سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
به نام خداوند مهربان
سخنراني استاد احمد عابديني به مناسبت روز دختر با عنوان «دختر ريحانه وجود». در قسمتي از اين سخنراني ايشان در صدد اثبات غير شرعي بودن مجازات خانمها به خاطر گفتارها و فحاشيها و بد حجابيهاي آنان است.
وقتي از موضوع اين سخنراني اطلاع پيدا كردم، ابتدا با خود گفتم اين موضوع به يك شعار بيشتر شبيه است تا موضوع سخنراني، اما بعد از مدتي فكر پيرامون اين موضوع متوجه شدم كه اين موضوع خوبي است و جاي بحث فرواني دارد.
ابتدا بحث خود را با طرح اين سئوال شروع ميكنم كه: دين اسلام چه امتيازاتي را به زنان و دختران داده است؟ و همچنين بين اين دين و اديان ديگر و همچنين جوامع غربي و همينطور دوران جاهليت، در اين رابطه چه تفاوتهايي وجود دارد؟
با توجه به آيات قرآن امتيازاتي كه اسلام به زنان داده است عبارتند از:
1- سوره نحل/ 58 « وَإِذَا بُشِّرَ أَحَدُهُمْ بِالْأُنْثَى ظَلَّ وَجْهُهُ مُسْوَدًّا وَهُوَ كَظِيمٌ ﴿۵۸﴾ » و هر گاه يكى از آنان را به [تولد] دختر مژده آورند چهره اش سياه مى گردد در حالى كه خشم [و اندوه] خود را فرو مى خورد.
آيه بعدي ميگويد: از بس اين خبر برايش ناگوار بود از قوم خود متواري ميشد و با خود فكر ميكرد كه آيا او را با حالت خواري نگه دارد يا او را زنده به گور كند؟
از اين آيات به خوبي به دست ميآيد كساني كه دختران خود را نگه ميداشتند و زنده به گور نميكردند با دختران خود برخورد تحقيرآميز و بدي داشتند و نمونههاي آن را هنوز هم ميتوانيم در جاههاي مختلف ببينيم.
پس با توجه به مفهوم اين آيه به اين نتيجه ميرسيم كه وقتي در مورد رسول خدا (ص) گفته ميشود كه دختر خود حضرت فاطمه (س) را ميبوسيد در واقع اين كار حضرت، مبارزه با فرهنگ غلط دختر كشي واهانت به زنان و دختران بود كه در جامعه آن زمان حكمفرما بوده است.
البته درست است كه حضرت زهرا (س) معصوم بوده و مقام والايي داشته است، اما احترام پيامبر (ص) به ايشان تنها به خاطر مقام ايشان نبوده است. حتي وقتي به برخورد آن حضرت با همسرانش نگاه ميكنيم ميبينيم كه آنان حتي اين اجازه را داشتند كه روي حزف پيامبر(ص)حرف بزنند كه نمونههايي از آن برخوردها را در كتاب « شيوه همسر داري پيامبر (ص)» آوردهام از جمله اينكه بين آن حضرت و همسرش حفصه در گيري و اختلافي پيش آمد و قرار شد داور يا حَكَمي بين آنان حُكم كند كه حَكَم را عمر ( پدر حفصه ) قرار دادند، وقتي عمر در منزل آنان حاضر شد از آنان خواست كه مشكل را بيان كنند كه حفصه به پيامبر (ص) گفت: تو بگو ولي حق را بگو. در اين هنگام عمر به دهان حفصه كوبيد و فرياد زد مگر پيامبر (ص) غير از حق هم ميگويد؟ و پيامبر(ص) دست عمر را گرفت و از زدن باز داشت و…
اين واقعه بيانگر اين است كه آن حضرت به زنان آنقدر بها ميداده است كه در مقابل ايشان ميايستادهاند و با ايشان احتجاج ميكردهاند.
2- سوره مجادله: ( اين سوره تنها سورهاي است كه در تمام آيات آن لفظ الله به كار رفته است )
اين سوره در مورد « ظهار » است كه الآن كاربردي ندارد. ( ظهار يعني اين كه مردي به همسر خود ميگفت پشت تو مثل پشت مادر من است و با گفتن اين جمله مرد حق آميزش با همسر خود را از دست ميداد.) به همين دليل افرادي مثل دكتر سروش گفتهاند چون الآن ظهار وجود ندارد اين سوره هم كاربردي ندارد. ولي من ميگويم اتفاقاً الآن اين سوره خيلي مفهوم دارد چون يك زن در مقابل پيامبر خدا (ص) ميايستد و با او احتجاج ميكند و نتيجه اين ميشود كه حكمي با اين احتجاج و جدل كردن آن زن و شكايت پيش خدا بردن، تغيير ميكند.
« قَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ بَصِيرٌ ﴿۱﴾ خدا گفتار [زنى] را كه در باره شوهرش با تو چون و چرا ميكرد و به خدا شكايت میکرد شنيد و خدا گفتگوى شما را مى شنود؛ زيرا خدا شنواى بيناست.»
آن زن به پيامبر خدا (ص) عرضه ميدارد همسرم مرا ظهار كرده است اگر از خانه بيرون روم فرزندانم آسيب ميبينند و با خودم هم نميتوانم آنان را ببرم چون پولي ندارم و اگر در خانه بمانم به شوهرم حرام هستم و اين مشكل را حل كن. پيامبر فرمود: قانون همان است كه در جامعه حاكم است و بايد آن را بپذيري. زن دوباره و سه باره سخن خود را تكرار كرد و بالأخره به خدا شكايت كرد و آيه فرمود: خدا گفتگوي شما را ميشنود؛ زيرا خدا شنواي بينا است.
اين يك احترام گذاشتن ويژه به زن است كه خداوند جانب او را گرفت و حكم ظهار را برداشت و حكم حرمت آميزش را با دادن كفاره از طرف شوهر زن برداشت.
در جاهايي آمده است كه پيامبر (ص) با زنان مشورت ميكرده است، اما در اينجا قضيه فرق دارد چون آن زن با رسول خدا (ص) مجادله كرده است.
از اين سوره برداشت ديگري هم ميتوان كرد، و آن اين كه بعضي معتقدند كه ما بايد سمعاً و طاعتاً از امام معصوم اطاعت كنيم، يا هر چه رهبري گفت كاملاً تسليم باشيم اما در اين سوره ميبينيم كه آن زن با رسول خدا (ص) جدل ميكند و با حرف ايشان مخالفت ميكند. پس ميتوان از اين سوره اين را برداشت كرد كه ميتوان با سخن معصوم هم مخالفت كرد و نمي توان گفت چون سخن معصوم است پس حتما بايد آن را پذيرفت. در اين سوره آنقدر به زن بها داده شده است كه در مقابل رسول خدا (ص) كه اشرف مخلوقات است، ميايستد و سخن خود را چندين مرتبه تكرار ميكند و در آخر هم خدا حكم را به نفع او تغيير ميدهد.
در اين سوره يك دليل لفظي هم بر ارزش زن وجود دارد، با اين كه پيامبر (ص) اشرف مخلوقات است و به ايشان وحي ميشده است، اما در اين آيات الفاظ دلالت كننده بر آن زن اول آمده است و بعد از آن الفاظ دلالت كننده به رسول خدا (ص) آمده. يعني« التي» و «تجادل» بر « ك » كه خطاب به پيامبر(ص) است مقدم شده و تازه قرآن از او و پيامبر (ص) با هم به «كما» تعبير كرده است. و در قرآن يا سنت نيامده كه اين زن چون با پيامبر (ص) جدال كرده است پس جايگاهش جهنم است و … بلكه سخنان او را قبل از شخص رسول خدا (ص) آورده است تا كسي نگويد كه در اسلام به زن اهميتي داده نميشود. در كتاب « شيوه همسر داري پيامبر (ص) » از اينگونه موارد فراوان آمده است.
البته منظور از احترام به زن اين نيست كه زن آزاد است و هر چه دلش خواست بگويد و هر رفتاري خواست انجام دهد و از اعتبار خود سوء استفاده كند، بلكه منظور اين است كه بگوييم در اسلام به زن اهميت فراواني داده شده است.
3- سوره انعام/ 151
« قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ ﴿۱۵۱﴾ »
بگو بياييد تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده براى شما بخوانم چيزى را با او شريك قرار مدهيد و به پدر و مادر احسان كنيد و فرزندان خود را به خاطر تنگدستى مكشيد ما شما و آنان را روزى مى رسانيم و به كارهاى زشت چه علنى آن و چه پوشيده[اش] نزديك مشويد و نفسى را كه خدا حرام گردانيده جز بحق مكشيد اينهاست كه [خدا] شما را به [انجام دادن] آن سفارش كرده است باشد كه بينديشد.
يكي از سنتهاي غلط دوران جاهليت اين بود كه وقتي قحطي ميشد يا ميترسيدند كه غذا كم شود، بچههاي خود را چه پسر و چه دختر ميكشتند، اما در وقت فراواني نعمت، فقط دختران را ميكشتند. خداوند در اين آيه اين كار را نهي كرده است و فرموده است: « كه من شما و آنها را روزي ميدهم »
شبيه به اين آيه در سوره أسراء/ 31 هم تكرار شده است البته با كمي اختلاف:
« وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ كَانَ خِطْئًا كَبِيرًا ﴿۳۱﴾ »
« و از بيم تنگدستى فرزندان خود را مكشيد ماييم كه به آنها و شما روزى مى بخشيم آرى كشتن آنان همواره خطايى بزرگ است »
مقايسه بين دو آيه:
1- در آيه اول فرد فقير است و به خاطر فقري كه وجود دارد فرزندان خود را ميكشد، اما در آيه دوم فقير نيست ولي بيم دارد كه فقير شود و به خاطر اين احتمال، فرزندان خود را ميكشد.
2- در آيه اول خداوند ميفرمايد: ما شما و آنها را روزي ميدهيم و در آيه دوم ميفرمايد: ما آنها و شما را روزي ميدهيم.
پس در آيه دوم كه فرد از ترس فقر فرزندش را ميكشد، خداوند ميفرمايد: من اول به بچهها روزي ميدهم بعد به شما، و روزي شما به خاطر فرزندانتان است.
به هرحال در اين دو آيه تنها از كشتن فرزندان نهي كرد. اما آيه بعدي را بنگريد:
در سوره تكوير آمده است:
« وَإِذَا الْمَوْءُودَةُ سُئِلَتْ ﴿۸﴾ بِأَيِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ ﴿۹﴾ » « پرسند كه دخترك زنده به گور به كدامين گناه كشته شده است »
خداوند در اين آيات در باره دختركان كشته شده صحبت كرده است، و سخني از پسران كشته شده نيست، شايد دليلش اين باشد كه اعراب پسران خود را از ترس فقر يا به خاطر فقر كشتهاند و براي اين كار خود يك توجيه داشتهاند، اما براي كشتن دختران خود در حالت عادي و غير فقر و قحطي هيچ توجيهي نداشتهاند، به همين دليل آنان مؤاخذه شدهاند.
4- احترام به فهم آنان در تكليف به اطاعت از رسول خدا (ص):
در قرآن در موارد متعددي آمده: « أطيعوا الله و أطيعوا الرَّسول و … » كه متعلق اطاعت از رسول خدا مطلق است و از همه مسلمانان اعم از زن و مرد ميخواهد كه از خدا و رسولش مطلقا اطاعت كنند. اما در سوره ممتحنه/ 12 كه خطاب تنها به زنان مسلمان است و تكليف آنان را در اين آيه مشخص ميكند از آنان خواسته كه تنها در معروفها پيامبر(ص) را معصيت نكنند:
« يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿۱۲﴾ »
« اى پيامبر چون زنان باايمان نزد تو آيند كه [با اين شرط] با تو بيعت كنند كه چيزى را با خدا شريك نسازند و دزدى نكنند و زنا نكنند و فرزندان خود را نكشند و بچه هاى حرامزاده پيش دست و پاى خود را با بهتان [و حيله] به شوهر نبندند و در [كار] نيك از تو نافرمانى نكنند با آنان بيعت كن و از خدا براى آنان آمرزش بخواه زيرا خداوند آمرزنده مهربان است »
در قسمت آخر آيه آمده است كه: تو را در كار نيك و معروف نافرماني نكنند. ( معروف يعني شناخته شده و پسنديده و خوب نزد عرف يا نزد عقل يا نزد شرع)، پس در اين آيه خداوند از زنان نخواسته است كه مطلقا از پيامبر (ص) اطاعت كنند، بلكه در چيزهايي كه عرفپذير، عقلپذير و يا شرعپذير است نبايد نافرماني پيامبر (ص) را بكنند. نكتهاي كه از اين آيه به دست ميآيد اين است كه تشخيص معروف به عهده خود زنان است و آنان خودشان اهل تشخيص معروف از غير معروف هستند و نبايد كسي بگويد كه زنان نميفهمند. به عبارت روشنتر اگر « فيمعروف» در آيه نيامده بود، محدوده اطاعت از پيامبر تغيير نميكرد؛ زيرا پيامبر (ص) به غير معروف فرمان نميدهد، بنابراين، اين كلمه براي تأييد تشخيص زنان است كه خودشان معروف را تشخيص ميدهند و اين تشخيص از ديد قرآن قابل قبول است.
5- برداشته شدن مجازات سخنان مجرمانه از زنان.
بعضي از جرايم مجازاتش از زنان برداشته شده است. سخنان زنان در اهانت به مسؤلان و حتي به معصومان مجازاتي ندارد. عاطفه بالاي آنان براي آنان اين امتياز را به ارمغان آورده است. پس با اين ويژگي كه به زودي دليل آن را بيان ميكنم ميتوان به قوانين ايران كه در مجلس تصويب شده، شوراي نگهبن تأييد كرده و قوه قضاييه حكم داده و نيروي انتظامي اجرا كرده است اشكال گرفت و آنها را مخالف شرع دانست. بله زنان در قولشان و حرفشان به خاطر توهيني كه كردهاند يا ناسزايي كه گفتهاند، يا شعاري كه دادهاند نبايد مجازات شوند و يا زنداني شوند. در حالي كه در قوانين ما آمده كه توهين به مسئولين نظام 6 ماه زندان را به دنبال دارد و فرقي بين زن و مرد نگذاشتهاند.
براي اثبات اين ادعا ميتوان به نامه 14 نهج البلاغه استدلال كرد: اين نامه را حضرت علي(ع) به فرماندهان لشكر خود نوشته است. در قسمتي از آن آمده
« وَ لَا تَهِيجُوا النِّسَاءَ بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ فَإِنَّهُنَّ ضَعِيفَاتُ الْقُوَى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ »
« زنان را با آزار دادن تهيج و تحريك نكنيد، اگر چه با فحش دادن آبروي شما را بريزند و به فرماندهان شما توهين كنند، چون توان و جان و عقلشان ضعيف است.»
در دنباله نامه آمده: حتي در زمان جاهليت هم اگر كسي زن را كتك ميزد و يا تنبيه ميكرد، او را تحقير مي كردند. و حضرت در اين باره فرموده است:
« إِنْ كُنَّا لَنُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِكَاتٌ وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِي الْجَاهِلِيَّةِ بِالْفِهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ » « ما (در زمان حضرت رسول صلّى اللَّه عليه و آله) مأمور شديم كه از ايشان دست بداريم و حال آنكه مشركه بودند (پس در صورت اظهار اسلام حتما بايستى از تعرّض بآنها خوددارى نمود) و در زمان جاهليّت اگر مردى زنى را به سنگ يا چماق مى زد بر اثر آن او را و بعد از او فرزندانش را سرزنش مى نمودند. »
حتي اگر قانوني كلي نوشته ميشد و شامل زنان و مردان بود پيامبر(ص) طوري تفسير ميكرد كه جنبه مجازاتي آن شامل زنان نشود. مثلاً در صلح حديبيه قرار شد هر فردي كه از مكه به مدينه پناهنده شد پيامبر(ص) و مسلمانان او را به مكه باز گردانند ولي اگر كسي از مدينه به مكه پناهنده شد مشركان مكه او را باز نگردانند. بعد از اين صلح تعدادي از مردان پناهنده شدند و پيامبر(ص) آنان را تحويل داد و چند تن از زنان از مكه به مدينه پناهنده شدند، طبق قرارداد مشركان پيام دادند كه آنان را بازگردانيد، اما پيامبر (ص) فرمود: اين قرارداد شامل زنان نميشود و مشركان نيز تسليم منطق پيامبر(ص) شدند و آيه 10 سوره ممتحنه در باره همين مورد است.
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا جَاءَكُمُ الْمُؤْمِنَاتُ مُهَاجِرَاتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللَّهُ أَعْلَمُ بِإِيمَانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤْمِنَاتٍ فَلَا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفَّارِ … »
بنابراين به نظر بنده اگر در كشور قانوني تصويب شد كه هر گفتار خلاف و ناصوابي مجازات دارد، ميتوان گفت طبق اين دو مورد اين قانون شامل زنان نميشود، حتي اگر در قانون به صراحت آورده شود كه حكم شامل زنان هم ميشود معلوم ميشود كه قانونگذار عاطفه زنان را ناديده گرفته است پس قانون تصويب شده خلاف طبيعت است و باطل ميباشد؛ زيرا زنان عاطفي هستند و ممكن است حرفي بزنند يا كاري را انجام دهند كه از روي عاطفه باشد. و حتي ميتوان گفت كه در اينگونه موارد حق جواب دادن هم نداريم و اين امتيازي براي زنان است.
و در جاي ديگري آمده است اگر زنان از بي حجابي نهي شدند و آنها قبول نكردند و گوش ندادند نگاه بدون شهوت به جاهايي كه نميپوشانند جايز است و سخن از دستگيري و مجازات آنان مطرح نشده است. بنابراين نميتوان آنان را به رعايت حجاب مجبور كرد و گفت: يا روسري يا تو سري. البته كار آن زنان درست نيست، اما كار ما هم كه آنان را به اين كار مجبور ميكنيم و آنان را به لجبازي ميكشانيم بدتر است و در قرآن و روايات صحيح السند هيچ آيهاي در مورد مجازات بي حجابي يا بد حجابي نيامده است.
پس با توجه به موارد گفته شده زنان را در دو مورد نميتوان مجازات كرد و كسي حق اين كار را ندارد:
1- فحاشي كردن 2- بد حجاب يا بي حجاب بودن
اما در مورد جرايم ديگر مثل سرقت يا زنا يا …، زن اگر خطايي مرتكب شد طبق قانون اسلام بايد مجازات شود.
در مَثَل داريم كه زبان سرخ سر سبز به باد ميدهد اما در مورد زنان از ديد اسلامي كه من ميفهمم اينگونه نيست.
بنابراين در اين دو مورد بايد فرهنگ سازي در جامعه صورت گيرد و نبايد به زنان زور گفته شود و نبايد فكر كنيم اگر زنان رها شوند بدتر خواهد شد، چون براي همه ثابت شده كه زنان نسبت به انجام تكاليف ديني نسبت به مردان جدي تر هستند. بنابراين اگر بدحجابي يا بدزباني بين آنان رو به گسترش است به دليل سختگيريهاي ماست كه آنان را به لجبازي كشاندهايم و با بي اطلاعي از شرع به قانون نويسي و اجراي آن پرداختهايم.