رساله عملیه – بخش هشتم – احکام نماز

رساله عملیه – بخش هشتم – احکام نماز

توضیح ضروری
این‌جانب احمد عابدینی دهۀ هفتاد را در قم با چند تن از فضلاء در خدمت حضرت آیت الله موسوی اردبیلی رحمة الله علیه مبانی عروة الوثقی را به طور مفصل مورد بحث قرار دادیم و بنده نظرات خودم را در حاشیۀ هر مسأله‌ای نوشتم. پس از رسیدن به بحث نماز به اصفهان هجرت کردم. در سال‌های اول که فراغت بیشتری داشتم، سایر مباحثی که قبلا تحقیق کرده بودم به صورت حاشیه بر عروة یا مسائل توضیح المسائل نگاشتم.
گهگاهی که با فضلای اصفهان پیرامون مسائل فقهی بحث می‌شد، نظراتم مورد اعجاب و استقبال قرار می‌گرفت. لذا برخی دوستان و فضلاء خواستند آن‌ها تایپ و تکثیر شود تا بیشتر مورد نقد و استفادۀ علمی قرار گیرد و برای مباحث جدید راه‌گشا باشد.
امید است که زمانی دیگر بقیۀ مباحث نیز مورد دقت، تجدید نظر و نگارش قرار گیرد.
اگر کسی دلایل عقلایی این مباحث را خواهان است می‌تواند به مجموعۀ نوشته‌های «همراه با دانشجویان» مراجعه کند و کسی که خواهان دست‌یابی کامل به دلیل‌های یک مسأله است به مقاله‌های این‌جانب در مجلۀ فقه «کاوشی نو در فقه اسلامی» و مجلۀ «الاجتهاد و التجدید» حواشی عروة و نیز گاه‌نامۀ بازاندیشی دینی مراجعه کند. مباحثی که در آن مجموعه‌ها یافت نشود به لطف الهی در وقت مقتضی منتشر خواهد شد.
در خاتمه لازم به ذکر است چون نگارنده و زیادی از اهل فن، تبعیض در تقلید را جایز می‌دانیم، عمل به این مجموعه می‌تواند مجزی و مبرء ذمه باشد ان شاء الله تعالی.
امید است که این رسالۀ کوچک علاوه بر مجزی بودن برای اهل تقلید به برخی شبهات اهل تحقیق پاسخ گوید و افق‌های تازه‌ای به روی اهل فن بگشاید و جلوه‌ای از باب مفتوح اجتهاد شیعه را بنمایاند.
احمد عابدینی 26/4/96. 22 شوال 1436
نماز
يكي از مهم‌ترين اعمال ديني نماز است كه در قرآن مجيد بر آن تأكيد فراواني شده و حدود پنجاه آيه در خصوص آن و فوايدش نازل شده است و در احاديث پيامبر (ص) و معصومان نيز بر آن تأكيد زيادي شده است.
فوايد نماز افزون بر زدودن ناپاكي‌ها و آلودگي‌هاي روحي، دادن انرژي‌هاي مثبت و تقويت روح، براي مقابله با شيطان‌هاي دروني و بيروني نيز هست و سزاوار است كه مؤمنان علاوه بر انجام كامل نمازهاي واجب، از نمازهاي مستحب نيز غفلت نكنند تا هرچه بيشتر بتوانند در مقابل فشارهاي دروني و بروني ايستادگي كنند.
سزاوار است كه انسان نماز را در اول وقت، و آن را با وقار و طمأنينه بخواند و از عجله و شتابزدگي در آن بپرهيزد و متوجه باشد كه در برابر چه كسي ايستاده و چه مي‌گويد و چه مي‌خواهد.
نمازگزار بايد از گناهاني كه مانع قبول شدن نماز است بپرهيزد و از گناهان گذشته توبه و استغفار نمايد. سزاوار است كه نمازگزار از كارهايي كه ثواب نماز را كم مي‌كند بپرهيزد و در حال خواب‌آلودگي و بي‌حالي به نماز نايستد و نيز سزاوار است از كارهايي كه ثواب نماز را زياد مي‌كند، نظير لباس نظيف، شانه زدن مو، مسواك زدن و استعمال بوي خوش، غفلت نكند.
اقسام نماز
نماز يا واجب است يا مستحب. نمازهاي واجب عبارتند از:
1- نمازهاي روزانه
2- نماز آيات
3- نماز طواف
4- نماز ميّت
فقيهان سه نماز ديگر را نيز واجب دانسته‌اند كه عبارتند از نماز قضاي پدر و مادركه آن را به عهده پسر بزرگتر دانسته‌اند،‌ نماز نذري و استيجاري، نماز عيد فطر و قربان. اولي از نظر اين‌جانب واجب نيست و دومي وجوبش عارضي است يعني چون وفاي به نذر و عقد اجاره واجب است واجب مي‌شود و سومي نياز به شرايطي دارد كه امروزه حاصل نيست.
نمازهاي واجب روزانه
نمازهاي واجب روزانه عبارتند از:
1- نماز ظهر
2- نماز عصر
3- نماز مغرب
4- نماز عشاء
5- نماز صبح
كه اولي و دومي و چهارمي هر يك چهار ركعت، سومي سه ركعت و آخري دو ركعت است و جمعاً هفده ركعت مي‌شود.
1- در حال سفر نمازهاي چهار ركعتي، دو ركعت خوانده مي‌شود و در حال ترس و اضطرار هر مقداري كه ممكن بود خوانده مي‌شود كه بحث‌هايش خواهد آمد.
2- در روز جمعه در شرايط خاصي به جاي نماز ظهر، نماز جمعه خوانده مي‌شود.
چگونگی انجام نمازهای واجب و مستحب روزانه یک مؤمن
فرد مؤمني كه مي‌خواهد همه نمازهاي واجب و مستحب روزانه را انجام دهد، سحر به پا می‌خیزد و با بدن و لباس پاک و ایجاد طهارت برای نماز ، به نماز شب می‌ایستد و قبل از اذان صبح یازده رکعت نماز شب می‌خواند و پس از اذان صبح دو رکعت نافلۀ صبح می‌خواند و پس از آن به نماز واجب خود که دو رکعت نماز صبح است می‌پردازد. پس از نماز تعقیباتی و اذکاری مستحب است که اگر خواست همه یا مقداری از آن را انجام می‌دهد.
پس از آن به برنامه روزمره خود می‌پردازد تا وقتی که اذان ظهر شد. پس از ظهر هشت رکعت نماز نافلۀ ظهر در قالب چهارتا دو رکعتی می‌خواند و پس از آن نماز واجب ظهر را که چهار رکعت است می‌خواند و پس از آن به کارهای معمولی خود مشغول شود تا عصر شود. پس از وقت عصر نافله‌های عصر را که مانند نافله‌های ظهر است بخواند و پس از آن نماز واجب عصر را که چهار رکعت است بخواند و می‌تواند پس از نماز ظهر به نافله‌ها و نماز عصر مشغول شود و پس از آن باز به کارهای معمولی خود مشغول می‌شود تا خورشید غروب کند، پس از اطمینان از غروب کردن خورشید واجب است که سه رکعت نماز به‌عنوان نماز مغرب بخواند و پس از آن مستحب است که دو تا دو رکعت به‌عنوان نافلۀ مغرب بخواند ، پس از آن مستحب است مقداری صبر کند تا سرخی¬ای که در طرف مغرب است برطرف شود، در این هنگام چهار رکعت نماز واجب به‌عنوان نماز عشاء می‌خواند و پس از آن مستحب است دو رکعت نماز نشسته با عنوان نافلۀ عشاء بخواند.
با این نماز نمازهای واجب و مستحب روزانه تمام می‌شود ، همان‌طور که روشن شد 17 رکعت نمازها واجب و 34 رکعت آن‌ها مستحب شد که دقیقاً دو برابر نمازهای واجب روزانه است. در روایات آمده که نمازهای نافله برای جبران نقص نمازهای واجب است. به این معنا که گاهی در بین نماز ذهن نمازگزار به این سوی و آن سو می‌رود و خاطرات متعددی ذهن او را اشغال می‌کند.
3- نمازهای واجب باید در حال استقرار، رو به قبله، با طهارت لباس و بدن از کثافات و طهارت از حَدَث انجام شود.
4- نمازهای مستحبی را می‌توان در حال حرکت انجام داد و در این حالت رو به قبله بودن شرط نیست. در سایر امور نمازهای مستحبی نیز مسامحه‌هایی وجود دارد. شروطی نظیر پاکی از کثافات و طهارت از حَدَث قبلاً بیان شد و شروط و مسائل دیگری که باقیمانده در ادامه مطرح می‌شود.
یادآوری:
برخی مسائلی که کاربردش بسیار کم بوده بیان نشده تا رساله حالت گیج‌کنندگی نداشته باشد. و با این حال آنچه بیان شده نیز مورد ابتلای همگان نیست بلکه اموری است که گاهی برای فردی اتفاق می‌افتد.
5- انجام نماز قبل از وقت موجب بطلان آن است. بنابراین قبل از ورود به نماز باید از داخل شدن وقت مطمئن شد.
6- در حالت عادی به فرد مورد اعتمادی که از روی تحقیق خبر از داخل شدن وقت نماز می‌دهد، می‌توان اعتماد کرد.
7- اگر فرد مورد اعتماد از روی علم به قرائن خبر از دخول وقت بدهد ولی مؤذن مسجد اذان نگوید یا تلویزیون اذان پخش نکند. باز هم می‌توان به قول آن فرد اعتماد کرد زیرا در اذان عمومی رعایت احتیاط بیشتری می‌شود نه این‌که تعارض راه‌های اثبات پیش بیاید.

8- اگر دیوار جنوبی، شمالی موجود نبود انسان می‌تواند خودش مستقیم روبروی خورشید بایستد يا تيربرقي را در نظر بگيرد وقتی که سایه‌اش به حداقل خود رسید و دوباره شروع به زیاد شدن کرد، وقت نماز ظهر وارد شده است.
9- وقت فضیلت نماز ظهر بر طبق روایات از اول ظهر است تا وقتی که به سایۀ شخص به اندازۀ طول شاخص افزوده شود و چون پیامبر(ص) و امامان معصوم در مدینه بوده‌اند سزاوار است که همان‌جا معیار قرار گیرد و وقت فضیلت جاهای دیگر نسبت به طول روز مشخص شود و در جاهای دیگر اعمال شود مثلاً اگر در آنجا یک پنجمِ ظهر تا مغرب طول می‌کشد تا سایه به اندازۀ شاخص رشد کند، در هر جای دیگر کرۀ زمین یک پنجم وقت ظهر تا مغرب وقت فضیلت ظهر شمرده شود.
10- سزاوار است کسانی که می‌خواهند در وقت فضیلت نماز ظهر، آن را بخوانند به مقدار خواندن نافله‌های آن، آن را از اول ظهر تأخیر بیندازند و مستحب است که در این فاصلۀ زمانی، نافله‌های ظهر را که چهار تا دو رکعتی است بخوانند.
11- وقت فضیلت ظهر در تابستان طولانی‌تر از زمستان است.
12- وقت فضیلت نماز عصر ابتدای نصف دوم فاصلۀ مابین ظهر تا غروب است بنابراین اگر ساعت 12 ظهر باشد و ساعت 6 خورشید غروب کند وقت فضیلت نماز عصر بعد از ساعت 3 بعدازظهر است و اگر ساعت 12 ظهر و ساعت 8 خورشيد غروب كند وقت فضيلت نماز عصر بعد از ساعت 4 است.
13- نماز عصر را می‌توان بلافاصله پس از نماز ظهر خواند ولی مستحب است که در وقت عصر خوانده شود.
14- چون شیعیان عادت کرده‌اند که نمازهای ظهر و عصر را با هم می‌خوانند و کم‌کم سنت پیامبر9 و سفارش حضرت علی7 در نامۀ 52 در حال فراموشی است، سزاوار است که در هر شهری در یکی از مساجد دو بار نماز جماعت خوانده شود، یعنی نماز ظهر و عصر ابتدای ظهر به جماعت خوانده شود و در وقت عصر باز نماز جماعت ظهر و عصر خوانده شود تا سنت پیامبر کلاً فراموش نشود و کسانی که می‌خواهند هر دو نماز را در وقت خود و به جماعت بخوانند بتوانند.
15- از ابتدای وقت نماز ظهر تا مقدار زمانی که برای خواندن نماز ظهر، به حَسَب حال نمازگزار لازم است وقت مختص نماز ظهر است.
16- آخر وقت نماز ظهر زمانی است که تا غروب خورشید فرصت برای خواندن هشت رکعت نماز ظهر و عصر باقی باشد و اگر فرصت تنها به اندازۀ خواندن چهار رکعت نماز است، آن وقت، مختص نماز عصر است و باید در آن وقت، نماز عصر خوانده شود و پس از آن نماز ظهر را قضا کند.
17- برای مسافری که نمازهای ظهر و عصر را شکسته می‌خواند آخر وقت نماز ظهر زمانی است که تا غروب خورشید به اندازه چهار رکعت وقت باشد تا در آن ظهر و عصر خوانده شود و برای چنین مسافری وقت مخصوص نماز ظهر به اندازه دو رکعت است.
18- اگر کسی در وقت مختص به نماز ظهر عملاً نماز عصر همان روز را بخواند نمازش خارج از وقت بوده و باطل است ولی تشخیص چنین اتفاقی مشکل است.
19- در حال توجه باید نماز ظهر قبل از نماز عصر خوانده شود و این‌که به طور مجمل دو نماز چهار رکعتی خوانده شود کافی نیست.
20- اگر کسی در وقت مشترکِ دو نماز ظهر و عصر، اشتباهاً نماز عصر را پیش از نماز ظهر خواند نمازش صحیح است.
21- اگر پس از این‌که نماز عصرش تمام شد متوجه شد که نماز ظهر را نخوانده است اگر چهار رکعت نماز به نیت آنچه بر عهده‌اش باقی‌مانده است بخواند کافی است.
22- کسی که نماز ظهر و عصر را نخوانده است، در تنگی وقت که تنها وقت برای نماز عصر وجود دارد باید نیت نماز عصر کند و پس از آن قضای نماز ظهر را انجام دهد و اگر در آن وقت، اول نماز ظهر را خواند، معصیت کرده است؛ زیرا نماز ظهرِ قضا شده را در وقت مختص نماز عصر انجام داده و باعث قضا شدن نماز عصر نیز شده است و در واقع وقت هر دو نماز را ضایع کرده است.
23- سزاوار است مکلف، در اول وقت نماز ظهر، نوافل آن را انجام دهد و همچنین سزاوار است که نمازهای ظهر و عصر خود را به نزدیک غروب موکول نکند و پیوسته نمازهایش در وقت مشترک بخواند تا از دایرۀ احتیاط‌های فقیهان خارج باشد.
24- اگر بدون توجه، قبل از خواندن نماز ظهر به خواندن نماز عصر مشغول شد، وقتی که متوجه شد طبعاً نیتش را به نماز ظهر عدول می‌دهد و پس از تمام نمودن آن، نماز عصر را می‌خواند و اگر هر دو را به نیت آنچه به عهدۀ اوست انجام دهد، در این صورت کافی است.
25- دربارۀ وقت مخصوص ظهر، عصر، مغرب و عشاء مسائل مختلفی وجود دارد ولی چون اثبات این‌که فلان نماز حتماً در وقت مخصوص واقع شد مشکل است مسائل جنبۀ فرضی پیدا می‌کند و در رسالۀ عملیه وجهی برای ذکر کردنش وجود ندارد.
26- اگر کسی در وقت مشترک ظهر و عصر تنها فرصت برای خواندن یک نماز داشت، باید نماز ظهر را بخواند. مثلاً فردی که در زندان است و وقتی را تشخیص نمی‌دهد و قبل از اعدامش فرصت خواندن یک نماز داشت، باید نماز ظهر را بخواند.
27- شرط صحیح بودن نماز عصر، آن است که پس از نمازِ ظهرِ صحیح، واقع شود. بنابراین در مثل روز جمعه اگر شک کرد که نماز جمعه کفایت از نماز ظهر می‌کند یا خیر نمی‌تواند به نماز عصر اقدام کند، بلکه باید پس از نماز جمعه نماز ظهر را بخواند و سپس اقدام به نماز عصر کند.
28- کسی که خیال می‌کرد نماز ظهرش را خوانده است بنابراین نیت نماز عصر کرد و در بین نماز یادش آمد که نماز ظهر را نخوانده است نیت را به نماز ظهر برمی‌گرداند و پس از آن نماز عصرش را می‌خواند.

29- وقت نافله ظهر از اول ظهر تا وقتی است که طول شاخصی که در مدینه منوره نصب شده است یک هفتم طولی آن بزرگ شود و اگر تا آن وقت نافله را نخوانده بهتر این است که نماز ظهرش را بخواند و اگر خواست نافلۀ ظهر بخواند نیت ادا یا قضا ننماید.
30- بهترین وقت نافلۀ عصر، پس از شروع وقت فضیلت عصر است و اگر از آن زمان آن را تأخیر انداخت تا طول سایه شاخص از آنچه بود دو هفتم بزرگتر شد بهتر است نماز عصر را بخواند و چنانچه بخواهد نافله عصر را بخواند نیت ادا یا قضا ننماید.
31- در غیر روز جمعه نمی‌توان نافلۀ ظهر و عصر را قبل از دخول وقت ظهر خواند و کسی که می‌داند پس از دخول وقت نمی‌تواند نافله‌ها را بخواند، قبل از وقت آن‌ها را بدون نیت نوافل انجام دهد.
32- نافله‌های روز جمعه 20 رکعت است و سزاوار است سه تا دو رکعت هنگامی‌که روز بالا آمد بخواند، سه تا دو رکعت آن را نزدیک ظهر بخواند، دو رکعت اول وقت ظهر و شش رکعت بعد از فریضۀ ظهر انجام دهد.

وقت نماز مغرب و عشاء
33- مغرب ظاهراً همان غروب خورشید است ولی با توجه به این‌که در شهرها و زمین‌های غیر مسطح اطلاع از غروب خورشید سخت است به احتیاط واجب باید هنگام برطرف شدن حُمْرۀ مشرقیه نماز مغرب خوانده شود و روزه افطار شود .
34- حمرۀ مشرقیه سرخی¬ای است که هنگام غروب آفتاب از مشرق ظاهر می‌شود و کم‌کم بالا می‌آید و به دنبال آن سیاهی شب است وقتی این سرخی از بالای سرگذشت کم‌کم ناپدید می‌شود.
35- بعد از دخول وقت، باید اول نماز مغرب خوانده شود و نباید نماز عشاء قبل از نماز مغرب خوانده شود.
36- از اول وقت مغرب تا زمانی که مکلف بتواند در آن سه رکعت نماز مغرب را بخواند وقت مختص نماز مغرب نام دارد.
37- وقت مختص نماز عشاء هنگامی است که به اندازه خواندن چهار رکعت به نیمه‌شب شرعی مانده باشد.
38- نیمه‌شب شرعی وسط غروب خورشید و طلوع فجر است.
39- چون وقت مغرب دقیقاً مشخص نیست و مبانی دربارۀ نیمه‌شب شرعی متفاوت است و قبول یک مبنا، رد کردن کامل دیگر مبانی نیست پس وقت مختص نماز مغرب و عشاء کاملاً مشخص نمی‌باشد و سزاوار است افراد برای فرار از مسائل گوناگون مربوط به وقت مختص، نماز مغرب و عشاء را به‌گونه‌ای بخوانند که قبل از یازده و ربع، بعدازظهر شرعی از هر دو نماز فارغ شده باشند.
40- اگر کسی دقیقاً می‌داند که نیمه‌شب شرعی چه وقت است و می‌داند نمازش چقدر طول می‌کشد و می‌داند تا نیمه‌شب شرعی تنها وقت برای سه رکعت نماز مانده است و تا آن وقت نماز مغرب و عشاء را نخوانده، در این صورت بعید نیست که واجب باشد اول نماز عشاء را بخواند و پس از آن نماز مغرب را بخواند.
41- اگر کسی در وقت مشترک، از روی غفلت قبل از خواندن نماز مغرب، به نماز عشاء مشغول شد و در سه رکعت اول متذکر شد، نیت را به نماز مغرب برگرداند و اگر بعد از رکوع رکعت چهارم یادش آمد نماز عشاء را تمام کند و پس از آن نماز مغرب را بخواند.
42- اگر کسی به هر علت تا نیمه‌شب شرعی نماز عشاء را نخواند پس از آن تا طلوع فجر آن را بدون نیت قضا و ادا بخواند.
43- بنا بر احتیاط عدول از نماز سابق به لاحق جایز نیست، بنابراین اگر مشغول نماز ظهر شد و به یادش آمد که نماز ظهرش را خوانده است، آن را رها کند یا به نافله تبدیل کند و سپس نماز عصر را بخواند.
44- کسی که خیال می‌کرد نماز مغربش را خوانده است و بنابراین داخل نماز عشاء شد و در بین نماز یادش آمد که نماز مغرب را نخوانده است نیت را به نماز مغرب برمی‌گرداند مگر این‌که داخل در رکوع رکعت چهارم شده باشد که نماز را به نیت عشاء تمام می‌کند و پس از آن نماز مغرب را می‌خواند.
45- فقیهان دربارۀ مسافری که چهار رکعت، وقت به مغرب دارد و داخل نماز ظهر شد، و در وسط نماز قصد اقامه کرد بحث کرده‌اند، برخی گفته‌اند در این لحظه نمی‌تواند قصد اقامه کند، برخی گفته‌اند اگر قصد کرد نمازش باطل می‌شود و برخی گفته‌اند آن نماز را قطع می‌کند و عصر را شروع می‌کند ولی به نظر می‌رسد که می‌تواند همان نماز را با نیت نماز عصر به پایان برد و بعد از آن نماز ظهر را قضا کند.
46- خواندن نماز ظهر در اوایل وقت ظهر که وقت فضیلت آن است و خواندن نماز عصر در اوایل وقت عصر که وقت فضیلت آن است مستحب است . ولی اگر به این استحباب عمل نکرد جداسازی دیگر این نمازها بی‌دلیل است مثلاً کسی که در ساعت آخر روز به نماز ظهر و عصر مشغول است وجهی برای جدایی انداختن میان دو نماز برایش نیست.
47- نماز عشاء یک وقت فضیلت دو وقت اجزاء و یک وقت اضطراری دارد. وقت فضیلت آن از رفتن حمرۀ مغربیه تا یک سوم شب است و وقت‌های اجزای آن یکی پس از نماز مغرب تا رفتن حمرۀ مغربیه و دیگری بعد از ثلث شب تا نصف شب است و وقت اضطراری آن از نصف شب تا طلوع فجر است.
48- مستحب است که نماز در اول وقت فضیلت خوانده شود مگر این‌که نماز جماعت در آخر وقت فضیلت باشد.
49- اگر کسی که یک رکعت از نماز را در وقت بخواند نمازش اداست، اگرچه تأخیر تا آن وقت از روی عمد جایز نیست.
50- وقت فضیلت نافلۀ مغرب بعد از نماز مغرب تا رفتن سرخیی است که در طرف مغرب آسمان وجود دارد و وقت ادای آن نافله‌ها تا وقت مختص به نماز عشا ادامه دارد.
51- وقت و تیره یا نافلۀ عشا تا وقت ادای نماز عشا ادامه دارد و بهتر است که پس از تعقیبات نماز عشا انجام شود، حتی در شب‌هایی که قصد دارد اعمال و عبادات مخصوص آن شب‌ها را انجام دهد.
52- وقت نافلۀ صبح، از کمی قبل از طلوع فجر است تا طلوع سرخیی که در طرف مشرق پیدا می¬شود، حتی در شب¬هایی که قصد دارد اعمال و عبادات مخصوص آن شب‌ها را انجام دهد.
53- نافلۀ صبح را می¬توان پس از خواندن نماز شب خواند. و اگر بین آن و طلوع فجر فاصله زیاد بود و نمازگزار در آن فاصله خوابید، اعادۀ نافلۀ صبح مستحب است.
54- وقت نماز شب از نصف شب تا طلوع فجر است و خواندن آن در سحر که همان یک سوم آخر شب است و بهتر است از آن نزدیک طلوع فجر است.
55- برای مسافر و جوانی و هر کس دیگری که خواندن نافلۀ شب در سحر سخت است یا از احتلام، خواب ماندن و… می¬ترسد جایز است که قبل از نیمه‌شب آن را انجام دهد.
56- سزاوار نیست خواندن نماز شب در قبل از نیمه‌شب برای انسان مؤمن به روشی مستمر تبدیل شود.
57- خواندن نماز شب قبل از وقت بر نخواندن آن و قضا نمودنش ترجیح دارد.
58- همۀ نمازهای مستحبی دو رکعتی است مگر نماز وتر که یک رکعتی است.
59- در رکعت آخر همۀ نمازهای مستحبی قنوت مستحب است ولی بهتر است که در نماز شفع قنوت نخواند.
60- با دخول وقت نماز، مستحب است که انسان به آن مبادرت ورزد مگر این‌که چیز دیگری شرعاً یا عقلاً یا عرفاً مقدم باشد نظیر تمام کردن نماز شبی که نصف آن را خوانده یا رفتن دستشویی برای کسی که نیاز شدید به دستشویی رفتن دارد یا مقداري تأخير برای این‌که از داغی هوا کاسته شود و توجه بيشتري به نماز باشد یا كمي افطار كردن براي فرد روزه‌ای که بسیار تشنه است یا براي درك فضيلت خواندن نماز واجب در مشعر براي فردی که از عرفه به مشعر می¬رود یا اجابت درخواست انسانی یا کسی که در اول وقت دل‌مشغولی دارد یا امام جماعتی که با نیامدن مأمومان مواجه شده یا مستحاضه¬ای که می‌خواهد چند نماز را با یک غسل بخواند یا تأخیر نماز عصر و عشا برای درک وقت فضیلت آن.
61- کسی که نماز صبحش قضا شده، مستحب است آن را قبل از نماز ظهر ادا کند.
62- برای کسی که با تیمم نماز می¬خواند و احتمال می¬دهد که تا آخر وقت عذرش برطرف شود. تأخیر نماز مطابق احتیاط است. ولی سایر معذوران که امید دارند تا آخر وقت عذرشان برطرف شود باید تا آخر وقت یا تا زمان نا امید شدن از برطرف شدنِ عذر صبر کنند. و این تأخیر انداختن نباید به حدی باشد که به انجام امور مستحبی که مکلف می‌خواهد آن‌ها را انجام دهد ضربه بزند.
63- کسی که می‌داند برخی از مقدمات انجام نماز برایش حاصل نیست مثلاً لباس یا بدنش پاک نیست و یا خواندن نماز را نمی¬داند سزاوار است حتی قبل از وقت، به فراهم نمودن آن‌ها مبادرت ورزد تا در اولین فرصت نمازش را بخواند.
64- دانستن شکیات و سهویات نماز مستحب است و اگر کسی آن‌ها را نمی¬دانست و در نماز به آن مبتلا شد می¬تواند احتیاط کند و یا نماز را از سر بگیرد.
65- استفاده از ابزار و وسایلی که از سهو و شک جلوگیری می¬کند جایز است و برای افرادی که زیاد شک می¬کنند، راجح می‌باشد.
66- کسی که اعمال نماز را نمی‌داند ولی می‌تواند با استفاده از فایل صوتی یا صوتی، تصویری تمامی نماز را به درستی انجام دهد نمازش صحیح است و لازم نیست که قبل از هر عمل، عمل بعدی را بداند یا مجموع آن در ذهنش حاضر باشد.
67- اگر در اثناء نماز چیزی پیش آمد که حکمش را نمی‌داند نماز را ادامه می‌دهد و پس از پایان نماز از حکمش می‌پرسد
68- برای کسی که بدهکار است و طلبکار حاضر است تأخیر نماز از اول وقتش به مقدار ادای دین جایز بلکه راجح و گاهی واجب است.
69- در صورتی که مسجد نجس شده باشد و تطهیر نکردن آن اهانت به مسجد تلقی شود تأخیر نماز از اول وقت آن راجح و در برخی موارد واجب است.
70- سزاوار نیست دعا، نوافل و سایر کارهای مستحبی وقت نماز واجب را تنگ کند. بلکه مستحب است که نماز واجب در وقت فضیلت آن انجام شود.
71- اگر نذر کرده باشد که نافله‌های نمازهایش را بخواند، به نذرش عمل کند، اگرچه نماز فریضه در وقت فضیلتش خوانده نشود، اما در تنگيِ وقت نماز واجبش را بخواند و اگر عمداً نوافل مورد نذر را تا آن وقت تأخیر انداخته است، شكستن نذر يا حِنْثِ نذر محقق شده است و چون نذرش را شكسته بايد كفاره بدهد.
72- اگر نذر کرده که در اول دخول وقت نماز، مسجد را جاروب بزند و وفای به نذرش به گونه¬ای است که پیوسته او را از نماز در وقت فضیلت باز می‌دارد صحت چنین نذر و وجوب وفای به آن محل تردید است .
73- پس از خواندن نماز صبح تا طلوع آفتاب و از طلوع آفتاب تا پراکنده شدن آن و هنگام غروب خورشید، نمازهای مستحبی دارای ثواب کمتری است.
74- اگر پس از خواندن نماز یقین کرد که اذان‌گو اشتباه کرده و قبل از وقت اذان گفته و او نیز طبق معمول از اذان مؤذن به دخول وقت یقین پیدا کرده و نماز خوانده و تمامی نمازش قبل از وقت واقع شده است نمازش باطل است. بنابراین در روزهای اول بهار که ساعت‌ها یک ساعت به جلو کشیده می¬شود گاهی مؤذن‌ها ظهرها از روی غفلت طبق همان ساعت قبلی اذان می‌گویند و مردم نیز با آن اذان به دخول وقت یقین می‌کنند و نماز می‌خوانند و بعد از آن با نگاه به ساعت متوجه اشتباه خود می‌شوند چنین نمازی محکوم به بطلان است. همچنين اگر کسی با گمان به دخول وقت وارد نماز شد نمازش صحیح نیست، اگرچه در وسط نماز وقت داخل شود.
75- اگر کسی با گمان به دخول وقت وارد نماز شد و وسط نماز متوجه شد که هنوز وقت نماز داخل نشده است ولی می‌داند قبل از تمام شدن نمازش وقت داخل می‌شود. این نماز صحیح نیست. مثلاً اگر موج رادیو تغییر داده شده و اذان استان شرقی پخش شده و او با آن اذان وارد نماز شده و وسط نماز به اشتباه خود پی برده و مطمئن است که قبل از تمام شدن نمازش وقت منطقه خودشان وارد می‌شود.
76- کسی که از هیچ راهی دسترسی به وقت نماز ندارد مثلاً در سلول انفرادی محبوس است و همۀ راه‌های خبری بر او بسته است در این صورت عمل به گمان کافی است.
77- کسی که فعلاً راهی برای تشخیص وقت نماز ندارد ولی اگر مقداری صبر کند یقین می‌کند که وقت داخل شده است باید صبر کند.
78- کسی که معتقد بود وقت نماز داخل شده و نمازش را شروع کرد و در وسط نماز به شک افتاد که وقت داخل شده بود یا خیر ، صحیح بودن نمازش مشروط به این است که در این هنگام وقت داخل باشد.
79- کسی که در وسط نماز به شک افتاد که آیا ابتدای نمازش رعایت وقت را نموده یا خیر اگر در همین هنگام می‌داند که وقت نماز داخل شده است بعید نیست که نمازش صحیح باشد.
80- کسی که بعد از تمام شدن نماز شک کرد که آیا نمازش را در وقت خوانده یا خیر، نمازش صحیح است.
81- مکلف باید نماز عصر را بعد از نماز ظهر بخواند و اگر عمداً آن را قبل از ظهر بخواند باطل است و باید پس از خواندن نماز ظهر دوباره نماز عصر را بخواند تا ترتیب رعایت شود.
82- مکلف باید نماز عشاء را بعد از نماز مغرب بخواند و اگر عمداً آن را قبل از نماز مغرب بخواند باطل است و بنابراين باید پس از خواندن مغرب دوباره آن را بخواند تا ترتیب رعایت شود.
83- اگر بعد از فراغ از نماز عصر به یادش آمد که نماز ظهر را نخوانده است ظهر را بخواند و نیازی به اعادۀ نماز عصر نیست.
84- اگر بعد از فراغ از نماز عشاء به یادش آمد که نماز مغرب را نخوانده است نماز مغرب را می‌خواند.
85- اگر در رکعت چهارم نماز عشاء یادش آمد که نماز مغرب را نخوانده است آن را تمام می‌کند و بعد از آن نماز مغرب را می‌خواند.
86- اگر در میان نماز عصر یادش آمد که نماز ظهر را نخوانده، نیت نماز را به ظهر برگرداند و پس از تمام شدن آن نماز عصر را می‌خواند.
87- در نمازهای قضایی می‌توان از لاحق به سابق عدول کرد ولی عدول به اسبق وجهی ندارد.
88- اگر مشغول نماز ظهر است و وقت وسعت دارد و به یادش آمد که نماز صبح امروز را نخوانده است می‌تواند به آن عدول کند.
89- تبدیل نماز واجب به مستحب در چند مورد جایز است. الف: وقتی که نماز واجب را شروع کرد و ناگهان نماز جماعت به پا شد در این صورت نماز واجب را به مستحب تبدیل می‌کند تا به جماعت برسد. ب: کسی که روز جمعه مشغول خواندن نماز ظهر است و می‌خواهد در آن سورۀ جمعه را بخواند ولی فراموش کرد و سوره دیگری را شروع کرد و از نصف آن گذشته است، در این صورت نماز را تبدیل به مستحب می‌کند و آن را تمام می‌کند و پس از آن نماز ظهر را با سوره جمعه می‌خواند.
90- اگر مشغول نماز واجب است و وقت وسعت دارد و به یادش آمد که نماز قضایی از همین امروز دارد مستحب است نیت خود را به آن نماز قضا برگرداند و پس از انجام قضا به انجام نماز ادا بپردازد.
91- اگر از اول وقت مقداری بگذرد که در آن بتواند نماز متعارفی به حسب حال خود انجام دهد و حائض یا مجنون شود قضای آن نماز پس از برطرف نشدن عذر بر او واجب است.
92- اگر خانمی در آخر وقت از حیض پاک شد و فرصت برای انجام غسل و نماز به طور متعارف و مناسب حالش برایش وجود داشت آن نماز بر او واجب است. اگر افراط کرد تا وقت گذشت قضای آن نماز را بخواند.
93- مشهور این است که اگر تا آخر روز پنج رکعت باقی است باید نماز ظهر و عصر را بخواند ولی اثبات این امر با این دقت از روایات مشکل است و تحققش در عالم خارج نیز معلوم نیست و عرف نیز قبول نمی‌کند که با ادراک یک رکعت از نماز چهار رکعتی، آن نماز در وقت خوانده شده است. بنابر این احتیاط در آن است که نماز تا آن وقت به تأخیر نیفتد و اگر در اثر عذر چنین اتفاقی افتاد، هر دو نماز ظهر و عصر را به نیت تکلیف امروز انجام دهد و عنوان ظهر یا عصر، ادا یا قضا را مشخص نکند.
94- مشهور آن است که اگر تا نیمه‌شب شرعی تنها وقت به مقدار چهار رکعت مانده باید نماز عشاء را شروع کرد و اگر وقت به اندازۀ پنج رکعت بود مغرب جلو انداخته می‌شود ولی فتوا دادن در این موارد مشکل است زیرا از یک سو تأکید فراوان وجود دارد که نماز مغرب در ابتدای وقت خوانده شود و روایاتی بیان می‌کند که اگر تا نیمه‌شب مغرب و عشا را نخوانده تا اذان صبح آن‌ها را انجام دهد. بنابراین به نظر می‌رسد اگرچه وقت این دو نماز بسیار کش‌دار است ولی اولین لحظات بهترین لحظات برای نماز مغرب است و سزاوار است تا گذشتن یک ششم از طول شب نماز عشا هم خوانده شده باشد و از نیمه‌شب به بعد آن‌قدر تأخیر شده که ادا نامیدن نماز مشکل است اگرچه قضا هم نشده است. در چنین جوّی مشخص کردن زمان چهار یا پنج رکعت به آخر وقت در حد غیرممکن است.
95- اگر در اثناء وقت ظهر تا مغرب بی‌هوشی به هوش آمد یا دیوانۀ ادواری تنها به مقدار خواندن یک نماز خوب شد نماز ظهر را بخواند.
96- اگر در اثناء شب دیوانه ادواری به مقدار خواندن یک نماز خوب شد نماز مغرب را بخواند.
97- اگر بچه‌ای هنگام خواب بعدازظهر محتلم شد و معلوم شد که بالغ شده است و تا آخر روز به طور متعارف برای غسل و نماز وقت دارد آن نماز بر او واجب است و اگر قبل از خواب نمازش را نخوانده بايد آن را بخواند.
98- در تنگی وقت سزاوار است که به واجبات اکتفا کند تا تمامی نماز در وقت واقع شود.
99- اگر در وقت مشترک وسط نماز عصر شک کرد که نماز ظهر را خوانده است یا خیر؟ بنا را بر این‌که نخوانده است بگذارد و نیت را به ظهر برگرداند و پس از آن نماز عصر را بخواند.
مسائل قبله
100- خانه کعبه که در مکه مکرمه واقع شده است قبله تمامی مسلمانان جهان است و باید به‌طرف آن نماز خواند بنابراین کسی که در صحن مسجدالحرام است دقیقاً روبروی کعبه می‌ایستد و کسی که در شهر مکه است رو به مسجدالحرام و کسی که در شهرهای دور است رو به‌سوی مکه و کسی که در نیم‌کرۀ دیگر است همین‌که به‌سوی حجاز بایستد کافی است.
101- هنگام خواندن نماز واجب باید سر و سینه به‌ طرف قبله باشد و طوری باشد که گفته شود رو به قبله نماز می‌خواند.
102- کسی که نمی‌تواند ايستاده يا نشسته نماز بخواند هر طوری که می‌تواند به‌طرف قبله نماز بخواند و احتیاط آن است که به پهلوی راست به‌گونه‌ای بخوابد که سر و سینه و جلوی بدن به‌طرف قبله باشد و اگر ممکن نبود به پهلوی چپ به‌گونه‌ای بخوابد که سر و سینه و جلوی بدنش به‌طرف قبله باشد و اگر نمی‌تواند به پشت به‌گونه‌ای بخوابد که کف پاهایش روبروی قبله باشد.
103- نماز احتیاط و سجده و تشهد فراموش‌شده را باید رو به قبله بجا آورد.
104- سجدۀ سهو و سجده قرآن لازم نیست رو به قبله باشد.
105- نماز مستحبی را می‌توان در حال حرکت خواند و در این صورت به‌طرف قبله بودن لازم نیست.
106- کسی که ایستاده نماز می‌خواند سزاوار است که پاها را صاف بگذارد تا سرانگشتان به‌طرف قبله باشد و دست‌ها را به‌گونه‌ای بگذارد که پشت دست‌هایش به‌طرف قبله باشد.
107- کسی که می‌خواهد نماز بخواند باید برای پیدا کردن قبله کوشش نماید و در این راستا می‌تواند از قطب‌نما استفاده کند و با یافتن چهار جهت اصلی و دانستن درجه¬ای که محل او در آن واقع شده است، سمت قبله را بیابد و یا از برنامه‌های مطمئن نرم‌افزاری بر روی گوشی همراه استفاده کند.
108- اگر کسی وسیله‌ای برای یافتن قبله ندارد و جهت مشرق یا مغرب برایش مشخص است در این هنگام اگر او به‌گونه‌ای بایستد که دست راستش به‌طرف مشرق و دست چپش به‌طرف مغرب باشد روبرویش شمال و پشت سر او جنوب است و اگر شب است یا هوا ابری است از پوست درخت یا تمایل شاخه‌ها می‌توان جهت شمال و جنوب را تشخیص داد زیرا شاخه‌های درخت‌ها به طور طبیعی به‌طرف آفتاب می‌روند.
109- محراب مساجد مسلمانان و چگونگی قرار گرفتن سنگ‌قبر مردگان آنان می‌تواند جهت قبله را به نمازگزار بنمایاند زیرا مرده طوری در قبر گذاشته می‌شود که طرف راستش بر زمین و سر و سینه‌اش به‌طرف قبله باشد. بنابراین کسی که عمود بر قبر میت بایستد روبروی قبله است.
110- کسی که به خاطر ندانستن علوم طبیعی یا نداشتن وسایل علمی یا بودن در بیابان و نداشتن هیچ امکانی برای تعیین قبله، متحیر مانده است و هیچ راه علمی یا ظنی برای تعیین جهت قبله ندارد اگر به یک طرف نماز بخواند برایش کافی است و لازم نیست که به چهار طرف نماز بخواند.
111- چنین فرد متحیری اگر نماز ظهر را به سویی خواند می‌تواند نماز عصر را به سویی دیگر بخواند زیرا حکم وجوب به سوی قبله نماز خواندن از این فرد برداشته شده است و همین حکم در رابطه با نماز مغرب و عشا نیز جاری است.
112- اگر فرد متحیر بخواهد به چهار طرف نماز بخواند تا از نماز به سوی قبله مطمئن شود، در نمازهایی مثل ظهر و عصر که دارای ترتیب است بهتر است اول نماز ظهر را به چهار جهت بخواند تا از تکلیف به نماز ظهر فارغ شود پس از آن نماز عصر را بخواند.
113- کسی که گمان به قبله دارد اگر بتواند گمان قوی‌تری به قبله پیدا کند باید چنین کند. مثلاً اگر میهمان از گفته صاحب‌خانه گمان به قبله پیدا کند و خودش می‌تواند از راه تلفن همراه یا نگاه به خورشید یا … گمان قوی‌تری به قبله پیدا کند. باید چنین کند.
114- در شناخت جهت قبله راه‌هایی که انسان اطمینان به قبله پیدا کند بر راه‌هایی که تعبداً جهتی را برای قبله معین کند مقدم است پس کسی که می‌تواند از راه قطب‌نما یا موبایل جهت قبله را بیابد، از راه محراب مساجد یا قبرهای مسلمانان یا سؤال از غیرمتخصص جهت قبله را برنگزیند و اگر این دو با هم ناسازگار بود به نظر علمی خودش عمل کند.
115- اگر در وقت نماز جستجو کرد و پس از اطمینان به جهت قبله به آن سو نماز خواند و برای نماز بعدی جهت دیگری را برای نماز تشخیص داد، قضای نماز سابق واجب نیست حتی اگرچه کاملاً مخالف جهت تشخیص فعلی او باشد مثلاً اگر با دليل نماز صبح را به سویی خواند و هنگام نماز ظهر و عصر دلیلش او را به سوی دیگری کاملاً عکس جهت نماز صبح رهنمون ساخت نماز ظهر و عصر را به جهت دوم بخواند و لازم نیست نماز صبح را قضا کند. بله اگر نماز ظهر را به جهتی خواند و پس از آن تا وقت عصر جهت دیگری را برای قبله تشخیص داد. نماز ظهر و عصر را به همین جهت جدید بخواند.
116- اگر پس از بررسی جهت قبله، به سویی اطمینان پیدا کرد و نماز را شروع کرد و در وسط نماز اطمینانش به جهت دیگری رفت اگر جهت دوم کاملاً خلاف جهت اول باشد نمازش باطل است. بنابراين آن را از اول به سوی جهت دوم بخواند.
117- دو نفری که قبله را به دو جهت متفاوت تشخیص دهند، می‌توانند با هم نماز را به جماعت بخوانند مشروط بر آنکه اختلاف جهت نمازشان فاحش نباشد.
118- اگر مکلف بخواهد کارهای دیگری را که در آن‌ها رو به قبله بودن شرط است و در آن‌ها تکرار امکان ندارد، انجام دهد در هنگامی‌که متحیر است و رفع تحیّر برایش امکان ندارد شرط قبله ساقط می‌شود بنابراین رو به قبله کردن شخصي كه در حال جان‌كندن است بر او لازم نیست و ذبحی که انجامش ضروری است حلال بودنش مشروط به استقبال قبله نیست.
پوشانیدن بدن در نماز
119- مرد باید در حال نماز عورتین خود را بپوشاند و از باب مقدمۀ واجب باید مقداری از اطراف آن را نیز بپوشاند و بهتر است که از ناف تا زانو را بپوشاند
120- زن باید در حال نماز قسمت‌های اصلی بدن خود را بپوشاند و احتیاط اين است که تمامی بدن خود را بپوشاند ولی پوشانیدن قرص صورت و دست‌ها تا مچ و پشت و روی پاها لازم نیست. و فاصله بین مچ تا آرنج و از مچ پا تا نصف ساق حکمش معلوم نیست و احتیاط در این موارد نیکوست.
121- زن باید مقداری بیشتر از قسمت‌های اصلی بدن خود را از باب مقدمۀ واجب بپوشاند.
122- هنگامی‌که مکلف نماز احتیاط و یا قضای سجده یا تشهد فراموش شده را انجام می‌دهد خود را همانند حال نماز بپوشاند ولی زن هنگامی‌که سجده سهو یا سجده واجب قرآن را انجام می‌دهد پوشش نمازی برایش لازم نیست.
123- اگر نمازگزار – اعم از زن و مرد- عمداً عورت خود را در نماز نپوشاند نمازش باطل است.
124- مرد باید در حال نماز، اگرچه کسی او را نمی‌بیند، عورتین خود را بپوشاند و بهتر است که از ناف تا زانو بپوشاند.
125- زن باید در موقع نماز اساس بدن خود را بپوشاند و احتیاطاً سر و موی خود را نیز بپوشاند.
126- پوشانیدن صورت بر زنان واجب نیست و صورت او تمام قسمت‌هایی است به طور متعارف بر آن مو نمی‌روید بنابراین از پیشانی تا زیر چانه و فاصلۀ بین دو گوش صورت است و کنار شقیقه نیز از صورت می‌باشد و صورت در بحث پوشش نماز عام‌تر از صورت در وضو می‌باشد.
127- پوشانیدن دست‌ها تا مچ و پاها تا مچ بر زنان واجب نیست؛ و پوشانیدن مقداری بالاتر از مچ که معمولاً پیدا می‌شود مطابق با احتیاط است.
128- پوشانیدن زینت‌های صورت نظیر سورمه، لاک و … برای زن نمازگزار واجب نیست و همچنین پوشانیدن انگشتری و حلقه زینتی واجب نیست ولی پوشانیدن النگو و خلخالی که آخر مچ واقع است مطابق احتیاط است و دستبند و خلخالی که بالاتر است باید پوشانیده شود.
129- اگر ناظری با چشم شهوانی به زینت‌های دست و صورت زن نگاه می‌کند. طبق نظر مشهور باید زن، زینت خود را بپوشاند ولی اگر گناه کرد و نپوشاند نمازش باطل نیست. ولی طبق نظر این‌جانب میان حرمت نظر و وجوب پوشش ملازمه‌ای نیست بنابراین زن شرعاً موظف به پوشانیدن زینت دست و صورت از اهل شهوت نیست. بله اگر از تعرض آنان بیم دارد عقلاً پوشانیدن زینت و حتی پوشانیدن صورت لازم است.
130- مشهور علمای حاشیه زننده بر کتاب العروة الوثقی پوشانیدن مویی را که زن برای زینت به موهای خود متصل کرده است، برای نماز واجب نمی‌دانند ولی به نظر این‌جانب احتیاط در پوشانیدن آن است به‌ویژه اگر بلندی آن به مقداری است که روسری و مقنعه آن را فرا می‌گیرد یا از مقابل شانه‌ها بلندتر نیست.
131- واسطه شدن آینه یا آب صاف یا دوربین و شیشه تلویزیون و امثال آن موجب نمی‌شود که دیدن چیز حرام، حلال شود؛ بنابراین اگر دید زدن به خانمی حرام است نگاه کردن در آینه‌ای که او را نشان می‌دهد نیز حرام است و نگاه کردن در تلویزیونی که او را یا فیلم او را نشان می‌دهد نیز حرام است.
132- در پوشانیدنی که واجب است لباس یا کیفیت خاص مطرح نیست و با هر چه و به هر صورت که بپوشاند پوشش صدق می‌کند. حتی اگر سیل زده‌ای خود را با گِل بپوشاند کافی است.
133- پوشش شرط تمامی نمازها، اعم از واجب، مستحب و نماز احتیاط می‌باشد و همچنین برای اجزای نماز نیز شرط است، بنابراین اگر زن در نماز سجده‌ای را فراموش کرد یا تشهدی را فراموش کرد، بعد از نماز که می‌خواهد آن را قضا کند باید پوشش نمازی داشته باشد؛ اما پوشش نمازی داشتن برای سجدۀ سهو یا سجدۀ واجب قرآن واجب نیست بلکه مطابق احتیاط است.
134- اگر مرد نمازگزار عمداً عورت خود را در نماز نپوشاند نمازش باطل است چه ناظر محترمی باشد و چه نباشد. چه بداند که پوشانیدن عورت در نماز واجب است چه نداند یا در آن شک داشته باشد. بله اگر عورتش آشکار بوده است و او نمی‌دانسته، نمازش صحیح است.
135- اگر با لُنگ و امثال آن نماز می‌خواند و با وزیدن باد عورت ظاهر شد باید فوراً آن را بپوشاند و نمازش صحیح است، همچنین اگر وسط نماز متوجه شد که عورتش از قبل پیدا بوده است فوراً آن را بپوشاند و نمازش صحیح است، اما اگر پوشانیدنش طول کشید احتیاطاً نماز را دوباره بخواند.
136- اگر از روی فراموشی یا غفلت عورت خود را در نماز نپوشانده نمازش صحیح است.
137- انسان باید از تمامی جهات خود را بپوشاند و اگر تنها پیراهن عربی گشاد یا لُنگ دارد نباید بر روی سطح شیشه‌ای که از زیر آن انسان می‌گذرد بایستد مگر این‌که مایو بپوشد تا از زیر پیدا نباشد.
138- احتیاط آن است که انسان خودش هم عورت خود را در نماز نبیند، بنابراین احتیاطاً به تنها یک پیراهن عربی که تکمه‌های جلوی آن باز است و در حال رکوع می‌تواند خود را ببیند، اکتفا نکند.
139- اگر لباس او در حالتی پوشندۀ عورت هست و در حالت دیگری پوشش نیست ولی در آن حالت با دست یا امثال آن می‌تواند پوشش را ایجاد کند نمازش صحیح است.
140- در حال اختیار، استفاده از موم، گِل و نظایر این دو برای پوشش کفایت نمی‌کند ولی در حال اضطرار کافی است.
141- در حال اضطرار می‌توان از آب گل‌آلود و نظایر آن برای پوشش از دید دیگران استفاده کرد ولی برای پوشش نماز نمی‌توان چنین کرد مگر این‌که رکوع و سجود را با اشاره انجام دهد.
142- اگر غریق، سیل زده، دزد زده، هیچ چیزی برای پوشش خود ندارد و از گل، برگ درخت و … نمی‌تواند استفاده کند بین نماز ایستاده با رکوع و سجود کامل و بین نماز نشسته و مخفی کردن عورت خود با ران‌ها و بین نماز ایستادۀ با رکوع و سجود اشاره‌ای مخیّر است؛ و اگر خطری او را تهدید می‌کند نماز ایستادۀ اشاره‌ای را انتخاب کند.
143- اگر فرد احتمال قوی می‌دهد که تا آخر وقت لباس برای نماز پیدا می‌کند نماز را از اول وقت به تأخیر بیندازد.
سایر شرایط لباس نماز گذار
144- لباس نمازگزار سه شرط دارد: 1- پاک باشد 2- از اجزاء مرده نباشد 3- از اجزاء حیوان حرام‌گوشت نباشد.
145- دیگران سه شرط دیگر را نیز افزوده‌اند که شرطیت آن نزد نگارنده ثابت نیست.
شرط اول: پاک بودن لباس.
146- کسی که با عمد و اختیار با بدن نجس یا در لباس نجس نماز بخواند نمازش باطل است.
147- کسی که در پاکی لباس خود شک دارد باید تا اطمینان عرفی یا شرعی به طهارت آن در آن نماز نخواند، ندیدن نجاست در لباس و به یاد آوردن سابقۀ پاکی لباس از راه‌های حصول اطمینان می‌باشد.
148- کسی که بدون تحقیق یکی از عنوان‌های نجس را نجس نمی‌دانست و با آن نماز خواند و بعد برایش معلوم شد که آن چیز نجس بوده نمازش باطل است. بله اگر از روی اجتهاد یا تقلید از مجتهد، چیزی را پاک دانست و در آن نماز خواند و بعداً معلوم شد که نجس است نمازش صحیح است.
149- اگر نمی‌دانست پاک بودن لباس، شرط صحیح بودن نماز است و به همین دلیل در لباس نجس نماز خواند نمازش باطل است.
150- اگر نمی‌دانست که به بدن یا لباسش ادرار پاشیده یا ریخته است و پس از نماز فهمید نمازش صحیح است، اما اگر در وسط نماز فهمید و توانست فوراً لباس را از تن به در آورد و به پوشش نمازی ضربه نخورد نمازش صحیح است؛ بنابراین اگر بچه به دوش پدر بود و در همان وقت به لباس او ادرار کرد و او فوراً آن لباس را در آورد نمازش صحیح است.
151- کسی که در هنگام نماز از پاکی و نجس بودن لباسش غافل شد و نماز را خواند و پس از آن فهمید که لباسش نجس بوده یا به یادش آمد که لباسش نجس بوده، نمازش را دوباره بخواند.
152- کسی که حکمی را فراموش کرده از نظر حکم تکلیفی و وضعی مانند کسی است که حکمی را نمی‌داند بنابراین همان‌گونه که جاهل قاصر، معذور است، فراموش‌کار قاصر نیز معذور است بنابراین کسی که لباسش نجس بود و مدت زمان طولانی به یادش بود ولی امکان پاک کردنش وجود نداشت و ناگهان وقت نماز، نجاست آن را فراموش کرد و در آن نماز خواند نمازش صحیح است.
153- همان‌گونه که جاهل مقصر، معذور نیست و اگر بدون تحقیق چیز نجسی را پاک می‌دانست و با آن نماز خواند باید نمازهایش را اعاده یا قضا نماید فراموش‌کار مقصر که می‌توانسته کاری کند که نجس بودن لباسش به یادش باشد ولی این کار را نکرده است باید نمازهایی را که با لباس نجس خوانده است، اعاده و یا قضا کند.
154- کسی که لباس خود را شسته و یقین کرد که پاک شده است و با آن نماز خواند و پس از نماز معلوم شد که نجاست در آن باقی است نمازش صحیح است بنابراین کسی که محتلم شد و لباس خود را شست ولی پس از نماز بقای لکه‌های منی را در آن دید نمازش صحیح است و لباس را باید تطهیر کند.
155- کسی که در برخورد نجاست با لباس خود شک کرد و نگاه کرد و نجاستی در لباسش ندید و با آن نماز خواند و پس از نماز دید که نجاست به لباس اصابت کرده بوده، نمازش صحیح است.
156- اگر می‌دانست که لباسش نجس است اما وکیلش خبر داد که آن را تطهیر کرده یا بینه شهادت داد که وکیل آن را تطهیر کرده است و بعد معلوم شد که نجاست در لباس بوده است نمازش صحیح است.
157- اگر قطره خونی از بینی چکید و شک کرد که بر زمین افتاده یا به لباس و لباس را بررسی کرد و در آن خونی ندید و با آن نماز خواند و پس از نماز خون را دید نمازش صحیح است ولی اگر بررسی نکرده نماز خواند، آن را اعاده کند.
158- اگر در بدن یا لباس خود خونی دید و یقین پیدا کرد که خون پشه است یا کمتر از درهم است و نماز با آن جایز است. یا خون جروح و قروح است ولی پس از نماز روشن شد که خیر، خونی بوده که نماز با آن جایز نبوده است، نمازی که خوانده صحیح است.
159- اگر می‌دانست فلان چیز نجس است و آن را فراموش کرده و بعداً بدن یا لباسِ تر با آن برخورد کرد و نماز خواند و پس از آن یادش آمد و معلوم شد که بدن یا لباسش با ملاقات با آن نجس شده است نمازی را که خوانده صحیح است مثلاً اگر غسل کرد و چون فراموش کرده که حوله‌اش نجس است، پس از غسل خودش را با آن خشکانید و نماز خواند و پس از نماز یادش آمد نمازش صحیح است؛ اما اگر کسی بدن خود را شست و در اثر فراموشی با حوله نجس بدن خود را خشک کرد و پس از آن وضو گرفت یا با آب قلیل غسل کرد نمازش باطل است .
160- اگر تنها یک لباس دارد و نجس شد و به خاطر سرما یا امور دیگر نمی‌تواند آن را در بیاورد در همان نماز بخواند.
161- اگر تنها یک لباس نجس دارد نماز خواندن در آن بر نماز خواندن عریانی ترجیح دارد.
162- اگر تنها دو لباس دارد که تنها یکی از آن‌ها پاک است و نمی‌تواند آن‌ها یا یکی از آن‌ها را تطهیر کند باید نماز را در یکی بخواند و در دیگری تکرار کند و اگر نمی‌تواند دو نماز بخواند تنها در یکی از آن‌ها نماز بخواند.
163- اگر دو لباس دارد که می‌داند یکی از آن‌ها پاک است و لباس سومی دارد که حتماً پاک است باید در لباس سومی نماز بخواند.
164- اگر سه لباس دارد که یکی از آن‌ها نجس است و نمی‌داند که نجس کدام است، اگر در یکی نماز بخواند و در دیگری تکرار کند کافی است و اگر سه لباس دارد که می‌داند دو تا از آن‌ها نجس است باز دو نماز کافی است و اگر ۴ تا لباس دارد که می‌داند سه تا از آن‌ها نجس است باز دو نماز کافی است . اگرچه احتیاط اقتضا می‌کند که آن‌قدر نماز بخواند که مطمئن شود یکی از آن‌ها در لباس پاک واقع شده است.
165- اگر بدن و لباسش نجس است و آب برای پاک کردن یکی دارد، تطهیر بدن را مقدم بدارد.
166- اگر نمی‌تواند بدن یا لباس را تطهیر کند و تنها می‌تواند نجاست را کمتر کند، همین کار را انجام دهد.
167- اگر با آبی که دارد یا می‌تواند نجاست بدن و لباسش را زایل کند و یا می‌تواند وضو بگیرد یا غسل کند اولی را مقدم بدارد و به جای وضو یا غسل، تیمم کند.
168- اگر از روی ناچاری با بدن یا لباس نجس نماز خواند و بعد از نماز آب پیدا کرد اعاده یا قضا لازم نیست ولی اگر در بین نماز آب پیدا شد و در حین نماز تطهیر ممکن بود چنین کند وگرنه تطهیر کند و نماز را از اول شروع کند.
169- اگر مضطر شد که بر محل نجس سجده کند، چنین کند و نیازی به اعاده یا قضای نماز نیست بنابراین زندانیانی که کف سلولشان به نجاست خون و غیره آغشته شده است می‌تواند بر همان سجده کنند.
170- اگر ندانسته بر جای نجس سجده کرد اعاده نماز برش واجب نیست .
شرط دوم: لباس نمازگزار باید از اجزای مردار نباشد.
171- لباس نمازگزار نباید از اجزای مردارهای نجس باشد و اجزای مردارهای پاک نظیر مردار حیوانات دریایی اشکال ندارد.
172- اگر چیزهایی نظیر مو و پشم مردار حلال‌گوشت که روح ندارد همراه نمازگزار باشد یا در لباس او به کار رفته باشد برای نمازش اشکالی ندارد.
173- نماز خواندن در آنچه در بازار مسلمانان یافت شود و با آن معامله پوست و جلد حیوان حلال‌گوشت تذکیه شده انجام شود اشکالی ندارد.
174- نماز خواندن در پوستی که در بازار مسلمانانی یافت می‌شود که جلد دباغی شده مردارهای حرام‌گوشت را پاک می‌دانند و آن را به کار می‌برند خالی از اشکال نیست.
175- با پوست و گوشت و چربی‌هایی که از دست غیرمسلمانان در کشورهای غیر اسلامی گرفته می‌شود معامله مردار می‌شود و بنابراین در آن نمی‌توان نماز خواند.
176- با پوست و گوشت و چربی که از دست مسلمانان گرفته شود معامله حیوان تذکیه شده می‌شود اگرچه معلوم باشد که او از غیرمسلمانان آن را گرفته است .
177- جزئی که از مردار گرفته شده اگر قابل پوشیدن باشد ولی در حال نماز نمازگزار آن را نپوشیده بلکه در جیب خود گذاشته است باطل بودن نمازش معلوم نیست.
178- اگر چیزی را نمی‌دانست که از اجزاء مردار است و در آن نماز خواند و پس از نماز فهمید که از اجزای مردار بوده نمازش صحیح است.
179- اگر در چیزی شک داشت که از اجزای مردار است یا خیر نمی‌تواند در آن نماز بخواند.
180- اگر چیزی را می‌دانست که از اجزای حیوان حلال‌گوشت است ولی نمی‌دانست که آن حیوان تذکیه شده یا خیر، نمی‌تواند در آن نماز بخواند مگر اینکه أماره‌ای برای حکم به تذکیه بیابد.
181- چون امروزه کشور اسلامی و کشورهای غیر اسلامی نداریم و در همه کشورها مسلمان وجود دارد و ذبح اسلامی به جهت اینکه حیوان راحت‌تر جان می‌دهد و بیشتر خون‌هایش می‌رود ترجیح دارد و از نظر تجاری کشورها می‌خواهند تولیدات خود را به گونه‌ای تولید کنند که بیشترین مشتری را داشته باشد و برای اینکه مسلمانان را مشتری خود کنند احتمال دارد که به سبک اسلامی ذبح کنند بنابراین یقین به اینکه حیوان‌های حلال‌گوشت فلان کشور تذکیه نشده‌اند مشکل است و در چنین حالتی کمترین قرینه برای تذکیه شدن مشکل نمازگزاران را حل می‌کند ولی احتیاط در هر حالی نیکوست.
182- اگر از روی فراموشی در لباسی که از مردار درست شده نماز خواند پس از آنکه متوجه شد اعاده لازم ندارد.
شرط سوم: لباس نمازگزار از اجزای حیوان حرام‌گوشت نباشد.
183- حیوانات حرام‌گوشتی که تذکیه نشده‌اند پوستشان نجس است و جایز نبودن نماز در آن در شرط اول و دوم بیان شد.
184- اما حیوانات حرام‌گوشتی که تذکیه شده‌اند و پوست آن‌ها به صورت لباس در آمده و پاک است حکم نماز در آن مربوط به شرط سوم است نظر نگارنده این است که برخلاف شرط طهارت که باید تمامی لباس پاک باشد و نجس بودن تکمه و نخ نیز موجب بطلان می‌شود بودن اجزای حیوان حرام‌گوشتی که تذکیه شده و آن اجزاء پاک است وقتی موجب بطلان نماز است که آن جلد یا لباس به اندازه‌ای بزرگ باشد که بتوان با آن عورت را پوشاند بنابراین بودن یک و یا چند مو یا چیزی نظیر قاب ساعت یا دستبند بازوبند موجب بطلان نماز نمی‌شود اگرچه احوط اجتناب از آن‌ها در حال نماز است.
185- بودن موی گربه در لباس نمازگزار موجب بطلان آن نمی‌شود همچنین آب دهان آن؛ چه خشک باشد چه تر.
186- بودن پوست روباه تذکیه شده بر روی یقه موجب بطلان نماز نمی‌شود اگرچه احتیاط در اجتناب از چنین لباسی در حال نماز است.
187- موهای متصل شده از یک انسان به انسان دیگر مانع صحت نماز نیست و همچنین اگر از موی انسان لباسی بافته شود نماز خواندن در آن برای خود و دیگران جایز است .
188- نماز خواندن در لباسی که از خز خالص و سنجاب باشد اشکالی ندارد اگرچه بزرگ باشد به حدی که بتوان با آن عورت را پوشانید.
189- اگر شک شد که فلان لباس، از اجزاء حیوان حرام گوشت است یا خیر؟ نماز در آن صحیح است.
190- اگر شک شد که فلان لباس از اجزاء حیوان است یا خیر، نماز در آن صحیح است.
191- کسی که از روی فراموشی در لباسی نماز خواند که از پوست حیوان حرام گوشت تذکیه شده، درست شده است نمازش صحیح است.
192- اگر کسی در لباسی نماز خواند و بعد از نماز معلوم شد که نمازش در لباسی بوده که از پوست حیوان حرام گوشت تذکیه نشده، درست شده است نمازش صحیح است.
193- نماز خواندن در لباسی که از حیوانی درست شده که گوشتش بالعَرَضْ حرام شده مانند گوسفند نجاست خوار یا گوسفندی که مورد تجاوز جنسی انسان واقع شده، ظاهراً صحیح است .
سه شرط مشهور
194- فقیهان سه شرط دیگر برای لباس نمازگزار افزوده‌اند که عبارت‌اند از: مباح بودن لباس برای نمازگزار و زر بافت و ابریشم خالص نبودن لباس برای مردان.
الف. مباح بودن لباس نمازگزار:
195- به نظر این‌جانب غصب حرام است و غاصب معصیت‌کار و در دنیا و آخرت گرفتار است؛ اما ربطی به صحیح بودن یا فاسد بودن نمازش ندارد؛ بنابراین نماز خواندن در لباس مباح حتماً صحیح است و اعادۀ نمازی که در لباس غصبی خوانده شده مطابق با احتیاط استحبابی است.
196- اگر با رنگ غصبی لباسش را رنگ کرد، صاحب رنگ با او به نسبت قیمت شریک می‌شود و تصرف او در سهم شریک غصب است.
197- اگر به اجیر فرمان داد که با رنگ مباح، پارچۀ مباح را رنگ کند و مزد اجیر را نداد پارچه و رنگ آن غصبی نمی‌شود ولی اجرت را بدهکار است.
198- اگر اجرت خیاط را نداد پارچه غصبی نمی‌شود. بله اگر نخ از خیاط بود غصب صدق می‌کند.
199- اگر با آب غصبی لباس نجس یا لباس کثیفش را شست پس از خشکیدن لباس، عنوان غصب صادق نیست ولی پول آب را بدهکار است.
200- اگر مالک به غاصب اذن داد که در مال مغصوب نماز بخواند، نمازش از این جهت بدون اشکال است.
201- گفته شده اگر چیز مغصوب با حرکات نمازگزار در نماز تکان بخورد چون این تصرف جدیدی است که عین نماز است پس موجب بطلان نماز می‌شود ولی به نظر این‌جانب در اینجا نیز نماز صحیح است و حکم به اعاده نماز مطابق احتیاط استحبابی است.
202- اگر فراموش کرده بود که لباسش غصبی است و در وسط نماز یادش آمد و در آوردن آن پوشش نمازی او را زایل نمی‌کند آن را در آوَرَد حتی اگر پوشش نمازی او را زایل می‌کند ترجیح در ترک غصب و شروع کردن نماز در لباس مباح است.
203- اگر نمی‌دانست که لباسش غصبی است و وسط نماز فهمید باید آن را درآوَرَد و نمازش صحیح است ولی اگر برای ادامۀ نماز پوشش نمازی نداشت پوشش نمازی تهیه کند و نماز را از سر بگیرد.
204- اگر در تنگی وقت مشغول به نماز است و به یادش آمد که لباسش غصبی است و با در آوردن لباس، پوشش عورتش از بین می‌رود نمازش را تکمیل کند و نمازش صحیح است ولی به خاطر غصب گنهکار است.
205- اگر لباسی را قرض کرد و نیتش این است که عوض آن را نپردازد یا عوض آن را از حرام بپردازد معصیت‌کار است ولی عنوان غاصب بر او صادق نیست.
206- فقیهان گفته‌اند که اگر پارچه‌ای را با عین مالی که خمس به آن تعلق گرفته است خرید، در حکم مغصوب است ولی اگر پارچه را خرید اما هنگام پرداخت عوض از مالی که متعلق خمس است پرداخت نمود در حکم مغصوب نیست ولی به نظر این‌جانب امروزه که خرید با پول‌های اعتباری است و تمامی توجه به مقدار پول است نه از این حساب و آن حساب، حکم هر دو صورت یکی است و در حکم مغضوب است.
207- اگر کسی برای حفظ لباس غصبی از سرقت یا برای حفظ خود از سرما، یا گرما در صورت اضطرار، لباس غصبی را بپوشد گنهکار نیست و نماز در آن صحیح است.
ب: لباس طلا باف و ابریشمی برای مردان
208- فقیهان لباس طلا باف را مانع صحت نماز مردان دانسته‌اند ولی به نظر این‌جانب پوشیدن لباسی پر از طلا که مخصوص طاغوتیان و امثال آن است برای مردان حرام می‌باشد ولی موجب بطلان نماز نمی‌شود.
209- زینت‌های کم مثل حلقه طلا، قاب ساعت طلا و دسته عینک طلا و زنجیر نازک طلا برای مردان حرام نیست بلکه مکروه است و هرچه طلا بیشتر شود کراهت بیشتر می‌شود تا به لباس طاغوتیان برسد که حرام است.
210- برای پسر بچه غیر ممیز و ممیز نابالغ پوشیدن گوشواره و دستبند طلا مکروه نیست ولی پس از بلوغ مراحل کراهت شروع می‌شود.
211- به کار بردن طلای فراوان، در ظروف، لباس، فرش و… که روحیۀ تواضع را از انسان می‌گیرد و او را به سوی اشرافی گیری سوق می‌دهد حرام است.
212- فقیهان پوشیدن لباس ابریشمی را برای مردان حرام دانستند و نماز در آن را باطل دانسته‌اند ولی به نظر این‌جانب نهی از بت مطرح است و باطل بودن نماز معلوم نیست و فرقی بین تکه‌های کوچک مانند عرقچین و تکه‌های بزرگ مانند دشداشه نیست.
213- فقیهان پوشیدن ابریشم زیر زره برای رزمنده را جایز می‌دانند و نماز با آن را نیز جایز می‌دانند.
214- فقیهان تنها برای زنان لباس زر بافت و ابریشم خالص را جایز می‌دانند ولی به نظر این‌جانب تنها طاغوتی گری حرام است و پوشیدن لباسی که تبلیغ بت و بت پرستی داشته باشد حرام است.
215- پوشیدن لباسی که در طلا باف بودنش شک است حرام یا مکروه نیست.
216- اگر از روی جهل قصوری یا نسیان لباس طلا باف پوشید حرمت یا کراهت ندارد.
217- پوشیدن لباس حریر خالص برای مردان شاید مکروه باشد ولی اثبات حرمتش کار آسانی نیست.
218- اگر مکلف تنها یک لباس دارد که شرایط صحت نماز را ندارد، نماز خواندن در آن بر نماز عریانی ترجیح دارد.
مسائل متفرقه لباس نمازگزار
219- اگر مکلف تنها یک لباس غصبی دارد و به خاطر حفظ از سرما یا گرما باید آن را بپوشد پوشیدنش حرام نیست ولی اگر لباس دیگری دارد ولو نجس باشد آن را برای نماز بر لباس غصبی مقدم بدارد
220- مکلفی که برای نماز لباس ندارد نمی‌تواند برای نماز خواندن لباسی را بدزدد یا به زور غصب کند. ولی اگر به خاطر سایر نیازها لباسی را دزدید یا غصب کرد می‌تواند در آن نماز بخواند.
221- اگر مکلف چندین لباس دارد که هیچ‌کدام شرایط لباس نمازگزار را ندارد مثلاً اولی نجس است، دومی از مردار است و سومی از اجزای حیوان غیر مأکول. بهتر است نجس را مقدم بدارد. .
222- اگر مکلف دو لباس دارد که یکی از مردار است و دومی از اجزای حیوان غیر مأکول. بهتر است دومی را مقدم بدارد زیرا نهی از استفادۀ از مردار مطلق است و شامل کم و زیاد می‌شود.
223- اگر مکلف دو لباس دارد که یکی نجس و دیگری مملو از طلاست و با طاغوتیان مناسبت دارد برای نماز لباس نجس را مقدم بدارد
224- اگر مکلف دو لباس دارد که یکی غصبی و دیگری مملو از طلاست، به نظر می‌رسد دومی مقدم است.
225- اگر مکلف لباس دارای شرایط برای نماز ندارد ولی امکان تهیۀ لباس دارای شرایط موجود است مکلف باید با خرید، اجاره، عاریه، قرض یا … نمازش را در لباس دارای شرایط بخواند.
226- اگر مکلف لباس ندارد ولی لباس ساتری وجود دارد که سایر شرایط لباس نمازگزار را ندارد، باید آن را برای پوشانیدن عورت فراهم کند و با همان می‌تواند نماز بخواند.
227- اگر مکلف لباس ندارد و لباسی برای تهیه کردن وجود ندارد، اگر ناظر محترمی نیست نمازش را همانند لباس¬دار بخواند و اگر ناظر محترمی هست حتی‌المقدور خود را با دست یا غیر آن بپوشاند و نماز بخواند یا نشسته نماز بخواند و برای سجده اشاره کند.
228- مکلف باید از پوشیدن لباسی که موجب هتک حرمت او می‌شود خودداری کند و مصادیق آن در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، متفاوت است. شاید پوشیدن لباس روحانیت در برخی جاها موجب هتک شود و شاید پوشیدن لباس زنانه برای مردان در برخی زمان‌ها موجب هتک شود ولی به هر حال نماز در آن صحیح است مگر این‌که سایر شرایط را نداشته باشد.
229- اگر پوششی که پیدا کرده تنها برای پوشاندن عقب یا جلو کفایت می‌کند، جلو خود را بپوشاند .
230- کسی که در اول وقت چیزی برای پوشانیدن خود ندارد ولی احتمال می‌دهد که تا آخر وقتِ نماز چیزی بیاید، می‌تواند نماز را از اول وقت تأخیر بیندازد و اگر در وسط وقت مطمئن شود که لباس نمی‌یابد به وظیفه فعلی خود عمل کند؛ و می‌تواند در اول وقت نماز بخواند با این نیت که اگر عذرش تا آخر وقت بر طرف شد دوباره آن را بخواند.
231- اگر لباس غصبی با لباس او مشتبه شد، در یکی از آن‌ها نماز بخواند و نمازش صحیح است و گناه غصب بر دوش اوست مگر این که از آن توبه کند.
232- اگر لباس نجس او با لباس پاکش مشتبه شد در یکی نماز بخواند و در دیگری اعاده کند و اگر وقت تنگ بود یک نماز را در وقت بخواند و احتیاطاً نماز در لباس دیگر را بعد از وقت بخواند.
233- بیماری که خوابیده نماز می‌خواند اگر لباس به تن داشته باشد نجس بودن لحاف یا تشک یا ملحفه، به صحت نمازش آسیبی نمی‌رساند ولی اگر پوشش او همان زیر انداز و رو انداز اوست در حالت اختیار باید شرایط لباس نمازگزار را داشته باشد.
234- اگر لباس بلندی به تن دارد که مقداری از آن بر روی زمین واقع است و با حرکات نمازی او حرکت نمی‌کند، در صورتی که مقداری که با حرکت نمازی او حرکت می‌کند، دارای شرایط لباس نمازگزار باشد، نمازش صحیح است.
235- پوشیدن لباس زنانه برای مردان و پوشیدن لباس مردانه برای زنان اگر دارای اهداف عقلایی باشد اشکالی ندارد و نماز با آن نیز صحیح است.
236- لباس توری و امثال آن که بدن از زیر آن پیداست نمی‌تواند ساتر عورت باشد.
237- کسی که لباس ندارد و راهی برای تهیۀ آن ندارد می‌تواند از تاریکی استفاده کند و نمازش را بخواند یا طوری بایستد که دیوار یا درخت یا … پشت او را بپوشاند و او نیز با دست جلو خود را بپوشاند و نماز خود را حتی در حضور ناظر محترم به طور عادی بخواند.

مواردی که لازم نیست بدن و لباس نمازگزار پاک باشد.
الف. خون
238- کسی که احادیث معصومان کلمات فقیهان گذشته را بررسی کند می‌یابد که اگرچه نماز با بدن و لباس پاک مطلوب شارع است. ولی با این حال نمی‌خواهد بر مکلف سخت بگیرد بنابراین به مقداری او را مکلف می‌کند که نه تنها توان داشته باشد بلکه گشایش و راحتی برایش باشد و به سختی نیفتد و تازه سختی و مشقت را برای او توسعه می‌دهد، در عین حال نمی‌خواهد که نماز او در بدن و لباس غرق در کثافات انجام شود؛ بنابراین در تمامی موارد نجاسات، مقدار کمی که برطرف کردنش برای او یا برای نوع مردم مشکل ساز است مورد عفو قرار داده است؛ اما چون فقیهان دوره‌های بعدی از موارد منصوص عبور نکرده‌اند، احتیاط در پیروی از آنان و اکتفا به مواردی است که آنان بیان کرده‌اند، اگرچه اَقْوی معیاری است که بیان شد. آن موارد عبارت‌اند از:
239- اگر بدن یا لباس نمازگزار به وسیلۀ زخم، جراحت و یا دملی که در بدن اوست خون‌آلود شده است و آب کشیدن آن یا تعویض پانسمان برایش سخت است نماز با آن اشکالی ندارد.
240- باید بدن و لباس از نجاست زخم‌های جزئی که آب برایش ضرر ندارد و تطهیر آن برای مکلف سخت نیست تطهیر شود. مگر این که محدودۀ نجس شده به خون مساحتش از چهار سانتی‌متر مربع بیشتر نباشد.
241- زخم‌های جزئی که زخمش دوام ندارد نجاستش معفوّ نیست و زخم‌های پایدار مقدار نجاستی که به طور طبیعی و متعارف از آن به وجود می‌آید معفوّ است.
242- همان‌طور که خون زخم‌ها معفوّ است چرکی که به خون آغشته است و از زخم بیرون می‌آید، دارویی که روی زخم گذاشته می‌شود و نجس می‌گردد، عرق بدن که به اطراف می‌رسد نجاستش مَعفُو است.
243- آبی که از خارج به زخم می‌رسد و همراه با خون زخم به اطراف آن می‌رسد برایش صورت‌های مختلفی می‌توان تصور کرد، تنها صورتی که به طور متعارف امکان جلوگیری از تلویث و کثافت‌کاری بوده و جلوگیری نشده است، معفوّ نمی‌باشد.
244- اگر در مقام مداوا دستش نجس شد باید آن را بشوید زیرا شستن دست حَرَجی نیست، همچنین اگر دست نجس را به اطراف زخم مالید و آنجاها را بیش از مقدار متعارف نجس کرد آن مقداری که علاوه بر متعارف است باید برای نماز تطهیر شود.
245- خون بواسیر و خون هر دمّل و غده خارجی یا داخلی که خون و چرکش از بدن بیرون بیاید معفوّ است ولی اگر بیش از مقدار متعارف لباس یا اطراف را تلویث کرده آن مقدار غیرمتعارف باید تطهیر شود.
246- خون بینی معفوّ نیست زیرا معمولاً از زخم و دمل نیست و استمرار نیز ندارد ولی اگر در مواردی از دمل و امثال آن بود یا استمرار داشت و امکان جلوگیری از آن نبود معفو است.
247- سزاوار است فردی که زخم، دمّل و امثال آن را دارد روزی یک بار جاهایی را که امکان شستن وجود دارد بشوید.
248- اگر شک شد که آیا خونی از خون‌های معفوّ است یا خیر. اصل و احتیاط آن است که از خون‌های مورد عفو نباشد؛ و اگر شک شد که آیا فلان زخم خوب شده یا خیر، اصل آن است که خوب نشده است، پس فعلاً تطهیرش لازم نیست.
249- اگر چند زخم یا چندین دمل نزدیک هم بود همه یک زخم به حساب می‌آید و با خوب شدن یکی از آن‌ها تطهیرش لازم نیست تا این که همۀ آن‌ها خوب شود ولی اگر زخم‌ها از هم کاملاً فاصله داشت هر کدام حکم خاص خود را دارد و هرکدام که خوب شد از دایرۀ معفوّها خارج می‌شود.
250- خونی که مجموع مساحت تنجیسش کمتر از 4 سانتیمتر مربع باشد معفو است چه در بدن باشد، چه در لباس، از خون خود او باشد یا دیگری و حتی اگر در چند جای مجزا باشد ولی مجموع مساحتش از 4 سانتیمتر مربع کمتر باشد معفو است.
251- احتیاط آن است که عفو 4 سانتیمتر مربع از خون شامل خون‌های حیض، نفاس، خون حیوان نجس العین، مردار و حیوان حرام گوشت نشود .
252- اگر خون از روی لباس نفوذ کرد و به پشت آن رسید، هر دو یک خون محسوب است و سطحی که خونش وسیع‌تر است باید از 4 سانتی‌متر مربع بیشتر نباشد و اگر دو لباس جدا بود مانند پیراهن؛ و خون از اولی گذشت و به دومی رسید مجموع خون آن دو نباید از مقدار مُجاز بیشتر باشد و اگر لباس دو لایه‌ای است مانند لباس و آستر آن احتیاط آن است که مجموع خون از مقدار مجاز نگذرد؛ و اگر خون به عمامه‌ای که چند لایه است اصابت کرد، در حال پیچیده بودن آن، همه یک خون محسوب است و در حال باز بودن عمامه چندین خون به حساب می‌آید .
253- اگر به خون کمتر از 4 سانتی‌متر مربع، آب یا رطوبتی از داخل یا خارج رسید و مجموع از 4 سانتی‌متر مربع بیشتر نشد حکم عفو پا برجاست ولی اگر از 4 سانتی‌متر مربع گذشت تنها در صورتی معفو است که تطهیرش حَرَجی باشد.
254- در روایات آمده که اگر به اندازۀ یک نخود خون در بدن باشد معفو است به نظر می‌رسد در این مورد حجم مورد نظر است زیرا اگر زخم کوچکی در بدن به وجود آید خون از آن بیرون می‌آید و همانجا منجمد می‌شود، آنگاه اگر خون منجمد شده کمتر از یک نخود باشد معفو است.
255- اگر خونی در بدن یا لباس خود دید و می‌داند که از 4 سانتی‌متر مربع کمتر است ولی شک دارد که از خون‌های معفو است یا از خون‌های غیر معفو، آن را از خون‌های معفو به حساب آورد؛ و اگر شک کرد که از مقدار مجاز کمتر است یا بیشتر، در صورت امکان اندازه بگیرد و اگر اندازه‌گیری به خاطر تاریکی شب و امثال آن ممکن نبود و قبلاً مساحت خون از حد مجاز بیشتر نبوده است هنوز معفو است.
256- متنجس با خون، مثل خود خون مورد عفو است .
257- اگر خون از بدن زایل شد و محل آن از جاهایی است که با ازاله نجس، حکم به طهارت می‌شود موضوع نجاست منتفی شده و حکم آن نیز منتفی است و حکم به طهارت می‌شود ولی اگر در دست‌ها و صورت است پس از زایل شدن نجاست باز جای آن نجس است و باید تطهیر شود ولی حکم عفو آن برای نماز همچنان باقی است.
258- اگر خون از لباس زایل شد ظاهراً حکم نجاست آن و معفو بودنش باقی است.
259- اگر بر خونی که معفو بوده خون دیگری بریزد و مساحت مجموع از مقدار 4 سانتیمتر مربع تجاوز نکند باز معفو است و غلظت و رقّت دخلی در حکم ندارد.
ب. سایر نجاسات
260- اگر قطره‌ای ادرار بر خونی که معفو بود افتاد حکم عفو از میان می‌رود و باید آنجا تطهیر شود .
261- پارچه‌های کوچکی که به تنهایی نمی‌توانند پوشانندۀ عورت باشند اگر نجس شوند نماز با آن صحیح است بنابراین نجس شدن جوراب، کلاه، عرقچین، انگشتر، خلخال و … مانع صحیح بودن نماز نیست.
262- چون قبلاً گذشت که از نظر این‌جانب نماز خواندن با لباس مشتمل بر اجزای حیوان حرام گوشت که ساتر عورت نباشد مانعی ندارد و با توجه به مسئلۀ قبل، نتیجه این می‌شود که آنچه کم و زیادش مانع صحیح بودن نماز است مردار و اجزای نجس العین است و بقیۀ ممنوع‌ها وقتی ممنوع است که بزرگ باشد به گونه‌ای که بتواند ساتر عورت باشد.
263- اگر عمامه نجس شد نمی‌توان با آن نماز خواند زیرا وقتی که باز شود بزرگ است و می‌توان عورت را با آن پوشانید.
264- اگر انسان چیز متنجسی را نپوشد بلکه همراه خود در جیب یا کوله پشتی داشته باشد برای نمازش اشکالی به وجود نمی‌آورد، مثلاً چاقوی نجس، طلا و نقره نجس یا اسکناس‌های نجس و یا حتی پیراهن نجسش در جیبش باشد مانع صحیح بودن نمازش نمی‌شود.
265- اگر با نخ نجس لباسش را بدوزد نمی‌تواند در آن نماز بخواند ولی اگر با نخ نجس زخم او را بدوزند می‌تواند در آن نماز بخواند .
266- زنی که پرستار کودک است چه مادرش باشد یا دیگری، اگر یک لباس دارد و روزانه یک بار آن را از ادرار کودک بشوید کافی است و می‌تواند در آن نماز بخواند ولی بهتر است که آن را آخر روز بشوید و ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با طهارت یا نجاست کمتر بخواند.
267- اگر در اثر ادرار بچه بدن زنی که پرستار کودک است نجس شود حکم لباس او را دارد و روزانه یک بار شستن کافی است.
268- کسی که مضطر است با بدن یا لباس نجس نماز بخواند نمازش صحیح است.
سوء استفاده
269- اگر فردی مضطر نبود و در حال اختیار از تمامی مواردی که نجس بودن لباس یا نجس در آن معفو بود استفاده کرد مثلاً زخمی بود و اطراف زخمش به طور متعارف نجس شد و لباسش در آن قسمت نجس شد و در قسمت دیگری از لباسش حدود 4 سانتیمتر مربع خونی بود و از قانون تسهیل آن استفاده کرد جوراب نجس پوشیده و عرقچین نجس بر سر گذاشت و لباس‌های نجسش را در نایلونی گذاشت و در دست گرفت، بعید است بتوان نماز او را صحیح دانست؛ زیرا همان گونه که در اول بحث گذشت این موارد برای تسهیل تکلیف بر مکلف است نه برای تجمیع همۀ آن‌ها و عبادت را زشت و زننده نشان دادن.
270- بنابراین اگر مضطر بود که این گونه نماز بخواند نمازش صحیح است و اگر در صدد استفاده از تسهیل در تمامی موارد است با قانون کلی طهارت لباس و بدن سازگاری ندارد.
مستحبات و مکروهات در لباس نمازگزار
271- مرحوم سید محمدکاظم یزدی در «العروه الوثقی» 14 چیز را از مستحبات لباس نمازگزار و 33 چیز را از مکروهات لباس نمازگزار دانسته است که اقامۀ دلیل بر همۀ آن‌ها مشکل است و قاعده تسامح در ادلّۀ سنن نیز از دید این‌جانب غیر از چیزی است که مشهور شده و تازه شاید برخی از آن روایات موسمی باشد بنابراین اجمالاً سفید بودن، نظیف بودن و متعدد بودن و معطر بودن لباس مستحب است و لباس سیاه و تنگ مکروه است، عمامه گذاری بدون تحت الحنک مکروه است.
272- از لباس دارای نقش و نگار و از لباس چرک و کثیف نهی شده است.
273- اما این که روایات بررسی شود و مکروه و مستحب مشخص شود کمی مشکل به نظر می‌آید زیرا برخی روایات شائبه موسمی بودن را دارد.
مکان نمازگزار
274- فقیهان برای مکان نمازگزار شروطی ذکر کرده اند که بیشتر آنها از دید این جانب شرط نیست که در ضمن مسائل پیش رو، روشن می شود.
شرط اول: مباح بودن مکان را فقیهان معمولاً شرط صحت نماز دانسته اند ولی از دید این جانب، اگر چه غصب حرام است و تصرف در مال غیر بدون اذنش جایز نیست ولی باطل کنندۀ نماز نیست به عبارت دیگر عقل و نقل هر دو می گویند تصرف در مال غیر بدون اذنش حرام است ولی این که نماز در آن باطل است یا خیر؟ باید روایات بگویند و روایات از این مسئله ساکت هستند و قوانین اصولی این دو را از هم تفکیک می کند.
275- تصرف در مکان و خانه دیگری بدون اذن او غصب و حرام است.
276- اگر کسی فرش خودش را در زمین غصبی بیندازد و روی فرش خودش نماز بخواند این کارش از حرام بودن غصب نمی کاهد.
277- نماز خواندن در زیر خیمۀ غصبی، تصرف در آن خیمه و غصب آن محسوب نمیشود.
278- تصرّف در مکانی که انتفاع یا منفعتش مال دیگران است بدون اذن صاحب منفعت جایز نیست، بنابراین نشستن در جای دیگری در اماکن عام، به گونه ای که او را با زور بلند کند و به جای او بنشیند حرام است، همچنین نشستن در جایی که دیگری در مسجد ؟؟؟ کرده است از این جهت که تصرف در حق اوست جایز نمی باشد.
279- هر حقی که دیگران به مکانی دارند رعایتش لازم است.
280- کسی که در مکان غصبی زندانی شده است چون مضطر است تصرفاتش در آن مکان حرام نیست و می تواند در اول وقت نمازش را بخواند،مگر روزی که امید آزادیش می رود که نماز را تأخیر بیندازد تا آزاد شود یا مطمئن شود که تا آخر وقت آزاد نمی شود.
281- اگر خانه ای را از مال خمس نداده یا زکات نداده بخرد معمولاً فقهاء صحت معاملۀ به مقدار خمس و زکاتش را منوط به اذن یا اجازۀ حاکم شرع می دانند ولی به نظر این جانب بعید نیست که معامله تمامش صحیح باشد ولی معامله کننده زکات یا خمس را بدهکار باشد و هر حال از دید این جانب نماز در آن حرام نیست.
282- اگر کسی خمس یا زکات یا مظالم بدهکار بود و از دنیا رفت تصرف مالکانه در اموالش جایز نیست تا این که خمس و زکات مالش داده شود ولی تصرفات جزئی غیر مالکانه مثل نماز یا اقامۀ عزا در منزل او اشکالی ندارد. همچنین فروختن اموال به قصد دادن خمس و زکات یا طلب طلبکاران جایز است.
283- اگر کسی مزد و ورثۀ صغیر دارد تصرفات غیرمالکانه نظیر نماز در منزلش جایز است و اجازۀ حاکم شرع را نمی خواهد ولی تصرفات مالکانه و منقۀه حتماً باید به اذن حاکم و به مصلحت صغیران باشد.
284- اگرچه تصرف در ملک دیگران بدون اذنشان جایز نیست ولی نمازخواندن در زمین دیگران در صورتی که ضرری به آن نرسد جایز است و شارع ملکیت مطلقی که مالک بتواند با آن از نماز بدون ضرر نیز منع کند برای او قرار نداده است و بنابراین نماز خواندن در صحراهای وسیع چون هیچگونه ضرری برای مالک ندارد مسلماً جایز است.
285- نماز خواندن در مسافرخانهها، رستورانها، کاروانسراها و … جایز است بویژه که جایی به عنوان نمازخانه نیز ساخته اند. بله برای وضو گرفتن و مقدمات آن باید رضایت آنان را با پول یا با خرید اجناس دیگر جلب نمود.
286- نماز خواندن در خانۀ کسانی که آیه 61 سورۀ نور خوردن از آنها را مُجاز دانسته، بدون اشکال است. حتی اگر علم به کراهت آنان وجود داشته باشد زیرا ضرر خواندن نماز در آنجا مسلماً از ضرر خوردن غذای آنان کمتر است.
287- بر غاصب لازم است که هرچه زودتر از مکان مغصوب بیرون رود و به غصب خاتمه دهد و باید از هر تصرفی در مال مغصوب خودداری کند و حتی اگر در وسط مکان مغصوب است و وقت برای نماز باقی است نماز را تا خارج شدن از آن مکان به تأخیر بیندازد و در تنگی وقت نماز را بخواند و باز برای خروج از غصب به سرعت اقدام کند.
288- اگر کسی خیال کرد که برای رفتن به فلان مکان مأذون است اما پس از ورود معلوم شد که اذنی وجود ندارد، باید هرچه زودتر آن مکان را ترک کند و اگر وقت برای نماز وجود دارد نماز را به تأخیر بیندازد و در ضیق وقت پس از اقامۀ نماز در اولین فرصت مکان غصبی را ترک کند.
289- اگر مالک به اقامۀ نماز اذن داد و پس از آن از اذنش برگشت و نماز خواندن در ملک او به او زیان معتنابهی وارد نمی رساند برگشتن او از اذنش به جواز نماز و صحت آن زیانی وارد نمی کند.
290- چه مالک واقعاً اذن به تصرف در ملکش دهد و چه ظاهراً، نماز خواندن بدون ضرر و زیان در ملک او جایز است مگر این که زیان معتنابهی به او برسد که در این صورت جواز نماز خواندن مشروط به اذن واقعی اوست.
291- تصرف در ملک مشاع وقتی صحیح است که سایر شرکاء نیز راضی باشند ولی خواندن نماز در ملک مشاعی اگرچه از نظر این که صرف در ملک غیر است جایز نمی باشد ولی از نظر شرعی نماز محکوم به بطلان نمی باشد.
شرط دوم: شرط دومی که فقیهان برای مکان نماز بیان کرده اند ثابت بودن آن است.
بر روی حیوان در حال حرکت نمی توان نماز خواند بر این اساس در اتوبوس، قطار و بَلَم نیز نمی توان نماز خواند.
292- امروزه نماز در کشتی و هواپیما اشکالی ندارد؛ زیرا ارزش و حرکتش محسوس نیست. بله باید قبله را یافت و رو به آن نماز خواند و اگر جهت قبله عوض شد نمازگزار به سمت قبله برگردد.
293- نماز خواندن بر تشکهای بادی و ارزنی و تشک های فنری که فرد را به شدت تکان می دهد صحیح نیست.
294- اگر در وسیله ای که لرزش دارد سوار است و امکان پیاده شدن یا ثابت کردن آن وسیله وجود ندارد، در همان جا نماز بخواند و تلاش کند که صورت نماز محفوظ بماند و اگر دید که در حال ایستاده استقرار لازم را ندارد ولی در حال نشسته استقرار لازم را دارد نماز را نشسته بخواند.
شرط سوم: نمازش در مکانی واقع نشود که در معرض به هم خوردن است و تا آخر نماز بقاء و استمرار ندارد.
295- نماز گزاردن در جای شلوغ که هر لحظه به انسان تنه می زنند و فرد استقرار لازم را ندارد جایز نیست ولی اگر شروع کرد و اتفاقاً کسی به او تنه نزد و او نمازش را به پایان رسانید نمازش صحیح است.
296- در جایی که در معرض باران یا باد شدید است نباید نمازگزار نماز را شروع کند ولی اگر شروع کرد و توانست با طمئنینه و آرامش آن را به پایان برساند مازش صحیح است.
297- نماز خواندن در قرب مقام ابراهیم و نزدیک محراب پیامبر9، در غار حراء و … جایز است؛ زیرا اگر چه در معرض ازدحام هست ولی با شروع شدن نماز معمولاً مراقبت می شود که نماز به پایان برسد.
شرط چهارم : مکان نمازگزار نباید جایی باشد که ماندن در آنجا حرام باشد.
298- در جبهۀ جنگ در جایی که در دید و تیررس دشمن است ایستادن حرام است و بنابراین نماز خواندن در آنجا نیز حرام است ولی اگر کسی نماز خواند و به پایان رسید نمازش صحیح است.
299- اگر کسی بر چیز مقدسی نظیر ورق قرآن ایستاد این کارش هتک حرمت قرآن و حرام است و در چنین حالتی اگر نماز خواند قصد قربت از او حاصل نمی شود و نمازش باطل است.
300- ماندن در زیر سقفی که هر لحظه ممکن است فرو بریزد حرام است ولی اگر کسی در آنجا ماند و نماز خواند نمازش صحیح است.
301- ماندن در بیابان پر از درنده یا پر از مار و عقرب حرام است ولی اگر کسی ماند و نماز خواند نمازش صحیح است.
302- ایستادن بر جانمازی که روی ان قرآن نوشته شده حرام است . اگر کسی بر آن ایستاد و بر آن نماز خواند در صورتی نمازش صحیح است که ایستادن بر آن، هتک حرمت محسوب نشود.
303- اگر انسان به گونه ای پشت به قبر معصوم بایستد که اهانت و هتک حرمت امام محسوب شود، حرام است.
304- ایستادن در عرض قبر امام معصوم هتک حرمت محسوب نیست و حرام نمی باشد بلکه مکروه بودنش نیز ثابت نیست.
شرط ششم: نمازگزار نباید در جایی نماز بخواند که به خاطر تنگی یا کوتاهی سقف یا … نتواند تمامی ارکان و واجبات نماز را انجام دهد.
305- نماز خواندن در جایی که سقفش پایین است به گونه ای که نمازگزار نمی تواند سر خود را روی گردن صاف نگه دارد باطل است، مگر این که مضطر باشد که در آن مکان نماز بخواند.
306- نماز خواندن در جایی که مکلف در اثر نبودن جا نمی تواند رکوع یا سجود کند باطل است مگر این که مضطر باشد که نماز اشاره ای می خواند.
307- اگر مکلف مخیّر است میان دو مکانی که در یکی توان بر قیام دارد ولی توان بر رکوع و سجود ندارد و در دومی توان بر قیام ندارد ولی رکوع و سجودش را کامل انجام می دهد دومی مقدم است یعنی نماز را نشسته بخواند و رکوع و سجود را انجام دهد.
شرط هفتم: جای سجدۀ نمازگزار باید پاک باشد و جای ایستادن در رکوع و سجود او به گونه ای نباشد که از آن نجاست به بدن و لباس نمازگزار سرایت کند.
308- اگر نمازگزار در محلی نماز بخواند که در آنجا عین نجاست وجود دارد، دو حالت دارد یا در حین نماز آن نجاست به بدن یا لباس نمازگزار سرایت می کند یا سرایت نمی کند، در صورت اول نماز باطل و در صورت دوم صحیح است ولی مکلف کار ناپسندی انجام داده است که در حال اختیار چنین مکانی را برای عبادت خود انتخاب کرده است.
309- اگر نمازگزار در جایی نماز بخواند که عین نجاست وجود ندارد ولی آن مکان متنجس است، دو صورت دارد اگر به گونه ای است که آن متنجس به بدن و لباس نمازگزار سرایت نمی کند و در این صورت نمازصحیح است و کار حرام یا مکروهی نیز از مکلف صادر نشده است ولی اگر بدن یا لباس به آن متنجس آلوده شود بستگی به مبنای فقهی در بحث متنجس دارد، در صورتهایی که لباس نجس شود نماز باطل می شود.
شرط هشتم: محل سجده نمازگزار از جای ایستادن او بیش از چهار انگشت به هم پیوسته، بالاتر یا پایین تر نباشد.
شرط نهم: مشهور گفته اند که در حال نماز زن جلوتر از مرد یا متساوی با مرد نایستد مگر این که میانشان پرده ای باشد یا بیش از ده ذراع یا 5 متر فاصله باشد ولی به نظر این جانب کنار هم ایستادن زن و مرد در نماز اگر به گونه ای باشد که میان آن دو حتی یک وجب هم فاصله نباشد حرام است ولی اگر آنان به گونه ای کنار هم ایستادند که میانشان بیش از یک وجب (25 سانتیمتر) فاصله باشد کراهت شدید دارد و هرچه فاصله بیشتر باشد کراهت کمتر می شود و اگر بینشان ده متر فاصله باشد کراهت برداشته می شود و اگر زن جلوتر از مرد باشد به گونه ای که جای سجادۀ مرد با ایستادن زن فاصله ای نداشته باشد حرام است و اگر فاصله کمی بیشتر باشد کراهت شدید دارد ولی اگر جای ایستادن زن پنچ متر جلوتر از جای ایستادن مرد باشد کراهت برداشته می شود.
310- در تمامی آنچه که بیان شد تفاوتی میان زن و شوهر، محارم و اجانب نیست و تفاوتی میان نماز واجب و مستحبی نیز نمی باشد.
311- بله، همۀ آنچه بیان شد مربوط به حال اختیار است، بنابراین شامل ازدحام مثل پشت مقام ابراهیم یا داخل حجر اسماعیل نمی شود، همچنین حرمت یا کراهت مربوط به فردی است که نماز را بعد از دیگری شروع کند و اگر هر دو با هم شروع کردند حکم شامل هر دو می شود.
312- اگر مردی مشغول به نماز باشد و پیش روی او خانمی به دعا یا قرائت قرآن اشتغال داشته باشد برای هیچکدام حکم کراهت یا حرمت نیست کما این که اگر خانمی به نماز اشتغال داشت و پشت سر او مردی به دعا یا قرآن مشغول ود کراهتی برای هیچ کدام وجود ندارد.
313- فقیهان به عنوان شرط دهم نخواندن نماز بر سقف کعبه را عنوان کرده اند که چون قابل عمل نیست از ذکر آن خودداری می شود.

جاهایی که نماز خواندن در آنجاها مکروه است
314- در کتاب العروة الوثقی 32 جا را بر شمرده که خواندن نماز در آنجاها مکروه است ولی حکم به کراهت شرعی در تمامی موارد مشکل است زیرا برخی موارد عرفی است و شاید امام7 از باب یکی از اهل عرف فرموده باشد آنجا نماز نخوانید نه از جنبۀ امامتش. تازه همۀ سندها صحیح نیست و برخی اخبارش متعارض است. بنابراین اجمالاً نماز خواندن در آن مکانها مورد سفارش است.
315- بر طبق آن مکروهات مسائل ذیل به نظر این جانب رسیده است.
316- نماز خواندن در حمام مکروه است و طبق برخی روایات حتی در قسمتی که لباسها را در می آورند نیز نماز مکروه است . بنابراین به نظر می رسد نماز خواندن در کنار استخر که افراد لباس کاملی ندارند مکروه است .
317- نماز خواندن در جایی که زباله گزاشته می شود، طویله حیوانات، جای نگه داری سگ و محل شراب سازی مکروه است و بنابراین نماز خواندن در هر جایی که از دید مردم دارای پستی است که با قداست نماز سازگاری ندارد مکروه است.
318- نماز خواندن در آتشکده ها، بت مده ها، مقابل آتش، مقابل بت، مقابل عکس و مقابل چراغ مکروه و ناپسند است.
319- نماز خواندن بر لانه مورچه ها مکروه است، بنابراین در هر جایی که از نماز به افراد یا حیوانات ریز یا درشت اذیتی برسد نماز مکروه است.
320- نماز خواندن در مقبره ها و بر روی قبر و در فاصلۀ بین دو قبر مکروه است مگر این که حائل یا پرده ای میان نماز گزار و قبر قرار گیرد و به طور کلی نمازخواندن در هر جایی که برای چیزی قداستی می سازد که با توحید ناسازگار است ناپسند می باشد.
321- نباید نمازگزار به گونه ای پشت قبر نماز بخواند که گفته شود قبر را قبلۀ خود قرار داده است. بنابراین اگر کسی خواست در حرم امامان در جایی که قبر یا ضریح وجود دارد نماز بخواند در طرف سر، نماز بخواند نه پشت قبر.
322- اگر در میان نمازگزار و قبر بدون ضریح بیش از 10ذراع یا 5 متر فاصله بود نماز خواندن کراهت ندارد و در جاهایی که ضریح وجود دارد هنگامی که کراهت برطرف می شود که عرف نماز او را غیر مرتبط با قبر بداند.
323- ضریح، جعبه و پارچه ای که روی قبر انداخته شده کراهت نماز در کنار قبر را برطرف نمی سازد زیرا این امور از توابع قبر است.
324- در جایی که شائبه شرک و عبادت برای غیر خدا پیش می آید نباید نماز خوانده شود.
325- در مقابل درب باز، در مقابل آینه و جایی که چیزی توجه نمازگزار را از نماز سلب می کند نماز خواندن مکروه است.
326- نمازخواندن در محلّ عبادت یهودیان و مسیحیان اشکالی ندارد بلکه استحباب آن خالی از وجه نیست.
327- اگر نمازگزار در زمین باز نماز می خواند، سزاوار است که از جهت جلو،حریم یا حدّ نهایی مکان نماز خود را مشخص کند. مثلاً با گذاشتن مهر، یا تسبیح یا کشیدن خط یا … تا کسانی که از آنجا عبود می کنند حریم نماز او را رعایت کنند.
جاهایی که نماز خواندن مستحب است
328- در اسلام به نماز خواندن در مساجد سفارش شده است و بهترین مساجد، مسجدالحرام، پس از آن مسجدالنبی و بعد مسجد کوفه و بعد مسجد بیت المقدس و بعد مسجد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله دانسته شده است.
329- مستحب است که انسان نمازهای واجب را در مسجد بخواند.
330- مستحب است انسان در خانۀ خود جایی به عنوان محل نماز داشته باشد و نمازهای مستحب را در آنجا بخواند و اگر برای نماز واجب نتوانست به مسجد برود در آنجا نمازش را بخواند.
331- مستحب است که زنان برای درک فضیلت نماز جماعت به مسجد بروند ولی نمازهای مستحب را در خانه بخوانند.
332- اگرچه نماز در مَشاهِد مشرفه امامان معصوم مجاز است ولی برای خروج از احادیثی که نماز در قبرستان را مکروه می داند بهتر است که در اطراف مشاهد ائمه اطهار مسجدهایی بنا شود و در آنها نماز خوانده شود.
333- بهتر است که انسان در جاهای مختلفی از مسجد و غیر مسجد نماز بخواند. زیرا زمین یکی از شاهدان روز قیامت است.
334- برای همسایه مسجد مکروه است که بدون علت، در مسجد نماز نخواند.
335- اگر مسجدی برای گروه خاصی ساخته شد سزاوار است که آنان پیوسته در آن مسجد نماز بخوانند و آن را آباد کنند و اگر مسجدی مختص گروهی نبود بلکه عام بود سزاوار است که همۀ مسلمانان بر آبادی و رونق آن اهتمام ورزند.
336- ساختن مسجد، رفتن به مسجد و نماز خواندن در مسجد دارای ثواب فراوان است.
337- با اجرای صیغۀ وقف با نماز خواندن به قصد مسجد شدن با اجازۀ بانی مسجد بودن محقق می شود.
338- می توان یک طبقه از ساختمان یا قسمتی از یک زمین را وقف مسجد کرد.
339- بعید نیست که فرد بتواند تا مدّت معینی مثلاً پنج سال، جایی را وقف کند و پس از آن به مصرف شخصی برسد همچنین می توان جایی را از زمان خاصی وقف کرد، مثلاً پس از گذشت پنج سال از اکنون ، فلان مال وقف باشد.
340- می توان مسجدی را برای عموم یا برای قوم خاص یا طایفه خاص وقف کرد. مثلاً در جبهه جنگ می توان مسجدی را بنا کرد و آن را وقف رزمندگان کرد و زمان آن را تا آخر جنگ قرار داد و پس از آن زمین رها باشد یا به ملک مالک قبلی یا ملک کسی که او مشخص کرده در آید.
341- نگه داری و تعمیر مسجد واجب است و پس از فرسوده شدن تخریب آن و تجدید بنای آن جایز است.

نماز مسافر
مسافر بايد نماز ظهر، عصر و عشاء را با چند شرط شكسته بخواند.
شرط اول: سفر او كم‌تر از يك روز دوازده ساعتي نباشد.
342- كسي‌كه مجموع رفتن و برگشتش يك روز دوازده ساعتي است بايد نماز را شكسته بخواند خواه رفت و برگشتش هركدام نصف روز باشد يا يكي بيشتر طول بكشد مثلاً با اتوبوس برود و با سواري برگردد.
343- اگر رفتن و برگشتن به مقدار يك روز باشد ولي همان روز برنگردد باز بايد نماز را شكسته بخواند.
344- كسي‌كه شك دارد سفرش به اندازه‌ي يك روز راه هست يا خير، نمازش را تمام بخواند.
345- كسي‌كه مي‌داند سفرش از يك روز راه كم‌تر است نمازش را تمام بخواند.
346- معيار در وسائل سواري و چگونگي راه، متعارف بودن آن است. بنابراين كسي‌كه مثلاً پس از هر يك ساعت طي كردن مسير، چندين ساعت به استراحت مي‌پردازد اگر مجموع مسيري را كه قصد دارد بپيمايد به مقدار يك روز طي مسير معمولي است مسافر است وگرنه بايد نماز را تمام بخواند.
347- كسي‌كه گمان مي‌كرد سفرش به مقدار يك روز راه است و نماز را شكسته خواند و پس از رسيدن به مقصد معلوم شد سفرش كم‌تر از يك روز راه بوده، بايد نمازش را به گونه تمام اعاده يا قضا كند.
348- مقدار زماني كه اتوبوس‌ها براي استراحت مسافران يا نماز آنان مي‌ايستند نيز جزء زمان حركت محسوب است هم‌چنين است مقدار زماني كه اتوبوس را براي تفتيش و امثال آن معطل مي‌كنند، ولي اگر راننده چند ساعتي در بين راه توقف كرد تا بخوابد يا استراحت كند جزء مسير و راه به حساب نمي‌آيد.
349- اگر در بين راه وسيله‌ي حركت خراب شد يا براي راننده مشكلي پيش آمد كه افراد، سختي غير متعارفي را متحمّل شدند نماز آنان شكسته مي‌شود، اگر چه مجموع طي مسير و معطلي‌هاي بين آن از يك روز كم‌تر شود.
350- اگر فاصله‌ي بين شهر محل زندگي و شهر ديگر، كم‌تر از نصف روز راه باشد و او چند مرتبه بين آن دو رفت و آمد كند مسافر محسوب نمي‌شود.
351- اگر شهر پايانه‌ي مسافري دارد،‌ ابتداي سفر از آن‌جا محسوب است و اگر ندارد آخرين خانه‌هاي شهر را ابتداي سفر به حساب آورد.
352- اگر شهري چندين پايانه‌ي مسافرتي دارد پايانه‌اي كه نزديك‌ترين پايانه به منزل است را معيار قرار دهد.
353- كسي‌كه از اول نمي‌دانسته مسيرش به اندازه‌ي يك روز راه است و در بين راه بفهمد در بقيه‌ي راه بايد نماز را شكسته بخواند.
شرط دوم: قصد مسافت
بايد مكلّف از اول قصد يك روز طي مسير كردن را داشته باشد بنابراين اگر چهار ساعت راه رفت و از آن‌جا قصد كرد هشت ساعت ديگر راه برود مسافر نيست ولي در برگشتن اگر قصد كرد كه به جاي اول برگردد چون قصد يك روز راه را دارد مسافر است.
354- كسي‌كه سارقي را تعقيب مي‌كند يا به دنبال گم‌شده‌اي مي‌گردد و چون نمي‌داند به مقدار يك روز راه مي‌رود يا خير، نمازش تمام است ولي در برگشتن اگر به مقدار يك روز راه باشد بايد نماز را شكسته بخواند.
355- كسي‌كه قصد يك روز راه را دارد اگر هر روز مقدار كمي از راه را برود باز مسافر محسوب است.
356- كسي‌كه در اختيار ديگري است مانند سرباز، چنان‌چه بداند سفرش بيش از يك روز راه است نماز را شكسته بخواند وگرنه آن را تمام بخواند.
357- كسي‌كه در اختيار ديگري است اگر بداند پيش از حركت به مقدار نصف روز از او جدا مي‌شود و به سفر ادامه نمي‌دهد بايد نماز را تمام بخواند ولي اگر بداند با اين حال سفر را ادامه مي‌دهد بايد نماز را شكسته بخواند.
358- اگر پس از نصف روز حركت، از قصد مسافرت منصرف شد و تصميم گرفت همان‌جا بماند يا بعد از ده روز برگردد يا در ماندن و برگشتن مردّد باشد بايد نماز را تمام بخواند.
359- اگر پس از نصف روز حركت، از قصد ادامه‌ي سفر منصرف شد و تصميم گرفت كه برگردد بايد نماز را شكسته بخواند، مگر اين‌كه مسير برگشت از مسير رفت كم‌تر باشد به گونه‌اي كه مجموع آن‌ها به يك روز راه نرسد.
360- اگر به مقصدي حركت كرد كه رفتن يا رفت و برگشت يك روز طول مي‌كشيد ولي در وسط راه تصميم گرفت به جاي ديگري برود كه باز مجموع رفت يا رفت و برگشتش نسبت به مبدأ حركت يك روز طول مي‌كشد، نمازش شكسته است.
361- اگر در وسط راه مقداري از زمان را مردّد بود هنگامي به مسافر بودنش ضربه‌اي نمي‌زند كه در زمان ترديد حركت نكند يا آن‌چه را با عزم پيموده و مي‌پيمايد به مقدار يك روز راه باشد.
شرط سوم: نبودن قاطع
بايد مصمّم باشد كه در هنگام طي يك روز راه از شهر خود نگذرد و در جايي قصد ده روز ماندن ننمايد.
362- مسافري كه شك دارد پيش از پيمودن يك روز راه به وطن خود مي‌رسد يا خير، يا قصد ماندن ده روز در محلي مي‌نمايد يا خير بايد نماز را تمام بخواند.
363- مسافري كه مي‌خواسته در بين يك روز راه از وطنش بگذرد يا ده روز در محلي بماند اگر در بين راه از قصدش برگشت در صورتي نمازش شكسته است كه بقيه‌ي مسيرش به اندازه‌ي يك روز راه باشد. هم‌چنين است كسي كه مردّد بوده، تصميم گرفته است كه از شهر خود نگذرد و در جايي ده روز نماند.
شرط چهارم: حلال بودن سفر
اگر براي دزدي، آدم كشي، زنا، خبر چینی و ایجاد اختلاف و يا ساير كارهاي حرام مسافرت كند سفرش سفر معصيت است و نماز در آن تمام مي‌باشد.
364- سفر به منظور اذيّت نمودن مؤمن يا جاسوسي نمودن عليه او حرام است و نماز در آن سفر تمام است.
365- اگر مسافرت فرزند موجب اذيّت پدر و مادر شود و آنان از روي دلسوزي او را منع كنند سفر معصيت است و نماز در آن تمام است مگر اين‌كه سفر، واجب باشد مثل سفر حج، يا براي تحصيل علم واجب.
366- كسي كه بدهكار است و مي‌تواند بدهي خود را بدهد ولي براي فرار از بدهي مسافرت مي‌كند، بايد در سفر نماز را تمام بخواند.
367- كسي‌كه براي معصيت يا فرار از واجب سفر نكرده، اگر در سفر معصيتي انجام داد يا واجبي را ترك كرد باز نمازش شكسته است.
368- كسي‌كه همراه با ظالم مسافرت مي‌كند اگر ناچار نباشد و سفر او كمك به ظالم در ظلمش يا سبب شوكت ظالم شود بايد نماز خود را تمام بخواند ولي اگر مصلحت مهم‌تري نظير نجات دادن مظلومي موجب شده كه ظالم را همراهي كند نمازش شكسته است.
369- مسافرت براي تفريح و گردش سالم حرام نيست و كسي‌كه به اين قصد سفر كند بايد نمازش را شكسته بخواند ولي اگر براي تفريح و خوش‌گذراني به شكار حيوانات رود سفرش حرام و نمازش تمام است.
370- سفر كردن به قصد شكار براي امرار معاش جايز است و نماز در آن شكسته است و روزه را افطار كند.
371- كسي‌كه سفرش سفر معصيت نبوده اگر در بين راه قصد كند كه بقيه‌ي راه را به قصد معصيت سفر كند بايد نمازش را تمام بخواند و روزه‌اش را بگيرد.
شرط پنجم: صحرا نشين نباشد
372- صحرا نشيناني كه در بيابان‌ها گردش مي‌كنند و هرجا آب و خوراك براي خود و حشمشان پيدا كنند در آن‌جا مي‌مانند در حركت و ماندن بايد نماز خود را تمام بخوانند و روزه‌هاي خود را بگيرند.
373- اگر يكي از صحرا نشين‌ها براي پيدا كردن آب و چراگاه در بيابان‌ها به راه افتاد، چنان‌چه چادر و اثاثيه‌ي خود را به همراه برده نمازش تمام است و اگر به همراه نبرده و به عنوان خبر رسان ديگران است و به فاصله‌ي بيش از يك روز راه مي‌رود نمازش شكسته است.
374- اگر صحرا نشين صرفاً براي زيارت يا حج سفر كند نمازش شكسته است.
شرط ششم: كثير السفر نباشد
رانندگان، كشتي‌بانان، سارباناني كه زياد سفر مي‌كنند بايد در سفر نمازهاي خود را تمام بخوانند.
375- دانشجوها و يا اساتيد دانشگاه‌ها كه زياد سفر مي‌كنند [به هر حال] بايد نماز خود را تمام بخوانند. [يا به جهت اين‌كه به مقدار يك روز راه بين محل زندگي و محل درسشان فاصله نيست و يا به جهت كثير السفر بودنشان.]
376- كساني كه محل زندگي با محل كارشان فاصله‌ي زيادي دارد نمازشان تمام است. [يا به خاطر نبودن يك روز راه يا به جهت كثرت سفر]
377- كسي‌كه در مقداري از سال شغلش مسافرت است در همان محدوده‌ي زماني كثير السفر است و نماز را تمام بخواند بنابراين اگر در تابستان راننده است و در زمستان به عنوان مسافر به زيارت رفت، در زمستان بايد نماز را شكسته بخواند.
378- كسي‌كه كثير السفر است و نمازش تمام است اگر به قصد زيارت حج و امثال آن حركت كرد به گونه‌اي كه خودش و عرف، اين را ادامه‌ي كثير السفر بودن‌هايش نمي‌دانند، نمازش شكسته است.
379- فرماندهان نظامي و انتظامي، بازرگانان و پيشه‌وران سيار، سيم‌بانان، راهبان، ميهمان‌داران هواپيما، قطار و كشتي و كساني كه محل كار و زندگيشان در دو شهر است [به هر حال] بايد نماز را تمام بخوانند و روزه‌ي خود را بگيرند. [يا به جهت زياد بودن سفرها يا به خاطر نبودن يك روز راه.]
شرط هفتم: به حدّ ترخص برسد
در قديم كه شهرها و روستاها كوچك بود و انتهاي آن‌ها مشخص بود و وسايل مسافرت، اسب، شتر،‌الاغ، استر و نظاير آن بود، وقتي شخص مسافر محسوب مي‌شد و حق داشت نماز را شكسته بخواند و روزه را بخورد كه از شهر به مقداري دور شود كه ديوارهاي آن را نبيند يا اذان آن را نشنود ولي امروزه كه انتهاي شهرها مشخص نيست و وسايل سفري نيز بسيار تندرو است احتياط وجوبي آن است كه مسافر صبر كند تا از شهر و حوالي آن دور شود و سپس روزه‌ي خود را افطار كند و در برگشتن از سفر براي تصحيح روزه‌ي خود احتياطاً قبل از اذان ظهر به پايانه‌ي مسافربري برسد و اگر بداند كه قبل از اذان به آن‌جا نمي‌رسد در بيرون شهر روزه‌ي خود را افطار كند تا از شبهات به دور باشد و در صورت وسعت داشتن وقت، نماز را تا رسيدن به پايانه‌ي داخل شهر يا خانه‌ي خود تأخير بيندازد و در خانه آن را تمام بخواند.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.