سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
فایل صوتی درس: کلیک کنید
متن درس:
نکات درس تفسیر در تاریخ 10/11/1400
تفسیر آیه 60 سوره انعام
آيا توفي كاملا دريافت كردن است؟ آيا نفس حيواني در برابر نفس انساني هيچ است؟
وَ هُوَ اَلَّذِي يَتَوَفّٰاكُمْ بِاللَّيْلِ وَ يَعْلَمُ مٰا جَرَحْتُمْ بِالنَّهٰارِ ثُمَّ يَبْعَثُكُمْ فِيهِ لِيُقْضىٰ أَجَلٌ مُسَمًّى ثُمَّ إِلَيْهِ مَرْجِعُكُمْ ثُمَّ يُنَبِّئُكُمْ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 60﴾
او کسی است که شبانگاهان [روح] شما را [به وقت خواب] میگیرد، و آنچه را در روز به دست آوردهايد میداند؛ سپس شما را در آن [از خواب] بر میانگیزد تا اجل مُعّین سر آید؛ آن گاه بازگشت شما به سوی اوست؛ سپس شما را به آنچه همواره انجام میدادید آگاه میکند.
نکته 1: بحث در مورد معنای توفّی بود. توفّی را معمولا به معنای «کامل دریافت کردن» گرفتهاند و گفتهاند حقیقت انسان به روح اوست و خداوند روح را هنگام خواب یا مرگ به طور کامل دریافت میکند.
حال این سوال پیش میآید که خواب، کامل دریافت کردن روح نیست و به همین خاطر جسد در حین خواب فعالیت دارد و نَفَس میکشد اگرچه حس شنوایی و بینایی از کار افتاده است. پس حتی اگر گفته شود کمال انسان به روح است باز در خواب، روح به طور کامل دریافت نشده است.
به هر حال اگر بگوییم توفّی در اینجا مجاز است، نياز به قرينه دارد و اگر بگوییم حقیقت است این سوال مطرح میشود که روح انسان در خواب به طور کامل دریافت نشده است.
اگر هم گفته شود کمال انسان به روح و جسم است، نه در خواب و نه در مرگ به طور کامل هر دو دریافت نشده است.
اینها سوالاتی است که در اینجا مطرح است و هرکسی خواسته به گونهای این سوالات را جواب دهد. ما نیز باید بیندیشیم تا ببینیم چگونه باید این سوالات را جواب دهيم؟
و اما برای اینکه این سوالات واضحتر شود تا بهتر بتوانیم به جواب برسیم خوب است بیشتر در مورد روح و جسم و حقیقت آن دو توضیح دهیم:
حكماء میگویند حقیقت انسان به روح اوست و خدا روح را به طور کامل در خواب و مرگ دریافت میکند. در تفسیر المیزان در ذیل آیۀ مورد بحث آمده است که توفّی به معنای اخذ کامل است و چون آیه میگوید خدا در خواب توفّی میکند دلالت دارد که روح، تمام حقیقت انسان است.
آیت الله ایزدی برای توضیح همین مطلب مثالی میزد و میگفت: فرض کنید شخصی در تصادف چشمش را از دست بدهد و چشم دیگری به او پیوند بزنند یا در حوادث مختلف چند عضو بدنش قطع شود و اعضای ديگري را به او وصل کنند باز میگوید «من». پس معلوم است که حقیقت انسان به جسم او نیست بلکه به روح است. این روح است که اعضاء را دور خود جمع میکند.
ماء با اینگونه تحلیلها میگویند حقیقت انسان روح است. اعضای بدن انسان دائما تغییر میکنند و نو میشوند ولی با این حال «من» صدق میکند با اینکه جسم بچگی ما عوض شده است.
در شرع نیز اگر دزدی را پس از ده سال گرفتند باز او را مجازات میکنند با اینکه سلولهای بدنش عوض شده است.
پس عرف و شرع و عقلاء را کمک میگیرند تا ثابت کنند حقیقت انسان به روح اوست.
به عبارت علمیتر میگویند: جسم از ماده و صورت تشکیل شده و شیئیت شیء به فصل اخیر آن یعنی به صورتش است. یا میگویند انسان، حیوان ناطق است یعنی انسانیت او به نطقش است.
همچنین مثال میزنند که نطفۀ مرد با تخمک زن ترکیب میشوند و علقه درست میشود. بعدا مضغة میشود. بعدا مراحل دیگر را طی میکند. این مراحل اگرچه با تغییراتی همراه است ولی همگی صفات مرحلۀ قبلی را دارد. به تعبیر علمیتر خلع و لبس نیست بلکه لبس بعد از لبس است.
حال وقتی انسان در مراحل رشدش به ناطق بودن رسید همۀ صفات مراحل قبلی را دارد ولی اگر نطق از او گرفته شد داشتن مراحل قبلی فايدهاي ندارد.
اینها صحبتهایی است که معمولا برای ما از ابتدا گفته شده بود ولی باید گفته شود که این را به وضوح مییابیم که وقتی شخصی میخوابد اگر چه برخی حواس او کار نمیکند ولی بالاخره نفس میکشد و قلب او کار میکند. پس نمیتوان گفت هرچه بوده تحویل گرفته شده است.
حتی در بحث مرگ نیز میتوان سوال کرد که جسد خصوصیات و ویژگیهای انسان را در خود محفوظ دارد و همهاش تحویل داده نشده است.
کسی که میگوید روح تمام حقیقت انسان است من میگویم جسم نیز برای خود فعالیتهایی دارد و نمیتوان آن را هیچ دانست.
اتفاقا آیت الله جوادی نیز که این مطالب را توضیح داده به این قسمت که رسیده است سعی کرده این سوال را به گونهای جواب دهد.
پس به هر حال این سوال هست که اگر توفّی به معنای دریافت کامل باشد با شبهات و سوالاتی همراه میشود.
و اما یک راه حلی را بنده ارائه میدهم. شما نیز تحقیق کنید تا ببینید چه راه حلی میتوان برای این سوالات پیدا کرد.
بنده در ذیل آیه 24 سوره انفال مطالبی گفتهام که در اینجا به آن اشاره میکنم، شاید راه حلی پیدا شود. به این آیه توجه کنید:
يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا اِسْتَجِيبُوا لِلّٰهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذٰا دَعٰاكُمْ لِمٰا يُحْيِيكُمْ وَ اِعْلَمُوا أَنَّ اَللّٰهَ يَحُولُ بَيْنَ اَلْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ ﴿الأنفال، 24﴾
ای اهل ایمان! هنگامی که خدا و پیامبرش شما را به حقایقی که به شما [حیات معنوی و] زندگی [واقعی] میبخشد، دعوت میکنند اجابت کنید، و بدانید که خدا میان آدمی و دلش حایل و مانع میشود [تا حق را باطل و باطل را حق مپندارد] و مسلماً همه شما به سوی او گردآوری خواهید شد.
این آیه خطاب به مسلمانان است که حیات ایمانی دارند و حتی مجاهد بودهاند ولی باز خدا به آنها میگوید میخواهم حیات بالاتری به شما بدهم.
مخاطبان آیه زندۀ جسمی هستند. زندۀ ناطق نیز هستند. زندۀ اسلام آوردن نیز هستند. زندۀ جهاد کردن نیز هستند ولی باز خدا میگوید بیایید تا شما را زنده کنم.
پس معلوم است که زندگی یک سلسلۀ طولانی است و برترین زندگی، بالاترین مرحلۀ آن است و وقتی آن گرفته شود مثل اینکه مراحل پایینتر اصلا زندگی نیست.
کسی که به اوج رسیده وقتی بالاترین را از او گرفتند مثل این است که همه چیز او گرفته شده است.
حال در بحث ما نیز انسانی که به مراحل بالا رسیده است و روح الهی در اوست وقتی در خواب روحش گرفته شود اگرچه برخی چیزها باقی است ولی مثل اینکه همه چیز از او گرفته شده است.
به هر حال یا باید توفي را به معنای کامل دریافت کردن نگیریم یا اینکه باید توفی را مجازاً معنا کنیم.