هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
بسم الله الرحمن الرحيم
حضرت نوح تحت فشار شديد
به ياد دارم وقتي كه در تفسير راهنما به تحقيق و نوشتن آن مجموعه مشغول بودم آيۀ بيست و هشتم سورۀ هود و آياتي نظير آن خيلي برايم مشكل بود . حتّي در جلساتي كه شبهاي ماه مبارك رمضان مي گرفتيم و افراد گروه تفسير همگي با هم مشورت مي كرديم اين آيه از آياتي بود كه برايمان حلّ نشده و بالأخره همان برداشت هاي معمولي ذيل آيه ثبت شد و مشكل همچنان باقي ماند.
سئوالها اين گونه بود : اين چگونه استدلالي است كه حضرت نوح ( عليه السلام ) نموده است؟ چرا نبوّت خود و داراي دليلِ روشن بودنِ خود را با امّا و اگر بيان نموده است؟ مگر آن حضرت توانمند بود كه قوم خود را الزام كند تا حرف او را بپذيرند؟ اگر چنين قدرتي را داشت و ياران او زياد بودند چرا خداوند قوم او را غرق نمود؟ و چرا قرآن مي فرمايد ﴿ وَ مَا آمَنَ مَعَهُ الَّا قَليل ﴾ [1] « و با او جز اندكي ايمان نياورده بودند .» و سئوالهايي از اين قبيل.
آيه را يك بار ديگر مرور مي كنيم تا ببينيد اين سئوالها واقعاً جدي است .
﴿ قَالَ يا قَوم أَرَأَيْتُمْ إنْ كُنْتُ عَلي بَيِّنَةٍ مِنْ رَبّي وَ آتَاني رَحْمَةً مِنْ عِنْدِهِ فَعُمّيَت عَلَيكُمْ اَنُلْزِمُكُوها وَ أنْتُمْ لَهَا كَارِهُون ﴾[2]
ترجمه : [ نوح ] گفت : اي قوم من ، به من خبر دهيد ، اگر از جانب پروردگارم دليلي روشن داشته باشم ، و او از نزد خود رحمتي به من ارزاني داشته باشد كه بر شما [ به سبب اعتراضتان ] ناشناخته مانده است ، آيا ما مي توانيم آن را با اين كه از آن كراهت داريد بر شما تحميل كنيم؟
رجوع به تفاسير مختلف شيعه و سني نتيجه اي در بر نداشت و به هر حال آيه هم چنان مجمل ماند . تا اين كه در شب هفتم ريبع الثاني 24 / 1 / 1387 در مسجد ، اين صفحه را خواندند . يك مرتبه معناي جديدي به ذهنم آمد كه مشكل كاملاً برطرف شد و سئوالها جواب داده شد . به خانه برگشتم و دوباره تفسيرهاي متعدد را ديدم ، ترجمه ها و از جمله ترجمة مركز فرهنگ و معارف قرآني [3] را نگاه كردم ديدم نكته اي كه به ذهنم رسيده و آيه در نظرم صاف و روشن شد در هيچ يك از آنها يافت نشد . به همين جهت و به مقتضاي « زكات العلم نشرها » قلم و كاغذ برداشتم تا آن نكته را بنويسم تا شايد ديگران استفاده كنند يا اگر برداشتم داراي اشكال است ارشادم نمايند.
مناسب است خوانندگان عزيز نيز قبل از خواندن قسمت بعدي ، نگاهي به تفسير فارسي و عربي شيعه و سني بيندازند تا شيريني مطلب جديد را كاملاً حس كنند.
حضرت نوح ( عليه السلام ) با زبان فرضي با قوم خود صحبت مي كند تا از آنان اعتراف بگيرد ، نه با زبان واقع.
او مي گويد : فرض كنيد من بر چيزي حجّت و برهان داشتم كه شما بر آن چيز آگاهي نداشتيد آيا براي من جايز بود كه آن را بر شما تحميل كنم؟ مسلّماً جواب اين سئوال منفي است . يعني اگر چيزي براي تو روشن بود و براي ما روشن نبود حق نداري ما را مجبور به پذيرش آن كني . آن وقت در اين جا حضرت نوح سخن اصلي خود را شروع مي كند كه فرض كنيم بت هاي شما حقيقت داشته باشند و راه پدران شما نيز حقيقت داشته باشد و فرض كنيم جهالتهاي شما علم باشد ، خوب وقتي بر من پوشيده است و من آنها را حقيقت نمي دانم ، شماحق نداريد مرا به راه و روش خودتان مجبور كنيد . و اين نشان مي دهد كه قوم نوح نه تنها به او ايمان نياورده بودند بلكه او را به شدت تحت فشار قرار داده بودند تا از راه خود دست بردارد . مؤيّد اين برداشت ، اين است كه در آيات ديگري آزار و اذيّت نمودن وي از سوي مردم روشن مي شود به گونه اي كه خداوند همۀ آنان را غرق مي كند در حالي كه اگر به او آزار نمي رساندند و تكذيب نمي كردند دليلي براي عذاب آنان نبود.
با اين برداشت آية 35 همين سوره نیز روشن مي شود : ﴿ أم يقولون إن افتريته فعلي اجرامي و انا بريئ ممّا تجرمون ﴾
ترجمه : آيا مي گويند : اين [ قرآن ] را به دروغ بافته است ؟ بگو : اگر آن را به دروغ ساخته باشم ، جرم من تنها بر عهدة من است ، و من از جرمي كه شما مرتكب مي شويد بر كنارم .
در واقع پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) مي خواهند بفرمايند : اگر قرآن ساختۀ من باشد من در پيشگاه خدا مجرم هستم و مجازات مي شوم ، امّا شما چه حقي داريد كه به من سنگ مي زنيد و تكذيب مي كنيد و شكنجه مي دهيد ؟
بنابر اين حضرت نوح ( عليه السلام ) و پيامبر اكرم ( صلّي الله عليه و آله ) ابتداءً مي خواهند آن چه كه ارتكاز مردم است را بيرون بكشند و از خودشان اعتراف بگيرند كه دين تحميلي نيست و هر فردي در ابراز عقيده آزاد است ، سپس از همين نكته عليه خود آنان استفاده كنند تا شايد آنان از كارهاي خود دست بردارند. و خودشان اعتراف كنند كه حتّي اگر معجرات انبياء برايشان علم و يقين نياورد ، در ايمان نياوردن معذورند ولي هيچ گونه مجوّزي براي دروغگو خواندن يا آزار و شكنجة أنبياء را ندارند.
[1] – سورة هود آية 40 .
[2] – سورة هود آية 28 .
[3] – بار اصلي اين ترجمه به دوش مرحوم آيه الله آقاي شيخ نعمت الله صالحي نجف آبادي بود . ايشان محقق گرانمايه بودند و اين جانب شاهد بودم كه با دقّت زياد تفاسير را مي ديد، در ترجمه ها دفت مي كرد و نوآوري هاي زيادي داشت و بسياري از مشكلات موجود را با يكي دو نوضيح حلّ مي نود .