تفسیر آیه 65 سوره انعام در تاریخ 23 بهمن 1400

تفسیر آیه 65 سوره انعام در تاریخ 23 بهمن 1400

نکات درس تفسیر در تاریخ 23/11/1400

تفسیر آیه 65 سوره انعام

چرا تهديد به عذاب؟ مراد از الآيات؟ آيا نبايد علم آموخت تا همه متحد باشيم؟ آيا اختلافات مذهبي عذاب است؟ آيا هر اختلافي مذموم است؟

قُلْ هُوَ اَلْقٰادِرُ عَلىٰ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذٰاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ اُنْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ اَلْآيٰاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ  ﴿الأنعام‏، 65﴾

بگو: اوست كه تواناست که از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما بفرستد، یا شما را گروه گروه به جان هم اندازد، و گزند برخي از شما را به برخي دیگر بچشاند؛ بنگر چگونه آیات خود را گوناگون بیان می‌کنیم باشد كه بفهمند.

نکته 1: آیه 65 هنوز بحث‌های مشکلی دارد و باید بر روی آن کار شود. مثلا برخی می‌پرسند چرا خدا در این آیه ما را تهدید می‌کند؟ مگر ما چه کرده‌ایم؟

در زمان‌های قبلی یکی از شیوه‌های تربیتی تهدید و کتک بود که الآن فهمیده‌ایم اشتباه بوده است. حال چرا خدا با اینکه هیچ کاری نکرده‌ایم ما را تهدید کرده است؟ زبان تهدید در اینجا برای چیست؟

چه بسا بتوان در جواب این سوال گفت: خطاب آیه به مشرکان است و خداوند مشرکانی که با وجود آیات الهی ایمان نیاوردند و پیامبر(ص) را آزار دادند تهدید کرده است.

بله ممکن است کسی مثل مسیحیان جواب این سوال را بدهد و بگوید انسان‌ها ذاتا گنه‌کارند و به این خاطر تهدید می‌شوند ولی نظر ما این است که انسان فی نفسه گناه ندارد و در نتیجه تهدید لازم ندارد.

به هر حال اگر خطاب آیه کل انسان‌ها باشد تهدیدی بودن آیه با سؤال مواجه می‌شود. اتفاقا تفاسیر قرآن نیز هر کدام به گونه‌ای توجیهی برای این سوال آورده‌اند و مثلا برخی گفته‌اند همواره زمینه برای عذاب وجود دارد و مانع آن توحید است و آیه می‌خواهد بگوید باید مانع را برای خود ایجاد کنید تا عذاب نازل نشود.

نکته 2: فخر رازی بحثی را در ذیل این آیه از مقلده و حشویه نقل کرده که آنها گفته‌اند تودۀ مردم حق یادگیری علم ندارند و باید مقلد باشند چرا که اگر علم یاد گرفتند کار به اختلاف و دعوا می‌کشد. حال برای اینکه این‌گونه نشود نباید مردم چیزی یاد بگیرند تا دعوایی رخ ندهد.

به عبارت دیگر اینها گفته‌اند یکی از علل اختلافات، یادگیری عوام است. پس نباید عوام علم یاد بگیرند تا اختلاف رخ ندهد.

فخر رازی گفته است که جواب این حرف روشن است چرا که هرکسی می‌فهمد که یادگیری علم خوب است. آیت الله جوادی آملی نیز در جلد 25 تفسیر تسنیم، ص465 همین بحث را از فخر رازی نقل کرده است.

به هر حال دین آمده تا به انسان‌ها آگاهی ببخشد و حتی ما بارها توضیح داده‌ایم که تعبیر لِيَعْبُدُونِ  در آیۀ وَ مٰا خَلَقْتُ اَلْجِنَّ وَ اَلْإِنْسَ إِلاّٰ لِيَعْبُدُونِ  ﴿الذاريات‏، 56﴾ به معنای لیعرفون است یعنی هدف خلقت علم و عرفان است.

علم آنقدر مهم است که طبق آیاتی که در ابتدای سوره بقره آمده است سجدۀ ملائکه به آدم به خاطر علم او بوده است.

پس اینکه کسی بگوید نباید عده‌ای علم یاد بگیرند حرف غلطی است. اتفاقا اخیرا کلیپی را در فضای مجازی مشاهده کردم که آخوندی همین حرف مقلده و حشویه را می‌زد و می‌گفت: مردم در عقاید نباید دنبال تحقیق بروند.

در جواب باید به این آخوند گفت تو فقه خوانده‌ای نه عقائد. مرحوم آیت الله ایزدی می‌گفت برخی به مرجعیت می‌رسند ولی اصلا عقاید نمی‌دانند.

دین آمده تا به همه علم یاد دهد و انبیاء آمده‌اند تا به مردم علم یاد دهند. حتی اگر اختلافی شد اگر بر اساس هوای نفس نباشد اشکالی نیست. به هر حال همراه علم باید اخلاق هم یاد گرفت تا هوای نفس غالب نشود.

پس اختلاف داشتن بد نیست. همانطور که چهرۀ افراد متفاوت است فکر افراد نیز متفاوت است و ما باید این را برای خود جا بیندازیم.

هرچقدر علم بالا برود باید گسترش وجودی پیدا کنیم تا بتوانیم دیگری را تحمل کنیم. اگر قدرت تحمل دیگری را نداریم عالم نشده‌ایم.

حتی گاهی در گروه‌های واتساپ می‌بینیم که بر سر یک بحث، خیلی زود تند می‌شوند. باید این را درک کنیم که چه بسا هرکسی قدری از حق را دارد. هيچ كس نمی‌تواند ادععا كند كه تمام حق نزد من است.

به هر حال برخی برای اینکه جلو اختلاف را بگیرند جلو علم را می‌گیرند و می‌گویند علم پیدا نکن و گوسفندوار دنبال چوپان برو.

جالب است که در قرآن آمده است:

كٰانَ اَلنّٰاسُ أُمَّةً وٰاحِدَةً فَبَعَثَ اَللّٰهُ اَلنَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَ مُنْذِرِينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ اَلْكِتٰابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ اَلنّٰاسِ فِيمَا اِخْتَلَفُوا فِيهِ وَ مَا اِخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ اَلَّذِينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَتْهُمُ اَلْبَيِّنٰاتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اَللّٰهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا لِمَا اِخْتَلَفُوا فِيهِ مِنَ اَلْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اَللّٰهُ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ  ﴿البقرة، 213﴾

مردم [در ابتدای تشکیل اجتماع] گروهی واحد و یک دست بودند [و اختلاف و تضادی در امور زندگی نداشتند] ، پس خدا پیامبرانی را مژده دهنده و بیم رسان برانگیخت، و با آنان به درستی و راستی کتاب را نازل کرد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داوری کند. و در آن [=کتاب] اختلاف نكردند مگر کسانی که به آنان کتاب داده شد، [این اختلاف] بعد از دلایل و برهان های روشن و آشکاری بود که برای آنان آمد، [و سبب آن] برتری جویی و حسد در میان خودشان بود. پس خدا اهل ایمان را به توفیق خود، به حقّی که در آن اختلاف کردند، راهنمایی کرد. و خدا هر که را بخواهد به راهی راست هدایت می‌کند.

طبق این آیه چشمان مردم که باز شد مختلف شدند. البته اختلاف وقتی موجب بغی شد مورد مذمت خدا قرار گرفته است و الا اگر هرکسی طبق فهم خودش عمل کند بد نیست.

پس نباید گوسفندوار دنباله‌رو بود. اتحاد گوسفندوار خوب نیست.

خوب است در اینجا یک خاطره نقل کنم: در سال 67 برای تبلیغ به منطقه‌ای در جنوب کشور رفته بودم و طلبه‌ها در آن منطقه جمع شده بودند و به زعم خودشان قصد داشتند خوبی خود را بیان کنند. آنها می‌گفتند ما به کاندیداها گفته‌ایم به شرطی به شما رأی می‌دهیم که کاملا تابع آقای رفسنجانی باشید.

من به آنها گفتم این کار، نماینده نمی‌خواهد بلکه يك عصا به آقای رفسنجانی می‌دادید تا هميشه آن را يك رأي به نفع خودش به حساب آورد.

باید در بین مردم این مطلب را جا انداخت که در مسائل فکری هرکسی عقلی دارد و باید نظر خودش را داشته باشد. بله در عمل باید پيرو تصميم جمع بود.

نکته 3: در مورد تعبیر اُنْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ اَلْآيٰاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ در انتهای آیه می‌توان به چند مطلب اشاره کرد:

الف) اُنْظُرْ به معنای دیدن با عبرت است و خطاب در آن ممکن است به پیامبر(ص) باشد و ممکن است به هر شنونده‌ای باشد.

ب) لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ این نکته را می‌رساند که حرف مقلده و حشویه درست نیست. پس فقیه شدن و فهمیدن، مورد عنایت دین است. بنابراین از ذیل آیه نیز می‌توان حرف مقلده و حشویه را رد کرد.

ج) مراد از الآیات ممکن است آیات 59 تا 65 باشد که آیات مختلفی بیان شد و در هریک استدلال خاصی آورده شد. ممکن است مراد از الآیات کل آیات سوره انعام تا اینجا باشد. ممکن است مراد از الآیات کل آیات قرآن باشد که یک جا استدلال می‌آورد و یک جا قصه بیان می‌کند و یک‌جا مَثَل آورده می‌شود. گاهی اوقات بحث‌ها از باب حکمت است و گاهی به صورت موعظه و گاهی به صورت جدال.

این احتمال نیز هست که مراد از «الآیات» آیات تکوینی باشد و معنای این تعبیر طبق این احتمال این می‌شود که خدا تکوین را تغییر می‌دهد و دگرگون می‌کند. در زمان ما چقدر شهرها عوض شده است. سیلی یا زلزله‌ای آمده و شهری را تغییر داده است. پس اشاره به تغییرات تکوینی برای این است که تهدید عذاب الهی را باور کنیم. وقتی تغییرات جهان را می‌بینیم باید پی ببریم که احتمال عذاب هست و نباید آن را محال دانست.

الآن کاوشگران شهرهایی را زیر زمین پیدا می‌کنند. همۀ اینها دلالت دارد که خداوند به راحتی می‌تواند عذاب نازل کند.

نکته 4: امت‌های قبلی را خدا به گونه‌ای عذاب کرد که کاملا مستند به خود خدا بود ولی در امت پیامبر(ص) عذاب‌های مشرکان مستقیم به خدا مستند نیست بلکه آنها در جنگ بدر و احزاب و خیبر به دست مسلمانان عذاب شدند.

حال می‌خواهیم این سوال را مطرح کنیم که جمع این حرف با این آیه که تهدید است چگونه است؟

جواب این است که عذاب مطرح شده در این آیه مستند به انسان‌ها است نه مستند به خدا.

البته هنوز سوالاتی باقی می‌ماند. اگر اختلاف مطرح شده در این آیه بین خود مشرکان و کافران باشد که در دوران جاهلیت اختلاف زیادی بین قبیله‌ها بوده که حتی موجب از بین رفتن یک نسل می‌شد معلوم است كه عذاب است. ولی برخی مفسران اختلاف مطرح شده در آیه را بین کافران و مسلمانان دانسته‌اند و برای مصداق آیه جنگ بدر را مثال زده‌اند که مسلمانان گزندی را به مشرکان رساندند. حال آیا آیه مربوط به دعوای مسلمانان و مشرکان است یا تنها به دعواهای درونی مشرکان اشاره دارد؟

علامه طباطبایی با توجه به آیۀ بعدی گفته است که قوم قریش مقصر اصلی اختلاف در اسلام بوده‌اند و مصداق آیه را به اختلاف مسلمانان نیز کشانده است.

حال آیا اختلاف بین مسلمانان و مشرکان یا جنگ‌های بین مسلمانان برای اهل حق نیز عذاب است. در مواردی که یک طرف حق محض است آیا آن اختلافی که پیش آمده برای اهل حق نیز عذاب است؟؟ باید راجع به آن بیشتر اندیشید تا فردا ان شاء الله بحث كنيم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
قدیمی ترین
تازه‌ترین بیشترین واکنش نشان داده شده(آرا)
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات