.
اهل تقوا سعی میکنند مرحله به مرحله خود را اصلاح کنند.
فَإِذَا مَرُّوا بِآيَةٍ فِيهَا تَشْوِيقٌ رَكَنُوا إِلَيْهَا طَمَعاً وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَيْهَا شَوْقاً وَ ظَنُّوا أَنَّهَا نُصْبَ أَعْيُنِهِمْ
ترجمه: وقتى به آيه اى برسند كه تشويقى در آن است، با طمع بهشت به آن روى آورند، و با شوق با تمام وجود بر آن سر كشند و گمان برند كه آنها[=نعمتهاى بهشت] برابر ديدگانشان قرار دارد.
تَطَلَّعَتْ از تطلّع گرفته شده و به معنای این است که کسی خود را با زور بالا بكشد تا به چيزي اطلاع يابد و این عبارت یعنی آنقدر شوق دارند که دائما سر میکشند و میخواهند چیزهایی در آیات بیابند.
و اما در این عبارت آمده است که اهل تقوا گمان مىبرند كه نعمتهاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد.
برای فهم بهتر این تعبیر خوب است مثالی زده شود: امروزه فیلم میسازند به گونهای که انگار آن شخصی را که در تلویزیون است میبینیم. متقیان نفسشان را به گونهای رشد دادهاند که انگار وعدههای بهشت را میبینند و مثلا وقتي آيه
وَ بَشِّرِ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصّٰالِحٰاتِ أَنَّ لَهُمْ جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ؛ و به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته كردهاند، مژده ده که بهشت هایی ویژه آنان است که از زیرِ آنها نهرها جاری است.
را ميشنوند مثل اينكه چنين بهشتي پیش چشم آنهاست.
به این نکته نیز اشاره کنم که عمل صالح يا کار شایسته که بارها در قرآن مورد سفارش قرار گرفته است تنها منحصر به نماز و روزه نیست بلکه دست فقیر را گرفتن یا حتی پیش بردن علم طبیعی مصداق کار صالح و شایسته است. مثلا در زمانهای قدیم رفتن به مکه با شتر واقعا سخت بود و چند ماه طول میکشید ولی الآن هواپيما حدود سه ساعت ما را به مکه میرساند. پس ساخت هواپیما مصداق کار شایسته است. همچنین ساخت تلفن یا فضای مجازی کار شایسته است چرا که خیلی از کارها را راحت کرده است. نباید زحمات دیگران را بیارزش قلمداد کنیم و بگوییم کسانی که این چیزها را ساختهاند ریشتراش و کرواتی و اهل جهنم هستند. واقعا برخی از ما که ریش داریم برای بشریت چه کردهایم؟ خلاصه اینکه کار سخت را برای مردم راحت کردن کار شایسته است.
و اما به مناسبت اینکه از تعبیر جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ سخن گفته شد بد نیست معنای جدیدی که به تازگی در مورد این تعبیر به ذهنم آمده است را بگویم.
تا کنون این تعبیر را اینگونه معنا میکردند که از زیر درختان بهشت نهرها جاری است.
امروزه که بیآبی شده است و به صورت قطرهای به درختان آب میدهند و ميگويند اگر شلنگهاي آب چكان قطرهاي از زير زمين برده شود و آب به ريشههاي درختان برسد از هدر رفتن آب جلوگيري ميشود. من با توجه به این موضوع به ذهنم میرسد که شاید مراد از جَنّٰاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهٰارُ این باشد که از زیر خود باغهای بهشتی نهر جاری است نه از زیر درختان آن. در واقع نهرهایی در زیرِ زمین بهشت جاری است.
به هر حال وقتی در آیات قرآن دقت کنیم چیزهای جدیدی میفهمیم.