تجلی قرآن در شعر و ادب فارسی
احمد عابدینی
مولوی به مناسبتهای مختلف، تفسیر آیاتی از قرآن را بیان كرده و آنها را در قالبهایی كه درس آموز باشد ریخته است. كه هرچه بیشتر در آن دقّت شود، آفاق بیشتری كشف میشود.
زُیّـن لِـلـنّـاس حـق آراسـتـه اسـت زآنچه حق آراست چون دانند جست
به آیه 14 از سورهی آل عمران اشاره دارد: «زُیِّنَ لِلناسِ حُبُّ الشَّهَوات مِنَ النِّساءِ وَ البَنینَ وَ القَناطیرَ المُقَنطرة…؛
دوستی خواستنیها [ی گوناگون]، از زنان و پسران و اموال فراوان… برای مردم آراسته شد».
و از آیهی قرآن كلمهی «زین للناس» را در اول شعر آورده است. سپس در همان مصرع به اختلافی كه در تفسیر آیه است، اشاره دارد؛ چون ـ«زُیِّن» فعل مجهول است و فاعل آن معلوم نیستـ محتمل است كه فاعل آن شیطان باشد؛ یعنی شیطان برای مردم دوستی خواستنیها را آراسته است و محتمل است كه فاعل آن خدا باشد؛ یعنی خداوند طبع و سرشت انسان را طوری قرار داده كه خواستنیهایی نظیر زن، فرزند و مال را دوست بدارد.1
مولوی دومی را برگزیده و میگوید: «زین للناس» را حق؛ یعنی خداوند متعال آراسته است و در ضمن كلمهی «زین» را نیز معنا كرده است و خلاصهی كلام این كه عشق زن و فرزند را خداوند در وجود انسان قرار داده است.
در مصرع دوم میگوید: از آنچه خداوند آراسته و در طبیعت انسان قرار داده است چگونه میتوان رهایی یافت؟ این چیزی است خدایی كه در طبیعت بشر قرار داده شده تا فواید زیادی بر آن مترتّب شود و بنابراین سعی در سركوبی قوای شهوانی تلاشی بی ثمر است و از آنچه خدا قرار داده است راه گریزی وجود ندارد.
چون پی یَسكُن ألیهاش آفرید كـی تـواند آدم از حـوّا بـریـد
در مصرع اول به آیهی 21 سورهی روم اشاره میكند: «وَ مِن آیاتِهِ اَن خَلَقَ لَكُم مِن اَنفُسِكُم اَزواجَاً لِتَسكُنُوا اِلَیها وَ جَعَلَ بَینَكُم مَوَدَّةً وَ رَحمَةً اِنَّ فی ذلِكَ لآیاتً لِقَومً یَتَفكَّرون؛
از نشانههای او این كه از [نوع] خودتان همسرانی برای شما آفرید تا بدانها آرام گیرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد آری در این نعمت برای مردمی كه میاندیشند قطعاً نشانههایی است».
معنای این بیت چنین است:
چون آرامش مرد با وجود زن تأمین میشود لذا از جنس مردان موجودی را خلق كرد كه با ازدواج با آن آرامش بدست آید پس آدم چگونه میتواند از حوّا جدا شود؟
در سومین بیت، قدرت عاطفی زن بر مرد را بیان میكند و این كه مرد هر چند قویّ باشد نیازمند به همسر است و به همین جهت باید به حرفها و خواستههای همسر گوش دهد.
رستـم زال ار بود و زحمـزه بیش هست در فرمان اسیر زال خویش
مرد اگر همچون رستم زال قوی پنجه باشد و یا چون حمزه عموی پیامبر(ص) باشد؛ ولی به هر حال اسیر همسر خویش است. لازم به ذكر است كه زال در مصرع اول نام پدر رستم و در مصرع دوم به معنای پیر زن است.2
برای این كه كسی خیال نكند، محتاج به همسر بودن و ابراز نیاز به او مخالف شأن انسانیت است و برای این كه مردان فكر نكنند تُند خویی و عصبیّت كار خوبی است به سنّت پیامبر اكرم(ص) تمسّك میكند و میسراید: پیامبر اكرم(ص) كه جهانیان مَست گفتار او بودند و هستند و سخنانش را سرلوحه زندگی خود قرار میدهند، به همسرش عایشه كه به جهت سرخی وجه «حمیرا» نام گرفته بود میفرمود: «كَلّمینی یا حمیرا» «ای حمیرا! با من سخن بگو.»، بنابراین ابراز نیاز به همسر در امور عاطفی و خانوادگی نه تنها مذموم نیست، بلكه امری مطلوب و خوب است.
آن كه عالم مست گفتش آمدی كـلّمـینـی یـا حُـمیـرا مـیزدی3
در ادامه با یك مثال به بررسی این مطلب میپردازد كه چگونه مرد با قدرت بازوی فراوان اسیر زن و مطیع او خواهد شد؟
آب غالـب شـد بـر آتــش از نهـیب ز آتش او جوشَد چو باشد در حجاب
چـونك دیگـی حایـل آمـد هر دو را نـیـسـت كـرد آن آب را كـردش هـوا
اگر آب بر آتش ریخته شود بر آن غلبه میكند و آنرا خاموش میكند؛ ولی اگر پرده و حجابی نظیر دیگ بین آب و آتش فاصله و حایل شود، نه تنها آتش را خاموش نمیكند؛ بلكه آتش آب را به جوش میآورد و آن را بخار میسازد و به هوا میفرستد.
بله اگر حجاب و حایل «جَعَل بینكم مودّة و رحمة» حجاب مودّت، عشق، دوستی و صمیمیت بین زن و مرد باشد، این زن است كه بر مرد غالب میشود و او را به آتش عشق خود گرفتار میكند و مرد چون عاشق دلسوختهای دور شمع وجود زن میگردد؛ ولی اگر چنین حجابی موجود نبود، هر دو همچو حیوانی هستند كه كنار یكدیگر قرار گرفتهاند. در این صورت مرد است كه چون حیوانی وحشی، با زور و قدرت قاهره، به خواست خود میرسد.
ظـاهـراً بـر زن چـون آب ارغالبـی بـاطـنـاً مغـلـوب و زن را طالبــی
این چنین خاصیّتی در آدمی است مهر حیوان را كم است آن از كمی است
اگر در ظاهر بر زن غالب و پیروز هستی؛ ولی در باطن چون عاشق، دوستدار و خواهان اویی، مغلوب او هستی و این را بدان كه چنین ویژگی مخصوص انسان است و آن را نقطه ضعف برای وی به حساب نیاور. حیوانات نسبت به یكدیگر مهر و عاطفه ندارند و آن از ناقص بودن حیوانات سرچشمه میگیرد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ