سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
متن جلسه پانزدهم نهج البلاغه:
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 21/12/1400
شرح خطبه همام – جلسه پانزدهم
تكمله: در جلسات قبل گفتم وضعی که در کشور ما به وجود آمده وضع مناسبی نیست و رانتخوارها مقصر هستند و اکثر متصديان از چپ و راست نیز مقصر هستند. افرادي به اين سخن من اعتراض داشتند.
مقصود من از این حرف این بود که وقتی میبینیم بعد از 43 سال شاخص فرهنگی ما عقب رفته است و اقتصاد نیز پس رفت داشته است، جوانان به دين بدبين شدهاند و… با این اوضاع همۀ ما در حدّ خود مقصریم و نباید عدهای از هر خطي بگویند ما مقصر نیستیم و طرف ديگر مقصر است. خير همه مقصر هستيم.
از باب نمونه ريا و ظاهر سازي زیاد بوده و هست. خداي رحمت كند پدر مرا. او در سال 1372 از دنيا رفته است. در زمان حياتش بعد از جنگ گفت رفتهام درخت با گلدان كاشتهام. يعني در دهه شصت براي استقبال از مسؤلي در خيابانهاي محل عبور او گلهاي موقتي كاشتهاند. اين يعني ظاهر سازي. آن كار به آنچه امروز در سرتاسر كشور مشاهده ميشود منجر شده است. بله در کشور ظاهرسازی و ریاکاری بوده و هست و روز به روز بيشتر شده است. ظاهر را خوب نشان ميدهيم ولی باطن در بسیاری از موارد خراب است و خود ما نیز ساکت بودهايم و هستیم و مقصر بوده و هستيم.
حال همه ایراد می گیریم که چرا این گونه شد در حالی که خودمان نیز مقصریم چرا که در موقعش خودمان نیز ظاهرسازی كرده يا میکنیم یا در مقابل ظاهرسازیها سکوت كرده يا میکنیم.
پس همه مقصریم. اگر قرار است برگردیم همه باید برگردیم. همۀ گروهها باید اشتباه خود را بپذیرند.
من امسال در روز رحلت حضرت زهرا(س) در جلسهای نکتهای گفتم که خوب است در اینجا تکرار کنم. حرف من این بود که ابوبکر را درست معرفی کنیم تا متوجه شویم کار حضرت زهرا(س) چقدر ارزشمند بوده است.
ابوبکر یار غار پیامبر(ص) بوده و جزو اولین کسانی بوده که اسلام آورده و مالهای زیادی در راه خدا داده و پدر زن پيامبر(ص) بوده و به خلافت رسيده است ولی با این حال وقتی ابوبکر به انحراف رفت، حضرت زهرا(س) محكم جلو او ایستاد. آيا ما جلو اشتباهكاريهاي اول انقلاب ايستاديم يا توجيه كرديم و هنوز هم توجيه ميكنيم؟!
ما باید از حضرت زهرا(س) این را یاد بگیریم در حالی که حکومت و مردم و حتی علماء در این زمینه اشتباه کردند و افراد به مسئولان و رهبران انحرافهاي كوچك را ایراد نگرفتند و اشتباهات آنان را توجیه کرده و میکنند.
ما نباید مرید هیچ کسی بشویم. هر کسی هرچقدر هم خوب باشد باید اشتباهش را تذکر دهیم.
آيا افرادی که در آموزش و پرورش بوده و هستند واقعا آیا توانستند بچههایی تربیت کنند که بتوانند روی پای خود بایستند؟ اگر بخشنامهای از بالا ميآمد و اشتباه بود آیا نباید اعتراض ميكرديد؟
پس حتی اهالی آموزش و پرورش نیز مقصرند.
آيا در ساير ادارات و حتي در حوزه علميه چه كرديم؟ چرا امروز طلبه بينماز داريم؟
پس همه باید از ندانسته كاريها و توجيهات و.. برگردیم.
خوب به ادامه بحث خطبه همام بپردازيم.
[تراهم] مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ
[متقيان را ميبيني كه] شهوتش در حرام مرده است
مَكْظُوماً غَيْظُهُ
خشمش فرو خورده است.
چیزهایی که مقابل عقل انسان میایستد یکی شهوت است و یکی غضب. شهوت انواعی دارد مثل شهوت جنسی یا شهوت مال یا قدرت يا خوراكي يا..
حال اگر عقل بر نفس پیروز شد نفس ضعیف میشود و تعبیر مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ مصداق پیدا میکند. ولی کسی که عقلش مغلوب شود دائما به دنبال شهوات میرود.
اینکه در روایت میخوانند کسی که ازدواج کند نصف دینش را حفظ کرده است به این خاطر است که شهوتش حل شده است و نصف دیگر غضب است که باید خودش را از آن حفظ کند.
الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ
مردم به خيرش اميدوار، و از آزارش در امانند.
مصداق الْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ این است که مثلا در شب عید میگویند اگر به فلانی مراجعه کنیم کمک میکند و مصداق الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ این است که اگر فلان حادثه را بفهمد بلوا به پا نمیکند.
ولی برخی بر عکس هستند و نه دست در جیب میکنند و نه مردم از آزار آنها در امان هستند.
در روایتی منسوب به پیامبر(ص) آمده است که:
إِنَّ شِرَارَ أُمَّتِيَ اَلَّذِينَ يُكْرَمُونَ مَخَافَةَ شَرِّهِمْ
بدترین امت من کسانی هستند که مردم به خاطر در امان بودن از شرشان به آنها احترام میگذارند.(الخصال،ج1،ص14)
إِنْ كَانَ فِي الْغَافِلِينَ كُتِبَ فِي الذَّاكِرِينَ
[متقي] اگر در جمع بى خبران باشد نامش در گروه ياد آوران خدا ثبت مىگردد.
یعنی در زمانی که همه در غفلت هستند او متوجه خداست.
وَ إِنْ كَانَ فِي الذَّاكِرِينَ لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغَافِلِينَ
و اگر در يادآوران باشد نامش در گروه بىخبران نوشته نمىشود.
اگر الذَّاكِرِينَ در تعبیر فوق ذکر لفظی باشد معنایش واضح است یعنی تنها به ذکر لفظی اکتفا نمیکند ولی اگر الذَّاكِرِينَ را عام بدانیم معنای عبارت قدری مشکل میشود چون وقتی شخص متقی در بین انسانهای صالح است معنا ندارد که جزو غافلان باشد تا نياز باشد كه حضرت آن را نفي كند.
يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ وَ يُعْطِي مَنْ حَرَمَهُ وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ
ستمكار به خود را عفو مىكند، به آن كه محرومش ساخته مىبخشد، به آن كس كه با او بريده مىپيوندد.
پس متقی اهل انتقام نیست و اگر کسی او را محروم کرده به او کمک میکند.
بَعِيداً فُحْشُهُ
از زشتی دور است.
فحش یعنی کار زشت و اعم از فحش لفظی است و بعید بودن از فحش یعنی از آن دور است و تقريبا هیچ وقت کار زشت انجام نمیدهد.
لَيِّناً قَوْلُهُ
و گفتارش نرم است.
مهم این است که انسان با دشمنش نیز با گفتار نرم سخن بگوید و الا گرگ هم با بچهاش مهربان است. اتفاقا در قرآن آمده است که وقتی خدا میخواهد موسی و هارون را به سمت فرعون بفرستد به آنها میگوید :
فَقُولاٰ لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشىٰ ﴿طه، 44﴾
پس با گفتاری نرم به او بگویید، امید است که هوشیار شود و [آیین حق را بپذیرد] یا بترسد [و از سرکشی باز ایستد.]
پس اینکه ما فکر کنیم فلان شخص اهل هدایت نیست اشتباه است. جالب است که خدا نسبت به هدایت فرعون به موسی و هارون امیدواری میدهد.
غَائِباً مُنْكَرُهُ حَاضِراً مَعْرُوفُهُ
بدى هاى او پنهان، و كار نيكش آشكار است.
امر به معروف و نهی از منکر بالاترین فرائض است. البته مهم این است که ما معروف و منکر را بشناسیم. گاهی اوقات گروههای امر به معروف و نهی از منکر راه میاندازند در حالی که بسیاری از آنها اصلا معروف و منکر را نمیشناسند و مثلا فکر میکنند با پاشیدن اسید در صورت کسی میتوان نهی از منکر کرد.
لطیفهای میگویند که میخواستند در ادارهای يك نفر را استخدام کنند. از افراد خواستند كه فردي را معرفي كنند. فردي شخصي را با اين ويژگيها معرفي كرد: او موهایش را بلند میگذارد و زیاد عطر میزند و عمویش کافر است. مسئول آن اداره گفت: ما چنین کسی را استخدام نمیکنیم.
به آن مسئول گفتند اتفاقا اینها صفات پیامبر(ص) است.
مشاهده میکنید که واقعا ما معروف و منکر را نمیشناسیم. اینکه کیف دانشآموزان را بگردند یا با اجبار بخواهند آنها را نمازخوان کنند يا با اجبار روسري بر سر دانشآموز بكنند اینها اشتباه است.
ما اصلا نمیدانستیم چه چیزی خوب است و چه چیزی بد است و به همین خاطر کارهایی کردیم که الآن مشخص شده است اشتباه بوده است.
حتی ما روش تربیت کردن فرزند نیز نمیدانستیم و تازه الآن در حال یاد گرفتن چیزهایی هستیم. با بچه به نحوی برخورد میکردیم که الآن مشخص شده چنین برخوردی اشتباه بوده است.
از قبل از انقلاب تا کنون چیزی که آخوندها با آن کنار نمیآمده و نیامدهاند مسألۀ موسیقی و کارهای هنرمندان است و این را منکر میدانند.
بارها در این زمینه از من سؤال کردهاند و من با اینکه در این باره کار کردهام ولی جوابی برای آن ندارم.
به نظر میآید اینکه موسیقی و کارهای هنرمندان را بد میدانیم و طبل و سنج را خوب، این رویکرد به خاطر کارهای حکومتهاست که میخواستند مردم خشن باشند تا برای جنگ مفيد باشند.
کارهای هنرمندان عامل نرم شدن و لطيف شدن است. همچنین كارهاي زنان باعث نرم و لطيف شدن مردان است اگر زن در جامعه باشد مردان نرم میشوند و شايد به همين دليل پيوسته از وجود زنان در نيروهاي نظامي و انتظامي منع شده است..
حال عدهای برای اینکه مردم را خشن کنند از آمدن زنان در جامعه جلوگیری کرده و تبلیغ را به جای موسیقی بر روی طبل آوردهاند.
پس ما که معروف و منکر را نمیشناسیم تا متقی شدن فرسنگها فاصله داریم.
حال ممکن است کسی سؤال کند که معروف و منکر را چه کسی باید مشخص کند؟
در جواب این سؤال باید بگویم که عقل جمعی میتواند ملاک باشد. عرف عقلاء نیز میتواند ملاک باشد. شرع نیز در مواردی که اختلافی در فهم آن نیست ملاک است ولی مواردی که مورد اختلاف است نمیتواند به عنوان یک نظر قطعی معرفی شود.
مُقْبِلًا خَيْرُهُ مُدْبِراً شَرُّهُ
نيكىهاى او به همه رسيده، آزار او به كسى نمىرسد.
فِي الزَّلَازِلِ وَقُورٌ
در سختىها آرام است.
در شرح ابن ابی الحدید آمده است که امام سجاد(ع) نماز میخواند که ماری جلو او آمد و ایشان هیچ کاری نکرد و آرامش خود را حفظ کرد.
من میگویم لازم نیست چنین مثالهایی بزنیم. منظور این است که متقیان در سختیها مثل جنگ و هرچیزی که انسان را مضطرب میکند وزین و سنگین هستند و از خود بی خود نمیشوند.