تفسیر آیات 66 تا 68 سوره انعام در تاریخ 25 بهمن 1400

تفسیر آیات 66 تا 68 سوره انعام در تاریخ 25 بهمن 1400

نکات درس تفسیر در تاریخ 25/11/1400

تفسیر آیات 66 تا 68 سوره انعام

معناي قوم قوام بخشی به افراد و حمايت هميشگي از آنان، با این حال حمايت نكردن قوم پيامبر از او و تکذیب او و قرآن، اعلام حمايت نكردن پيامبر از قومش در آينده و استهزا شدنش از سوي آنان و…

وَ كَذَّبَ بِهِ قَوْمُكَ وَ هُوَ اَلْحَقُّ قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ  ﴿الأنعام‏، 66﴾

و قوم تو آن را در حالی که حق است تکذیب کردند؛ بگو: من بر شما کارساز نیستم.

لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ  ﴿الأنعام‏، 67﴾

برای هر خبر مهمی قرارگاهی است، و به زودی خواهید دانست.

وَ إِذٰا رَأَيْتَ اَلَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيٰاتِنٰا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتّٰى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَ إِمّٰا يُنْسِيَنَّكَ اَلشَّيْطٰانُ فَلاٰ تَقْعُدْ بَعْدَ اَلذِّكْرىٰ مَعَ اَلْقَوْمِ اَلظّٰالِمِينَ  ﴿الأنعام‏، 68﴾

و هرگاه کسانی را دیدی که در آیات ما [به قصد شبهه اندازی] به یاوه گویی و سخن بی منطق می‌پردازند از آنان روی گردان تا در سخنی دیگر در آیند. و اگر شیطان تو را به فراموشی اندازد، پس از یاد آوردن [به سرعت بیرون برو و] با گروه ستمکاران منشین.

نکته 1: خوب است راجع به واژۀ «قوم» که در آیه 66 بکار رفته است کمی توضیح دهم. دقت شود که در زبان عربی برای رساندن معنای «گروه» چند لغت بکار برده می‌شود از جمله «طائفه» که به معنای کسانی است که دور انسان رفت و آمد می‌کنند. همچنین «عشیره» که به معنای کسانی است که با آنها معاشرت داریم. واژۀ «قوم» نیز به معنای کسانی است که انسان به آنها قوام پیدا می‌کند.

در فارسی به همۀ اینها گروه گفته می‌شود و از این واژه در فارسی نکتۀ خاصی بیرون نمی‌آید ولی در عربی بکار رفتن هریک از این واژه‌ها نکته دارد از جمله بکار رفتن واژۀ «قوم» در آیۀ مورد بحث که نکتۀ مهمی را در بر دارد.

دقت کنید که عرب‌ها روی قوم خیلی تکیه داشتند چرا که افراد یک قوم یکدیگر را حمایت می‌کردند و چیزهایی که در جوامع شهری امروز مطرح است در آن زمان مطرح نبوده است. امروزه اگر کسی بیمار شد بیمارستان می‌رود. اگر امنیتش مختل شد به پلیس زنگ می‌زند. در واقع امروزه یک انسان می‌تواند مستقل زندگی کند ولی قبلا این گونه نبوده و یک قوم با یکدیگر چنین اموری را انجام می‌دادند به گونه‌ای که افراد یک قوم برای برطرف کردن احتیاج خود کاملا به یکدیگر وابسته بودند.

حتی در بین هر قوم، شعارهایی مطرح بود و مثلا می‌گفتند: قوم خود را یاری کن چه ظالم باشد و چه مظلوم. تا 100 سال پیش نیز افراد روی قوم و قبیله اصرار داشتند و در هر صورتی از یکدیگر حمایت می‌کردند. حال 14 قرن پیش معلوم بوده که اوضاع چه بوده است.

اینها را گفتم تا بتوانیم آیه را بهتر بفهمیم. در زمان پیامبر(ص) در قوم قریش شخصی آمده بود که به راستگویی شناخته شده و کتابی آورده که مثلش را کسی نمی‌توانست/ نمی‌تواند بیاورد. قریش می‌توانستند از این طریق حتی دنیای خوب داشته باشند و آخرتشان نیز تأمین بود. حتی اگر همۀ اینها باطل بود باز چون پیامبر(ص) هم قوم آنها بود آنها طبق قواعد قوم و قبیله‌ای باید از او حمایت می‌کردند. همۀ دلیل‌ها به آنها می‌گفت از این فردی که از قوم خودتان است حمایت کنید ولی باز قوم پیامبر(ص) او را تکذیب کردند.

یادمان نرود که وقتی قومی از کسی حمایت نمی‌کرد یعنی آن شخص مرده است و حتی اگر در قدیم در مجازات‌ها تبعید قرار را می‌دادند به همین خاطر بوده است که شخص، از قوم خود دور شود تا نوعی مرگ همراه با شکنجۀ جسمی و روحی برای او باشد.

جالب است که حتی قوم مسیلمه کذاب از او حمایت کردند ولی قوم پیامبر(ص) یعنی قریشی‌ها هم خودش را تکذیب کردند و هم کتابش را.

این اوج بی انصافی بوده است. کسانی که در باطل همدیگر را حمایت می‌کردند در حرف حقی که پیامبر(ص)، محمد امین زده بود او را تکذیب کردند.

با این معنا مظلومیت پیامبر(ص) معلوم می‌شود که یک قوم، قانون‌های خود راجع به پیامبر(ص) را زیر پا گذاشتند. به نظر می‌رسد حق همیشه مظلوم بوده و هست. فکر نکنیم دنبال حق برویم حلوا حلوایمان می‌کنند.

دنبال حق رفتن حتی موجب می‌شود کسانی که باید حامی ما باشند از دست بروند. البته این بی‌اعتنایی نباید موجب شود از راه حق دست برداریم.

آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم، ج25، ص483 کلامی از پیامبر(ص) نقل کرده است که فرموده‌اند:

ازهد الناس فی العالِم بنوه ثم قرابته ثم جیرانه: بی‌اعتناترین افراد نسبت به عالِم، پسرانش سپس خویشاوندانش و سپس همسایگانش هستند.

البته این حدیث سندش ضعیف و یک قضیۀ خارجیه است نه حقیقیه ولی این مورد در زمان پیامبر(ص) نسبت به خود ایشان محقق شد.

علامه طباطبایی به خاطر همین توضیحاتی که دادیم تقصیرهای اصلی را به گردن قبیله قریش می‌اندازد و آنها را مقصر اصلی در کندی رشد اسلام معرفی می‌کند.

نکته 2: تعبیر قُلْ لَسْتُ عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ به این معناست که حالا که شما از من حمایت نکردید من هم محافظ شما نیستم.

با گفتن این حرف مسلّماً پیامبر(ص) را مسخره کرده‌اند: تو کسی را نداری که بخواهی از ما حمایت کنی؟ تو چه هستی که بخواهی از ما حمایت کنی؟ تو چه داری که ما را تهدید می‌کنی؟ تو باید به ما التماس کنی تا ما حامی تو باشیم ولی تازه می‌گویی من حتما حامی شما نیستم.

به هر حال با این جمله آنها به خنده افتاده‌اند و مسخره نمودن را به نهایت رسانده‌‌اند. حال خدا برای جواب خندۀ آنها می‌گوید:

لِكُلِّ نَبَإٍ مُسْتَقَرٌّ وَ سَوْفَ تَعْلَمُونَ

یعنی زمانی می‌شود که حامی می‌خواهید ولی پیامبر(ص) حامی شما نخواهد بود.

می‌توان گفت: این جمله یکی از معجزات پیامبر(ص) است که از آینده خبر داده که قوم پیامبر(ص) نیاز به حمایت پیامبر(ص) پیدا خواهند کرد.

حال در همین سیاق، خداوند در آیۀ بعدی می‌فرماید وقتی مشاهده کردی که عده‌ای آیات ما را به تمسخر می‌گیرند با آنها در یک جلسه ننشین.

نکته 3: واژۀ يَخُوضُونَ در آیه 68 از ریشۀ «خوض» به معنای فرو رفتن در آب است، البته نه هر فرو رفتنی، بلکه مثل فرو رفتن در دریا که انسان وقتی از ساحل وارد دریا می‌رود آرام آرام شیب پیدا می‌کند و آهسته آهسته آب تمام بدن را فرا می‌گیرد. خوض به معنای فرو رفتن با آرامی است. آنها نیز مسخره کردن آیات الهی را از مقدار کم شروع کرده تا اینکه آرام آرام به این کار خو می‌گیرند.

نکته 4: راجع به آیه 68 اشکالی طبق عقاید شیعه پیش می‌آید چرا که شیعه عقیده دارد که پیامبر(ص) و ائمۀ اطهار، معصوم از گناه و خطا و نسیان و سهو هستند ولی در این آیه نسیان به پیامبر(ص) نسبت داده شده است و تازه نسیان را نیز از ناحیۀ شیطان معرفی کرده است. تازه طبق این آیه پیامبر(ص) با قوم ظالم نشست و برخواست می‌کرده است و حتی ممکن است فراموش کند که از جلسۀ آنها خارج شود.

حال واقعا این‌گونه معرفی کردن پیامبر(ص) چه وجهی دارد؟ اتفاقا نظیر این آیه را در آیه 35 سوره انعام نیز داشتیم. در آن آیه چنین آمده است:

وَ إِنْ كٰانَ كَبُرَ عَلَيْكَ إِعْرٰاضُهُمْ فَإِنِ اِسْتَطَعْتَ أَنْ تَبْتَغِيَ نَفَقاً فِي اَلْأَرْضِ أَوْ سُلَّماً فِي اَلسَّمٰاءِ فَتَأْتِيَهُمْ بِآيَةٍ وَ لَوْ شٰاءَ اَللّٰهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى اَلْهُدىٰ فَلاٰ تَكُونَنَّ مِنَ اَلْجٰاهِلِينَ  ﴿الأنعام‏، 35﴾

و اگر روی گرداندن آنان [از قرآن و نبوّت] بر تو سنگین و دشوار است، اگر بتوانی نقبی در زمین، یا نردبانی برای راه یافتن در آسمان بجویی تا [از عمق زمین و پهنه آسمان] معجزه‌ای دیگر [غیر قرآن] برای آنان بیاوری [این کار را انجام ده ولی آنها ایمان نمی‌آورند]؛ و اگر خدا می‌خواست همه آنان را [به جبر و زور] به راه هدایت گرد می‌آورد؛ [ولی هدایت اجباری فاقد ارزش است] پس هرگز [نسبت به روحیات و اوصاف کافران لجوج که خواستار هدایت نیستند] از بی‌خبران مباش.

توضیح این آیه نیز سخت بود و آیۀ مورد بحث نیز سخت است. به هر حال در هر دو آیه نسبت‌هایی به پیامبر(ص) داده شده است که عجیب است مثل جهالت و نسیان.

تازه شبهه زمانی قوی‌تر می‌شود که نسیان در مورد چیزی باشد که برای پیامبر(ص) خیلی روشن است. مثلا اگر یک آخوند در خواندن سوره حمد اشتباه کند یا یک مکانیک در تشخیص فرمان و دنده اشتباه کند واقعا مورد مذمت است. حال اگر پیامبر(ص) سهو و نسیانی داشته باشد که طبیعی باشد این قابل توجیه است ولی اینکه دین پیامبر(ص) را مسخره کنند و ایشان یادش برود که نباید در آن جلسه بنشیند این مسأله خیلی بعید است.

به خاطر همین اشکالات برخی مثل آیت الله جوادی آملی گفته‌اند مخاطب آیه اصلا پیامبر(ص) نیست بلکه خطاب به امت است و می‌خواهد بگوید اگر شما مسلمانان مشاهده کردید که در جلسه‌ای آیات الهی مسخره می‌شود در آن جلسه ننشینید.

ایشان آیه 140 سوره نساء را نیز شاهد بر همین مطلب آورده‌اند که می‌فرماید:

وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي اَلْكِتٰابِ أَنْ إِذٰا سَمِعْتُمْ آيٰاتِ اَللّٰهِ يُكْفَرُ بِهٰا وَ يُسْتَهْزَأُ بِهٰا فَلاٰ تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتّٰى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ إِنَّ اَللّٰهَ جٰامِعُ اَلْمُنٰافِقِينَ وَ اَلْكٰافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعاً  ﴿النساء، 140﴾

البته خدا [این فرمان را] در قرآن بر شما نازل کرده است که چون بشنوید آیات خدا مورد انکار و استهزا قرار می‌گیرد، با آنان ننشینید تا در سخنی دیگر درآیند، [اگر بنشینید] شما هم مانند آنان خواهید بود؛ یقیناً خدا همه منافقان و کافران را در دوزخ گرد خواهد آورد.

طبق این آیه خداوند قبلا چنین مطلبی را نازل کرده است و طبیعتا این مطلب در همین آیه 68 سوره انعام نازل شده است. حال با توجه به اینکه خطاب آیه 140 سوره نساء، مسلمانان هستند می‌فهمیم که آیه 68 سوره انعام نیز مربوط به مسلمانان است.

آیت الله جوادی آملی از صفحات 494 تا 524 از جلد 25 تفسیر تسنیم در همین زمینه و پاسخ به سؤال مطرح شده توضیح داده‌اند که علاقه‌مندان می‌توانند نظر ایشان را در آدرسی که گفته شد بخوانند.

و اما اینکه نظر ما چیست در جلسات بعدی خواهم گفت.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.