تفسیر آیات 74 و 75 سوره انعام در تاریخ 16 فروردین 1401

تفسیر آیات 74 و 75 سوره انعام در تاریخ 16 فروردین 1401

لینک فایل صوتی: کلیک

متن درس:

نکات درس تفسیر در تاریخ 16/1/1401

تفسیر آیات 74 و 75 سوره انعام

بررسی مفردات آیات 74 و 75 سوره انعام

وَ إِذْ قٰالَ إِبْرٰاهِيمُ لِأَبِيهِ آزَرَ أَ تَتَّخِذُ أَصْنٰاماً آلِهَةً إِنِّي أَرٰاكَ وَ قَوْمَكَ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ  ﴿الأنعام‏، 74﴾

و [یاد کنید] هنگامی را که ابراهیم به پدرش آزر گفت: آیا بت‌هایی را خداي خود مي‌گيري؟ قطعاً من تو را و قومت را در گمراهی آشکار می‌بینم.

وَ كَذٰلِكَ نُرِي إِبْرٰاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ  ﴿الأنعام‏، 75﴾

و این‌گونه شد كه ملكوت آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم نشان می‌دهیم تا [حقايقي را دريابد] و تا از اهل یقین شود.

نکته 1: سعی کنید در ذیل این دو آیه تفاسیر شیعه و سنی را مطالعه کنید. مباحث این آیات حیاتی است و باید در این آیات تکلیف را در مورد برخی موضوعات روشن کنیم.

فخر رازی نکتۀ خوبی دارد و گفته است وقتی از زمان‌های قدیم بت‌پرستی بوده است و تا حالا ادامه پیدا کرده است معلوم است که این مباحث نیاز به بحث و تدقیق دارد. ما امروزه مشاهده می‌کنیم بسیاری از مردم کشور پیشرفته‌ای مثل ژاپن بت‌پرست هستند. پس این بحث‌ها باید با دقت بررسی شود. اتفاقا بت‌پرستان توجیهاتی برای کار خود می‌آوردند. پس فکر نکنیم پنبۀ این بحث‌ها زده شده است.

امروزه مشاهده می‌کنیم دانشمندانی خداناباور وجود دارند و برای خود استدلال می‌آورند. پس باید بحث شود. زود فکر نکنیم افکار ما برای همه باید بدیهی باشد.

نکته 2: در مورد حضرت ابراهیم که در این مجموعه از آیات بیان شده است چند تحلیل وجود دارد:

تحلیل اول: ممکن است اينگونه تصور کنیم که منجمان به حاکم آن زمان گفتند در زمان تو بچه‌ای به دنیا می‌آید که حکومت تو را نابود می‌کند و به همین خاطر آن حاکم بچه‌های تازه متولد شده را می‌کشت ولی محبت ابراهیم در قلب يكي از حكومتي‌ها به نام آزر افتاد و مادر ابراهیم از طریقی توسط آزر به غاری فرستاده شد و آنجا ابراهیم را به دنیا آورد و در نتیجه ابراهیم تا اوایل نوجوانی در غار بود و سپس وارد اجتماع شد و با مطرح کردن سؤالاتی ساده و كليدي، توحید را ثابت کرد. مثل اینکه در زمان صدر اسلام وقتی یک عرب بیابانی نزد پیامبر(ص) می‌آمد و سؤال می‌کرد مردم شهری نیز چیزهایی یاد می‌گرفتند.

تحليل دوم داستانهاي اسطوره‌اي در مورد ابراهيم و غير او در كتابهاي پيشينيان يا ميان مردم مطرح بوده است و قرآن در جهت هدف خود از آن داستانهاي دروغ و باطل بهره برده است.پس طبق این فرض بگوییم این داستان تصور و افسانه است. البته این بحث مطرح است که آیا ممکن است داستان‌های قرآنی خیالی و اسطوره باشند و قرآن برای استفادۀ اخلاقی و علمی آنها را نقل کرده باشد؟

علامه در المیزان گفته است این‌گونه نیست و داستان‌های قرآنی حق است و این اتفاقات کاملا واقعی است. نظر بنده نیز همین است.

تحلیل سوم: ممکن است بگوییم ابراهیم از همان اول در اجتماع بوده ولی وقتی بزرگ شده و فکرش رشد کرده زبانش تغییر کرده و شروع به آوردن استدلال با زبان سادۀ همه‌كس فهم کرده است.

ابراهیم سؤالاتی ساده ولی پر محتوا مطرح کرده است که توسط همان سؤالات توحید را ثابت کرده است.

به هر حال خود سؤال مطرح کردن عامل رشد است.

امیرالمومنین(ع) در بیان اوصاف خود می‌فرماید: پروردگارم به من قلبی عَقول و لسانی سَئول بخشیده است: «انَّ ربی وهب لی قلبا عَقولاو لسانا سَؤولا»(بحارالانوار، ج 40، ص 157)؛ قلب عقول قلبی است كه عاقلانه بیندیشد و لسان سَئول ذهن پر سئوال است و زباني كه هر چه را نداند، می‌پرسد.

پس با سؤال باید علم را پیش برد. همین سؤالات بوده که در طول تاریخ عاملی برای رشد شده است و مثلا نیوتن با سؤال در مورد اینکه چرا سیب از درخت به سمت پایین می‌افتد جاذبۀ زمین را کشف كرد.

پس این احتمال هست که ابراهیم زبان پرسشگر داشته است. ایشان با اینکه در جامعه بوده و مثل بقیه زندگی می‌کرده ولی حادثه‌ای که پیش می‌آمده نسبت به آن سؤال می‌کرده و مثلا وقتی ستاره یا ماه بالا می‌آمده به خود می‌گفته چه اشکالی دارد ستاره و ماه ربّ من باشد؟ او این‌گونه سؤال می‌کرده و به دنبال پاسخ می‌گشته است.

پس ابراهیم انسانی بوده که با سؤال کردن، توحید را با زبان ساده گسترش داده است. حال، این روش یا در شروع تبلیغ حضرت ابراهیم بوده یا در هنگام شروع فکر کردن و به فکر انداختن او بوده است.

يادآوري: همانطور که قبلا گفتم به نظر من آیات 74 و 75 چکیدۀ زندگی حضرت ابراهیم است و از آیه 76 از ابتدای زندگی ابراهیم توضیح داده شده است.

نکته 3: آزر نسبت به ابراهیم اُبوّت داشته است. این ابوت می‌تواند ابویت سرپرستی یا جدی یا کدخدایی بوده باشد.

نکته 4: در آیه 74 از واژۀ اصنام استفاده شده است. تعبیر أَ تَتَّخِذُ أَصْنٰاماً آلِهَةً شايد ابتدا این احتمال به ذهن بيايد که ابراهیم می‌خواهد بگوید چرا چند صنم را به عنوان آلهة اتخاذ کرده‌ای نه یک صنم را؟ ولي اين احتمال صحيح نيست و اشكال حضزت ابراهيم  این است که چرا صنم را- چه يكي چه متدد- اله می‌گیری؟ در واقع سؤال ابراهیم در مورد اصل اتخاذ صنم به عنوان آلهة است.

نکته 5: «صنم» چیزی است که به صورت تصویر، کشیده یا ساخته شده است. پس به یک سنگ سخت صنم گفته نمی‌شود. در صنم تصویرگری نهفته است که به صورت مجسمه یا تصویر ایجاد می‌شده است. در واقع آنچه در صنم مهم بوده شکل بوده است و الا ممکن است ماده‌اش چیزهای مختلف باشد.

البته مشرکان صنم را با مواد مختلف مثل طلا یا نقره می‌ساختند ولی اصل صنم همان حالت مجسمه است.

نکته 6: به این نکته توجه شود که مشرکان نمی‌گفتند اصنام خالق آسمان‌ها و زمین هستند بلکه آنها چیزهایی می‌ساختند و می‌گفتند اینها تمثال موجودات آسمانی هستند كه آنها در تدبير عالم نقش دارند. و انبيا آمدند كه نقش استقلالي هر چيزي را در عالم نفي كنند.

نکته 7: در آیه 74 از تعبیر «أَرٰاكَ» استفاده شده است. بجای آن می‌توانست بگوید «اَظُّنُکَ» یا بگوید «اعتقد» یا «اتیقن» ولی استفاده از تعبیر «أَرٰاكَ» این نکته را می‌رساند که ابراهیم گمراهی آشکار پدر و قوم خودش را با بصيرت و چشم دل می‌دیده است.

همان‌طور که قبلا گفتم این جملات نمی‌تواند مربوط به ابتدای کار باشد بلکه مربوط به وقتی است که ابراهیم چندین سال در بین آنها بوده و گمراهی آنها را دیده و به همین خاطر این جمله را گفته است.

نکته 8: برخی در مورد علت مضارع آمدن تعبیر «نُرِي» گفته‌اند این تعبیر با اینکه در زمان پیامبر(ص) نازل شده است ولی مثل اینکه می‌خواهد ما را به زمان ابراهیم ببرد و صحنه را پیش روی ما حاضر کند.

البته این حرف به ذهن من بعید است و فکر می‌کنم خدا می‌خواهد با این جمله بگوید در هر زمانی ما به ابراهیم ملکوت آسمان‌ها و زمین را نشان می‌دهیم. روح ابراهیم هم اکنون نیز در برزخ زنده است و همین الآن نیز ملکوت آسمان‌ها و زمین را می‌بیند.

وقتی شهداء در برزخ حیات دارند حضرت ابراهیم که از خود گذشتگی بسيار زیادتری برای توحید انجام داد نیز در برزخ دارای حیات است و نزد خدا روزی می‌خورد و این روزی همان مشاهدۀ ملکوت آسمان‌ها و زمین است.

نکته 9: بد نیست کمی در مورد تعبیر وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ صحبت کنیم. مقام یقین مقام والایی است. ما گاهی اوقات به روزی‌رسان بودن خدا یقین نداریم و دائما نگرانیم که روزی ما چه می‌شود ولی ابراهیم با اینکه گرفتاری‌های بت‌شکنی را می‌دانست هیچ نگران نبود. شخص موقن به این مقام رسیده است که این جهان در دست خداست و هیچ آتشی نمی‌سوزاند مگر به خواست خدا.

ما حاضر نیستیم شبی در بیابان بخوابیم ولی ابراهیم حاضر می‌شود بچه و همسرش را كه بسيار برايش عزيزند به خاطر خدا بدون ترس و دلهره در بیابان رها کند.

حتی حضرت ابراهیم حاضر می‌شود برای ذبح اسماعیل اقدام کند. این یعنی یقین ولی ما چون اهل یقین نیستیم و نمی‌فهمیم وادی یقین کجاست سؤال می‌پرسیم که چرا ابراهیم فلان کار را انجام داد.

ما در وادی یقین نیستیم. اگر هم در جايي مي‌گوييم يقين داريم یقین‌هایمان جهل مرکب است. برخی افراد در خط و ربط‌های سیاسی می‌گویند ما یقین داریم که حق هستیم در حالی که اینها قطع جاهلانه است. ابراهیم ملکوت آسمان‌ها و زمین را می‌بیند ولی ما فقط از روی حرف و نقل‌ها پیش می‌رویم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.