توضیح ضروری
اینجانب احمد عابدینی دهۀ هفتاد را در قم با چند تن از فضلاء در خدمت حضرت آیت الله موسوی اردبیلی رحمة الله علیه مبانی عروة الوثقی را به طور مفصل مورد بحث قرار دادیم و بنده نظرات خودم را در حاشیۀ هر مسألهای نوشتم. پس از رسیدن به بحث نماز به اصفهان هجرت کردم. در سالهای اول که فراغت بیشتری داشتم، سایر مباحثی که قبلا تحقیق کرده بودم به صورت حاشیه بر عروة یا مسائل توضیح المسائل نگاشتم.
گهگاهی که با فضلای اصفهان پیرامون مسائل فقهی بحث میشد، نظراتم مورد اعجاب و استقبال قرار میگرفت. لذا برخی دوستان و فضلاء خواستند آنها تایپ و تکثیر شود تا بیشتر مورد نقد و استفادۀ علمی قرار گیرد و برای مباحث جدید راهگشا باشد.
امید است که زمانی دیگر بقیۀ مباحث نیز مورد دقت، تجدید نظر و نگارش قرار گیرد.
اگر کسی دلایل عقلایی این مباحث را خواهان است میتواند به مجموعۀ نوشتههای «همراه با دانشجویان» مراجعه کند و کسی که خواهان دستیابی کامل به دلیلهای یک مسأله است به مقالههای اینجانب در مجلۀ فقه «کاوشی نو در فقه اسلامی» و مجلۀ «الاجتهاد و التجدید» حواشی عروة و نیز گاهنامۀ بازاندیشی دینی مراجعه کند. مباحثی که در آن مجموعهها یافت نشود به لطف الهی در وقت مقتضی منتشر خواهد شد.
در خاتمه لازم به ذکر است چون نگارنده و زیادی از اهل فن، تبعیض در تقلید را جایز میدانیم، عمل به این مجموعه میتواند مجزی و مبرء ذمه باشد ان شاء الله تعالی.
امید است که این رسالۀ کوچک علاوه بر مجزی بودن برای اهل تقلید به برخی شبهات اهل تحقیق پاسخ گوید و افقهای تازهای به روی اهل فن بگشاید و جلوهای از باب مفتوح اجتهاد شیعه را بنمایاند.
احمد عابدینی 26/4/96. 22 شوال 1436
مسائل نکاح
وجود شهوت جنسی در انسان معلوم است و نیاز به زندگی اجتماعی نیز روشن؛ بنابراین باید از این نیرو در جهت تحکیم اجتماع و بقای آن بهره برد. بهترین راه اشباع و دفع شهوت، عقد نکاح مرد و زن است تا در سایۀ آن خانواده تشکیل شود. مرد در سایه لطافتهای زنانه همسرش از خشونتهای سابق خود بکاهد و زن در سایه مرد امکان بالندگی، رشد دادن خود و زندگی همراه با آرامش را تجربه کند. در این رابطه شرع؛ عرف و عقلا قوانینی دارند که برخی از آنها در ضمن مسائل ذیل بیان میشود.
1- دو رکن اساسی عقد نکاح عبارت است از خانم و آقایی که میخواهند با هم زندگی مشترک تشکیل دهند.
2- مهریه از ارکان عقد نکاح دائم نیست و میتواند کم یا زیاد باشد ولي نبايد آنقدر كم باشد كه ماليت نداشته باشد و نبايد آنقدر زياد باشد كه مرد توان پرداخت آن را نداشته باشد.
3- مهريه عقد دائم ميتواند هنگام عقد نکاح مشخص شود یا تعیین آن به آینده یا به عرف عام، يا به عرف خاص واگذار شود، برخلاف عقد نکاح موقت که در آن مدت و مهریه باید در هنگام خواندن صيغه عقد کاملاً مشخص باشد.
4- مهریه، نشانۀ صداقت مرد نسبت به این زن خاص است و سزاوار است که در حدّی باشد که مرد توان پرداخت آن را داشته باشد و هنگام عقد بپردازد تا زن از ناحیۀ صداقت مرد، مطمئن باشد و با اطمینان خود را به عقد او درآورد.
5- اگر زن به مرد مالی بدهکار است میتوان همان بدهکاری را مهریه آن زن قرار داد.
6- اگر مهریه در شب عقد پرداخت نشد سزاوار است که تا شب زفاف پرداخت شود؛ زیرا به مجرد آمیزش جنسی، دختر از بکارت میافتد و لذا سزاوار است كه این مقدار از ضرر در قالب مهریه جبران شده باشد تا زن متضرر نشود.
7- مهر السنه تقریباً یکدهم دیۀ زن بوده است، این مقدار از مهریه امری متعارف است و با قولهایی که شوهر به زن میدهد و شناختی که آن زن از آن مرد دارد اطمینان پیدا میکند که در سایۀ او به خوشبختی مورد نظر با در نظر گرفتن امکانات او خواهد رسید.
8- تحمیل مهریههای بالا که مرد توان پرداخت آن را ندارد نوعی سفاهت است و قول مرد به پرداخت آن وعدهای است که امکان تحققش نیست و بنابراین دلخوش شدن زن به امری موهوم خواهد بود و زندگیي كه از همان اوّل بر اساس سفاهت و وهم پایهریزی شود معلوم نيست دوام يابد.
9- قرار ندادن مهریه در عقد نكاح دائم یا قرار دادن مهریههای غیرقابل پرداخت، باطل کنندۀ عقد نکاح نیست و اگر مهريه متعارفي وجود داشت به مهریههای متعارف بر میگردد.
10- چون مهر السنة تقریباً يك دهم ديه زن بوده و احتمالا همان هم مهريه متعارف آن زمان بوده است، اگر امروزه مهريه متعارفي وجود نداشت همان مهريه متعارف صدر اسلام مبنا قرار ميگيرد.
11- مهریه در عقد نکاح دائم یا منقطع بايد مال مشخصي باشد و هنگام نبود آن کار خاص یا تعلیم مطلبي خاص یا تعلّم یا رعایت امری اخلاقی یا شرعیِ قابل محاسبه با مال ميتواند به عنوان مهريه قرار داده شود، بنابراین میتوان زنی را عقد کرد با این مهریه که مثلاً هزینههای تحصیل او تا دکترا داده شود یا درس مشخصي به او داده شود يا…
12- نمیتوان به جای مهریه دادن به زن، به مردی از خویشان او زن داد و مهریهای برایش نگرفت.
13- چون در عقد نکاح، دوشیزگان بيشتر در معرض خطر هستند و در جامعه افراد دروغگو و خائن وجود دارد، دوشیزگان برای اطمینان از فریب نخوردن باید هنگام عقد نکاحْ موافقت پدر خود را نيز داشته باشند؛ چون پدر دوستدار دختر و دارای تجربه بیشتر است و میتواند در مورد خواستگار دختر خود تحقیق کند، بنابراین دختر باید از نظر دلسوزانه، تخصصی و دوستدارانه پدر خود اطاعت کند. و این همان ولایت پدر در عقد نکاح دوشیزه است.
14- اگر دختری به بلوغ جنسی رسیده ولی رشید بودنش معلوم نيست برای ازدواج باید اذن پدر را داشته باشد و اگر عقد بدون اذن او انجام شد در صورتي صحیح است كه همه حقوق خانم رعايت شده باشد.
15- اگر پدر دختر از تخصص کافی در مورد امور دختران برخوردار نبود یا تنها نفع خود را در نظر داشت و مثلاً معتاد بود و به دنبال خواستگاری برای دختر خود میگشت که مواد خودش را تأمین کند. در این صورت جلب موافقت پدر لازم نيست و دختر با دلسوزان دیگری اعم از برادر، عمو، دایی و… مشورت میکند اما آنان بر او ولايت ندارند يعني موافقتشان در عقد نكاح شرط نيست و دختر خودش تصمیم مقتضی را میگیرد و کسی از نظر شرعی بر او سلطهای ندارد.
16- دختر بالغ رشیدی که شوهر دائمی مناسب پیدا نکرده است میتواند با ازدواج موقتی که شاید زمینۀ ازدواج دائم شود موافقت کند و پدران نیز سزاوار است که رعایت نیاز دختران را بنمایند و در اجازۀ عقد موقت این مصلحت را نیز مد نظر داشته باشند.
17- خانمی که یک بار به عقد نکاح دائم یا موقت در آمده و با او آمیزش جنسی شده و بکارتش برداشته شده است، برای ازدواج مجدد نیازی به اذن پدر ندارد .
18- دوشیزه ای که با پریدن، عمل جراحی یا زنا بکارتش زائل شده است در اجازه از پدر برای عقد ازدواج دائم یا موقت مانند ساير دوشيزگان است.
19- پدر یا جد پدری یا هیچ فرد دیگری حق ندارد بدون رضایت دختر او را به عقد دیگری در آورد.
20- اگر دخترْ مسلمانْ و پدر و مادرش غیر مسلمان باشند، در مشورت با آنان برای ازدواج، بايد احتیاط بیشتری را رعایت کند تا مبادا او را به ازدواج غیر مسلمان یا غیر ملتزم به احکام اسلام ترغیب کنند.
21- امروزه مناسب است كه مهریه را چند مرحلهای کرد. مثلاً اگر میخواهند مهریه دختر 110 سکه باشد و عمر تقریبی زندگی مشترک پنجاه سال تخمین زده می¬شود، ميتوانند برای شب زفاف ده سکه و برای هر سال زندگی مشترک دو سکه قرار دهند.
22- اگر هنگام تعيين مهريه از تخصص¬هاي مختلف زن در آشپزي، خياطي، نظافت و… سخن گفته شد و بر مقدار مهريه افزوده شد پس از ازدواج زن نميتواند بر انجام اين امور مزد دريافت كند و همين افزايش مهريه مزد انجام اين امور به طور مجاني است. همچنين اگر عرف جامعهاي اين است كه زن اين كارها را به طور مجاني انجام ميدهد چون عقود بر اساس عرف است، زن نبايد در طول زندگي يا هنگام طلاق بر انجام اين امور مزدي مطالبه كند ولي سزاوار است كه مرد در حد توان به زن احسان كند.
23- برای اطمینان زن، از آینده و اطمينان از اينكه مرد به خاطر کم بودن مهریه او را طلاق ندهد میتوان برای مرد جریمه گذاشت. به این صورت که اگر داوری از ناحیۀ زن و داوری از ناحیۀ مرد یا دو داور از طرف دادگاه، مرد را در تصمیم بر طلاق مقصر شناخت مرد فلان مقدار سکه به عنوان جریمه به زن بپردازد.
24- براي تأمين آينده زن به جاي مهريه سنگين ميتوان از بيمه استفاده كرد و متخصصان بیمه، بيمهاي تعريف كنند كه در آن آينده زن در صورت ادامه زندگي و در صورت طلاق تأمين شود.
25- مهریه باید از اموالی باشد که قابلیت انتقال به همسر را داشته باشد، بنابراین قرار دادن «قلب زوج» یا «دست» یا «چشم» او به عنوان مهریه صحیح نیست ولی عقد را باطل نمیکند و در این صورت بین دیۀ آن عضو و مهرالمثل مصالحه شود.
26- از پیامبر9 نقل شده که « بهترین زنان امت من زنی است که از همه زیباتر و مهریهاش از همه کمتر باشد.» بنابراین مهریۀ کم مورد ترغيب است و احتمال زيان ديدن بانوان و هوس بازی هوس بازان با راههای دیگری باید کنترل شود، مثلاً خانم را بيمه كنند و براي مرد جريمه قرار دهند.
27- اگر مرد در دوران عقد خواست همسر خود را طلاق دهد باید نصف مهریهای که قرار بود تا پایان شب زفاف، ملک همسر شود به او بپردازد. مگر اینکه زن از آن بگذرد یا به کمتر راضی شود.
28- اگر خانمی بدون تعیین مهریه به ازدواج مردی درآمد و مرد خواست پس از زفاف او را طلاق دهد باید به متعارف رجوع کند و اگر در جامعه مهريه متعارفی وجود نداشت یکدهم دیۀ زن را به او بپردازد.
29- اگر پس از عقد نکاح و قبل از شب زفاف به خاطر رعایت امور عرفی نظیر باکره ماندن زن، تا شب زفاف، مرد در عقب او آمیزش کرد و قبل از زفاف تصمیم به طلاق او گرفت باید تمام مهریه او را بپردازد.
30- اگر خانمی بدون مهریه همسر مردی شد و مرد قبل از آمیزش خواست او را طلاق دهد. باید او را بینصیب نگذارد و در حد توان و کَرَم خود او را بهرهمند سازد و مناسب است كه مبلغ آن حدود يك بيستم ديه زن باشد.
31- اگر مهریه چیزی غیرمالی قرار داده شد و پس از ازدواج، زن آن را نخواست یا مرد از انجام آن ناتوان بود، در صورتی که قابلاندازهگیری با پول هست با توافق هم میتوانند آن را به مال تبدیل کنند.
32- اگر دو نفر غیرمسلمان با یکدیگر ازدواج کردند. مهریۀ آنان شراب و یا گوشت خوک بود و قبل از پرداخت، هر دو مسلمان شدند باید قیمت آن در نزد صاحبان دین قبلی، مشخص شود و به همسر پرداخت گردد.
33- سزاوار نیست که قبل از دادن، مقداری از مهریه یا هدیهای دیگر به زن با او آمیزش جنسی شود، بله اگر کسی واقعاً چیزی در آن لحظه ندارد که بپردازد مهريه متعارف يا كمتر از آن را بر ذمه بگیرد و در اولين فرصت پرداخت كند.
34- امروزه که مهریه سنگين پرستیژ شده است اگر در خفا مهریه کمی قرار دادند و بر اساس آن عقد خواندند و در پیش مردم مهریۀ بیشتری را اعلام کردند، مهریۀ واقعی همان است که عقد بر اساس آن خواندهشده است و براي اينكه اختلافي پيش نيايد نوشتهاي بين آنان نوشته شود و به امضاي هر دو برسد.
35- اگر در مقدار مهریه میان زن و مرد اختلاف شد از زن که مقدار بیشتر را ادعا دارد، تقاضای دلیل میشود، اگر دلیلهایش اثباتکنندۀ ادعایش بود که قولش قبول است و اگر دلیلهایش ادعایش را ثابت نکرد، مرد بر نفی مقدار زاید سوگند یاد میکند.
36- اگر در هنگام عقد نکاح، مقدار مهریه به نظر زوجه موکول شد و با او آمیزش شد، او حق ندارد بیش از مهر السنه یا پانصد درهم یا پنجاه دینار را مشخص کند .
37- اگر در هنگام عقد نکاح مقدار مهریه مشخص نشد و به نظر زوج موکول شد و با زن آمیزش انجام گرفت، زن، باید هر مقداری که زوج مشخص کرد بپذیرد .
38- اگر در هنگام عقد نکاح مقدار مهریه مشخص نشد و در دوران عقد یکی از آن دو از دنیا رفت زن مهریهای طلبکار نیست ولی باید کادویی به او داده شود و آن که زنده است از آن که مرده است ارث میبرد.
39- اگر زنی از شوهرش خوشش نمیآید و حاضر است مهریه خود را کاملاً پس بدهد، مرد باید او را طلاق دهد و اگر طلاق نداد دادگاه باید او را مجبور به طلاق کند یا خود دادگاه از باب ولایت او را طلاق دهد و مرد حق گرفتن بیش از مهریه را ندارد.
40- انتطار كشيدن زن تا این که مرد به خواستگاریاش برود یک امر عرفی است تا زن تحقیر نشود و مهریۀ مناسب دریافت کند و شرایط مورد نظرش را اِعمال کند، بنابراین اگر در مواردی زن به خواستگاری مرد رفت یا به او پیشنهاد ازدواج داد گناه شرعی مرتکب نشده است.
41- زن میتواند مستقيم يا غیرمستقیم با پول و غیر پول، مرد را تشویق کند تا به خواستگاری او برود و او را به عقد نکاح خود درآورد، ولی حق ندارد خودش را به مرد هبه كند .
42- زن میتواند مالی را به مردی هبه کند تا آن مرد با آن مال همان زن هدیه دهنده را به ازدواج درآورد .
43- اگرچه عرفاً مرد به خواستگاری زن میرود ولی شرعاً زن است که باید به عقد نکاح با آن شرایط رضایت دهد و بگوید خودم را به عقد نکاح تو درآوردم و مرد پس از آن باید بگوید قبول کردم.
44- چون امروزه باید عقد نکاح دائم در دفاتر رسمی ثبت شود تا زوجین از حمایت قانونی برخوردار باشند. باید شرایط موجود در دفترچه ازدواج مطالعه شود و به زوجین تفهیم شود و عقد بر اساس آنها خوانده شود.
45- چون بیماریهای زوجین در جنین اثر میگذارد و بچههای بیمار، برای والدین و جامعه گرفتاری ایجاد میکنند سزاوار است كه آزمایشهای لازم انجام شود و در صورت تأیید متخصصان ازدواج انجام گیرد. رعایت نکردن این امور عقد نکاح را باطل نمیکند ولی تبعات منفی فراوانی دارد كه زندگي را به كام آنان تلخ ميكند.
46- چون عقد نکاح دائم، نقطۀ عطفی در زندگی بیشتر ازدواج کنندگان است و در زمان ما اعتیاد، بیماریهای عصبی، روانی ناشی از جنگ و غیره فراوان است بنابراین سزاوار است دو نفری که قصد ازدواج دارند تستها و آزمونهای مشاورهای و امثال آن را انجام دهند تا زندگی آنان دچار مشکل نشود اما ازدواج آنان بدون طي اين مراحل باطل نيست.
47- در ازدواج دائم هزینههای خوراک، پوشاک و مسکن زن به عهدۀ شوهر قرار میگیرد مگر اینکه در ضمن عقد به گونۀ دیگری قرار بگذارند.
48- هزينههاي درمان بيماريهاي ناشي از ازدواج و فرزنددار شدن و امثال آن به عهده زوج ميباشد و هزينههاي بيماريهايي كه زن قبل از ازدواج داشته و به مرد نگفته به عهده خود زن است. مگر این که به گونۀ دیگری توافق شود.
49- ميتوان بيمه نمودن كامل زن را جزئي از مهريه او قرار داد تا در مقابل انواع و اقسام بيماريهاي سابق و لاحق، مزمن و غير مزمن، چتر حمايتي داشته باشد.
50- مردی که توان پرداخت هزینههای زندگی را ندارد نباید به ازدواج دائم تن دهد و هزینههایی را بر خود تحمیل کند، مگر اینکه زن، خودش تمام يا قسمتي از هزینهها را قبول کند یا از آنها بگذرد یا دیگران اعم از پدر و مادر خودش يا پدر و مادر زوجه یا حکومت یا مؤمنان يا بيمه پرداخت تمامي يا بخشي از هزينهها را قبول کنند. به گونه¬ای که بتواند عرفاً از عهده مخارج برآید.
51- پدر و مادر شرعاً و عرفاً وظیفه دارند هزینههای ازدواج فرزندانشان را به طور متعارف و در حدّ توان تأمین کنند .
52- خانواده، جامعه و دولت و حکومت وظیفه دارند که شرایط ازدواج بی همسران را فراهم کنند ، تهیۀ مسکن ارزان، دادن کمکهزینه ازدواج، فراهم کردن شغل، تبلیغ ساده زیستی، بيمهاي مناسب و كارگشا و … از جمله وظایف گروههای یاد شده است.
53- اگر فرد، گروه یا سازمانی توان معرفی افراد بی همسر به یکدیگر را دارد باید این کار را انجام دهد و همچنین در صورت تخصصی شدن کارها باید مؤسساتی برای این منظور تأسیس شود . تا افرادی که بیشترین همسانی را با هم دارند شناسایی و به یکدیگر معرفی کنند.
54- اگر پس از معرفیِ افرادِ خواستار ازدواج به یکدیگر، آنان نیاز به مشاوره داشتند باید مشاور در اختیارشان قرار بگیرد.
55- اگر خانوادههایی توان تهیۀ جهیزیه برای ازدواج فرزندانشان را نداشتند و دولت توان نداشت یا اقدام نکرد باید مؤمنان با تشکیل مؤسساتی این امر را متکفل شوند و وسایل ازدواج خانوادههای ناتوان را فراهم کنند. و بيهمسران تا فراهم شدن وسايل ازدواج دائم يا خودنگهداري كنند يا از ازدواج موقت كه شرايطش بسيار راحتتر است، بهرهمند شوند.
56- برای اطمینان یافتن از رضایت زوجین به عقد نکاح و احتیاطهایی که در مباحث مهم مثل نکاح دائم باید انجام شود و جلوگیری از شک و شبههها و اشکالهایی که معمولاً به وجود میآید باید صیغۀ عقد با صدای بلند و به طور رسمی خوانده شود و سزاوار است كه عقد نکاح با صیغۀ عربی و در حضور دو شاهد خوانده شود و اگر خود زوجین توان عربی خواندن و قصد انشاء عقد را ندارند وکیل بگیرند و پس از اجرای عقد، شربت و شیرینی بخورند و شادی کنند.
57- در اجرای صیغۀ عقد، یک فرد میتواند هم از طرف زن وكيل شود و هم از طرف مرد؛ و صیغۀ عقد را جاری کند و اگر مثلاً اسم آن دو احمد و زینب است براي انشاء عقد نكاح دائم بگوید : زَوَّجتُ مُوَکِّلی اَحمد مُوَکِّلَتی زینب علی المهر المعلوم و الشرایط المعلومة و بعد از آن فورآ خودش بگوید قبلتُ لِمُوَکِّلی احمد. و میتواند از طرف زن وکیل شود و به مرد یاد دهد که «قَبِلتُ» را با قصد محقق شدن عقد نكاح بگوید و بهتر این است که دو نفر، یکی وکالت زن و دیگری وکالت مرد را به عهده بگیرد.
58- سزاوار است برای رعایت احتیاط، صیغۀ عقد یکبار هم با کلمۀ «نکاح» و مقدم داشتن زن بر مرد جاری شود و مثلاً شخصي كه از جانب احمد و زينب وکیل است بگوید: اَنکحتُ موکِّلتی زینب مُوکِّلی احمد علی المهر المعلوم و الشرایط المعلومة و پس از آن فوراً بگوید: قَبلتُ لموکلی احمد.
59- اگر برای عقد نکاح مهریهای مشخص نکردهاند و شرایطی قرار ندادهاند در اجرای صیغه عقد دائم « اَنکحتُ موکِّلتی زینب مُوکِّلی احمد» براي ايجاب از طرف زن و « قَبلتُ لموکلی احمد» براي قبول از طرف مرد کافی است و آن دو به یکدیگر مَحرَم میشوند ولی هیچکدام از حمایت قانونی برخوردار نیستند. زیرا وقتیکه شرایط دفترچه ازدواج يا شروط ديگري در ضمن عقد نکاح ذکر نشود برای طرفین لازم الاجراء نیست و قانونگذار نیز از آنان حمایتی نمیکند.
60- سزاوار است که علاوه بر صیغۀ عربی کلمات فارسی را که دلالت بر عقد نکاح کند، زن و شوهر یاد بگیرند و آن را به قصد همسر شدن و مَحرَم شدن به یکدیگر بگویند مثلاً زن بگوید من خودم را با مهریهای که مشخص شد و شرایطی که قرار داده شد به همسری تو درآوردم. و مرد بگوید : «عقد و همۀ آنچه را که قرار شد پذیرفتم»
61- صحبتهایی که میان زن و مرد قبل از اجرای صیغه عقد مطرح میشود و شروطی که گذاشته میشود باید هنگام خواندن صیغه یادآوری شود یا به آنها اشاره شود و عقد بر پایه آنها خوانده شود تا طبق نظر همه لزوم وفا داشته باشد.
62- زن میتواند در اجرای صیغۀ عقد یا صیغه طلاق وکیل شود و وکالت زن از مرد در اجراي صيغه طلاق اشکالی ندارد.
63- زن نمیتواند با گذشتن از مهریه، حق طلاق بگیرد. بله اگر از مهریۀ خود گذشت یا آنچه را گرفته است پس داد شوهرش باید او را طلاق دهد و اگر نداد قوۀ قهریه باید او را به طلاق زوجهاش فرمان دهد و اگر طلاق نداد قاضی یا حاکم شرع زن را طلاق دهد.
64- اگر زن و مردی که میخواهند با هم ازدواج دائم کنند ولي هنوز از یکدیگر یا از اخلاق زندگی جمعی خود مطمئن نیستند میتوانند براي شناخت بيشتر از یکدیگر عقد ازدواج موقت ببندند. به این صورت که در متن صيغه، مهریة عقد موقت و مقدار زمان نظير يك ماه يا دو ماه يا…را مشخص کنند و با يكديگر رفت و آمد كنند تا از يكديگر شناخت كامل پيدا كنند و اگر همديگر را نپسنديدند با پايان يافتن آن مدت بدون نياز به صيغه طلاق از يكديگر جدا ميشوند و در صورت پسنديدن يكديگر صيغه عقد دائم را جاري ميكنند.
65- در عقد موقت میتواند زن یا مرد شرط کند که آمیزش جنسی انجام نشود یا میتوان شرط کرد که از باردار شدن جلوگیری شود یا شرط شود که در صورت به وجود آمدن بچه هزینههایش به عهدۀ كداميك باشد. یا از یکدیگر ارث ببرند یا ارث نبرند يا هفتهاي چند روز با هم باشند يا….
66- پس از پایان یافتن مدت عقد موقت، بدون نیاز به هیچ تشریفاتی اعم از صیغۀ طلاق و غیره زن و مرد از هم جدا میشوند. مگر اینکه خودشان با توافق، مدت و مهریه را تمدید کنند یا صيغه عقد دائم را جاري كنند يا زن آبستن شده باشد كه بايد تكليف هزينهها و مسائل گوناگون طفل كه در ضمن شروط يا عرف، مشخص نشده است، مورد توافق قرار گيرد تا حقوق طفل ضايع نشود.
67- عقد نکاح موقت دوشیزه، نیازمند اذن پدر او میباشد، مگر اینکه شرط عدم آمیزش شود و مهريه عقد دائم نيز مشخص شود و همان جريمه انجام آميزش قرار گيرد تا در صورت وقوع عمل زناشويي دختر متضرر نشود.
68- اجراکنندۀ صیغۀ عقد نکاح باید عاقل باشد و معنای انشاء را بداند یعنی بفهمد که با خواندن صیغه در صدد ایجاد مَحْرَمیّتْ و جواز بهرهوریهای مورد نظر است.
69- باید از قیدوبندهایی که موجب شده تمایل به عقد نکاح دائم کم شده است، کاست زیرا اصل در ازدواج، نکاح دائم است که در آن فرزند ایجاد میشود و در شرایط مناسب رشد میکند.
70- در صحت عقد، مشخص بودن دقیق زن و شوهر شرط است. بنابراین در ازدواجهای دانشجویی باید مواظب بود که سرعت اجرای صیغه به مشخص بودن زن و مرد ضربهای نزند.
71- زن و مرد هنگام اجرای صیغه عقد بايد به اين ازدواج راضی باشند و اگر هر دو یا یکی از آنان مُکرَه یا مجبور بود، وقوع عقد ازدواج به طور صحیح مشكل است. آنگاه اگر پس از آن، به آن عقد راضی شدند و از روی رضایت آن را امضا کردند عقد صحیح میشود.
بررسی نکاح دیوانگان
72- اگرچه پدر یا جد پدری بر ديوانه ولایت دارند و میتوانند برای او همسر انتخاب کنند ولی به هیچوجه سزاوار نیست چنین کاری را انجام دهند، زیرا دیوانهها معمولاً توان تولید مثل دارند و تولید بچههایی که از نظر ژنتیک مشکل دارند در خانوادهای که پدر يا مادر به علت جنون توان پرورش کودک را ندارند کاری غیرعاقلانه و زیانبار است. بنابراین، اگر چه بر طرف کردن نیازهای جنسي دیوانه خوب است ولی توليد كودكان معيوب و ضایع کردن حقوق طبیعی اطفال سالم تولید شده و تضییع حقوق اجتماع که مجبور ميشود سرمایۀ نخبه پروری را هزینۀ نگهداری پخمهها کند ظلم است بنابراين در تزاحم حقوق يك فرد ديوانه با حقوق اجتماع و حقوق فرزندان حاصل از اين ازدواج مسلّماً حق اجتماع و اطفال مقدم است.
73- در ازدواج دادن دیوانه، تنها مصلحت او مطرح نیست تا ولیّ او آن را تشخیص دهد، مصلحت بچهای که به وجود میآید و مصلحت جامعه نیز مطرح است و مسلّماً عقلای جامعه وجود چنین بچههایی در چنین محیط فرهنگی را تأیید نمیکنند.
74- اگر دیوانهای شهوت بالایی دارد و خواهان ازدواج است باید چارهای اندیشید که بچهدار نشود.
75- کسانی که توان ازدواج با زنان عاقل را، به گونه دائم يا موقت، ندارند برای دفع شهوت میتوانند با سفيهان، افراد مونگل و دیوانگان بيآزار عقد نکاح موقت یا دائم ببندند و در صورت تمايل به بچهدار شدن از آنان تمامي شرايط و منافع و زيانها را درنظر بگيرند و حتما با متخصصان فن مشورت كنند وگرنه مواظب باشند که از آنان بچهدار نشوند.
76- اگر اولیای دیوانگان بر ازدواج آنان توافق کردند دیگران بايد از بچهدار شدنشان جلوگیری کنند.
77- اگر در ازدواج، مردْ عاقلْ و زن دیوانه باشد و مرد ملتزم باشد که از بچهدار شدن از این زن جلوگیری کند و چنین ازدواجی به مصلحت زن باشد، ولیّ او میتواند آن را انجام دهد.
78- اگر مردْ دیوانه و زنْ عاقل باشد ازدواجشان دارای مَفسَده است و نباید انجام شود، مگر در موارد خاص که مشاوران متخصص تشخیص دهند و مصلحتهای آن را بیش از مفسدههایش بدانند.
79- متولیان امر ازدواج باید جامعه را به سوی ازدواجهایی سوق دهند که نسلهای بعدی از نسلهای قبلی از هر جهتی بهتر باشند .
80- متولیان امر ازدواج باید برای مال و دارایی که امور عَرَضی است ارزش کمتر و برای علم، هوش، تقوا و دین که اموری ذاتی و اصیل است ارزش بیشتری قائل شوند.
81- در ازدواج دائم به طور طبیعی، انتخاب شهر محل زندگی و چگونگی مسکن مربوط به خواست و توان مرد است. بله، اگر زن، شهر خاصی یا مسکن خاصی را شرط نمود و مرد قبول کرد التزام به شرط لازم است مگر اینکه شرط غیر عقلایی یا خارج از توان زوج باشد.
82- لباس و خوراک و مسكن زن به مقدار نیازِ متعارفِ زن بر عهدۀ مرد است و مقدار بالاتر از آن بستگی به توان و ارادۀ مرد دارد
83- اگر در حین عقد یا قرارهای قبل از عقد بر چیز دیگری توافق شود که هزینه¬های زن به عهدۀ خودش باشد یا مقداری از هزینه¬های مرد را قبول کند و عقد بر آن خوانده شد، لازم الوفا می¬باشد.
84- زن و شوهری که قصد ازدواج دائم دارند نمیتوانند در ضمن عقد یا قبل از آن شرط کنند که از یکدیگر ارث نبرند یا شرط كنند كه یکی از آنان دیگری را به کاری خلاف شرع ملزم کند و اگر چنین شرطهایی کردند شرط باطل است ولي عقد صحیح است.
نكاح موقت برطرف كننده نياز امروز جامعه
مقدمه:
قبلاً بيان شد كه وجود شهوت در انسان، امری مسلّم است و لذت جنسی از سایر لذتها از جمله لذتهای خوراکی بسیار بالاتر است و از آن میتوان برای زندگی مشترک، بقای نسل، تسکین روح و … استفاده کرد. در نكاح دائم هزینههای اصلي زندگی يعني مسکن، خوراک و پوشاک زن و فرزندان به عهدۀ مرد است و زن ميتواند با شرط ضمن عقد هزينههاي ديگري نظير بيمه را به عهده مرد بگذارد و پس از مرگِ هر یک از زن و شوهر، دیگری از او ارث می برد.
در گذشته هر مرد حداقل یک زن دائم داشته و در برخی موارد که مرد توان ادارۀ مالی و جنسی بیش از یک زن را داشته، با زنان متعددي ازدواج دائم ميكرده و اسلام براي كسي كه بیش از یک زن دارد، رعایت عدالت میان آنان را شرط کرده است.
اما امروزه شرایط نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده بهگونهاي كه اوّلاً بسياري از مردان از تأمین حد اقلهای نیازهای زنان نيز عاجزند، ثانياً زنان در اجتماع وارد شده و خودشان دارای توان مالی هستند و با توجه به ارتباطات گسترده و رسانههای جمعی، مردان متعددی را دیده اند و ازنظر عاطفی و حسّی نمیخواهند اختيار زندگي تمام عمر خود را به دست شوهر بسپارند و يا اصلا قصد ندارند كه تمامي عمر را با یک مرد به سر ببرند و میخواهند بتوانند به طور مشروع مردان متعددي را تجربه کنند.
ثالثاً امروزه قوانینی که قانون گذار برای بقای خانواده وضع کرده و مهریۀ سنگینی که برای نکاح دائم متعارف شده و مردان متعددی که برای نداشتن مهریه به زندان افتاده اند و همچنین مردان زورگویی که پس از ازدواج دائم زنهایی را به بیگاری کشیده و بر آنان ظلم ها روا داشتهاند، ازدواج دائم را تقریباً از رونق انداخته است و متأسفانه همجنسگرایی در زیر پوست جامعه به شدت در حال رشد است، در چنین شرایطی به نظر می رسد راه نجات جوانانْ ازدواج موقت است که همۀ امور آن قابل تغییر است و مرد و زن میتوانند با اختيار خود آنها را تعيين كنند و با قرار دادهای اختیاری نسبت به يكديگر کمترین يا بيشترين تعهد را داشته باشند، از یک مرتبه کنار هم بودن تا چندین سال با هم بودن، قابل انعطاف است، در مورد بچه، ارث، هزینه زندگی، مسکن، دفعات آمیزش، نوع آن و هر آنچه که تصور شود و به خودی خود مخالف شرع و عقل نباشد قابل انعطاف و انقباض است که طی مسائل پيش رو روشن میشود، بنابراین مسائل آینده در صدد گشودن راه و نمایاندن آن به جواناني است که از ازدواج دائم ناتوان يا ترسانند تا بتوانند لذت حلال بی دردسر را تجربه کنند.
85- در عقد موقت خواندن خطبه و گرفتن شاهد و اعلان عمومی، واجب نيست، بلكه سنت است و مطابق با احتیاط.
86- در عقد موقت زن و شوهر از یکدیگر ارث نمی برند، مگر اینکه در ضمن عقد شرط کنند و در این صورت برای اينكه بتوانند ازدواج را اثبات كنند تا بتوانند از منافع آن سود ببرند امروزه لازم است كه در دفترخانه ثبت شود يا شاهد بگیرند.
87- در عقد موقت میتوانند شرط کنند که بچه دار نشوند یا اگر بچه دار شدند ولایتش با زن یا با مرد یا با هر دو باشد ولي نميتوانند شرط كنند كه اگر زن آبستن شد بچه را سقط كنند يا پس از تولد هيچكدام مسئوليت او را نپذيرند.
88- در عقد موقت، هزینههای زندگی اعم از مسکن، خوراک، پوشاک و … به عهدۀ مرد نیست. بلکه تابع قراردادی است که میان آن دو نوشته میشود.
89- بچهدار شدن یا نشدن در عقد موقت، تابع قرارداد میان زن و شوهر است.
90- در عقد موقت میتوان شرط کرد آمیزش جنسی انجام نشود و در این صورت نیاز به اذن ولیّ نیست. ولي چون در اوج شهوت هر اتفاقي ممكن الوقوع است بايد دختر به گونهاي از عمل به اين شرط مطمئن شود يا بر تخلفش جريمه معتنابهي نظير یک دهم دیه گذاشته شود.
91- نکاح غیر دائم نیاز به طلاق ندارد و با پایان یافتن مدتْ زن و مرد، خود به خود از یکدیگر جدا می شوند و اگر آميزش جنسي انجام شده و زن در دورهاي است كه احتمال باردارشدنش هست باید عده نگه دارد یعنی تا دو بار پريود شدن يا 45 روز از شوهر کردنِ مجدد خودداری کند.
92- در نکاح موقت اگر ميان زن و شوهر آمیزش جنسي نباشد يا زن يائسه باشد يعني به سني رسيده كه حيض نميشود، نیازی به نگه داشتن عده نیست.
93- اگر خانمی برای متعه شدن اعلام آمادگی کرد و شک شد که شوهردارد یا خیر؟ ميتوان به قولش اعتماد كرد ولي اگر زني متهم به دروغگويي بود، احتیاط در متعه نکردن او یا تحقیق دربارۀ اوست.
94- برای عقد نكاح چه موقت چه دائم، زنان پاکدامن بر بقیه مقدماند و مسلمان بر غیرمسلمان مقدم است و نباید با زنانی که به زنا مشهورند ازدواج کرد .
95- اگر با خانمی عقد موقت خوانده شد و بعداً معلوم شد شوهر داشته است، مرد گناهی ندارد .
96- کسی که دختر بالغي را که امید به شوهر دائم یافتن برایش هست، با مهرية كمي براي لذتهاي جزئي به عقد موقت خود در آورد. نباید او را از بکارت بیندازد اگرچه خود دختر راضی شود ، بله اگر به اذن پدر باشد و اجازه آمیزش در حین عقد داده شود اشکالی ندارد.
97- نیرنگ زدن به دختر و او را به اوج احساسات کشاندن و در آن حال اجازۀ آمیزش گرفتن، رافع مسئولیت نیست و مهر المثل عقد دائم را بدهكار است.
98- عقد موقت میان مرد مسلمان و زن غیرمسلمان جایز است.
99- در عقد نکاح موقت زن میتواند هنگام عقد شرط کند که هفتهای یک روز یا کمتر یا بیشتر، مرد نزد او باشد.
100- در عقد موقت پس از پایان یافتن مدت، میتوان زمان و مبلغ را تمدید کرد.
101- تمديد عقد نكاح نياز به هيچگونه تشريفاتي ندارد.
102- مرد میتواند قبل از پایان یافتن مدت، بقیه مدت را به زن ببخشد و از یکدیگر جدا شوند.
103- اگر پس از گذشتن مدتی از عقد موقت، خانم به خاطر یافتن خواستگار مناسب برای عقد دائم خواست از مرد جدا شود، خوب است كه مرد موافقت كند و در اين صورت مرد ميتواند مبلغي از مهريه متناسب با زمان باقیمانده از عقد را طلب كند و نميتواند تمامي مهريه را طلب كند. و اگر آمیزش انجام شده است و احتمال آبستن شدن زن وجود دارد بايد زن عده نگه دارد.
104- زنانی که حائض نمیشوند پس از عقد موقت نیاز به عده ندارند.
105- اگر در عقد موقت مرد با زن سر مبلغی توافق کردند ولی در عمل زن، تخلف کرد و مثلاً نصف آن مدت را نزد مرد نبود از آن مبلغ قرارداد شده به همان نسبت کم میشود .
106- اگر پس از گذشتن مقداری از مدت و دادن مقداری از مهریه معلوم شد که زن دارای شوهر بوده، مقدار مالي که مرد داده، برای استفادههایی که برده است ولی بقیه مهریه را نباید بپردازد.
107- اگر زن و مرد بر مهریهای و زمانی توافق کردند پس از آن، زن مهریهاش را بخشید، آمیزش با او جایز است و بايد بداند كه بخشيدن مهريه به منزله گرفتن آن است و بنابراین اگر قبل از تمام شدن مدت، خواست از مرد جدا شود، مطابق روايات باید نسبت سنجی کند و سهم مرد را بدهد مثلاً اگر مهریه یک ماه سه سکه بود و زن آن را بخشید و پس از گذشتن 20 روز، خواست از مرد جدا شود باید یک سکه به مرد بدهد . براي اينكه غرري پيش نيايد بايد هنگامي كه زن در صدد است مهريه خود را ببخشد اين امور به او تفهيم شود.
108- سزاوار است که در عقد موقت مرد به زن بگوید: خودت را به ازدواج من درآور بر طبق کتاب خدا و سنت پیامبر(ص). نکاحی که زنا نیست بر این شرط که از من ارث نبری و از تو ارث نبرم و فرزندت را نخواهم به این مبلغ و این زمان؛ و اگر خواستم مَبْلَغ را میافزایم و تو نیز زمان را بیفزای به شرط اینکه پس از جدایی 45 روز یا یک حیض عده نگهداری.
109- میتوان زن را برای یکبار آمیزش عقد کرد و پس از آمیزش از هم جدا شوند و زن عده نگه دارد.
110- در عقد موقت باید زمان دقیقاً مشخص باشد پس اگر گفت از امروز یک ماه همسر من باشی درست است ولی اگر گفت «در وقتی از سال یک ماه زن من باشی» درست نیست.
111- تفاوت عقد موقت با زناي با خانم بدون شوهر علاوه بر نیت در علنی بودن، وجود شاهد و قبول مسئولیت و تفاوت مَبْلَغ و وجود عدّه است. زنا كاملا مخفيانه انجام ميشود و دريافتي زن ميتواند بسيار كم باشد و زن و مرد نسبت به هم و نسبت به نطفه منعقد شده احتمالي مسئولیتی ندارند ولی در عقد نکاح موقت این مسئولیت وجود دارد. و در عقد موقت زن خود را مكلف به نگهداشتن عدّه ميداند. براي اطمينان از تفاوت عقد موقت با زنا ميتوان بر عقد موقت شاهد گرفت و وجود دو شاهد مرد يا يك مرد و دو زن يا يك مرد تنها براي اين منظور كافي است.
112- ازدواج سفید را میتوان نوعي از عقد موقت دانست يا آن را در قالب عقد موقت تعریف کرد تا شرعی باشد و از حمایت قانونی نیز بهرهمند باشد مثلاً زمان اجاره منزل مشترك را زمان عقد موقت و هزينهاي را كه مرد بابت اجاره منزل پرداخت ميكند به عنوان مهريه قرار داد و بقيه شروطي را كه دارند مَدّ نظر قرار داد.
113- برای تفکیک سه نوع الف: عقد دوستی پسر و دختر قبل از بلوغ، با اذن خانواده. ب: عقد نکاح دائم، ج. عقد موقت سزاوار است سه لفظ جدا به کار برده شود و بهتر است برای اولی از لفظ «عقد دوستي» و برای دومی از لفظ «نکاح» و برای سومی از لفظ «تمتع» يا «امتاع» استفاده شود و اگر برای هر یک لفظ مربوط به دیگری به کار رفت با الفاظ، يا قرائن دیگر، نوع عقد کاملاً مشخص شود.
کسانی که ازدواج با آنان حرام است
ازدواج دائم یا موقت با زنانی که در مسائل آینده بیان میشود حرام است.
114- ازدواج با مادر، خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر برادر، دخترخواهر حرام است و عقد ازدواج با آنان باطل است.
115- ازدواج با مادر و خواهر رضاعی حرام است و مراد از مادر رضاعی به نظر اينجانب کسی است که مدت زیادی بچۀ شیرخواره در نزد او بماند به گونهای که عرفاً مادر او به حساب بیاید یا بچه شیرخواره او را مادر خود بداند و شیرخوارگی یک شبانهروز یا 15 بار از نظر اینجانب برای حرمت نکاح کافی نیست.
116- ازدواج با مادرزن حرام است، همچنین ازدواج با زنپدر و زنپسر حرام و عقد بر آنان باطل است.
117- در اجرای صیغه عقد موقت حتماً باید مدت و مهریه معین شود و اگر خواستند احتياط رعايت كرده و به زبان عربي بخوانند خانم بگوید: « مَتَّعْتُکَ نفسی فی المدة المعلومة علی المهر المعلوم» و آقا بگوید « قبلت هکذا». و يا وكيل خانم بگويد: «متعتك موكلتي علي المهر المعلوم و المدة المعلومه» و بعد مرد بگويد: «قبلت» يا وكيلش بگويد «قبلت لموكلي».
118- ازدواج با دخترزن به شرطی حرام است که مرد با مادر این دختر آمیزش جنسی انجام داده باشد؛ بنابراین اگر مردی زنی را عقد کرد و در زمان عقد آن زن مُرد یا طلاق داده شد، آن مرد میتواند به خواستگاری دختر این زن برود و در صورت مثبت بودن جواب، با او ازدواج کند ولی اگر با زن آمیزش کرد و سپس مُرد یا طلاق داده شد نمیتواند با دخترزن كه همراه مادرش به خانه او آمده است، ازدواج کند.
119- اگر زن از شوهر قبلی اش دختری داشته باشد و شوهر فعلی او از همسر دیگرش پسری داشته باشد، ازدواج این دختر و پسر با یکدیگر جایز است.
120- اگر مردی با زنی ازدواج کرد و قبل از آمیزش از هم جدا شدند ازدواج با مادر آن زن برایش جایز نیست ولی ازدواج با دختر آن زن برایش جایز است .
121- اگر مردی با زنی ازدواج کرد و با او خلوت کرد و جاهای حساسش را دید و او را طلاق داد یا مُرد شایسته نیست که با دختر او ازدواج کند .
122- اگر مردی با خانمی عقد بست و قبل از آمیزش از دنیا رفت هیچیک از پسران او نمیتوانند با آن زن ازدواج کنند.
123- اگر مردی با زن بی شوهری زنا کرد و پس از آن تصمیم گرفت با آن زن ازدواج کند ازدواجشان صحیح است .
124- اکر مردی با زنی زنا کرد، ازدواج پسر او با آن زن حرام و باطل نمی باشد.
125- اگر مردی با زنی زنا کرد ازدواج پدر او با آن زن حرام و باطل نمی باشد.
126- اگر کسی با زنپدرش زنا کرد آن زن بر شوهرش حرام نمیشود و همچنين اگر کسی با عروسش زنا کرد، آن زن بر شوهرش حرام نمیشود .
127- ازدواج با دو خواهر جایز نیست بله اگر خانمی مُرد، شوهرش میتواند خواهر آن زن را به عقد خود درآورد.
مسائل عدّه دو خواهر
128- اگر فردی همسرش را طلاق داد تا زمانی که عدۀ این زن تمام نشده است حق ازدواج با خواهرش را ندارد.
129- اگر فردی با خانمی ازدواج موقت کرد پس از جدا شدن از او تا زمانی که این خانم در عدّه است مرد نمی تواند با خواهر او ازدواج کند و چون عدّه عقد موقت دو حیض یا 45 روز است مرد باید این مدت را صبر کند.
130- اگر فردی با خانمی ازدواج کرد و بعداً با خانم دیگری ازدواج کرد و ناگهان معلوم شد که این دو خواهر هستند، ازدواج دومی باطل است و تا عدّه – دو حیض یا 45 روز- تمام نشود حق آمیزش با اوّلی را هم ندارد.
131- اگر فردی با زنی ازدواج کرد و با زن دیگری نیز ازدواج کرد و معلوم شد که دومی مادر اولی است. ازدواج دوم باطل است و تا عدّه دومی تمام نشود نبايد با اولی آمیزشی داشته باشد.
132- اگر کسی پس از ازدواج با خانمی تصمیم گرفت با دختر برادر یا دخترخواهر او ازدواج کند احتیاطاً با رضایت آن خانم باشد .
ازدواج با غیرمسلمانان
فقیهان طبق آیه 221 سورۀ بقره و روایات، ازدواج با مشرکان را باطل میدانند و اگر یکی از آن دو مسلمان شد از ادامه منع میکنند و ازدواج موقت مسلمانان با زن اهل کتاب را جایز میدانند و برخی ادامه زندگی را فقط در صورتی که مرد مسلمان شود جایز میشمارند و شهر و کشور و سایر امور را در نظر نمیگیرند ولی از نظر اینجانب نهی از آیه 221 سورۀ بقره و نظایر آن ارشادی است و لذا نظرم با دیگران کاملاً متفاوت است که اجمالش در ابتدا و تفصیلش در حدّ نیاز، در ادامۀ آن خواهد آمد. غیرمسلمانان چند دستهاند، گاهی صاحب دین توحیدی هستند و گاهی ضد خدايند؛ و مسلمانان گاهی در آن ناحيه داراي اکثریت هستند و حکومت دارند و گاهی خیر. گاهی ازدواج سبب جلب به اسلام میشود و گاهی خیر. گاهی اول ازدواج کرده و بعداً یکی مسلمان شده و سخن از ادامۀ نکاح است و گاهی سخن از ابتدای به ازدواج با آنان است. گاهي هر دو مسلمان بودهاند و بعداً يكي مرتد شده و گاهي هر دو مرتد شدهاند، گاهي بچه دارند و گاهي ندارند، گاهي حكومت اسلامي توان پرورش كودك و حمايت از زن بي شوهر را دارد و گاهي ندارد، گاهی سخن از زوج است و گاهی سخن از زوجه، گاهی مسلمان و غیرمسلمان به دین خود ملتزم هستند و گاهی دینشان اسمی است. گاهی فرد مناسب دیگری برای ازدواج هست و گاهی نیست گاهی سخن از نکاح دائم است و گاهی سخن از نکاح موقت، گاهی بچهدار شدن مطرح است و گاهی خیر.
با توجه به مطالب فوق لیست بزرگی از مسائل پیش میآید و نظر دادن فقهی در تمامی آنها مشکل است امّا اگر قبول شود نهي در آيه 221 سوره بقره و نظاير آن نهي ارشادي است نه مولوي و در اين صورت ميتوان از دو نفري كه قصد ازدواج با يكديگر دارند تست شخصيت گرفت و امور فوق و امور ديگري را كه در بقاي زندگي مؤثر است، در نظر گرفت و هنگام سازگاري بيشتر اجازه ازدواج داد و سفارشهاي مناسب را نيز به آنان كرد.
133- در شهر یا کشوری که اکثریت آنان مسلمان معتقد هستند و در مقابل افرادی ضد مسلمان نیز هستند که با هم جنگ عقیدتی دارند، در این شرایط ازدواج مسلمان ملتزم با ضد مسلمان حرام و باطل است پس ازدواج چریک مسلمان با زنی صهیونیست یا ازدواج مسلمان با سیک در هند، یا ازدواج شیعیان حزب الله لبنان با فالانژيستهاي مسیحی حرام و باطل است.
134- اگر در شهر یا کشوری مسلمانان در اقلیت بودند ازدواج موقت مسلمانان با غیرمسلمانان-نه ضد مسلمانان- برای دفع شهوت جایز است.
135- اگر در شهر یا کشوری مسلمانان در اقلیت بودند و زن، مسلمان شد بر همان عقد سابق هستند مگر اینکه خود زن بخواهد از آن خانواده جدا شود، همچنین اگر مرد، مسلمان شد، ازدواج سابق ادامه مییابد مگر اینکه فرد مسلمان بخواهد از آنان جدا شود.
136- اگر پس از مسلمان شدن یکی از اعضای خانواده دیگران، دیگران با او به شدت برخورد می کنند و ترس خطر جانی وجود دارد، در این صورت از آنان جدا شود. و اگر امکان جدایی وجود ندارد، اسلام خود را از آنان پنهان کند و به زندگی ادامه دهد.
137- هر ازدواجی که هدف از آن بچهدار شدن و پرورش کودک است باید شرایط تربیت اسلامی فرزند فراهم باشد؛ بنابراین نباید خانمی را که بر عقاید غیراسلامی خود اصرار دارد برای مادر شدن برگزید.
138- در مواردي كه حكم مشخص نيست، باید تست شخصیت داده شود و با توجه به تمامی امور اجازه ازدواج داده شود یا از آن منع شود .
تمکین خاص
139- زنی که مهریهاش سنگین است و شوهر توان پرداخت آن را تا شب زفاف ندارد. احتیاط آن است که پس از گرفتن مقدار مهر السنه که حدود پنجاه مثقال طلاست تمکین خاص کند .
140- اگر به هر دلیل مرد مهریۀ سنگینی را به عهده گرفته که عرفاً توان پرداخت آن را ندارد عقد باطل نيست. در اين صورت اگر زن، با گرفتن مقدار مهر السنه، به تمکین خاص راضی نمیشود، و به همین دلیل خواستند در دوران عقد از یکدیگر جدا شوند بر حدود ربع مهر السنه و ربع مهریهای که مرد توان پرداخت آن را دارد مصالحه شود .
141- اصل در مهریه این است که چیز مالی کاملاً مشخص باشد ولی در صورت ناتوانی زوج به پرداخت آن، میتوان امور دیگری نظیر یاد دادن تخصص را مهریه قرار داد. و در این صورت اگر مرد در دوران عقد، خواست زن را طلاق دهد باید هزینههای مالی آن مشخص شود و در حدود و نصف آن با زن توافق شود.
142- مهريهاي كه عرفاً براي زن قرار داده ميشود براي زناشويي متعارف از راه فَرْج است، بنابراين اگر مرد خواست از عقب آميزش كند، نيازمند اجازه از زن و مهريهاي ديگر براي آن است.
143- اگر زن به آميزش در عقب اجازه ندهد مسلّماً انجامش حرام است؛ زيرا تصرفي است در زن كه متعارف نيست و شرعاً داراي كراهت شديد است. و اگر زن اجازه داد اجازهاش در صورتي صحيح است كه غَرري نباشد و غرري نبودنش منوط به اين است كه اجمالاً از بيماري¬هاي ناشي از آن مطلع باشد و بداند موظف به اجازه دادن به شوهر نيست و بداند كه ميتواند بر اجازهاش پول و مهريه خاص دريافت كند.
144- آميزش در عقب زن به شرط رعایت آنچه در مسأله قبل بیان شد كراهت شديد دارد و اگر رعایت نشد حرام است.
145- اگر در دوران عقد، دختر به هر دليل راضي به آميزش با او از عقب شد ولي اجازه آميزش در فرج را نداد، ميتواند تمكين خاص نكند تا مهريه يا مهر السنه را دريافت كند و اجازهاش براي آميزش از عقب تمكين خاص او به حساب نميآيد. ولي اگر مرد در اين هنگام خواست او را طلاق دهد بايد مهريه متعارف او را بدهد.
146- میتوان در حین عقد نکاح یا پس از آن، تعیین وقت و تعداد آمیزش را به اختیار زن قرار داد .
147- مرد میتواند به زن تعهد دهد که تا او هست زن دیگری نگیرد ولی چون اين تعهد مال نيست نمیتواند این تعهد به تنهایی مهریۀ زن قرار گيرد، بلکه مهریه باید چیزی قابل تحویل، يا چيزي قابل معامله باشد و به زن داده شود.
148- زن میتواند در طول زندگی با مرد از برخی حقوق و مقداری از مهریه خود بگذرد تا صمیمیت در زندگی ایجاد کند.
149- زن میتواند پس از عقد ازدواج با مرد مصالحه کند و از برخی حقوق خود بگذرد به اين شرط که در زمان حيات او شوهرش با زن دیگری ازدواج نکند یا او را طلاق ندهد.
150- زن میتواند در هنگام عقد نکاح شرط کند که در شهر خاص زندگی کنند، یا به فلان شهر برده نشود یا از فلان شهر بیرون نرود .
151- اگر مثلاً صد سکه مهریه زن قرار داده شد به شرطی که در هر شهری از شهرهای مسلماننشین که مرد میرود زن نیز با او همراه شود و اگر چنین نکرد مهریهاش پنجاه سکه باشد. شرطشان صحیح است و لازمالاجراست .
152- زن میتواند هنگام عقد نکاح شرط کند که شوهرش زن دیگری نگیرد ولی نمیتواند شرط کند که اگر زنی گرفت عقدش با آن زن دوم باطل باشد یا زن دوم یا خودش مُطلَّقه باشد .
153- مرد میتواند هنگام عقد نکاح به زن بگوید با تو ازدواج میکنم به شرط اینکه فلان حق را از من مطالبه نکنی ولی نمیتواند به زن بگوید به شرطی با تو ازدواج میکنم که فلان حق را نداشته باشی .
154- اگر مرد خصّی (بیضه کشیده) كه توان آميزش ندارد، خانمش را طلاق داد بر عهدۀ زن عده نیست .
155- دختر باكره عده ندارد، اگرچه شوهرش در دوران عقد از عقب با او آميزش كرده باشد؛ بنابراين اگر به عقد كسي در آمد و قبل از عروسي از او جدا شد ميتواند فوراً شوهر كند.
156- زن غیر باکره¬ای كه چندين ماه در عقد كسي بوده و با او آميزشي نداشته است عده ندارد.
157- مراد از زن غیر مدخوله کسی است که یا باکره باشد یا چند ماهی است که به عقد کسی درآمده و با او آمیزش نشده است.
اولیای عقد
قبلاً معلوم شد خانمی که عاقل، بالغ باشد در صورت رشيده بودن برای ازدواج نیازی به اذن ولی ندارد. یکی از ملاکهایی که در روایات نشانه رشید بودن او دانسته شده این است که خانه، باغ و امثال آن را بخرد و بفروشد و زیان نبیند .
158- دخترخانمی که در خانه پدر و مادر است و سر سفره آنان غذا میخورد و براي كارهايش معمولا وابسته به آنان است برای ازدواج از پدر اذن بگیرد ولی دخترخانمی که مستقل شده و سر سفره پدر و مادر غذا نمیخورد و خريدهاي كوچك و بزرگ را خودش انجام ميدهد یا خانه و زندگي جدا دارد رشید شده است . ولي باز احتياط بسيار خوب است.
159- اگر پسر و دختر قبل از بلوغ به عقد دوستي هم درآورده شدند پس از بلوغ حق انتخاب دارند و در صورت انتخاب ادامه ارتباط، بهعقد نکاح یکدیگر در می¬آیند.
ارتداد
160- سخنان بسیاری از مردم امروز ایران در انکار نماز، روزه، دین و … موجب ارتداد یا کفر نیست زیرا اینان از عملکرد بد و غلط مسئولان ناراحتند و ناراحتی خود را این گونه ابراز می کنند.
161- اگرکسی واقعاً مرتد شود، به این معنا که بدون هیچ شبهه¬ای به قصد نابود نمودن اسلامی که خودش به خوبی آن یقین دارد اقدام عملی شدید انجام دهد، ازدواجش با خانم مسلمانِ ملتزم صحیح نیست؛ زيرا در کنار هم زندگی آرامش بخشی نخواهند داشت.
162- فردی که از پدر و مادر مسلمان به دنیا آمده باشد مسلمان است و فردی که یکی از پدر یا مادرش مسلمان باشند نیز مسلمان است و مسلمانی او باقی است مگر این که پس از بلوغ رسماً از دین بیرون رود و در این صورت اگر در کشورهای اسلامی باشد عقد نکاح او با مسلمان دارای اشکال است و سزاوار است که همسرش را طلاق دهد و همسر او باید عدّه نگه دارد و احتیاط آن است که طولانی ترین عدّه ها را نگه دارد .
163- بچه متولد از زنای زن یا زنای هر دو یا زنای با محارم حق حیات دارد و نه قبل از تولد می توان آن را سقط کرد و نه پس از تولد می توان از امکانات مورد نیاز، محرومش کرد.
164- اگر مردی با زن شوهر داری زنا کرد و بچه ای از آن زن به دنیا آمد که در حلال¬زاده یا حرام زاده بودنش شک شد اصل بر حلال زاده بودن اوست.
165- کسی که از زنا به دنیا آمده ، اگر ازدواج کند و بچه ای به دنیا آورد آن بچه حلال زاده است. هرچند پدر و مادرش هر دو زنا زاده باشند.
166- آمیزش با زن، در حال حیض و در روزه ماه رمضان و در مسجد، حرام است ولی اگر کسی این حرامها را مرتکب شد، بچه ای که به وجود میآید حلال زاده است و از آنان ارث می برد.
167- دو نفری که زنا کرده اند و از آنان بچه ای به وجود آمده در حفاظت و نگهداری و ولایت آن طفل بر دیگران مقدمند و برای ضربه ندیدن روحیۀ طفل، میتوان به او شناسنامه داد و آن دو را والدین قانونی او دانست به ويژه اگر زن شوهر نداشته و به اين عمل راضي بوده انتساب زنا به عمل آنان مشكل است.
168- اگر مردی که متاهل است با زنی متاهل که شوهرش غایب است زنا کرد و از آن دو بچه ای به دنیا آمد باید چنین بچه ای در پرورشگاه و با هزینۀ آن دو زناکار پرورش یابد.
راههای جدا شدن زن از شوهر
یکی از راههای جدا شدن زن از شوهر، پایان یافتن مدّت، در عقد موقت است، یکی دیگر فسخ است که در موارد خاص که زن دارای عیوب خاصی باشد عقد نکاح مثل سایر عقدها فسخ می شود، راه سومی که زن و مرد از یکدیگر جدا می شوند طلاق است.
طلاق اقسام گوناگونی دارد و هر یک احکام جداگانه ای دارد که در مسائل پیش رو مطرح می شود، روح حاکم بر مسائل طلاق این است که زن متضرر نشود. زیرا در ازدواج خانم از نظر جسمی معمولاً ضعیف تر است، با او عمل زناشویی می شود، بکارتش از دست می رود، از خانۀ پدرش جدا می شود تا کنار شوهرش بیارمد حال اگر قرار باشد که از او نیز جدا شود باید بگونه ای باشد که کمترین ضرر متوجه خانم شود، شاید به همین دلیل طلاق از مبغوضترین حلالها شمرده است؛ زيرا هرگونه که عمل شود باز زیانی متوجه زن می شود، پس باید تلاش شود که جدایی حاصل نشود و اگر قرار است از هم جدا شوند با فسخ نباشد، زیرا در فسخ چیزی به زن داده نمی شود و طلاق هر چه هست معمولاً از فسخ بهتر است؛ زیرا در طلاقی که شوهر می خواهد از زن جدا شود تمامی مهریه به زن تعلق می گیرد و در طلاقی که زن و شوهر از یکدیگر ناراحتند بیش از مهریه به مرد بر نمیگردد و تنها در طلاق خلع است که طبق نظر مشهور، مرد ممکن است بیش از مهریه بگیرد ولی اتفاق افتادن طلاق خلع آن گونه که در روایات است بسیار نادر است زیرا در روایات آمده وقتی، زن طلاق خلعی داده می شود که زن با صراحت به مرد بگوید: به خدا سوگند به هیچ سوگندی برایت وفا نمی کنم، اطاعتت نمی کنم، از جنابتت غسل نمی کنم و مردی را که دوست نداری به رختخواب می آورم و بدون اجازه¬ات به او اجازه می دهم ، در صورتی که این چنین هتاکی امروزه در اغلب زنهایی که خواستار طلاقند وجود ندارد و معمولاً وقتی کار به طلاق منجر می شود که هر دو از هم ناراحتند و بنا بر این طلاقشان مباراتی است که در آن مرد حداکثر می تواند تمام مهریه را پس بگیرد نه بیشتر.
بنابراین معمولاً برای زن مقداری از مهریه یا کادو باقی می ماند پس معمولاً طلاق بیش از فسخ به نفع زنهاست و به همین دلیل طلاق به دست مردان است تا اگر خواستند آن را اعمال کنند، نفع های مقرر در آن به زنها برسد و اگر -بر فرض صحت- زنی با گذشتن از مهریه، اجازۀ طلاق را گرفت، پس از مطلَّقه ساختن خود برای عمری که به پای مرد تلف کرده، چیزی دریافت نکرده است. ولی اگر طلاق به دست شوهر باشد- که هست- هر وقت خواست طلاق بدهد باید مهریه و حقوق زن را کاملاً پرداخت کند.
از آیات و روایات به دست می آید که جدا شدن زن و مرد از یکدیگر چند مرحله¬ای است. اول میان آن دو اختلاف میافتد که اگر خودشان از حل آن عاجز بودند، داوری از خویشان زن و داوری از خویشان مرد آن را پیگیری می¬کنند. پس از این مرحله نوبت به طلاق میرسد آنگاه اگر آن دو با هم آمیزش نکردهاند با طلاق کاملاً از یکدیگر جدا میشوند و اگر آمیزش کردهاند، زن باید عدّه نگه دارد یعنی حق ندارد بلافاصله شوهر کند و در این فاصله که حدود سه ماه است آن كس كه خواهان جدايي بوده است، حق دارد که به دیگری رجوع کند و زندگی را از سر بگیرند و اگر مدت عدّه تمام شد و کسی که حق رجوع داشت به دیگری رجوع نکرد کاملاً از هم جدا می¬شوند. مگر این که بچۀ شیرخوار داشته باشند که باز نخ اتصال باریکی باقی می ماند. که بحث های آن طی مسائل پيشرو روشن خواهد شد.
طلاق رجعی
169- به طلاقی که مرد حق دارد پس از آن ، در زمان عدّه به زن رجوع کند و زندگی سابق را ادامه دهد، طلاق رجعی می گویند.
170- در طلاق رجعی، مرد، زن خود را که با او عروسي و آمیزش جنسی کرده و زن هنوز در زمان حيض شدنش ميباشد، پس از اعطای کامل مهریه و نفقه و سایر حقوق زن، در پاکی¬ای که در آن پاکی با او آمیزش نکرده باشد در حضور دو شاهد عادل طلاق می دهد و پس از طلاق زن در خانه شوهر ميماند و با كوچكترين ابراز تمايل مرد به او طلاق باطل ميشود و دقيقاً يك قهر موقت تشريفاتي است.
171- در دوران عقد که مرد هنوز با همسرش آمیزش جنسی انجام نداده است طلاق رجعی امکان ندارد و مرد به مجرد این که در حضور دو شاهد عادل، زن را طلاق داد، زن و مرد از یکدیگر کاملاً جدا می شوند و زن عده ندارد و می تواند همان لحظه شوهر کند.
172- اگر مرد با همسر خود آمیزش کرد، همان لحظه نمی تواند او را طلاق دهد، بلکه باید صبر کند تا زن حیض شود و چند روز صبر کند تا از حیض پاک شود، آنگاه می تواند زنش را طلاق دهد .
173- اگر مرد در زماني كه خانمش حیض بود او را طلاق داد یا در زمان طلاق دو شاهد عادل وجود نداشت، طلاق واقع نشده است.
174- اگر در زمان حیض که آمیزش با زن حرام است شوهر با او آمیزش کرد، پس از پاک شدن زن از حیض شوهر نمی تواند او را طلاق دهد بلکه باید صبر کند تا دوباره حائض شود و از آن پاک شود تا زمان جواز طلاق برسد.
175- اگر زن و شوهری چندین ماه در حال متارکه باشند و با هم آمیزش جنسی نداشته باشند و مرد از حالت حیض خانمش بی خبر است و خبر گیری برایش سخت است، می تواند او را در حضور دو شاهد طلاق دهد.
176- در طلاق رجعی مرد باید هزینۀ زندگی زن، تا پایان عده را بدهد و زن باید در همان خانه شوهر بماند و اموری که مورد علاقه و پسند مرد است انجام دهد تا شاید مرد به او رجوع کند و از طلاق خود منصرف شود.
177- مرد می تواند در زمان عده زن با لفظ « رجوع کردم» یا با نگاه و عمل مهربانانه یا با لمسِ لذت آمیز یا با عمل زناشویی یا … هر کار دیگری که رجوع را نشان دهد به زن رجوع کند و با همان عقد و مهریه سابق به زندگی خود ادامه دهند.
178- پس از پایان عده، مرد حق رجوع ندارد و نظیر سایر مردان می تواند به خواستگاری زن برود و در صورت رضایت زن، با مهریهای جدید او را به عقد خود در آورد.
179- عدّه زنی که حائض می شود سه تا حیض است و زنی که در سن حیض شدن است و حیض نمی شود عده اش سه ماه است و زن آبستن، عده اش تا وقت زایمان اوست.
180- زنی که فاصلۀ حیض شدنش طولانی است، اگر از زمان طلاق، سه ماه گذشت و در اين مدت حائض نشد عده اش تمام شده است و اگر قبل از گذشتن سه ماه حائض شد عده اش تا آخر پاکی سوم ادامه دارد. بنابراین ممکن است عده اش نزديك به نُهْ ماه طول بکشد.
181- فلسفه عده می تواند برگشتن زوجین به زندگی سابق، روشن شدن این که زن آبستن است یا خیر و همچنین بریدن علاقۀ این زن از این مرد و فراموشی عشق گذشته باشد.
182- در زمان عده، اگر هر یک از زوجین از دنيا رفت، دیگری از او ارث می¬برد و اگر یکی از آن¬ها کشته شد، دیگری از دیۀ او نیز ارث می برد.
183- اگر فردی چهار زن داشته و الآن یکی از آنها را طلاق رجعی داده تا بتواند با نفر پنجم ازدواج کند، تا زمانی که این زن در عده است شوهرش حق گرفتن زنِ جدید را ندارد.
184- هرگاه اصل طلاق ثابت شد ولی رجعي بودن طلاق ثابت نشد، لازم نیست زن در زمان عده، در خانۀ شوهر بماند.
185- اگر مرد بیماری روانی دارد یا کتک می زند یا فحاشی می کند یا… بگونهاي كه زن در آن خانه امنیت جانی یا روانی ندارد، زن پس از طلاق رجعي می تواند در جای دیگری عده نگه دارد.
186- صیغۀ طلاق لفظ « طالق» است که مرد در حضور دو شاهد و وجود سایر شرایط به خانمش می گوید «انتِ طالق» یا در غیاب او اگر اسم زنش زینب است می گوید: «زوجتی زینب طالق» و اگر تنها یک زن دارد می گوید «زوجتی طالق» و اگر وکیل خواست صیغه را اجرا کند می گوید « زوجة موکلی طالق»
187- طلاق رجعی و طلاق زنی که با او آمیزش نشده از ایقاعات است و در واقع شدنش قبول طرف مقابل را نیاز ندارد.
188- مرد حق ندارد برای پس گرفتن مهریه یا کاستن از آن یا تحمیل برخی شرایط به همسرش او را تحت فشار جسمی یا روحی قرار دهد.
189- زن حق دارد خودش با رضایت، بدون تهدید یا تحمیل، مقداری از مهریه یا حقهای خود را به شوهرش ببخشد.
190- مهریه های سنگینی که سفاهت گونه نيست ولي فعلا مرد توان پرداخت آن را ندارد تقسيط ميشود یا به مهرالسنه که حدود پانصد مثقال نقره یا پنجاه مثقال طلاست عودت داده می شود و اگر توان پرداختن آن را هم نداشت باز تقسيط ميشود و نیازی نیست که مرد برای بیرون رفت از فشار مهریه سنگین کارهایی انجام دهد که زن از او متنفر شود تا به مهریه کم راضی شود.
191- حد توان، در مساله قبل، مقداری است که به روند طبیعی زندگی مرد ضربه ای نزند و اگر در « مقدار توان» شک شد در اطراف مهرالسنه مصالحه شود.
192- اگرچه مردی که طلاق رجعی داده است می¬تواند در زمان عده به خانمش رجوع کند و به همان زندگی سابق ادامه دهند ولی برای این که، چنین کاری وسيلهاي به دست مرد برای آزار روحی همسرش نشود پس از دوبار رجوع در عدّه اگر باز برای بار سوم خانمش را طلاق داد دیگر حق رجوع به او را ندارد و پس از پایان عدّه نیز اين مرد نمیتواند به خواستگاری این زن برود. بله اگر این زن با اختيار خود به عقد ازدواج دائمی مرد دیگری در آید و او با اين زن آمیزش جنسي کند و آنگاه اگر شوهر جدید، با اختيار خود این زن را طلاق داد، شوهر اول می تواند به خواستگاری اين زن برود و در صورت جواب مثبت دادن زن، با عقد جدید و مهريه جدید، دوباره به عقد ازدواج شوهر اولش در آيد.
193- اگر مردی در عدّه به همسرش رجوع نکند و صبر کند تا پس از تمام شدن عده به خواستگاری زن برود و با جواب مثبت و مهریه جدید آن زن را به عقد ازدواج خود در آورد، مشهور این است که هر چقدر طلاق و عقد بینشان تکرار شود اشكالي ندارد .؛ زيرا در اين صورت تنها مرد نيست كه عواطف زن را به بازي گرفته است بلكه زن هم با جواب مثبت دادن به تقاضاي مرد، خودش در به بازي گرفته شدن عواطفش مقصر است.
طلاق مبارات
طلاق مبارات طلاقی است که زن و شوهر هر دو از بودن کنار هم ناخشنودند و خواستار جدایی از یکدیگر هستند.
بسياري از طلاقهاي توافقي امروزي مصداق مبارات است و در آن زن مقداري يا تمامي مهریۀ خود را می¬بخشد و از هم جدا می¬شوند.
به نظر می¬رسد با توجه به وجود مهریههای سنگین که پرداختش در توان مرد نیست و توجه به این که راهکار به زندان انداختن مرد برای پرداخت مهریه به جایی نمی¬رسد و توجه به این که تهدید شدن مرد از سوي زن برای به اجرا گذاشتن مهریه یا تمکین خاص نکردن زن تا گرفتن مهریههاي سنگين، در بسیاری از موارد موجب کینه زن و شوهر نسبت به یکدیگر شده است، لذا چاره کار در بسیاری موارد تن دادن به طلاق توافقی است، بنابراین اگر مهریه به مقدار متعارف یا به مهرالسنه، حدود پنجاه مثقال طلا یا پانصد مثقال نقره برگردد بسیاری از طلاقهای مباراتی به زندگی صمیمی تبدیل می¬شود. و اگر طلاقی صورت گرفت رجعی می¬شود و در زمان عدّه مرد به زن رجوع می¬کند و زندگی از هم نمی¬¬پاشد.
194- در طلاق مبارات مرد نمی¬تواند در دوران عده به زن خود رجوع کند، ولي زن می¬تواند به مقداری از چیزهایی که به شوهر داده است رجوع کند و مرد نیز در مقابل به او رجوع کند و به زندگی سابق برگردند. بله، مرد می¬تواند با ابراز محبت نظر زن را جلب کند تا او به مرد رجوع کند و مشکل حل شود.
195- در طلاق مباراتی نیز باید لفظ « طالق» به کار برده شود و مثلاً مرد در مقابل بیست مثقال طلا که از مهریه زن پس گرفته است می¬گوید: «بارَئَتُ زوجتی زینب علی ما بذلتْ من مهرها فهی طالق؛ يعني همسرم زينب را در مقابل آن مقدار از مهريهاش كه بخشيد از خود دور ساختم پس او مطلَّقه است».
196- حضانت فرزندان حق زن است و سرپرستی و ولایت آنان وظیفۀ مرد ميباشد و حیطۀ هر یک از دیگری جداست.
197- زن نباید تمام یا مقداری از مهریۀ خود را به شوهر پس بدهد و در مقابل، حق حضانت کودک یا حق شیردهی به کودک را بگیرد زیرا حضانت طفل و شیر دادن به او، حق مادر است و زن نباید برای گرفتن حق خود که خدا و عرف برای او قرار داده است، پولی بپردازد.
198- مرد وظیفه دارد هزینۀ شیر، غذا، لباس و مسكن فرزندانش را بپردازد. او می¬تواند این کار را خودش مستقیماً انجام دهد و می¬تواند به کسی مزدی دهد تا او این کارها را به جای او انجام دهد ولی نمی¬تواند این وظیفه را با گرفتن مال، به دیگری واگذار کند. زیرا در مقابل واگذار کردن وظیفه باید چیزی داد نه این که چیزی گرفت، پس مرد نمی¬تواند با پس گرفتن مهریه، این حق را به زن واگذار کند زیرا عوض و معوَّض باید در دو طرف قرار گیرد نه در یک طرف.
199- حق حضانت طفل با مادر است و اگر پدر آن را به زور از مادر گرفت مجرم و سزاوار مجازات است.
200- در صورت مصلحت طفل، پدر می¬تواند تمامی یا مقداری از حق الحضانه فرزندش را از مادرش بخرد.
201- ولایت طفل به عهدۀ پدر است و یکی از شعبه های آن پرداخت هزینههاي طفل است. شعبۀ دیگرش تربیت و آموزش فرزند است.
202- مادر طفل می¬تواند با گرفتن مبلغی از پدر طفل، تربیت و آموزش او را به عهده بگیرد.
203- مدّت حضانت طفل عرفی است ومسلّماً تا دو سالگی وجود دارد و پس از آن را عرف زمانه و نياز طفل مشخص می¬کند و عدد دو سال برای پسران و هفت سال برای دختران مناسب با عرف صدر اسلام بوده است.
204- آنچه در زمان ما انجام می¬شود که زن، در مقابل گذشتن از مهریه، به حق حضانت كه عرف و دين براي او قرار داده است ميرسد ظلمي است كه فهم اشتباه از دین بر او تحميل كرده است و بايد قانون و رويه قضايي اصلاح شود.
205- پدر وظیفه دارد كه ولایت طفل را به عهده بگیرد و اگر خواست وظيفه خود را به ديگري نظير مادر طفل واگذار كند بايد مبلغي به زن بپردازد نه اينكه در قبال واگذاري آن مهریه، را از زن پس بگيرد و قانونگذار و قاضي بايد روند باطل گذشته را اصلاح کنند و نگذارند از احساسات و عواطف گرم زن سوء استفاده شود و پدر در قبال گرفتن پول از مسئولیت ولایت فرزند شانه خالی کند. آنچه امروزه عمل ميشود معامله ای سفیهانه است که به خاطر بد فهمیده شده دین و عرف، مادر در زمان ما از روی محبت مادری انجام می¬دهد و پدر در مقابل شانه خالی کردن از انجام وظیفه، پول هنگفتی می¬گیرد و قانون و قاضی باید از آن جلوگیری کند و مرد را ملزم کند که علاوه بر پرداخت هزینه زندگی اطفال، مزدی برای مادرشان که آنان را نگه می¬دارد و سرپرستی می¬کند قرار دهد.
طلاق خلعی
طلاق خلعی طلاقی است که زن جدّاً از شوهر خود متنفر باشد به گونه ای که حاضر است تمامی مهریه خود را بدهد، مال یا امتیازات دیگری نیز بدهد تا از شوهرش جدا شود، و گفتن عباراتی نظیر این که « در نبود تو فرد دیگری را در رختخواب می¬آوردم یا از جنابت با تو غسل نمی¬کنم»، حاکی از آن تنفر درونی است. در روایات هست که مرد می¬تواند بیش از مهریه را برای طلاق دادن زن، طلب کند و برای آن حدّی قرار نداده است، ولی روشن است که مراد، طلاق ندادن نیست. پس باید اموری را خواست که زن توان پرداخت آن را داشته باشد و به آینده زندگیش آسیبی نرسد، بنابراین به نظر اینجانب گرفتن بیش از مقدار مهریه از زن خواستار طلاق، جایز نیست . مگر این که زن به تهدیدهای خود عمل کرده باشد و بیگانه را به اتاق خود راه داده باشد و… که در این صورت شاید بتوان بیش از مهریه از او گرفت نه این که او را به ماندن کنار مردی که دوستش ندارد مجبور کرد.
زنی که مهریه خود را ببخشد تا شوهرش او را طلاق دهد باید شوهرش چنین کند و اگر طلاق نداد حاکم او را مجبور به طلاق کند و یا خودش او را طلاق دهد.
206- در طلاق خلعی نیز مانند طلاق رجعی باید زن حائض نباشد، در پاکی باشد که با او آمیزش نشده است و در حضور دو شاهدی عادل باشد.
207- در طلاق خلعی مرد حق ندارد که در عدّه به زن رجوع کند مگر این که زن در آنچه که بخشیده رجوع کند.
208- در طلاق خلعی نیاز به لفظ «طالق» هست. مثلاً شوهر باید بگوید: « خلعتُ زوجتی زینب علی ما بَذَلَتْ فهی طالق»
209- مرد نمی تواند طلاق دادن خود را مشروط به این کند که همسرش بچه¬ها را به طور رایگان حضانت یا ولایت کند؛ زیرا این شرطی علاوه بر مهریه است و پیامبر 9 از دادن بیش از مهریه برای طلاق خلع منع کرد ( کنز العرفان ص 596).
210- آنچه امروزه مرسوم است که مهریه بسیار سنگینی بر دوش مرد می¬گذارند که او توان پرداخت آن را ندارد و در هنگام تصمیم بر طلاق موذیانه به آزار زن می¬پردازد تا زن مهریه را ببخشد و علاوه بر آن قبول کند که بچه¬ها را رایگان نگه داری کند از هر دو طرف افراط است، راه متعادل آن است که مهریه به مقدار متعارف باشد که مرد بتواند بپردازد و هنگام طلاق خلعی آن را پس بگیرد و هزینۀ اطفال را به زن بپردازد تا او آنان را بزرگ کند و بچه ها دچار گرفتاری نشوند.
211- در روایاتی آمده که اگر کار به دست ما بود نمی گذاشتیم کار به طلاق خلعی یا مباراتی برسد شاید مراد این باشد که قبل از رسیدن کار به طلاق خلعی و مباراتی با دادن تمام مهریه به او، به او طلاق عدّی می دادیم و نمی گذاشتیم زن از مردش ابراز تنفر کند. بنابراین سزاوار است، مردان به گونه ای عمل کنند که همیشه محبوب زنها باشند و اگر امر به کدورت رسید، قبل از ایجاد نفرت و کینه در آنان، با دادن مهریه، آنان را طلاق دهند.
مسائل متفرقه دربارۀ زنانی که ازدواج با آنان حرام است
212- زنا با زن حرام است ولی موجب حرمت ازدواج با او یا دختر یا مادر او نمی نمی شود.
213- مادر، خواهر، دختر فردی که لواط داده است بر شخص لواط کننده حرام است ولی اگر اوّل با خانمی ازدواج کرد و بعد با برادر یا پسر او لواط کرد، خانمش بر او حرام نمی شود.
214- ازدواج در حال احرام حرام و باطل است.
215- مردی که سه بار همسرش را طلاق رجعی دهد برای بار چهارم نمی تواند او را به ازدواج خود درآورد.
216- اگر مردی با دختر نابالغی ازدواج کرد و با او آمیزش جنسی انجام داد به گونه ای که محل ادرار و حیض او یکی شد، زن بر آن مرد حرام می شود و باید علاوه بر مهریه و دیه جنایت حاصل شده، هزینۀ زندگی زن تا زمان مرگ را بپردازد.
217- اگر مردی با دختر نابالغی زنا کرد علاوه بر آنچه در مسألۀ قبل بیان شد، مجازات نیز می شود.
218- اگر مرد بالغ با زن بالغی ازدواج کرد و در اثر آمیزش جنسی مخرج ادرار و حیض او یکی شد باید دیه بدهد و مهریه کفایت از آن نمی کند و بعید نیست که حق طلاق دادن او را نداشته باشد.
219- اگر کار زناشویی زن و شوهر به لعان کشیده شد، پس از لعان، آن زن و مرد برای همیشه بر یکدیگر حرام می شوند.
220- عقد بستن بر زن شوهردار موجب حلیت او یا شبهه نمی شود و بر حرمت خود باقی است. همچنین است عقد بستن بر زنی که در عدّه است.
221- اگر زن بگوید شوهر ندارم یا یائسه شده ام یا در عده نیستم سخنش مسموع است. و می¬توان او را به عقد دائم یا موقت در آورد.
222- اگر زن شوهردار زنا دهد اگر چه گناه بسیار بزرگی انجام داده است ولی بر شوهر خودش حرام نمی شود.
223- اگر بعد از ازدواج با زنی، کسی گفت که او شوهردار بوده و زن منکر شود قول زن مقدم است مگر این که شرعاً ثابت شود شوهر داشته است.
224- در حالت فقری که جامعه ما با آن مبتلاست بعید نیست که زن یائسه بتواند از شوهر خود طلاق بگیرد و پس از تمام شدن عده روزها متعۀ دیگران شود و شب متعۀ شوهرش شود و در یک خانه زندگی کنند. این حکم به خاطر فقر و اضطرار است و نباید دستاویزی برای هرزگی در جامعه شود.
225- زنی که شوهرش پولدار است ولی توان جنسی ندارد، می تواند از شوهر خود طلاق بگیرد و پس از تمام شدن عده، به ازدواج دیگری در آید و به عنوان پرستار یا خادم از شوهر قبلی خود محافظت کند و مزد دریافت کند.
226- اجرای صیغه عقد بدون حضور شاهد صحیح است و گرفتن شاهد راهکاری برای اثبات ارث و فرزند و نظایر آن است، پس به جای آن می توان از نوشته، اقرار و … استفاده کرد.
227- ولی برای اجرای طلاق وجود دو شاهد جزء ارکان طلاق است و بدون آن طلاق واقع نمی شود.
228- بنابراین در جایی که بحث ارث نیست و نیازی به اثبات زوجیت نزد کسی نیست، شاهد گرفتن لازم نیست مثلاً زن بی شوهری که سن بچه دار شدنش گذشته است و عدّه ندارد می تواند بدون حضور شاهد به عقد موقت در آید و پس از پایان یافتن مدّت، یا بخشیده شدن بقیه مدت از طرف شوهر، به عقد دیگری در آید، ولی ازدواج¬های موقت متعدد نباید به گونه¬ای باشد که به کرامت انسانی و عفت جامعه ضربه بزند. بنابراین مشتری¬یابی در سایت¬ها و فضای مجازی به گونه¬ای که با عفت جامعه ناسازگار باشد جایز نیست، همچنین زن و مرد می-توانند به عقد موقت یا دائم یکدیگر در آیند و با نوشته و یا فیلم، زمینۀ اثبات آن را برای وقت نیاز فراهم کنند.
229- نیروهای امنیتی و آمران به معروف و ناهیان از منکر نباید از زن و مردی که با یکدیگرند دلیلی برای اثبات زوجیت مطالبه کنند و اگر از آنان کارهایی سر می زند که این نوع کارها از زن و شوهر سر می زند این کارها را قراینی برای اثبات زوجیت آنان بدانند، نه این که آن کارها را جرم تلقی کنند و رفع مجازات را منوط به اثبات زوجیت نمایند.
230- اگر فردی زن و مردی را بدون اجازۀ آن دو به عقد ازدواج یکدیگر درآورد و آن دو پس از آگاهی یافتن، عقد او را قبول کردند، آن عقد صحیح است ولی اگر کسی بدون اجازۀ زوج، زن او را در حضور دو شاهد و رعایت سایر شروط طلاق داد و مرد پس از آن با خبر شد و طلاق را اجازه کرد، طلاق واقع نشده است.
231- برای افراد ثروتمند که توان پرداخت مهریۀ سنگین را دارند قرار دادن مهریه سنگین جایز است و باید آن را پرداخت کنند ولی افرادی که توان پرداخت آن را ندارند، نوشتن مبلغ سنگین کاری سفاهت گونه است و به مقدار متعارف عودت داده می شود و اگر مقدار متعارفی وجود نداشت به مهرالسنه عودت داده می¬شود.
232- اگر در ضمن عقد ازدواج شرط کنند که دختر، دوشیزه یا باکره باشد و پس از عقد معلوم شد که دختر قبلاً شوهر کرده یا از راه دیگری بکارتش زایل شده و دختر می دانسته است، عقد صحیح است و مهریه غیر باکره به او تعلق می گیرد و اگر خواستند جدا شوند باید با طلاق از یکدیگر جدا شوند. ولی اگر معلوم نشد که دختر می¬دانسته است و شاید در اثر پرش یا غیر آن بکارتش زایل شده باشد از مهریه¬اش چیزی کم نمی¬شود.
233- در ضمن عقد نکاح نمی¬توان شرط کرد که اختیار طلاق در تمامی موارد یا در مورد خاصی به دست زن باشد ولی می¬توان شرط کرد که اگر چنین و چنان شد، زن حق تقاضای طلاق دارد و مرد موظف باشد که او را طلاق دهد.
234- در ضمن عقد نکاح می¬توان شرط کرد که اگر شوهر به مسافرت طولانی رفت و در دسترس نبود یا غایب شد و خبری از او نبود، زن به حاکم شرع مراجعه کند و او زن را طلاق دهد.
235- مرد می¬تواند در ضمن عقد نکاح، به فردی از جمله به همسرش، وکالت دهد که اگر مرد غایب شد و فلان مقدار غیبتش طول کشید وکیل بتواند زن را طلاق دهد.
236- در ضمن عقد دائم نمی توان شرط کرد که زن و شوهر از یکدیگر ارث نبرند و اگر چنین شرطی کردند، شرط باطل است ولی عقد صحیح است.
237- در ضمن عقد غیر دائم می توان شرط کرد که زن و مرد از یکدیگر ارث ببرند.
موارد جواز فسخ نکاح
238- اگر بعد از عقد نکاح معلوم شد که زن به دیوانگی بیماری های خوره، پیسی، کوری، لنگی مبتلاست یا مخرج ادرار و حیض او یکی شده یا در فرج او استخوان یا گوشتی است که مانع آمیزش جنسی است مرد می تواند عقد را به هم بزند و به زن مهریه¬ای تعلق نمی¬گیرد این عیوب در صورتی مجوّز فسخ نکاح است که در زن وجود داشته و به مرد گفته نشده باشد ولی اگر گفته شده و مرد به آن راضی شده یا پس از عقد نکاح عارض شده است مجوّز فسخ عقد نکاح نیست.
239- اگر بعد از عقد نکاح زن بفهمد که شوهرش دیوانه است یا آلت رجولیت ندارد یا بیضههایش کشیده شده یا توان آمیزش جنسی ندارد زن میتواند عقد نکاح را فسخ کند.
240- چون عیوبی که در مسائل قبل مطرح شد دارای شدت و ضعف است حکم آن¬ها یکسان نیست. اگر مرحلۀ قوی آن که به طور عادی همه آن را میفهمند وجود داشت باید پس از اطمینان از وجود آن عیب فوراً آن عقد فسخ شود وگرنه رضایت به معیوب تلقی میشود و حق فسخ زایل میگردد ولی مراحل متوسط و خفیف آن عیوب که پس از مدت زمانی از زندگی به طور تدریجی معلوم میشود یا با مراجعه به طبیب و امثال آن پس از مدت زمانی طولانی روشن میگردد، باید جدایی زن و شوهر با صیغۀ طلاق محقق شود؛ و بر سر مهریه توافق شود.
241- برای رهایی از مشکلات فسخ عقد نکاح، به خاطر عیوب و همچنین به خاطر جلوگیری از تشنج در زندگیها سزاوار است که افراد پیش از ازدواج با دادن تستهای روانپزشکی و امثال آن از سلامت خود و تناسب داشتن با همسر خود مطمئن شوند؛ زیرا آثار مخرب جنگ در دهه¬های گذشته در روح و روان افراد لزوم تست دادن را مضاعف کرده است. علاوه بر آن که وجود قرصهای روان گردان و نیز ورود مواد شیمیایی فراوان در غذاها و در محیطزیست و وجود استرسهای فراوان، شخصیتهای افراد را حتی برای خودشان غیر قابل تشخیص ساخته است.
242- اگر مرد توان آمیزش جنسی ندارد و زن به این جهت عقد نکاح را به هم زد، نصف مهریه را طلبکار است و اگر به خاطر جنون ناپیدا و سایر امور روانی مرد، زن پس از آمیزش تقاضای طلاق کرد، مرد همۀ مهریه را بدهکار است.
243- اگر زن عیوب خود را پنهان کرد و مرد را فریب داد و پس از عقد و آمیزش مرد از آن عیوب با خبر شد و عقد را فسخ کرد مهریهای که تعیین شده مال زن نیست و باید مسترد گردد ولی سزاوار است مرد به خاطر بهرههایی که از زن برده چیزی به او بدهد و اگر دیگری واسطه بوده و مرد را فریب داده است مرد مقدار مهریه را از فریب دهنده میگیرد.
244- اگر در وجود عیبهایی که مطرح شد، شک شد، تستهای تخصصی و آزمایشگاه فصل الخطاب است و اگر در جواب آزمایش و تست شک شد، تستهای دیگر و آزمایشهای دیگر انجام پذیرد.
245- عیوبی که امروزه وجود دارد و از عیبهای مطرح شده بدتر است مسلماً حق فسخ را برای طرف مقابل ایجاد میکند مثلاً اگر معلوم شد مرد به بیماری ایدز مبتلاست، زن حق فسخ دارد حال اگر این بیماری در زمان عقد و قبل از آمیزش جنسی معلوم شد زن، نصف مهریه را طلبکار است و اگر پس از آمیزش جنسی معلوم شد، زن همۀ مهریه را طلبکار است.
246- اگر زن ایدز داشته و خودش از آن خبر داشته و به مرد خبر نداده و در زمان عقد، قبل از آمیزش جنسی معلوم شد مرد میتواند عقد نکاح را فسخ کند و ضررهایی که متوجهش شده است را مطالبه کند و اگر پس از آمیزش جنسی، مرد دانست که زنش بیمار بوده و مرد نیز این بیماری را گرفته است، مهریه را پس می¬گیرد و هزینۀ درمان مرد به عهدۀ زن میباشد و اگر ویروس به مرد منتقل نشده است مرد از زن جدا میشود و فقط مهریه را پس می¬گیرد.
247- اگر زن در حین عقد ایدز داشته ولی از وجود آن بی خبر بوده یا پس از ازدواج به آن بیماری مبتلا شده است و قبل از آمیزش جنسی، مرد از آن مطلع شد، حق فسخ دارد و مهریهای به زن تعلق نمیگیرد و اگر بعد از آمیزش بود خوب است که مرد چیزی به زن بدهد.
248- در موارد ایدز و نظایر آن که در روایات وجود ندارد جدایی اگر با طلاق در حضور دو شاهد انجام شود کاری مطابق با احتیاط انجام شده و سزاوار است که این احتیاط ترک نشود. بهویژه اگر موارد تشخیص آن طول کشیده باشد.
249- نازایی یا قدرت نداشتن بر بارور کردن از عیوبی نیست که بتوان با آن نکاح را فسخ کرد؛ بنابراین رها شدن از چنین ازدواجی با طلاق خواهد بود. آنگاه اگر زن نازا بود و مرد خواست او را طلاق دهد باید مهریۀ او را و هزینۀ او تا آخر عدّه را بدهد و اگر مرد از باروری نا توان بود زن میتواند تقاضای طلاق کند و چون با زن آمیزش شده، تمامی مهریه را مالک است و باید با برگرداندن مقداری از آن، مرد به دادن طلاق راضی شود و گرفتن بیش از نصف مهریه برای طلاق دادن منصفانه نیست.
250- وقتی بیماریهای مطرح شده در مسائل قبلی موجب فسخ است که قابل درمان نباشد یا بیمار به دنبال درمان نرود یا مراحل درمانش طولانی باشد ولی اگر درمانش بهگونهای راحت باشد که وجود این عیب همانند عدم آن باشد اختیار فسخ وجود ندارد.
251- به نظر میرسد سرطان نیز از بیماریهایی است که پس از تشخیص آن برای طرف مقابل حق فسخ ایجاد میکند ولی چون موارد تشخیص آن و بدخیم و خوشخیم بودن آن طول میکشد و انواع و اقسامی دارد که تشخیص آن از فهم عموم مردم خارج است احتیاطاً در تمامی موارد، اگر خواستند از هم جدا شوند با صیغۀ طلاق و رعایت شرایط آن از یکدیگر جدا شوند.
252- اگر در ضمن عقد نکاح صفاتی دربارۀ زوج یا زوجه بیان شد و عقد بر اساس آن صفات خوانده شد و بعد از عقد معلوم شد که آن صفات را ندارد، طرف مقابل خیار تدلیس دارد و میتواند عقد نکاح را فسخ کند.
253- اگر معلوم شود عقد نکاحی از اول باطل بوده آثار شرعی نظیر حرمت مادر زن یا دختر زن بر آن مترتب نمیشود. ولی احتیاطاً با موطوئه پدر، عقد نکاح بسته نشود.
254- شخص مریض مشرف به مرگ، اگر همسرش را طلاق داد و تا فاصلۀ یک سال از طلاق مُرد زن از او ارث میبرد مگر اینکه قبل از رسیدن به آخر سال زن شوهر دیگری بکند.
255- در مواردی که عقد در ابتدا صحیح بوده ولی در اثر لعان، رضاع، ارتداد یا … عقد منفسخ شده است آثار عقد صحیح تا حین انفساخ را دارد بنابراین مادر زوجه بر زوج حرام است و زن مالک تمامی مهریه در صورت آمیزش و نصف آن در صورت عدم آمیزش است و نفقه طلبکار است و در صورت آمیزش باید عده نگه دارد.
256- فسخ احکام و شرایط طلاق را ندارد، بنابراین لازم نیست که در حضور دو شاهد و در حال پاکی زن باشد و طلاق محسوب نمیشود.
257- غیر منصوص بودن بسیاری از بیماریهای ذکر شده در مسائل بالا و پر هزینه بودن درمان یا مراقبت از بیمار و نادر بودن اتفاق آنها لزوم پناه بردن به بیمه را مضاعف میکند بنابراین بیمه نمودن زن و شوهر میتواند مشکل گشا باشد.