هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی دس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 17/2/1401
تفسیر آیات 87 تا 90 سوره انعام
خلاصه اي از آيات 87 تا 90
وَ مِنْ آبٰائِهِمْ وَ ذُرِّيّٰاتِهِمْ وَ إِخْوٰانِهِمْ وَ اجْتَبَيْنٰاهُمْ وَ هَدَيْنٰاهُمْ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ ﴿الأنعام، 87﴾
و از پدرانشان و فرزندانشان و برادرانشان برخي را [برتری دادیم] ، و آنان را برگزیدیم و به راهی راست هدایتشان نمودیم.
ذٰلِكَ هُدَى اللّٰهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ لَوْ أَشْرَكُوا لَحَبِطَ عَنْهُمْ مٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 88﴾
این است هدایت خدا که هر کس از بندگانش را بخواهد به آن هدایت میکند، و اگر [آنان با همه عظمت و مقامی که داشتند] شرک ورزيده بودند، یقیناً تمامي كردار و رفتارِ[خوب]شان از دستشان رفته بود.
أُولٰئِكَ الَّذِينَ آتَيْنٰاهُمُ الْكِتٰابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ ﴿الأنعام، 89﴾
آنان کسانی هستند که به آنان کتاب و حكم و نبوّت دادیم؛ پس اگر اینان [= مشركان مكه] منكر آن شوند، یقیناً گروهی را بر آن میگماریم که يقينا به آن کافر نخواهند بود.
أُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 90﴾
آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایتشان اقتدا کن. بگو: پاداشی بر [آوردن قرآن] از شما نمیخواهم. آن [=قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.
نکته 1: قبلا بيان شد كه إخوان در آيه 87 برادران ديني را ميگويد؛ زيرا برادران تني زير مجموعۀ آباء خواهد بود. بنابراين اگر پیامبری پیدا شد که از نسل ابراهیم و نوح عليهماالسلام نبود اعتراضی وارد نیست چرا که تعبیر إِخْوٰانِهِمْ اشاره به برادران دینی دارد.
نکته 2: تعبیر ذٰلِكَ هُدَى اللّٰهِ در آیه 88 میتواند به صراط مستقیم در آیۀ قبلی برگردد. همچنین ممکن است به تعبیر اجْتَبَيْنٰاهُمْ وَ هَدَيْنٰاهُمْ إِلىٰ صِرٰاطٍ مُسْتَقِيمٍ برگردد یعنی مجموع انتخاب و هدایت مراد باشد. ممکن هم هست به مجموع مباحث گذشته از ابتدای آیه 76 تا اینجا برگردد و منظور هدایت شدن با به کار گیری عقل باشد. در واقع هدايتهايي كه با به كار گيري عقل به دست ميآيد نيز هدايت الهي است.
نکته 3: از تعبیر مِنْ عٰبادِهِ استفاده شده که ابتدا باید عبد شد تا بتوان از هدایت الهي بهره برد. (تسنيم ج26 ص 252). از همينجا روشن ميشود كه اين هدايت غير از راهنمايي يا ارائه طريق است كه شامل همه ميشود.
نکته 4: ضمیر در لَوْ أَشْرَكُوا ممکن است به عباد برگردد. ممکن هم است به انبیا برگردد چه انبیاي ذکر شده و چه انبیايی که از آنها سخنی به میان نیامده است. به هرحال در زمان پيامبر (ص) يعني وقت نزول قرآن، زمان آنان گذشته است و آنان با توحيد محض از دنيا رفتهاند و به پاداش فراوانشان نقصي وارد نيست. اما اگر شرك ورزيده بودند اعمالشان از همان اول تباه بود.
نکته 5: تعبیر مٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ در آیه 88 اشاره به مجموع کارهای انبیاء دارد از جمله کارهای نیک و خداپسندانهای که هریک از انبیاء در طول زندگی خود انجام میدادند. پیامبران الهی انسانهای خیّر و خوبی بودند. و به همین خاطر خدا آنها را پیامبر کرد. حال طبق این آیه اگر انبیاء شرک میورزیدند کارهای خوبشان نیز از بین میرود. پس کار خوب پشتوانۀ ایمان میخواهد.
امروزه برخی جوانان میگویند خدا و دین را کنار بگذاریم و فقط اخلاقمدار باشیم. انسان خیّری باشیم نه اینکه حتما خدا را بپرستیم.
میتوان با توجه به آیۀ مورد بحث به آنان بگوییم وقتی کسی بزرگترين حقيقت، يعني آفرينندۀ آسمانها و زمین را کنار بگذارد يا غير او را رب و صاحباختيار بگيرد يا غير او را عبادت كند، همین كجروي يا حقناشناسي يا ناسپاسي موجب ميشود كه خوبيهاي ديگرش از بین برود.
بله در اسلام اخلاق مداری یک اصل است ولی یادمان نرود که باید به ندای عقل نظری پیرامون آفريدگار جواب دهیم. وقتی عقل میگوید آسمانها و زمین را خدا آفریده است چرا منكر شويم يا از كنار اين حقيقت بدون اعتراف و اقرار بگذريم يا شرک بورزیم و غير او را مدبّر جهان بدانيم؟
تازه این نکته نیز قابل ذکر است که وقتی کسی در بحث توحید اشتباه رود چه بسا در دیگر موارد نیز اشتباه میکند و به اشتباه، کاری را که خیر نیست کار خیر تصور میکند.
کسی که عقایدش خراب است پایۀ کارش خراب است و نمیتوان عمل را بر آن استوار کرد.
حتی از این آیه بدست میآید که عبادت اگر مشرکانه باشد فایدهای ندارد.
نکته 6: اینکه در آیه 89 آمده است که به پیامبران کتاب داده شد این عطا شدن کتاب ممکن است بی واسطه باشد و ممکن است با واسطه باشد یعنی ممکن است مستقیما به یک پیامبر کتاب داده نشده باشد ولی مبلّغ کتاب پیامبر قبلی باشد.
نکته 7: مراد از حُکم ممکن است حکمت باشد. ممکن هم هست حکومت باشد. حال مراد از حکومت ممکن است حکومت بر مردم یک شهر باشد و ممکن است حکومت بر طرفدارانشان باشد.
ممکن هم هست مراد از حکم، جامع بین حکمت و حکومت باشد. در لغت آمده است که حَکَم به معنای مَنَع است و به لگام اسب نیز حَکَم میگویند.«التحقیق فی کلمات القرآن الکریم،ج2،ص264، ذیل ریشۀ (حکم)»
پس خداوند به پیامبران قوۀ منع داده است یعنی منع از کارهای ظالمانه و منع از اینکه کسی به دیگران ظلم کند و این دومی همان حکومت است.
نکته 8: دقت شود که اشتقاق نبیّ از نبأ که به معنای خبر باشد مورد اشکال است. نبیّ از نبوئة به معنای فرهیختگی و برتری میآید. «ر. ك التحقيق في كلمات القرآن الكريم،ریشۀ نبأ» پس اینکه در آیه 89 آمده است که به فلان گروه، نبوة داده شد یعنی به آنها فرهیختگی داده شد.
البته در مورد این لغت باید بیشتر تأمل شود و خود من هنوز در ترجمۀ این لغت به مطلب صد درصدی نرسیدهام.
نکته 9: در تعبیر فَإِنْ يَكْفُرْ بِهٰا هٰؤُلاٰءِ فَقَدْ وَكَّلْنٰا بِهٰا قَوْماً لَيْسُوا بِهٰا بِكٰافِرِينَ سه بار (بِهٰا) آمده است که در مورد خودش قابل توجه است. و منظور از آن يا نبوت يا هدايت يا مجموع كتاب، نبوت و حكم است.
نکته 10: در تفسیر التحریر و التنویر در ذیل آیۀ 89 سوره انعام تحقیقی انجام شده و گفته است که منظور از «هولاء» در قرآن مشرکین مکه است و قرآن برای تحقیر آنها از «هولاء» استفاده کرده است.
نکته 11: در منظور از قوم دیگری که در آیه 89 از آنها سخن گفته شده احتمالات و اقوال متعددي مطرح است برخی گفتهاند منظور انبیاي گذشته هستند ولی این نظر جور در نمیآید چون انان در زمان پيامبر (ص) موجود نبودند تا نگهبان دين او باشند. برخی گفتهاند منظور مردم مدینه است كه به نظر سخن مناسبي است؛ زيرا اگر منظور از (هؤلاء) مشركان مكه باشد كه به دين كفر ورزيدند، به مناسبتمعلوم ميشود كه منظور از نگهبانان دين مردم مدينه خواهد بود. برخی ملائکه را مصداق قوم در آيه دانستهاند که این دیدگاه نیز جالب نیست چرا که در قرآن برای ملائکه از عنوان قوم استفاده نشده است. برخی دیگر گفتهاند منظور از قوم، در اينجا ائمه طاهرين و دستپروردگان آنان است. اين نظر را صاحب تسنيم پسنديده است. (ر. ك تسنيم ج 26 ص268). فخر رازي از مجاهد نقل كرده كه منظور فارسيان يا ايرانيان است. (ر.ك التفسير الكبير ج 13 ص 55).
نکته 12: اینکه در آیه 90 خداوند به پیامبر(ص) دستور داده است که فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ برخی گفتهاند مراد از هدایت آن پیامبران، صبر است. پس پيامبر (ص) بايد صبور باشد. برخی گفتهاند منظور سخاوتمندی است، پس پيامبر(ص) بايد سخاوتمند باشد. در این زمینه باید بیشتر تأمل کرد. البته یکی از این هدایتها میتواند اشاره به عبارت بعدی باشد که از هدایت مجانی صحبت شده است چرا که پیامبران برای رسالت مزدی نمیگرفتند و پیامبر(ص) نیز باید همینگونه باشد.