هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 24/1/1401
تفسیر آیات 80 تا 82 سوره انعام
چه کسی دارای امنیت است؟
وَ حٰاجَّهُ قَوْمُهُ قٰالَ أَ تُحٰاجُّونِّي فِي اللّٰهِ وَ قَدْ هَدٰانِ وَ لاٰ أَخٰافُ مٰا تُشْرِكُونَ بِهِ إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ رَبِّي شَيْئاً وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً أَ فَلاٰ تَتَذَكَّرُونَ ﴿الأنعام، 80﴾
قومش با او به احتجاج برخاستند، گفت: آیا دربارۀ [ربوبيت] خدا با من محاجه میکنید و حال آنکه او مرا هدایت کرده است؟ و من از آنچه که شریک او قرار میدهید نمیترسم مگر آنکه پروردگارم چیزی را [درباره من] بخواهد، دانش پروردگارم همه چیز را فراگرفته است، آیا متذکّر نمیشوید؟
وَ كَيْفَ أَخٰافُ مٰا أَشْرَكْتُمْ وَ لاٰ تَخٰافُونَ أَنَّكُمْ أَشْرَكْتُمْ بِاللّٰهِ مٰا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ عَلَيْكُمْ سُلْطٰاناً فَأَيُّ الْفَرِيقَيْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿الأنعام، 81﴾
چگونه از آنچه شما شریک او قرار داده اید بترسم؟! در حالی که خود شما از اینکه چیزی را شریک خدا گرفته اید که او هیچ دلیلی بر حقّانیّت آن بر شما نازل نکرده نمیترسید، اگر میدانید [بگویید] کدام یک از دو گروه [خداپرستان و مشرکان] به ایمنی سزاوارترند؟
اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إِيمٰانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولٰئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ ﴿الأنعام، 82﴾
کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به ستمی نیالودند، آنانند كه در امن هستند، و آنان راه یافتگانند.
نکته 1: در تعبیر حٰاجَّهُ قَوْمُهُ از محاجه صحبت شده است و به این معناست که هر دو طرف حجت ميآورند. البته احتجاج را مشركان شروع كردهاند و حجتشان یکی روش پدرانشان بود و دیگری ترساندن از خشم خدايان. يعني میگفتند اگر با بتها مخالفت کنی آسیب میبینی. اتفاقا در سوره هود نیز آمده است که قوم هود به او گفتند:
إِنْ نَقُولُ إِلاَّ اِعْتَرٰاكَ بَعْضُ آلِهَتِنٰا بِسُوءٍ…. ﴿هود، 54﴾
[ما درباره تو] جز این نمیگوییم که برخی از معبودهای ما به تو گزند و آسیب [روحی] رسانده اند [به همین سبب سخنان جنون آمیز و بی منطق میگویی].
پس از جمله حجتهای مشرکان بر علیه پیامبران این بود که آنها را از آسیب بتها میترساندند.
نکته 2: تعبیر وَ قَدْ هَدٰانِ طبق یک تفسیر اشاره به این دارد که ابراهیم از قبل هدایت شده بود و طبق تفسیر دیگر که ما گفتیم مراد این است که ابراهیم میخواهد بگوید خدا من را در طول تحقیقاتم در مورد توحید هدایت کرد و فهمیدم ستاره و ماه و خورشید نمیتوانند رب باشند.
نکته 3: در مورد تعبیر إِلاّٰ أَنْ يَشٰاءَ رَبِّي شَيْئاً به نظرم این تعبیر به این معناست که اگر در حين مبارزه با بت پرستي يا پس از آن به پیامران آسیبی رسید این از جانب خداست نه از جانب بتها. پس ابراهیم اگرچه میگوید من از بتها نمیترسم ولی نمیگوید كه يقين دارم اتفاقی برایم نمیافتد.
در تفسیر المیزان چندین دیدگاه را آورده و نقد کرده است كه براي آگاهي از آنها به آن كتاب ارزشمند مراجعه شود. با دقت در آنها روشن ميشود كه نظر بنده جزو آن دیدگاهها نیست.
نکته 4: تعبیر وَسِعَ رَبِّي كُلَّ شَيْءٍ عِلْماً یعنی خدا به خاطر اینکه علمش وسعت دارد میداند که هرکسی را چگونه امتحان کند. ممکن است طرفداران حق در امور زندگي يا در جنگ شکست بخورند ولی خود این، از علم خدا نشأت میگیرد. به عبارت ديگر اگر ابراهيم (ع) در آتش هم ميسوخت باز حرف و سخنش صحيح بود و آن سوختن ناشي از علم خدا بود كه اموري را ميداند كه غير او نميدانند. كما اينكه كشته شدن امام حسين(ع) ضرري به حق بودن راهش نميزند.
نکته 5: از تعبیر أَ فَلاٰ تَتَذَكَّرُونَ میفهمیم چیزهایی هست که افراد میدانند و تنها باید به آنها یادآوری شود. در این آیه بحث یادگرفتن نیست و الا میگفت: أَ فَلاٰ تَتعلمُون ولی با آوردن جملۀ أَ فَلاٰ تَتَذَكَّرُونَ این نکته را فهماند که مطالب این آیه را خودتان میدانید. به طور کلی بسیاری از مطالب دین را عقل و فطرت انسان میفهمد ولی به دلایلی از یادش میرود.
نکته 6: جملۀ أَ فَلاٰ تَتَذَكَّرُونَ به این معناست که شما باید متذکر این مطلب بشوید که همان خالق سزاوار ربوبيت است نه ديگري. و این مطلب چیزی است که شما نیز میدانید.
حال سؤالی مطرح است که چرا چنین امری که وجدانی است و حتی مشرکان میدانستند آن را زیر پا میگذاشتند؟
جواب این است که ممکن است برای منافع مادی باشد. جالب است که برخی اوقات مشرکان ربوبیت خدا را بر اسمانها نیز قبول داشتند ولی به دلایل نفعهاي شخصی در سرزمين خودشان کدخدای ده را ربّ میدانستند. پس عدهای ربّ آسمان و زمین را خدا میدانستند ولی چون از پرتو کدخدا به منافعی میرسیدند ربوبیت ده را به کدخدا میدادند و با توجیهاتی ادلهای برای آن میتراشیدند و شاه را ظل الله معرفی میکردند. امروز نيز اين چنين افرادي وجود دارند.
حال قرآن با آوردن جملۀ أَ فَلاٰ تَتَذَكَّرُونَ به آنها میگوید چرا برای لقمهای نان حق را زیر پا میگذارید؟
و اما امروزه برخی كدخداها و شاهان زرنگی میکنند و مخالفان خود را با دسيسه میکشند و میگویند چون فلان فرد با ربوبیت فلاني مخالف بود خدا او را کشت. پس شاهان و اطرافيانشان نقشههایی میکشند تا به خودشان ربوبیت بدهند و مردم ربوبیت آنها را قبول کنند و خدا با آوردن تعبیر أَ فَلاٰ تَتَذَكَّرُونَ میخواهد آنها را متذکر کند که فریب نخورید.
نکته 7: مشرکان هر زمان پیامبران و مؤمنان را از عقوبت بتها میترساندند و ابراهیم در جواب آنها طبق آیه 81 میگوید چرا من باید از قبول نکردن ربوبیت غیر خدا بترسم ولی شما از اینکه ربوبیت خدا را که مستدل است قبول نمیکنید نمیترسید؟ اگر بنا باشد کسی بترسد این شما هستید که باید بترسید نه من.
نکته 8: واژۀ سُلْطٰاناً در آیه 81 به معنای دلیل پیروزمند است و دلالت دارد که ادله باید مثل سلطان بر عقلها سلطه داشته باشند.
نکته 9: با اینکه حقانیت حرف حضرت ابراهیم روشن و باطل بودن حرف مشرکان نیز روشن است باز ابراهیم از طریق سؤال و گفتگو پیش رفته است و برای آنها سؤال ایجاد کرده است.
پس اینکه مبلغان ما روی منبر یک طرفه صحبت میکنند و تنها چیزهای تعبدی میگویند صحیح نیست؟ باید روش گفتگو و بحث را باب کرد و عقل مردم را بکار گرفت.
ما اگر عقل را کنار بگذاریم حتی قرآن و روایات نیز کنار میروند چون قرآن و روایات نیز با عقل فهمیده میشوند.
نکته 10: آیه 82 جواب سؤال مطرح شده در انتهای آیه 81 است. البته این بحث مطرح است که آیا آیۀ 82 حرف خداست یا حرف ابراهیم است؟ در این زمینه هر دو دیدگاه گفته شده است و البته نظر سومی نیز از ابن جریج نقل شده که گفته است آیۀ 82 حرف مشرکان است. این نظر سوم را آیت الله جوادی آملی بعید دانستهاست.( تسنيم ج 26 ص185) ولی چه بسا بتوان آن را تقویت کرد و گفت وقتی آیات دیگری که قصۀ ابراهیم را بیان میکند میبینیم متوجه میشویم که این قول جای تأمل دارد. به این آیات از سوره انبیاء دقت کنید:
قٰالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا يٰا إِبْرٰاهِيمُ ﴿الأنبياء، 62﴾
گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کرده ای؟
قٰالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كٰانُوا يَنْطِقُونَ ﴿الأنبياء، 63﴾
گفت: بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان میدهد که] بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن میگویند، از خودشان بپرسید.
فَرَجَعُوا إِلىٰ أَنْفُسِهِمْ فَقٰالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظّٰالِمُونَ ﴿الأنبياء، 64﴾
پس آنان [با تفکر و تأمل] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستیدن این موجودات بی اثر و بی اختیار] ستمکارید [نه ابراهیم.]
ثُمَّ نُكِسُوا عَلىٰ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا هٰؤُلاٰءِ يَنْطِقُونَ ﴿الأنبياء، 65﴾
آن گاه سرافکنده و شرمسار شدند [ولی از روی ستیزه جویی به ابراهیم گفتند:] مسلماً تو میدانی که اینان سخن نمیگویند.
پس مشرکان در نزد وجدان خودشان اقرار به حقانیت حرف ابراهیم کردند و در اینجا نیز ممکن است همینطور باشد و حرف وجدان خود را به زبان آورده باشند.
اتفاقا در مواردی افراد وقتی به وجدان خود رجوع کنند به حق اقرار خواهند کرد اگر چه در ظاهر آن را به صورت علنی اعلام نمیکنند. میگویند یک شخص شیعه به یک سنی گفته بود انصافا آیا وضوی ما بهتر است که دستها را از بالا به پایین میشوییم یا وضوی شما که از پایین به بالا میشویید؟ آن شخص سنی گفته بود انصافا در این قسمت وضوی شما بهتر است ولی تو نیز انصاف به خرج بده و بگو وضوی ما بهتر است که پاها را میشوییم یا وضوی شما که تنها مسح میکنید؟ و آن شیعه نیز وقتی به وجدان خود رجوع کرده بود گفته بود وضوی شما در این قسمت بهتر است.
پس افراد وقتی به وجدان خود رجوع کنند به حق معترف میشوند اگرچه در ظاهر آن را به صورت علنی اعلام نمیکنند.
و اما بنده نظر چهارمی نیز میگویم و آن اینکه احتمالا آیه 82 حرف مشرکان نیست ولی نظر مشرکان در نزد وجدان خودشان است. پس آیه 82 وجودان و زبان حالشان را بیان میکند نه زبان قالشان را.
نکته 11: متعلق ایمان در تعبیر اَلَّذِينَ آمَنُوا محذوف است و با توجه به آیات قبل میفهمیم که ایمان به ربوبیت الله مراد است.
نکته 12: ظلم در تعبیر بِظُلْمٍ را معمولا شرک دانستهاند و به عبارت إِنَّ اَلشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ (لقمان، آيه13) تمسك كردهاند و رواياتي نيز مؤيد آن است.
نکته 13: از آیه 82 میفهمیم که امنیت دو چیز میخواهد: یکی ایمان به ربوبیت الله و دوم مخلوط نکردن ایمان با شرک. پس کسی که اصلا ایمان ندارد جهنمی است. حال کسی که ایمان به ربوبیت الله دارد ولی ایمانش را با شرک مخلوط کرده و ربوبیتی برای شاه نیز قائل است چنین کسی امنیت ندارد اگر چه مثل گروه اول نیست.
پس اگر کسی ایمان به ربوبیت خدا دارد و ایمانش با شرک مخلوط نیست بهشتی است و امنیت دارد.
همچنین اگر کسی ایمان به ربوبیت خدا ندارد و اهل ظلم است چنین شخصی نیز جهنمی است.
آیه تکلیف این دو طرف را صراحتا روشن کرده است ولی اگر کسی ایمان به ربوبیت خدا دارد ولی ظلم کرده یا ظلم نکرده ولی ایمان به ربوبیت ندارد آیه تکلیف این دو را روشن نکرده است. همچنین کسانی که شرک خفی دارند و ایمانشان را با شرك خفی مخلوط کردهاند تکلیف این گروه نیز صراحتا روشن نشده است. پس آیه دو قدر متیقن سياه و سفيد دارد و بقیه كه خاكستري هستند حكمشان از آن صراحتا قابل برداشت نیست.