سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
فایل صوتی درس: کلیک کنید
متن درس:
نکات درس تفسیر در تاریخ 9/11/1400
تفسیر آیه 60 سوره انعام
قدرت خدا و نسبت آن با علم خدا و معناي توفّي و تفاوتش با فوت و موت و راههاي سازگار ساختن آيات مربوط به توفّي خدا با توفّي ملك الموت و توفّي ملائكه.
وَ هُوَ اَلَّذِي يَتَوَفّٰاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ مٰا جَرَحْتُمْ بِالنَّهٰارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 60﴾
او کسی است که شبانگاهان [روح] شما را [به وقت خواب] میگیرد، و آنچه را در روز به دست آوردهايد میداند؛ سپس شما را در آن [از خواب] بر میانگیزد تا اجل مُعّین سر آید؛ آن گاه بازگشت شما به سوی اوست؛ سپس شما را به آنچه همواره انجام میدادید آگاه میکند.
نکته 1: آیه 59 راجع به علم خدا بود و آیۀ مورد بحث در مورد قدرت خداست. خدا قدرت دارد که ما را در شب توفی کند. یک انسان قوی، ناگهان دیگر بر روی خودش کنترل ندارد و خوابش میبرد. در يك مثال ساده روح در بدن مثل برق در وسائل برقی است و وقتی روح باشد انسان زنده و فعال است و وقتی بیرون رود انسان بیجان میشود.
نکته 2: چون در قدیم معمولا در شب افراد میخوابیدند آیه از خواب در شب صحبت کرده است. در قدیم افراد کارشان با نور آفتاب بود و به همین خاطر مراد از يَتَوَفّٰاكُمْ بِاللَّيْلِ توفّی با خوابيدن در شب است. شاید همین مطلب این نکته را نیز برساند که خواب شب برای بدن مفیدتر از خواب روز باشد.
نکته 3: با اینکه در آیۀ قبل بحث علم به صورت کامل بیان شد باز در آیه 60 با تعبیر وَ يَعْلَمُ مٰا جَرَحْتُمْ بِالنَّهٰارِ بحث علم مطرح شد. شاید این تکرار به این جهت باشد که در خداوند علم و قدرت به هم چسبیده است و از یکدیگر قابل انفکاک نیست.
توضیح اینکه راجع به خدا گفته شده که چند صفت ذاتی دارد مثل علم و قدرت و حیات و… اشاعره و معتزله در مورد صفات ذاتي او با یکدیگر اختلاف دارند. اشاعره میگویند این صفات زائد بر ذات است و الله یک چیز است و صفت علم چیز دیگری است. معتزله میگویند ما نمیفهمیم علم خدا نسبت به ذات خدا چگونه است. شیعه میگوید صفات با ذات عین هم هستند و تنها معنایش متفاوت است. قدرت خدا عین علم او و عين ذات اوست. پس نمیشود گفت در جایی قدرت خدا هست ولی علم او نیست. در انسانها قدرت غیر از علم است و مثلا با قدرت، مشتی بر روی میز میزنیم و با علممان سخنرانی میکنیم. پس قدرت ما یکجا و علم ما جای دیگری است ولی در خدا علم و قدرت دقیقا با هم جمع است.
حال وقتی در آیه، بحث قدرت است و در وسط بحث قدرت بحث علم مطرح شده به ذهن اینگونه میرسد که میخواهد همان چیزی که شیعه گفته است را تأیید کند که قدرت و علم خدا با یکدیگر پیوند دارند و قابل انفکاک نیستند.
نکته 4: برخی مثل آیت الله جوادی آملی در ذیل این آیه (تسنيم/25 ص 387) بحثی اخلاقی و نكتهاي موعظهاي مطرح کردهاند و گفتهاند حال که در شب، روح انسان تحویل داده میشود مواظب باشیم چه روحی تحویل میدهیم. این یک نکتۀ اخلاقی است که روح خود را سالم نگه داریم تا روح سالمی تحویل خدا دهیم.
نکته 5: ضمیر در تعبیر ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ به «نهار» برمیگردد. نهار به معنای یوم نیست بلکه به معنای زمانی است که نور خورشید منتشر میشود.
نکته 6: در مورد معنای توفّی هرچقدر کار میکنم دقیقا نمیفهمم که به چه معنی است. یادم هست در سال 1356 که دانشجو شده بودم دانشگاه استخر داشت و من شنا نمیدانستم و فقط دست و پا میزدم و عدهای به من میخندیدند و میگفتند هرکسی دست و پا میزند جلو میرود ولی تو عقب میروی.
حال، در مورد علم نیز هر چه دست و پا میزنیم به جهل خود بیشتر پی میبریم. در مورد لغت توفّی واقعا دقیقا نمیفهمم که به چه معناست.
در تسنيم ج 20 ص 215 و الميزان ج7 ص 130 توفّی را از «وفی» و به معنای کاملا دریافت کردن دانستهاند و به آیات متعددی مثل آیه 2 سوره مطففین استناد میشود که این معنا را میرساند.
يادآوري اين نكته لازم است که فوت با وفات فرق دارد. فوت به معنای از بین رفتن است ولی وفات از «وفی» به معنای این است که خدا او را دریافت کرد. موت نیز لغت دیگری است که به معنای فقدان حیات است اگر چه ورود به حیات دیگر باشد. این موت میتواند به انواع مختلف باشد از جمله طبیعی، قتل، شهادت و …..
طبق نظر تسنيم و الميزان كه تا كنون بنده هم قبول داشتهام وفات به معنای تحویل گرفتن كامل است چه به نحو موت باشد یا قتل یا شهادت. پس به همۀ آنها وفات میگویند.
با این توضیحات بد نیست به اشکالی که برخي به بنده میگیرند پاسخ دهم و آن اینکه وقتی میگویم وفات حضرت زهرا(س) عدهای رگهاي گردنشان قرمز ميشود و میگویند عابدینی شهادت حضرت زهرا(س) را قبول ندارد. این افراد نمیدانند که وفات اعم است و شامل شهادت و انواع دیگر خروج روح از بدن میشود. پس وقتی میگویم وفات از یک لفظ عامی استفاده کردهام که شامل موارد مختلف میشود. و استفاده از لفظ وفات به معنای انکار شهادت نیست بلکه براي وارد نشدن در بحثي است كه از آن اطلاع دقيقي ندارم.
پس تفاوت توفی با فوت و موت و قتل و شهادت مشخص شد. كه اولي عام و كار خدا و به تبع او كار عزرائيل و فرشتگان است. فوت به معناي نابودي است و موت به معناي انتقال از مرحلهاي از حيات است و قتل و شهادت تفاوتشان به نيت فرد است.
نکته 7: در آیه 60 سوره انعام آمده است که خدا توفّی میکند ولی در آیۀ بعدی یعنی آیه 61 سوره انعام میگوید رسولان الهي توفّی میکنند. در آیه 11 سوره سجده نیز میگوید فرشتۀ مرگ توفّی میکند. در آیه 27 سوره محمد میگوید ملائکه توفّی میکنند.
حال سوال پیش میآید که متوفِّی کیست؟ خداست یا ملک الموت یا رسل یا ملائکه؟
در جواب این سؤال باید گفته شود که این آیات با یکدیگر ناسازگاري ندارند بلکه این موارد در طول هم هستند. به عنوان مثال وقتی دری باز میشود میتوان گفت در باز شد. میتوان گفت قفل باز شد. میتوان گفت من قفل را باز کردم. میتوان گفت کلید، در را باز کرد. و ميتوان گفت كه من با كليد در را باز كردم.
همۀ این جملات درست است. حال در بحث ما نیز همینگونه است. ملائکۀ موت در طول خدا قرار دارند.
این جواب یک جواب عقلی است.
و اما روایتی نیز داریم که این سوال را به اینگونه جواب داده است که بستگی به نوع انسانها دارد. انسانهایی که روح معمولی دارند توسط ملائکه توفّی میشوند. انسانهای بالا توسط خود عزرائیل توفّی میشوند و کسانی که خیلی والا مقام باشند خود خدا مسئول توفّی آنها است.( ر. ك تسنيم ج 25 ص 390 با استناد به روايتي از توحيد صدوق ص 255 تا 260)
نکته 8: همۀ این صحبتها با این فرض بود که توفّی به معنای دریافت کامل باشد. ولی آیا واقعا توفّی به معنای کاملا تحویل گرفتن است یا نه؟
ان شاء الله در جلسۀ آینده در این زمینه بیشتر سخن خواهیم گفت.