برداشت‌هایی از سورۀ یس

برداشت‌هایی از سورۀ یس

بسم الله الرحمن الرحیم

برداشت‌هایی از سورۀ یس

با توجه به صحبتهایی که با برادر بسیار عزیز جناب مستطاب حاج آقا عبداللهیان زید عزه العالی داشتم و سفارش ایشان که برداشتهایم را از سوره ی یس بنویسم و سخن بنده که این سوره واقعا قلب قرآن است و همانند قلب پیچیدگی های خاص خود را دارد و باز تقاضای مجدد ایشان ، به دلیل احترام خاصی که برای ایشان قائلم مطالبی می نویسم هرچند به ضعف خویش در فهم سوره ی یس اعتراف دارم.

اگر از چند نفر به طور راندمانی پرسیده شود از سورۀ یس چه می دانید یا گفته شود وقتی کلمۀ سورۀ یس یا یاسین را می شنوید چه چیزی در ذهنتان تداعی می شود ، این سه چیز بیشتر از چیزهای دیگر در جواب گفته می شود :

یاسین ، قلب قرآن است ، یاسین را به گوش خر می خوانند ، یاسین را سر قبر مرده ها می خوانند و …

حال اگر از همین سومی شروع کنیم و به خود سورۀ یس توجه کنیم از تعجب شاخ در می آوریم زیرا در همین سوره آمده است : إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَ قُرْءَانٌ مُّبِينٌ – لِّيُنذِرَ مَن كاَنَ حَيًّا (يس-69 و 70) این کتاب جز تذکاری و قرآنی روشنگر نیست – تا به هرکس که زنده است هشدار دهد.

قرآن آمده تا برای افراد زنده هشدار باشد ولی در عمل در قبرستان برای مردگان خوانده می شود که سمعی ندارند و چیزی نمی شنوند یا به گوش الاغ خوانده می شود که بر فرض ، قوه ی شنیدن داشته باشد ولی مظهر بلادت و کودنی است .

سورۀ یس برای چه آمد و چه شد؟ واقعا جای تعجب است.

بله ، اگر قرآن همان جوری که خدا آن را قرار داده است قرار داده می شد و چونان قلب بود و حرکات و سکنات جامعه را تنظیم می کرد اوضاع دیگری داشتیم ولی جامعه را بی قرآن کردیم و قلب را به قبرستان بردیم و هشدار را به گوش الاغ خواندیم و شد آنچه شد.

بله ، امروز قرآن خوانده می شود ، با خط زیبا نوشته می شود ختم قرآن و ختم یاسین گرفته می شود ولی سوره ی یس فهمیده نمی شود و سی دی و صوت و فیلم و تصویر موجود است اما همه یا احساس است یا تخیل اما روح قرآن که تعقل است تعطیل شده است.

جا داشت قبل از گفتن دانشمندان غربی ، با دقت مفسران خودمان معلوم می شد که خورشید و ماه دو مدار جداگانه دارند و خورشید ، حرکتی به سوی مقصدی مشخص دارد نه اینکه تنها دور خود یا دور کهکشان شیری حرکت کند.( سوره یس ، آیات 38 و 39 و 40 )

ای کاش معلوم می شد که زیبا سخن گفتن و سخن زیبا گفتن در قرآن متلازم است مثلا عبارت كُلّ فىِ فَلَكٍ (یس-40) از هر طرفی خوانده شود كُلّ فىِ فَلَكٍ است و به محض توجه به معنایش معلوم می شود که با ادامه ی آیه كُلّ فىِ فَلَكٍ يَسْبَحُونَ  (هریک در مداری شناور است) سازگار است زیرا اشیاء شناور به راحتی این سر و آن سر می شوند ، جا به جا و زیر و رو می شوند و كُلّ فىِ فَلَكٍ چنین است.

و زیبا تر از این ، آیه ی بعدی است که به نظر می رسد مورد غفلت کامل واقع شده است و معجزه ای روشن ، به خبری از گذشتگان تبدیل شده است :

وَ ءَايَةٌ لَهُمْ أَنَّا حَمَلْنَا ذُرِّيَّتَهُمْ فىِ الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ(يس-41) و این که فرزندانشان را در کشتی پربار حمل می کنیم برای آنان نشانه ای از قدرت ماست.

متأسفانه مفسران و مترجمان ، گاهی ذریه را به معنای پدران گرفته اند و گفته اند مراد ، انسانهایی است که با نوح(ع) به کشتی درآمدند و گاهی ذریه را آن فرزندانی از حضرت آدم دانسته اند که به کشتی نوح درآمدند در حالی که هیچ کدام امروز برای ما نشانه و آیه نیست و همه ، خبرهایی از گذشتگان است.

ولی اگر فلک ، شکم مادر دانسته می شد روشن بود که هر بچه ای در شکم مادرش که دایره ای و گرد است قرار دارد و آن ، پر از آب است و بچه در آنجا سالم می ماند و غرق نمی شود و آسیبی نمی بیند و این واقعا نشانه ی قدرت خداست که شرح این آیه را در جای دیگری آورده ام. (ر.ک ژرفایی قرآن)

و بالاخره در این سوره دو آیه ی آخرین همچون نگینی می درخشد : إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَن يَقُولَ لَهُ كُن فَيَكُونُ(يس-82) که با یک مثال آن را توضیح می دهم :

چطور انسانها با اراده کردن در ذهن خود به راحتی اشیایی را می سازند حتی کوه طلا و دریای جیوه و ساختمان هزار طبقه به راحتی در ذهن ساخته می شود ، در عالم وجود خداوند همین گونه همه چیز را می سازد. اراده ی او همان و انجام شدن آن چیز و محقق شدنش همان.

بله ، ما در عالَمِ ذهن می سازیم و خداوند در عالَمِ خارج به اشیاء وجود می دهد.

آنگاه چنین خدایی منزه است از اینکه تصور شود که نتواند مرده ها را زنده کند.

یادآوری : فردی به نام عاص بن وائل یا ابی بن خلف(ر.ک مجمع البیان در ذیل آیه) استخوان پوسیده ای را آورد و آن را با دست خود به هم سایید تا نرم شد و از روی بی ادبی به صورت پیامبر(ص) پاشید و گفت : چه کسی این را زنده می کند؟ مَن يُحْىِ الْعِظَامَ وَ هِىَ رَمِيمٌ(يس-78)

آنگاه به این نادان و نظایر او جواب داده می شود که قُلْ يُحيِيهَا الَّذِى أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ  (يس-79) یعنی بگو همان کسی که نخستین بار آنها را پدید آورد.

بله ، همان گونه که تصور اشیاء برای ما راحت است و پس از رفتن از ذهن باز می توانیم دوباره تصور کنیم ، در عالم خلق و وجود نیز خداوند به اندک التفاتی همه چیز را خلق می کند و برپا می دارد ، نابود می سازد و دوباره ایجاد می کند و حتی نیازی به گفتن لفظ ( کُن ) ندارد. وَ لَهُ الْمَثَلُ الْأَعْلىَ‏ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ (روم-27) و برترین وصف ها در آسمانها و زمین از آن اوست.

تا کنون سه نمونه برای شناخت اجمالی سوره ی یس آوردیم. بد نیست حال که با عالم امر خدا آشنا شدیم و معلوم گشت که اراده اش همان تحقق است و واسطه نمی خواهد و حتی گفتن ( کُن ) به معنای ( باش ) از باب ناچاری برای فهماندن به ماست و گرنه او نیازی به گفتن ( باش ) ندارد بلکه با اراده ، همه چیز را ایجاد می کند اکنون به سراغ آیه ای از اوایل همین سوره می رویم تا معلوم شود قلب ، همه اش مهم است و همه اش با هم مرتبط و همه ، خون وجود را در سراسر اجتماع می دمد اگر خوب فهمیده شود :

إِنَّا نَحنُ نُحْىِ الْمَوْتىَ‏ وَ نَكْتُبُ مَا قَدَّمُواْ وَ ءَاثَرَهُمْ  وَ كُلّ شىَ‏ءٍ أَحْصَيْنَاهُ فىِ إِمَامٍ مُّبِينٍ(يس-12)

بی تردید ماییم که مردگان را زنده می کنیم و آنچه را که پیش فرستاده اند و (نیز) آثارشان را می نویسم و هر چیزی را در کتابی آشکار به شما می آوریم.

توان بر زنده کردن مردگان همان گونه بود که گذشت اما نوشتن آنچه پیش فرستاده شده چگونه است و نوشتن آثار به چه طریقی است؟

مسلما به گونه ی نوشتن بر روی تکه ای کاغذ نیست و گرنه هرکسی می تواند ادعا کند که جعلی است یا در آن تحریفی رخ داده است بلکه کتابتی است که عین عمل موجود باشد تا قابل تکذیب نباشد ، قابل تغییر نیز نباشد مانند این که در بین مردم می گویند گناهان افراد بر پیشانیشان نوشته می شود یا می گویند سعادت و شقاوت افراد از بچگی نوشته شده است. همه ی اینها یعنی در درون ذات یعنی اتحاد عمل و عامل یعنی چکش هایی که بر دیگ مسگری خورده و بر آن دیگ اثر کرده که به این شکل درآمده و قلم های قلم زن بر کاسه ای نوشته شده که این قدر زیبا شده است.

با آنچه نوشته شد شاید منظورم را فهمیده باشید که خواندن قرآن یک گونه بر نفس و بر روح اثر می کند. فهمیدن آن اثر دیگری بر روح دارد و عمل به قرآن اثری دیگر و بالاخره یافتن حقیقت قرآن ، نفس را به مرحله ای خاص می رساند.

بنابراین ای یاسین خوانان باید از مرحله ی خواندن بالاتر رویم و یاسین فهم شویم تا به لطف خداوند توفیق یاسین یابی را نیز پیدا کنیم.

احمد عابدینی

1 1 رای
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.
شروع درس