هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 11/2/1401
تفسیر آیه 87 سوره انعام
انواع هدايت. استفاده از عقل موجب ازدياد عقل ازدياد هدايت. منظور از صراط مستقيم و دليل نكره آمدن آن و مسائل مربوط به هلال و فطريه.
وَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ ذُرِّيّٰاتِهِمْ وَ إِخْوٰانِهِمْ وَ اجْتَبَيْنٰاهُمْ وَ هَدَيْنٰاهُمْ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿الأنعام، 87﴾
و از پدرانشان و فرزندانشان و برادرانشان برخي را [برتری دادیم] ، و آنان را برگزیدیم و به راهی راست هدایتشان نمودیم.
نکته 1: خداوند راههای هدایتی متعددی دارد مثل عقل و وحی. خداوند به همه عقل را داده است ولی حضرت ابراهیم از عقلش خوب استفاده کرد و به همین خاطر خدا به عقلش افزود ولی ما که از عقل استفاده نمیکنیم به جایی نمیرسیم. پس خداوند یک هدایت تکوینی دارد که همان دادن عقل به انسانها و دادن غریزه به حیوانات است. در انسانها در مقابل عقل، هوای نفس است. اگر بجای هوای نفس از عقل بهره بردیم روز به روز پیش میرویم و هدایت پاداشی نیز نصیب ما میشود ولی کسی که از هوای نفس پیروی کرد عقلش گرفته نمیشود ولی عقلش اسیر هوای نفس میشود و هوای نفس، امیر میشود.
کسی که از عقل استفاده میکند خدمتگذار مردم میشود. انبیاء و اولیاء فقط دعوت کننده به توحید نبودند بلکه افرادی خدمتگذار بودند که به نفع مردم کار میکردند و به همین خاطر مردم آنها را دوست داشتند بر خلاف برخی از ما آخوندها که اگر دیگران را هدایت میکنیم مزدش را میگیریم ولی انبیاء هیچ حقوقی در برابر تبلیغ نمیگرفتند. علاوه بر این انبیاء الهی از جمله پیامبر(ص) امین مردم بودند. پس پیامبران محبوب مردم بودند. البته آنها وقتی ندای توحید سر میدادند سردمداران و متعصبان و مستکبران مخالف انبیاء میشدند و با انواع حیلهها مردم را فریب میدادند و آنها را نیز دشمن انبیاء میکردند وگرنه انبیاء خود به خود در بین مردم محبوب بودند.
پس انبیاء با عقل پیش میرفتند و هوای نفسشان تابع عقلشان بود ولی ظالمان دنبال هوای نفس رفته و مردم را فریب میدادند. یکی از انواع فریب مردم این بوده که آنها را مشغول خرافات میکردند تا اموال آنها را بچاپند. پس بتپرستی راهی بود که مردم برای بتها پول بیاورند و ظالمان از آن استفاده کنند.
انبیاء که برای بیداری مردم میآمدند ظالمان نمیگذاشتند. پس مبارزۀ انبیاء با مستکبران برای این بود که انبیاء میخواستند عقل مردم را بکار بیندازند و اگر چنین میشد دیگر برای بت نذری نمیبردند و ظالمان را بهعنوان سخنگوي بتها قبول نميكردند.
امروزه نیز همینگونه است و چیزهایی برای مردم درست میکنند که از آنها پول بگیرند. هر زمانی کسانی بودهاند که از جهل مردم استفاده کنند.
پس انبیاء تکوینا از طریق عقل هدایت شدند و با زحمت كشيدن خودشان دائما عقلشان رشد میکرد.
برخی میگویند چرا حضرت یعقوب بیشتر به یوسف توجه داشت تا حسادت برادزانش را بر انگيخت؟ جواب این است که یوسف اهل سؤال کردن بود و به همین خاطر حضرت یعقوب دائما جواب او را میداد. یوسف از عقلش استفاده میکرد ولی برادرانش خیر.
پس انبیاء از عقل بهترین استفاده را میکردند.
و اما عقل و علم هرچقدر که داده شود کم نمیشود و هرچقدر بیشتر بکار گرفته شود زمینه برای بدست آوردن مراتب بالاتر فراهم میشود. حال وقتی انبیاء عقل خود را بکار انداختند خدا عقل بیشتری به آنها داده است ولی کسی که عقل خودش را آکبند نگه دارد عقلش رشد نمیکند. پس خدا نسبت به انبیاء پارتی بازی نکرده است. ما نیز اگر از عقل استفاده میکردیم خدا دائما ما را رشد میداد. با رشد دادن عقل اعتقاداتمان را برهاني و دليلدار ميكنيم. در کنار هدایت تکوینی هدایت تشریعی نیز داریم و آن دستورات الهي است که باید به آنها عمل کنیم تا رشد معنوی داشته باشیم. نظير اقامۀ نماز و گرفتن روزه و..
نکته 2: مراد از إِخْوٰانِهِمْ برادران دینی است چرا که اگر برادران صلبی باشد در ذریه يا در آباء داخل است.
نکته 3: از وجود واو در سر عبارت وَ اجْتَبَيْنٰاهُمْ ميفهميم كه جمله قبلي قبل از واو پايان يافته است. بنابراين در وَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ ذُرِّيّٰاتِهِمْ وَ إِخْوٰانِهِمْ فعل يا متعلق محذوف است و یکی از این چند چیز را بايد در نظر گرفت:
هدیناهم، فضلناهم، جزیناهم، جعلناهم من الصالحین. در واقع جملاتی که در انتهای آیات قبلی بود را میتوانیم به عنوان مكمل عبارت وَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ ذُرِّيّٰاتِهِمْ وَ إِخْوٰانِهِمْ قرار دهیم.
نکته 4: از تعبیر اجْتَبَيْنٰاهُمْ میفهمیم که خدا کسانی را که هدایت شدند برگزید. پس برگزیدگان الهی بالاتر از دیگران هستند چون عقل خودشان را بیشتر بکار گرفتند.
نکته 5: مراد از هدایت در تعبیر هَدَيْنٰاهُمْ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ ممکن است هدایت جدیدی باشد که پس از برگزیدن، شامل حال آنها شده است. در این صورت مراد از هدایت، هدایت پاداشی است. ممکن هم هست همان هدایت قبلی باشد و چون میخواسته صراط مستقیم را به آن وابسته کند دوباره تعبیر هدایت را آورده است.
نکته 6: تعبیر «صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ» با تنوین و به صورت نکره آمده است بر خلاف سوره حمد که «الصراط المستقیم» به صورت معرفه آمده است.
دکتر سروش در بين ما فارسي زبانان مبتكر این بحث است كه میگوید به سوی خدا صراطهای مستقیم وجود دارد و راههای به سمت خدا متعدد است.
این اصطلاح را دکتر سروش آورده و من تکمیل میکنم که کاملترین صراط مستقیم، «الصراط المستقیم» است. در این زمینه میتوانید مقالۀ «تکثر گرایی» از بنده را که در سایتم موجود است مطالعه کنید. پس بنده نظر خودم را در مورد صراطهای مستقیم دارم و در آن مقاله آوردهام.
نکته 7: آیت الله جوادی آملی در ج26،ص245 از تفسیر تسنیم بحثهایی دارد که کمی بوی صراطهای مستقیم را میدهد ولی چون ایشان صراطهای مستقیم را به آن معنایی که دکتر سروش گفتهاند قبول ندارد عبارات را به گونهای آورده که آن نظریه از تعابیر بدست نیاید. شما میتوانید به آدرس گفته شده مراجعه کنید. ایشان در قسمتی از گفتههایشان آوردهاند:
«صراط مسقیم به صورت نکره یاد شد تا معنای جنس عام را به ذهن آورد و ناظر به عهد خاص نباشد.»
همچنین ایشان در قسمت دیگری از تفسیر آیات مورد بحث آورده است که صراط مستقیم در برخی آیات به صراط ابراهیم معرفی شده است مثل آیه 161 سوره انعام که میفرماید:
قُلْ إِنَّنِي هَدٰانِي رَبِّي إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ دِيناً قِيَماً مِلَّةَ إِبْرٰاهِيمَ حَنِيفاً وَ مٰا كٰانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ ﴿الأنعام، 161﴾
بگو: یقیناً پروردگارم مرا به راه راست هدایت کرد، به دینی پایدار و استوار، دین ابراهیم یکتاپرست حق گرا، و او از مشرکان نبود.
باز ایشان در ص250 از جلد 25 تفسیر تسنیم گفتهاند:
مراد از استقامت صراط مستقیم اعوجاج نداشتن آن است یعنی اجزاء دین کامل و از هر نقص و تخلفی پیراسته و همگون و هماهنگ و از هر اختلاف و ناسازگاری ایمن است چنانچه مجموعۀ دین با فطرت و آفرینش انسان سازگار است.(پايان)
پس هریک از اجزاء دین با یکدیگر سازگار هستند. بنابراین اگر دین با عقل و کمال و پیشرفت سازگار نبود صراط مستقیم نیست. حتی اگر دیده شد که اجزاء دین با یکدیگر ناسازگار هستند معلوم است که دین را اشتباه فهمیدهایم.
متأسفانه زمان ما آنقدر دین عوض شده است که فقط متعصبان در دین ماندهاند و آنها که فطرت پاک دارند و عقل خود را بکار میاندازند این دین متعصبانه را قبول نمیکنند. این در حالی است که در زمان پیامبر(ص) متعصبان مخالف دین بودند.
نکته 8: با توجه به اینکه نزدیک عید فطر هستیم به دو نکته پیرامون هلال ماه و فطریه اشاره کنم:
الف) در مورد هلال ماه علمیترین نظر، راه تولد ماه است که بگوییم وقتی ماه متولد شد روز بعدش عید است. البته من خودم این دیدگاه را ندارم چون در زمان ائمه آنها با دیدن، ماه را مشخص میکردند و اگر تولد ماه ملاک باشد به این معناست که امامان معمولا در روز عید فطر روزه بودهاند چون تولد معمولا یک روز زودتر از رؤیت میشود. نظر من این است که اگر در جایی که در شب با ما متحد هستند به صورت عرفی دیده شد برای بقیۀ جاها نیز ملاک است.
ب) در مورد فطریه از دید بنده زکات فطره يك صاع است و صاع مثل سطل حجم است نه وزن. پس اگر آن ظرف از گندم پر شود حدود سه كيلوگرم ميشود و اگر از خرما پر شود حدود 4 كيلوگرم ميشود بنابراين به نظرم کمتر از 4 کیلوگرم خرما کفایت نمیکند. همچنین کسانی که درآمد روزانه آنان بيش از مبلغ قيمت 8 كيلو خرماست، زکات فطرۀ آنان احتياطا نصف حقوق یک روز آنها میباشد.