آفریدگار همه چیز
احمد عابدینی
در سال 1356شور و شوق مذهبی عجیبی در سر داشتم و چون آن زمان بحث كمونیستها و منكران خدا بسیار داغ بود در بحثهایی كه همراه با دیگر جوانان مذهبی با آنان داشتیم هر یك ازراهی خدا را اثبات میكردیم.
یكی میگفت: خدا هست؛ زیرا آسمانهای باعظمت، خورشید و ماه و… را با این نظم پیچیده آفریده است.
دیگری میگفت: خدا هست. زیرا انسان و سایر موجودات زنده را با این ساختار بسیار مرموز آفریده است و سومی گوشهای دیگر از خلقت را دلیل برای اثبات وجود خدا قرار میداد.
در مقابل،منكران خدا میگفتند: چون علت این امور برایتان روشن نیست، علت آنها را خدا میدانید، همانگونه كه گذشتگان چون به علت برف، باران، رعد و برق، زلزله، قحطی و…آگاه نبودند، آنها را به خدا نسبت میدادند؛ ولی با پیشرفت علم معلوم شد كه اینها همه علتهای دیگری غیر از خدا دارند و در آیندهای نه چندان دور، دانشمندان علل پیدایش انسان، ماه و خورشید و…را پیدا میكنند و معلوم میشود كه خدایی در كار نیست. ما در مقابل این شبهه جوابی نداشتیم، جز این كه بگوییم: هنوز كه علت این امور معلوم نشده است، هر گاه معلوم شد و یا انسان توانست با استفاده از صنعت، انسانی نظیر خودش را بسازد، آنگاه حق با شماست و….
امّا خودمان به این جواب قانع نبودیم؛ زیرا هر لحظه برخود میلرزیدیم كه پیشرفت علم و تكنیك به مرحلهی ساخت انسان نیز میرسد، همان گونه كه هواپیما و…را به تولید انبوه رسانیده است، البته این ترس بیجهت هم نبود، امروزه همه میدانیم كه توان ساخت انسان و بلكه پرورش نژاد برتر نیز موجود است.
در همین ایام بود كه به حسینیهی اعظم شهرمان رفتیم در آنجا ده روز روضه بود و برخی افراد را از تهران دعوت كرده بودند تا منبر روند، من و دوستان از اول مغرب به آنجا میرفتیم تا جا بگیریم، امام جماعت آنجا كه متولیان روضه، او را«آشیخ عباس ایزدی» معرفی كرده بودند، پس از نماز مغرب و عشا روی صندلی مینشست و قرآن معنی می كرد.
قسمتی از آن سخنرانیها كاملاً مناسب با شبهات ذهنی ما جوانان بود.
او هر شب آیهی«ذالكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شی فاعبدوه و هو علی كل شی وكیل»؛«آن خدا،
پروردگار شماست،معبودی جز او نیست،آفرینندهی هر چیزی است،پس او را بپرستید و او بر هر چیزی
وكیل است».(سورهی انعام، آیهی 102) را میخواند و معنی می كرد و پیرامونش توضیحاتی میداد.
از جمله میفرمود: خداوند خالق همه چیز است چه آنها كه ما نقشهی آن را فراگرفتهایم و توانستهایم مثل آن را بسازیم، نظیر هواپیما كه نقشهی آن را از پریدن پرندگان فراگرفتهایم. چه آنچه هنوز نقشهی آن را یاد نگرفتهایم و فعلاً نمی توانیم مثل آن را بسازیم. بنابراین پیشرفت علم و فراگیری نقشه های خداوند و ساختن اشیایی نظیر آنها تعارضی با خداشناسی ندارد.
یا میفرمود: خدا خالق همه چیز است؛ یعنی همهی چیزها را با موادی كه آنها نیز مخلوق خودش است، می آفریند؛ولی دیگران با یادگیری نقشهٔ خلقت و استفاده از مواد طبیعت كه خدا در اختیارشان میگذارد، چیز جدیدی میسازند، بنابراین، این مضمون جدید، نظیر مخلوق خداوند است، زیرا نقشه، مواد اولیه، سازنده، توان فكری و عملی همه از آن خداست.
پس آن مصنوع جدید نیز مخلوق خداست و سازندگان بشری نمی توانند خود را خالق آن بدانند؛ زیرا همهی امكانات را از جهان موجود گرفته اند .
یا میفرمود: اگر به طور مثال وارد كارخانه ریسندگی شویم ودستگاههای مختلفی كه پنبه را آمادهمیكند و آنها را به قسمت دیگری می برد و پنبه را می ریسد، نخهای رشته شده رابه هم میبافد، پارچه ایجاد میشود، پارچه رنگ میشود و…را ببینیم چند گونه سؤال برایمان مطرح میشود. مانند: این كارخانه را چه كسی اختراع كرده؟ چه كسی این كارخانه را در اینجا برپا نموده؟ مواد اولیهی مصرفی این كارخانه از كجا میآید؟ قطعات و دستگاههای این كارخانه از كجا میآید؟چطور این دستگاهها را می توان به گردش درآورد یا از گردش بازداشت؟و چه كسی…؟وچگونه…؟
پاسخ این پرسشها با یكدیگر متفاوت است و پاسخ یكی، هیچگاه ما را از پاسخ به دیگری بینیاز نمیكند. مثلاً اگر گفته شود؛ با زدن این كلید دستگاهها به كار میافتد و فلان فرد مسئول زدن كلید است. این جواب ربطی به، سازنده و یا وارد كننده كارخانه آن ندارد و یا پاسخ این كه آورندهی كارخانه فلان شخص است، ربطی به مخترع كارخانه ندارد. همچنین در جهان هر سؤال پاسخ خاص خود را میطلبدو كشف فرمول انسان سازی و ساختن آن با وجود خداوند ناسازگاری ندارد و قرآن با عبارت:«آن خدا پروردگار شماست كه خالق همه چیز میباشد».خواسته بگوید: هر چه كه دیگران ساختهاند نیز خالقش خداوند است و دیگران نظیر مسئول كارخانه،واردكننده كارخانه و…میباشند، نه مخترع آن.
پس اگر، نظیر انسانهای موجود نیز ساخته شود، باز این موجود جدید نیز مخلوق خداوند است و خداوند خالق همه چیز میباشد.