سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 9/12/1400
تفسیر آیات 70 و 71 سوره انعام
دو گونه ارتباط ميان آيات و دو گونه تفسير براي آيه 71 و پاسخ به پرسشها.
وَ ذَرِ اَلَّذِينَ اِتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ اَلْحَيٰاةُ اَلدُّنْيٰا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمٰا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهٰا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ وَلِيٌّ وَ لاٰ شَفِيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لاٰ يُؤْخَذْ مِنْهٰا أُولٰئِكَ اَلَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمٰا كَسَبُوا لَهُمْ شَرٰابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذٰابٌ أَلِيمٌ بِمٰا كٰانُوا يَكْفُرُونَ ﴿الأنعام، 70﴾
و کسانی که دینشان را بازی و سرگرمی گرفتند، و زندگی دنیا آنان را فریفت، و اگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ که مبادا کسی [در روز قیامت] به [کیفر] آنچه [از گناهان] مرتکب شده [از رحمت و ثواب] محروم ماند [و به هلاکت سپرده شود]؛ و او را جز خدا سرپرست و یاور و شفیعی نباشد؛ و اگر [برای رهایی اش از عذاب] هر گونه عوض و فدیه ای بدهد از او پذیرفته نشود. آنانند که به سبب آنچه [از اعمال زشت] مرتکب شده اند [از رحمت و ثواب] محروم مانده [و به هلاکت سپرده شده] اند. و به خاطر آنکه همواره [به آیات الهی] کفر می ورزیدند برای آنان نوشابه ای از آب جوشان و عذابی دردناک است.
قُلْ أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ يَنْفَعُنٰا وَ لاٰ يَضُرُّنٰا وَ نُرَدُّ عَلىٰ أَعْقٰابِنٰا بَعْدَ إِذْ هَدٰانَا اَللّٰهُ كَالَّذِي اِسْتَهْوَتْهُ اَلشَّيٰاطِينُ فِي اَلْأَرْضِ حَيْرٰانَ لَهُ أَصْحٰابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلْهُدَى اِئْتِنٰا قُلْ إِنَّ هُدَى اَللّٰهِ هُوَ اَلْهُدىٰ وَ أُمِرْنٰا لِنُسْلِمَ لِرَبِّ اَلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 71﴾
بگو: آیا به جای خدا معبودی را بپرستیم که نه سودی به ما رساند و نه زیانی؟ و پس از آنکه خدا ما را هدایت کرد [به سبب شرک و بت پرستی] به فرهنگ و فضای جاهلیت بازمان گردانند، مانند کسی که شیاطین عقلش را ربوده اند و در زمین سرگردان [و بی هدف و گمراه] است، در حالی که برای او یارانی است که وی را به سوی هدایت دعوت می کنند که به جانب ما بیا [ولی او به سبب سرگردانی و حیرت زدگی نمی پذیرد.] بگو: یقیناً هدایت خدا همان هدایت [واقعی] است، و ما مأموریم که تسلیم پروردگار جهانیان باشیم.
نکته 1: وقتی شرح اشارات میخواندیم قصهای مطرح میکردند به نام «سلامان و ابسال» و من در آیه 70 که ریشۀ «بسل» را دیدم به یاد آن قصه افتادم و فکر میکنم در آنجا نیز ابسال به همان معنای گرفتاری و هلاکت است.
نکته 2: طبق معنایی که ما از آیه 70 گفتیم تعبیر بِمٰا كٰانُوا يَكْفُرُونَ ممکن است مربوط به مسلمانان نیز باشد.؛ زيرا مراد از کفر، کفر در مقابل ایمان نیست بلکه کفران نعمت است و اگر کسی پرخوری کرد و به دیگران نداد کفران نعمت کرده است.
طبق این معنا که کفران نعمت معنا کردیم با آیۀ بعدی ربط لطیفی پیدا میکند ولی اگر کفر اعتقادی معنا کردیم دیگر ارتباطی با آیۀ بعدی پیدا نمیکند و بحث یکدفعه از شرک اعتقادی به شرک در عبودیت انتقال پیدا کرده است.
ربط آیه 71 با آیه قبلی با توجه به معنایی که بنده مطرح كردم، میتواند این باشد که کفران کردن به معنای این است که خدا همۀ نعمتها را به ما داده ولی ما برای دیگران شکرگذار باشیم و آنها را همه کاره بدانیم. این کار کفران است.
و اما اگر مراد از کفر را کفر اعتقادی گرفتیم بحث شرک در ربوبیت با آيه 70 تمام میشود و بحث توحید عبادی از آيه 71 شروع میشود.
نکته 3: تعبیر أَ نَدْعُوا مِنْ دُونِ اَللّٰهِ مٰا لاٰ يَنْفَعُنٰا وَ لاٰ يَضُرُّنٰا مقتضای عقل است که چرا باید موجوداتی که نفع و ضرری برای ما ندارند را بخوانیم؟ چرا باید خدای آسمان و زمین را رها کرد و سراغ خدای بیعرضه رفت؟ این کار بیعقلی است.
کسی که خوبترین را رها کند و خوب را بگیرد مشکل دارد ولی ممکن است توجیهی داشته باشد ولی کسی که خوبترین را رها کند و بدترین را بگیرد واقعا مجنون است.
فرض کنید سفرۀ غذایی که بهترین غذاها در آن است پهن شود ولی کسی بجای آن شروع به خوردن مدفوع خود کند. چنین کسی دیوانۀ محض است.
حال کسی که خدایی را که مدبر همه چیز است رها کند و از کسی چیزی بخواهد که هیچ عرضهای ندارد واقعا دیوانگی است.
نکته 4: برخی میگویند طبیعت اصل است و ما خدا را قبول نداریم. ما میگوییم اگر طبیعت شعور دارد و خالق است همان «خدا» است. کسانی که خدا را قبول ندارند معمولا خدایی که ما آخوندها درست کردهایم را قبول ندارند و الا خدایی که عالم را خلق کرده و دستورات اخلاقی داده است را قبول دارند.
طبق آیۀ 6 سوره احزاب پیامبر(ص) وقتي «أولي بالمؤمنين من انفسهم» شد اعلام كرد كه قرض مقروضان را اداء ميكند ولی خدایی که ما درست کردهایم اوليائي دارد كه به فکر پول گرفتن هستند. پس خدای واقعی را كه مشكلگشاست معمولا همه قبول دارند.
نکته 5: واژۀ اِسْتَهْوَتْهُ از «هوا» میآید که هم به معنای هوای نفس آمده است و هم به معنای سقوط. پس تعبیر اِسْتَهْوَتْهُ اَلشَّيٰاطِينُ فِي اَلْأَرْضِ حَيْرٰانَ با توجه به باب استفعال كه براي طلب است، دو جور معنا میشود:
الف) کسی که شیاطین از او خواستند که دنبال هوای نفسش رود و عقلش را کنار بگذارد.
ب) کسی که شیاطین از او خواستند که سقوط کند.
ولي به زودي روشن خواهد شدكه در اينجا سين براي تأكيد است و منظور كسي است كه حتما شياطين سقوطش دادهاند.
نکته 6: معمولا مفسران گفتهاند مراد از اصحاب، یاران خوبی هستند که آن مشرک را به سمت هدایت دعوت میکنند، اما به نظر بنده منظور از اصحاب در تعبیر لَهُ أَصْحٰابٌ يَدْعُونَهُ إِلَى اَلْهُدَى اِئْتِنٰا کسانی هستند که همتیپ خود آن شخصِ مشرک هستند و منظور از هدایت نیز هدایت ادعایی است.
یادمان نرود که بدکارانی مثل فرعون نیز ادعای در خط هدایت بودن را دارند و براي دين مردم دل ميسوزانند. در سوره غافر آمده است:
وَ قٰالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسىٰ وَ لْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخٰافُ أَنْ يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَنْ يُظْهِرَ فِي اَلْأَرْضِ اَلْفَسٰادَ ﴿غافر، 26﴾
فرعون گفت: مرا بگذارید تا موسی را بکشم و او پروردگارش را [برای نجات خود] بخواند، چون من میترسم دین شما را تغییر دهد، یا در این سرزمین فساد و تباهی به بار آورد!
به نظر میرسد تعبیر قُلْ إِنَّ هُدَى اَللّٰهِ هُوَ اَلْهُدىٰ مؤیدی بر نظر بنده باشد؛ زيرا هدايت واقعي را در هدايت صادر شده از خدا منحصر كرده است نه آن چیزی که اصحاب آن شخص مشرک ادعا میکنند و در نتیجه این تعبیر نفی جملۀ قبلی است.
دیگر مفسران این تعبیر را به گونهای معنا کردهاند که چندان زیبا نیست چرا که طبق معنای آنها وقتی آن اصحابِ خوب گفتهاند که به سمت هدایت بیا، دیگر گفتن این تعبیر كه هدايت واقعي هدايت خداست، وجهی ندارد.
نکته 7: سؤالی مطرح است که بیخدایان میگویند خدای شما چه فایدهای دارد؟ خدای ما که مادیات است مثل کامپیوتر و پول و … به ما فایده میرساند ولی خدای شما فایدهای ندارد؟
در این زمینه فعلاً گفته ميشود که صحبت این آیه با مشرکانی است که خالق آسمانها و زمین را قبول دارند و باور دارند خدایی هست که قدرتمند است. حال آيه به این مشرکان میگوید بتهای شما هر چه که باشد از کجا آمدهاند؟ معلوم است که منشأ هرچیز به خدا میرسد. پس همو را باید پرستید.
به هر حال وقتی وجود خدا ثابت شد باید از همو چیز خواست نه از غیر او. وقتی غیر خدا خالق نیست چرا باید از آن موجود غير خالق چیز خواست؟!
غیر خدا یا بتها هستند که باطل میباشند و یا انسانها هستند که آنها نیز بالاخره مخلوقند. حال چرا از مخلوق چیز بخواهیم و او را مستقل در اعطا بدانيم؟
نکته 8: در تعبیر مٰا لاٰ يَنْفَعُنٰا وَ لاٰ يَضُرُّنٰا از اسم موصول (ما) بجای (مَن) استفاده شد تا عمومیت داشته باشد وشامل انسان و غير انسان بشود. تا از خواستن چيزهايي كه از خدا ميخواهيم از غير خدا يا از عبادت غير خدا، به طور كلي منع شويم.