سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 16/11/1400
تفسیر آیات 61 و 62 سوره انعام
تفاوت رسولان محافظ با رسولان گيرنده جان. احتمالهاي ماضي بودن «رُدّوا» و نكات مجهول بودن آن و منظور از مولاي حق و دليل منحصر بودن حكم در خدا.
وَ هُوَ اَلْقٰاهِرُ فَوْقَ عِبٰادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتّٰى إِذٰا جٰاءَ أَحَدَكُمُ اَلْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنٰا وَ هُمْ لاٰ يُفَرِّطُونَ ﴿الأنعام، 61﴾
و اوست که بر بندگانش چیره است، و نگهبانانی بر شما میفرستد تا هنگامی که یکی از شما را مرگ در رسد فرستادگان ما [جانِ] او را میگیرند؛ و آنان [در مأموریت خود] کوتاهی نمیکنند.
ثُمَّ رُدُّوا إِلَى اَللّٰهِ مَوْلاٰهُمُ اَلْحَقِّ أَلاٰ لَهُ اَلْحُكْمُ وَ هُوَ أَسْرَعُ اَلْحٰاسِبِينَ ﴿الأنعام، 62﴾
سپس به سوی خدا، مولای حقيقي، بازگردانده میشوند. آگاه باشید كه حكم از آنِ اوست؛ و او سریع ترین حسابرسان است.
نکته 1: امروز سوم رجب و سالگرد شهادت امام هادی(ع) است. شایسته است چند حدیث از آن بزرگوار در ابتدای جلسه بخوانم. حدیث اولِ تحف العقول از آن امام بزرگوار راجع به جبر و تفویض است و نسبتاً نیز طولانی است و به شما پیشنهاد میدهم حتما این حدیث را بخوانید. به خصوص اینکه در جلسات قبلی نیز بحث جبر و تفویض مطرح شد. و اما چند روایت کوتاه از آن امام در این جلسه میخوانم:
حدیث چهارم: هرکس از خدا بپرهیزد از او میپرهیزند. و هر کسی از خدا اطاعت کند مورد اطاعت قرار میگیرد. کسی که از خدا اطاعت کند از خشم مخلوقات باکی ندارد. هرکه خدا را به خشم بیاورد باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار میشود.
راجع به این حدیث توجه به این نکته ضروری است که کسی که خدا را اطاعت کرد اینگونه نیست که همان لحظه همه مطیع او شوند بلکه چون جهان به سمت تکامل است و بالاخره حق غالب میشود زمانی خواهد رسید که همه مطیع انسانهای صالح خواهند شد.
حدیث ششم: حسن بن مسعود گوید: خدمت امام هادى علیه السّلام رسیدم- در حالى كه انگشتم خراش خورده؛ و شانهام در اثر برخورد با راكبى صدمه دیده بود، و نیز در اثر ورود به ازدحام مردم برخى از لباس هایم پاره شده بود- و گفتم: اى روز، خدا مرا از شرّ تو نجات دهد، چقدر تو شوم بودى! پس آن حضرت علیه السّلام به من فرمود: اى حسن، تو هم با اینكه با ما آمد و شد دارى گناهت را به گردن بىگناهان مىاندازى؟! حسن گفت: [با شنیدن این سخن] حواسم جمع شد و عقلم به من باز آمد و به خطایم پى بردم، عرض كردم: مولاى من! از خدا آمرزش مىطلبم، امام فرمود: اى حسن، مگر روزها چه گناهى دارند كه چون جزاى كردار خود را مىبینید آنها را شوم پنداشته و بد مىگوئید؟! حسن گفت: تا آخر عمر استغفار خواهم كرد، آیا آن توبهام به حساب مىآید اى زاده رسول خدا؟ فرمود: به خدا سوگند آن [بدگوئیها] شما را سودى نبخشد، بلكه خداوند شما را به مذمّت كردن بىگناهان مجازات مىكند، اى حسن، مگر نمی دانى آن كس كه در برابر اعمال و كردار در این سرا و آن سرا ثواب دهد و كیفر نماید و تلافى كند تنها خدا است؟ گفتم: این گونه است مولاى من، فرمود: دیگر تكرار مكن، و براى روزها هیچ تأثیرى در فرمان و حكم خدا قائل مشو! حسن گفت: به روى چشم، آقاى من.
از این حدیث بدست میآید که وقتی کار بد کردیم نباید آن را به گردن روزگار بیندازیم. روزگار زبان ندارد ولی یکی از مخلوقات خداست و نباید به او تهمت زد.
حدیث هفتم: هرکه از مکر خدا و مؤاخذه دردناک او آسوده باشد تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فرا گیرد و هرکه در خداپرستی محکم باشد مصائب دنیا بر وی سبک آید اگرچه با قیچی تکه تکه شود و تکههایش پخش شود.
با توجه به این حدیث اگر میبینیم قدرت تحمل مصائب را نداریم معلوم است که خداشناسی ما مشکل دارد.
نکته 2: بحث راجع به تفسیر آیه 61 سوره انعام بود. برخی مراد از حفظه در این آیه را حافظان اعمال دانستهاند و آیات سوره انفطار را شاهد آوردهاند که میفرماید:
وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحٰافِظِينَ ﴿الانفطار، 10﴾
و بی تردید بر شما نگهبانانی گماشتهاند
كِرٰاماً كٰاتِبِينَ ﴿الانفطار، 11﴾
بزرگوارانی نویسنده
يَعْلَمُونَ مٰا تَفْعَلُونَ ﴿الانفطار، 12﴾
که آنچه را [از خیر و شر] انجام میدهید، میدانند [و ضبط میکنند.]
البته میتوان به این حرف اشکال گرفت که چرا بخواهیم آیات قرآن، تکرار یکدیگر باشند؟ میتوان گفت آیات سوره انفطار مربوط به حافظان اعمال است ولی حفظه در آیۀ مورد بحث عام است و اشاره به حافظان انسان از خطرات دارد.
نکته 3: ممکن است با توجه به آیه 61 که اشاره به محافظان از خطرات دارد کسی سؤال کند پس ما نباید بمیریم که در جواب این سوال بلافاصله در ادامه به زمان موت اشاره میکند. یعنی محافظان ما را از خطرات تا زمان مرگ حفظ ميكنند.
نکته 4: آیا مراد از رسل که جان انسانها را میگیرند همان حفظه هستند یا اینکه گروه دیگری میباشند؟
در این زمینه معمولا گفتهاند اینها دو دسته هستند و قرینۀ آن را اینگونه آوردهاند که اگر یک گروه بودند میتوانست بجای رسل ضمیر بیاورد ولی چون با لفظ جداگانهای آمد اشعار و بلکه ظهور دارد که رسل گيرنده جان گروهی غیر از حفظه هستند.
به هر حال هر دسته از فرشتگان وظیفهای دارند. عدهای مأمور گرفتن جان هستند و عدهای حافظ انسان از خطرات هستند و گروهی نیز حافظان اعمال انسانها هستند.
نکته 5: راجع به فرشتگانی که جان انسانها را میگیرند توجه به این دو آیه از سوره نحل نیز شایسته است:
اَلَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ ظٰالِمِي أَنْفُسِهِمْ فَأَلْقَوُا اَلسَّلَمَ مٰا كُنّٰا نَعْمَلُ مِنْ سُوءٍ بَلىٰ إِنَّ اَللّٰهَ عَلِيمٌ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿النحل، 28﴾
همانان که فرشتگان جانشان را در حالی که ستمکار بر خود بوده اند، میگیرند؛ پس [در آن موقعیت] از در تسلیم در آیند [و گویند:] ما هیچ کار بدی انجام نمیدادیم. [به آنان گویند: یقیناً انجام میدادید] ومسلماً خدا به آنچه انجام میدادید، داناست.
اَلَّذِينَ تَتَوَفّٰاهُمُ اَلْمَلاٰئِكَةُ طَيِّبِينَ يَقُولُونَ سَلاٰمٌ عَلَيْكُمْ اُدْخُلُوا اَلْجَنَّةَ بِمٰا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ ﴿النحل، 32﴾
آنان در حالی که [از آلودگیهای عملی و اخلاقی] پاک و پاکیزه اند، فرشتگانْ جانشان را میگیرند، به آنان میگویند: سلام بر شما، [اکنون] به پاداش آنچه انجام میدادید، به بهشت درآیید.
نکته 6: آیه 62 که با «ثم» شروع شده است اشاره به قیامت دارد. در واقع این آیه به بازگشت انسانها به سوی خدا در قیامت اشاره دارد.
نکته 7: رُدُّوا در آیه 62 به معنای «رد کرده شدند» است که فعل ماضی میباشد. علت ماضی آمدن این فعل میتواند چند چیز باشد:
الف) ماضی و مضارع مربوط به تفاوت زماني نیست بلکه فعلی که احتمال وقوع دارد به صورت مضارع میآید و فعلی که حتمیت را میرساند به صورت ماضی میآید و در اینجا ماضی آمدن دلالت بر حتمیت دارد و میخواهد اشاره کند که این اتفاق حتما رخ خواهد داد. به همين دليل معمولا آیات قرآن وقتی صحبت از قیامت است افعال به صورت ماضی بکار برده شده است.
ب) عربها مستقبل محقق الوقوع را به صورت ماضی بکار میبرند و در اینجا نیز بکار رفتن فعل ماضی به این خاطر است.
ج) ممکن است گفته شود که امورِ مربوط به قیامت رؤیاهای رسولانه است و ایشان در خواب یا در معراج حوادث قیامت را دیده است و بعد از آن که میخواهد قیامت را بیان کند گارش از آنچه ديده است ميباشد و به همين دليل افعال به صورت ماضی آورده شده است.
نکته 8: فعل رُدُّوا مجهول است که فاعل آن مشخص نیست. از بکار رفتن فعل مجهول در این آیه میتوان فهمید که اینها خودشان دوست ندارند برگردند و به زور آنها را برمیگردانند.
برای کسانی که انسانهای خوب هستند و صفات خدایی پیدا کردهاند از تعبیر «یَرجِعون» یا «راجعون» استفاده شده است چرا که خودشان دوست دارند به سوی خدا برگردند ولی انسانهای ناصالح که راه کج میروند چنین کسانی دوست ندارند به سوی خدا برگردند و به همین خاطر آنها را به زور میبرند و برايشان تعبير «رُدّوا» يا «يُرجَعون» به كار ميرود.
هر کسی در وجود خود مییابد که کار بد جزای بد دارد. پس کسی از مرگ میترسد که کارهای بد دارد و الا اگر کسی اعمالش صالح باشد از مرگ استقبال میکند. در سوره بقره آمده است:
وَ لَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ اَلنّٰاسِ عَلىٰ حَيٰاةٍ وَ مِنَ اَلَّذِينَ أَشْرَكُوا يَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ يُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَ مٰا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ اَلْعَذٰابِ أَنْ يُعَمَّرَ وَ اَللّٰهُ بَصِيرٌ بِمٰا يَعْمَلُونَ ﴿البقرة، 96﴾
و یقیناً یهودیان را حریص ترین مردم به زندگی [دراز مدت] خواهی یافت و [حتی حریص تر] از مشرکان. هر یک از آنان آرزومند است که ای کاش هزار سال عمرش دهند، ولی آن عمر طولانی دور کننده او از عذاب نیست؛ و خدا به آنچه انجام میدهند، بیناست.
این بدین خاطر است که میدانند اگر از دنیا رفتند باید عذاب شوند.
پس رُدُّوا نشان میدهد این آیات مربوط به کسانی است که کار بد کردهاند و اگر هم عام باشد و شامل حال همۀ انسانها شود از این باب است که نتیجه، تابع اخسِّ مقدمات است.
قوس نزول و قوس صعود
باید توجه داشت که ما طبق علل و اسبابی از خدا به وجود آمدهایم. ما باید به سوی کمال برویم. حال اگر خودمان رفتیم و خدایی شدیم به سوی ربّ رئوف و مهربان حرکت کردهایم ولی اگر نرفتیم ما را به زور میبرند. قوس نزول مربوط به فرود آمدن از خداست و سپس قوس صعود داریم که از ماده متکامل میشویم.
نکته 9: با توجه به اینکه در آیه 62 از تعبیر مَوْلاٰهُمُ اَلْحَقِّ استفاده شده خوب است قدری راجع به کلمۀ مولی توضیح دهم. این کلمه در عربی کاربردهای زیادی دارد. در قدیم چون عبد وجود داشته به مالک، مولی میگفتند. سپس از باب احترام به خود عبد و برده نیز مولی گفته شد. استعمال دیگر مولی مربوط به وقتی بوده که مالک برده را آزاد میکرد. در این موقع چون بردهها کسی را نداشتند باز به مالک میگفتند ولای ما را بپذیر یعنی ما را تحت سرپرستی خود قرار بده. در اینجا به آن سرپرست، مولای مُعتِق گفته میشد.
حال باید توجه داشت که این مولاها، مالک حقیقی نیستند. کسی که پول داده و بردهای را خریده مالک اعتباری است نه مالک حقیقی ولی خدایی که انسان را به وجود آورده و خالق انسان است و ما را از عدم به وجود آورده است مالکیت حقیقی دارد چرا که ما تنها مثل پرتوی در قبال او هستیم. پس اینکه در آیه 62 از تعبیر مولای حق استفاده شده است به این خاطر است که الله، حقیقتا مولا است.
پس تعبیر مَوْلاٰهُمُ اَلْحَقِّ میتواند بشارت باشد چرا که انسانِ خوب میداند به سوی مولایی میرود که حق است. همچنین این تعبیر میتواند برای بدکاران انذار باشد. پس ترس از خدا مربوط به بدکاران است.
نکته 10: مراد از حکم در تعبیر أَلاٰ لَهُ اَلْحُكْمُ میتواند حساب باشد به این قرینه که تعبیر بعدی آن أَسْرَعُ اَلْحٰاسِبِينَ است و از حساب صحبت شده است و معلوم میشود که مراد از حکم، حساب و کتاب است و الا بعد از آن از تعبیر احکم الحاکمین استفاده میشد. ممکن هم هست به معنای حکم تکوینی خدا باشد.
نکته 11: با توجه به عبارت أَلاٰ لَهُ اَلْحُكْمُ اینکه برخی میگویند حکم، در دست فلان شخص نیز هست چنین اعتقاداتی یا غلوآمیز است و یا اینکه مربوط به حکم غیراستقلالی يا مجازي است. البته در موارد حکم غیر استقلالی مواردی را قبول میکنیم که دلیل داشته باشیم و مواردی که دلیل معتبری ندارد قبول نمیکنیم.