هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
پاسخ به اشکالات آقای محمد رضا عالیپیام ملقب به «هالو»
به نام خداي مهربان
در فضای مجازی کلیپی دست به دست میشود که آقای عالیپیام اشکالاتی را بر قرآن وارد کرده و ادعا كرده که برخی آیات قرآن با علم در تعارض است.
ضمن سلام و عرض ادب خدمت ایشان و تشکر از اشعار خوبی که ارائه میدهند و بر دردهاي اجتماع انگشت ميگذارد. باید خدمت ایشان عرض کنم که به اشکالات مطرح شده میتوان پاسخی عام داد و میتوان به هریک پاسخی جداگانه نیز داد.
پاسخ عام:
در مسیحیت چون کتابشان تحریف شده بود مطالبش با علم سازگار نبود ولی قرآن ما که تحریف نشده مطالبش بايد با علم سازگار باشد و گرنه تناقض بين كتاب تكوين و تدوين كه هر دو از يك خدا صادر شده است پيش ميآيد. البته روایات ما نیز تحریف يا نقل به معنا شده و در نتیجه دستمان براي قبول نكردن روایاتي كه با علم نميسازد باز است که مثلا بگوییم مطالب نقل شده از فهم بد راوی است ولی در قرآن عین الفاظ صادر شده از دو لب پيامبر(ص) به دست ما رسیده و چون ما آن را کتاب خدا میدانیم نمیتوانیم بگوییم در آن اشتباه علمی رخ داده باشد.
پس اینکه گفته شود ما اعتقادات خود را داشته باشیم ولی طرفدار علم هم باشیم صحیح نیست.
ما به عنوان یک مسلمان نمیتوانیم باور کنیم که خدا در قرآن مطلب علمی اشتباهی گفته باشد. کتاب تکوین و کتاب تدوین باید با یکدیگر تطابق داشته باشند.
پس اینکه شما میگویید دین با علم مخلوط نشود صحیح نیست. نكته مهم بحث اين است كه ما نميتوانيم به طور يقين بگوييم فلان آيه حتما مقصودش اين مطلب است و اين مطلب هم خلاف علم است
بد نیست در همینجا برای روشن شدن بهتر بحث به داستانی از امام حسن عسکری(ع) اشاره کنم تا منظورم روشن شود:
ابن شهر آشوب مینویسد اسحاق کندی که از فلاسفه اسلام و عرب به شمار میرفت و در عراق اقامت داشت، کتابی تالیف نمود بنام «تناقضهای قرآن!» او مدتهای زیادی در منزل نشسته و گوشهنشینی اختیار کرده و خود را به نگارش آن کتاب، مشغول ساخته بود. روزی یکی از شاگردان او به محضر امام عسکری(ع) شرفیاب شد. هنگامی که چشم حضرت به او افتاد، فرمود:
آیا در میان شما مردی رشید وجود ندارد که گفتههای استادتان «کندی» را پاسخ گوید؟
شاگرد عرض کرد: «ما همگی از شاگردان او هستیم و نمیتوانیم به استاد اعتراض کنیم.
امام فرمود: «اگر مطالبی به شما تلقین و تفهیم شود، میتوانید، آنرا برای استاد خود نقل کنید؟
شاگرد گفت: آری
امام فرمود: «از اینجا که برگشتی به حضور استاد برو و با او به گرمی و محبّت رفتار نما و سعی کن با او انس و الفت پیدا کنی، هنگامی که کاملاً انس و آشنایی به عمل آمد، به او بگو: مسالهای برای من پیش آمده است و آن اینکه آیا ممکن است گوینده قرآن از گفتار خود معانیای غیر از آنچه شما حدس میزنید اراده کرده باشد؟
او در پاسخ خواهد گفت: بلی، ممکن است چنین منظوری داشته باشد. دراین هنگام بگو: شما چه میدانید، شاید گوینده قرآن معانی دیگری غیر از آنچه شما حدس میزنید، اراده کرده باشد و شما الفاظ او را در غیر معنای خود به کار بردهاید؟ امام در اینجا اضافه کرد. او آدم باهوشی است، طرح این نکته کافی است که او را متوجه اشتباه خودش کند.
شاگرد به حضور استاد رسید و طبق دستور امام رفتار نمود تا زمینه برای طرح مطلب مساعد گردید: سپس سؤال امام را به این نحو مطرح کرد که آیا ممکن است گویندهای سخنی بگوید و از آن مطلبی اراده کند که به ذهن خواننده نیاید؟ و به عبارت دیگر: مقصود گوینده چیزی باشد مغایر با آنچه در ذهن مخاطب است؟
فیلسوف عراقی با کمال دقت به سؤال شاگردش گوش داد و گفت: سؤال خود را تکرار کن.
شاگرد سؤال را تکرار نمود. استاد تاملی کرد و گفت: آری، هیچ بعید نیست، امکان دارد که چیزی در ذهن گوینده سخن باشد که به ذهن مخاطب نیاید و شنونده از ظاهر کلام گوینده چیزی بفهمد که وی خلاف آن را اراده کرده باشد
استاد که میدانست شاگرد او چنین سؤالی را از پیش خود نمیتواند مطرح نماید و در حدّ اندیشه او نیست، رو به شاگرد کرد وگفت: تو را قسم میدهم که حقیقت را به من بگویی، چنین سؤالی از کجا به فکر تو خطور کرد؟
شاگرد: چه ایرادی دارد که چنین سؤالی به ذهنم آمده باشد؟
استاد: نه تو هنوز زود است که به چنین مسائلی رسیده باشی، بگو این سؤال را از کجا یاد گرفتی؟
شاگرد: حقیقت این است که ابو محمد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) مرا با این سؤال آشنا کرد.
استاد: اکنون واقع را گفتی، سپس افزود: الان جئتَ بالحقّ و ما کانَ لِیَخْرُجَ مثلُ هذا الاّ مِن ذلک البیت؛ چنین سؤالهایی تنها زیبنده این خاندان است.
آنگاه استاد با درک واقعیّت و توجه به اشتباه خود، دستور داد آتشی روشن کردند و آنچه را که به عقیده خود درباره «تناقضهای قرآن» نوشته بود تماماً سوزاند.(پایان)
حال شما نیز از آیات قرآن چیزی میفهمید و مطرح میکنید ولی معلوم نیست که منظور قرآن آن باشد که شما فهمیدهاید.
اتفاقا فردي با نام مستعار «دکتر سها» هم کتابی به نام «نقد قرآن» نوشته که من در جواب او نیز همین را گفتهام و از همين شيوه استفاده كردهام که شما از آیه چیزی میفهمید که معلوم نیست آیه بخواهد آن را بگوید بلکه چه بسا منظور آیه چیز دیگری باشد.
به بيان ديگر با اینکه بنده از اول قرآن تا اواسط سوره انعام تفسیر گفتهام و براي هر سطر قرآن به طور متوسط يك هفته وقت صرف كردهام ولی نمیتوانم بگویم یک آیه را کاملا فهمیدهام. حتی من در جمع نویسندگان تفسیر راهنما حضور داشتهام که به صورت جمع پنجنفري هر آيه را بررسي ميكرديم و آن تفسير زیر نظر آقای هاشمی رفسنجانی نوشته شد ولی هیچ یک از جمع ما ادعا نداشت که همۀ مطالب یک آیه را فهمیده است.
پس نمیتوان به راحتی گفت مقصود خدا این است که من فهمیدهام و با علمي كه دانشمندان به دست آوردهاند ناسازگار است.
به عبارت سوم اینکه گروهی میگویند ما قرآن را نمیفهمیم و با روایت باید قرآن فهمیده شود حرفشان تا حدودی درست است چرا که فهم دقیق آیات قرآن واقعا مشکل است. پس باید بر روی قرآن بیش از این که کار شده تحقیق کنیم نه اینکه با دیدن ظاهر یک آیه فکر کنیم منظور خدا را فهمیدهایم.
آیات قرآن به گونهای است که پیوسته انسانها را سیراب میکند ولی تشنه نیز نگه میدارد. قرآن اموری را یاد میدهد ولی سوالاتی نیز برای ما ایجاد میکند دقیقا مثل عالم تکوین که هرچه دانشمندان پیش میروند باز پیش رویشان باز است.
پس ممکن است من پاسخ برخی از سؤالات شما را اكنون ندانم ولی این بدان معنا نیست که قرآن اشتباه گفته است. بنابراين اگر ظاهر قرآن خلاف علم باشد باید تحقیق کرد تا احتمالي پيدا شود و مشکل حل شود.
بله در روایات حرف های خلاف علم وجود دارد چرا که تحریف و نقل به معنا در آنها زیاد است. جعل نیز هست و حتی اگر سندش صحیح باشد تنها مظنهای ایجاد میکند. پس بنده از روایات مخالف علم دفاعي ندارم، ولی در رابطۀ با قرآن باید اعلام کنم که مشکلی با علم ندارد.
به هر حال سؤال مطرح کردن خوب است و شما سؤال خود را مطرح کنید و کاری به کسانی که پاسخ شما را ندادهاند نداشته باشید.
پاسخ جداگانه به هریک از اشکالات مطرح شده:
اشکال: چرا قرآن از طرفی میگوید زمین و آسمانها در شش روز خلق شده ولی از طرف دیگر در سوره فصلت هشت روز را به عنوان زمان خلقت آسمانها و زمین مطرح کرده است؟
پاسخ: یوم به معنای دوره است و يك شبانه روز يكي از مصداقهاي «يوم» است نه تنها معناي آن. پس «يوم» چند روز و چند سال را نيز شامل میشود مثلا وقتی گفته میشود یوم صفین یعنی مدت زمانی که جنگ صفین طول کشید. حال، سته ايام که خدا در آن، آسمانها و زمین را خلق کرد به معنای 6 دوره است. و اما اربعة ايام که در آیه 10 سوره فصلت به آن اشاره شده است به معنای 4 فصل يك سال است.
یادتان نرود که دانشمندان بزرگی قرآن را خوانده اند ولی چنین اشکالی را هیچ گاه مطرح نکردند چون می دانستند یوم در تمامي عبارات به معنای روز 24 ساعته نیست.
اشکال: اینکه قرآن از شهاب سنگها سخن گفته که در آسمان به شیاطین برخورد میکنند امری اشتباه و خلاف علم است.
جواب: شهابهایی که در سوره صافات از آن سخن به میان آمده است ضرورتا این شهابهایی نیست که ما شبها در آسمان بالای سر خود میبینیم. شهابسنگهای آسمان مادی را شهاب میگویند ولی شهاب منحصر به آنها نیست بلکه شهابهای عالَم معنا را نیز داریم. شما از کجا میگویید که آیات قرآن حتما شهاب سنگهای آسمان مادی را میگوید؟ ممكن است مراد از شهاب پرتوهاي عقل باشد كه اوهام و خيالات را از بين ميبرد.
بد نیست مثالی بزنم :
اگر کسی بگوید شیر غرش کرد ممکن است کسی که اصلا با زبان و اصطلاحات آن آشنا نباشد بگوید شیر آب که غرش نمیکند. چنین کسی نفهمیده است که شیر مشترک لفظی است و مراد از شیر در این عبارت شیر جنگل است.
اشکال: در آیه آخر سوره لقمان گفته شده است که فقط خدا است كه جنسیت جنین را میداند در حالی که امروزه از طریق سونوگرافی میتوان جنسیت جنین را تشخیص داد.
جواب: اولا تعبیر (یَعلَمُ مَا فِی الاَرحَام) اصلا حصر را نمیرساند که کسی بگوید آیه گفته است فقط خدا میداند که چه چیزی در رحمها است. خیر، آیه چنین چیزی نگفته است که «فقط» خدا میداند بلکه گفته : خدا آنچه را در رَحِم هاست ميداند و چقدر فرق است ميان اينكه «خدا ميداند» با عبارت «تنها خدا ميداند»
ثانيا آیه بحث جنسیت را مطرح نکرده است بلکه به طور کلی گفته است که خدا به آنچه در رحمها است علم دارد و این حرف، خیلی چیزها را شامل میشود. چیزهایی هستند مثل شقاوت و سعادت که سونوگرافي نشان نميدهد و کسی نمیداند آن بچهای که در رحم است بهشتی میشود یا جهنمی؟ اینکه آن بچه در چه شرائط زیستی بعدا زندگی میکند و چه اتفاقاتی برای او میافتد را اصلا کسی نمیداند. حتی هیچ کس از همۀ جزئیات 9 ماهی که بچه در رحم مادر است خبر ندارد.
اشکال: طبق آیه آخر سوره لقمان فقط خدا میداند که چه زمانی باران نازل میشود در حالی که امروزه هواشناسی نزول باران را پیشبینی میکند.
جواب: تعبیر (یُنَزِّلُ الغَیث) میگوید خدا باران نازل میکند و ربطی به انحصار علم خدا به زمان نزول باران ندارد بلکه میگوید نزول باران به اذن و قدرت خداست.
اشکال: قرآن گفته است که ستارگان عامل زینت و زیبایی آسمان هستند انگار که ستارگان را مثل چراغی تصور کرده که به سقف آسمان چسبيده و عامل زیبایی هستند درحالی که چنین نیست.
پاسخ: راجع به بحث ستارگان که زینت آسمان دنیا هستند ذیل آیه 5 سوره ملک توضیح دادهام. نورهایی که از ستارگان میآید جو بالای سر ما را زینت میدهد. نظير نور پردازي. پس نبايد تصور شود که ستارگان به جایی میخکوب شدهاند. نباید تصورات خودمان را به قرآن نسبت دهیم.
قرآن پر از استعاره و کنایه است و باید به آن توجه داشت. عدم توجه به این استعارهها و کنایهها ممکن است موجب بروز سؤالاتی شود. بد نیست مثالی بزنم. در سوره یس آمده است:
وَ آيَةٌ لَهُمْ أَنّٰا حَمَلْنٰا ذُرِّيَّتَهُمْ فِي الْفُلْكِ الْمَشْحُونِ ﴿يس، 41﴾
و برای آنان نشانه ای دیگر [از قدرت و رحمت ما] این [است] که فرزندانشان را در کشتیهایی پر حمل کردیم.
بنده در تفسیر این آیه گفتهام که فُلک در این آیه میتواند کنایه از شکم مادر باشد و الا اگر اینگونه معنا نکنیم با مشکل رو به رو خواهیم شد و در معنا کردن واژۀ «ذریه» در این آیه مشکل خواهیم داشت.
به هر حال بنده به شما پیشنهاد میکنم که با دقت بیشتری، آیات قرآن را مطالعه کنید. کتاب قرآن به عنوان کتاب تدوین با کتاب تکوین ناسازگار نیست.
اتفاقا وقتی خوب راجع به قرآن بررسی میکنیم متوجه میشویم که تطبیق زیبا و شگفتانگیزی با علم دارد. در کتاب «ژرفایی قرآن» مواردی را از این قبیل آوردهام از جمله اینکه وقتی برای سخنرانی در حضور خلبانها رفته بودم به من گفتند وقتی با هواپیما بالا میرویم فشارهای شديدي به سينه ما وارد میشود. من در همانجا یادم به آیه 125 سوره انعام افتاد که میفرماید:
يَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَيِّقاً حَرَجاً كَأَنَّمٰا يَصَّعَّدُ فِي السَّمٰاءِ سینه اش را چنان تنگ میکند که گویی به زحمت در آسمان بالا میرود؛
من این آیه را بر روی تخته نوشتم و آنها تعجب کردند که چنین مطلبی در قرآن آمده است. زيرا همه تصور ميكنيم هر چه از سطح رمين بالا برويم هوا سبكتر ميشود و سينه گشادهتر. ولي آيه بر عكس ميگويد و فشار جي منفي و صعود با فانتوم نيز همين را ميرساند و لذا باعث تعجب ميشود.
همچنین در سوره همزه که یک سوره اخلاقی است در عین حال از آتشی سخن گفته است که درون را میسوزاند. پس برخی آتشها ظاهر را میسوزاند و برخی درون را. نورها نیز همینگونه هستند، برخی بیرون را روشن میکنند كه مخروطي حركت ميكنند و برخی درون را روشن میکند كه به صورتی عمودی حركت ميكنند همانطور که آیات سوره همزه میگوید. آن آتشي كه درون را ميسوزاند في عمد ممدده؛ در ستونهاي كشيده شده است.
پس قرآن را دست کم نگیرید. قرآن در عین بيان نكات اخلاقي نکات ظریف علمی نیز دارد.
همچنین در سوره تکویر از آتش گرفتن دریاها سخن گفته شده است. حال امروزه متوجه شدهاند که وقتی آب تجزیه میشود عناصر اشتعالزاي اكسيژن و هيدروژن توليد ميشود، پس دريا با تجزيه آتش ميگيرد.
وقتی آیات قرآن اینگونه با علم هماهنگ است پس نباید قرآن را دست کم گرفت.
شما به کارهای جمهوری اسلامی نگاه نکنید. در طول 40 سال باید بر روی مباحث علمی کار میشد تا عظمت قرآن مشخص میشد. ولی به جای آن خرافات و مداحی را به صحنه آوردند در حالی که باید قرآن را به صحنه میآوردند.
پس علم با اعتقادات اسلامیِ برخواسته از قرآن هماهنگ است. علمی که مسلم و مسجل است با آنچه از قرآن به صورت مسلم و مسجل فهمیده میشود منافات ندارد. احمد عابديني14 فروردین 1401