هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
نکات درس تفسیر در تاریخ 9/3/1401
تفسیر آیه 90 سوره انعام
قرآن براي جهانيان ذكر است. پيامبر (ص) براي ارشاد جهانيان است. خانه كعبه براي جهانيان هدايت است. هر توانمندي بايد به حج برود و گرنه كافر است. جا در منا و عرفات براي تمامي داوطلبان حج نيست. ماه حج منحصر به ذي الحجه نيست و شوال و ذي القعده نيز براي حج است. عقل يا دلالت اقتضا حكم ميكند كه در شوال و ذيالقعده نيز بتوان حج انجام داد.
اُولٰئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللّٰهُ فَبِهُدٰاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لاٰ أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْراً إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنعام، 90﴾
آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده است، پس به هدایتشان اقتدا کن. بگو: پاداشی بر [آوردن قرآن] از شما نمیخواهم. آن [=قرآن] جز تذکّر و پندی برای جهانیان نیست.
نکته 1: در ادامۀ بحث آیه 90 میرسیم به عبارت إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ. در این عبارت ضمیر «هو» مرجعي در عبارات قبلي ندارد همانطور كه ضمير«ه» در «عليه» مرجع نداشت. به نظر بنده این ضمیر به قرآن برميگردد. زيرا قبلا توضیح دادم که دو چیز در زمان نزول قرآن مهم بوده است: یکی خود پیامبر(ص) و دیگری قرآن. البته در اینجا با توجه به اینکه خطاب به پیامبر(ص) است پس منظور از ضمیر، قرآن ميباشد.
نکته 2: در تعبیر إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرىٰ لِلْعٰالَمِينَ از عنوان ذکر استفاده شده است. پس قرآن تنها یادآوری است و این گونه نیست که چیزی گفته باشد که ما علم نداریم. امور خوب در ذات و فطرت و وجدان ما هست ولی هوای نفس مانع میشود. پس قرآن عاملی برای یادآوری است و انبیاء و کتب آسمانی همان فطرتی را که بر رویش غبار نشسته آشکار میکنند.
نکته 3: آیاتی که پیامبر(ص) یا قرآن را برای عالمین يا جهانيان معرفی میکند ده مورد هستند. پس دین اسلام دین جهانی است و تنها برای منطقۀ حجاز و عربها نیست. و اما اگر در برخی آیات گفته شده است که هر پیامبری با زبان قومش آمده است این به معنای آن نیست که آن پیامبر تنها برای آن قوم آمده است. قضایای فطری و عقلی جهانی هستند نه مربوط به افراد خاصی.
و اما بد نیست به برخی از آیاتی که این مضمون را میرساند اشاره کنم:
وَ مٰا تَسْئَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرٌ لِلْعٰالَمِينَ ﴿يوسف، 104﴾
و هیچ پاداشی [در برابر ابلاغ قرآن] از آنان نمیخواهی، این [قرآن] جز پندی برای جهانیان نیست.
وَ مٰا أَرْسَلْنٰاكَ إِلاّٰ رَحْمَةً لِلْعٰالَمِينَ ﴿الأنبياء، 107﴾
و تو را جز رحمتی برای جهانیان نفرستادیم.
تَبٰارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقٰانَ عَلىٰ عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعٰالَمِينَ نَذِيراً ﴿الفرقان، 1﴾
همیشه سودمند و با برکت است آنکه فرقان را [که قرآن جدا کننده حق از باطل است] به تدریج بر بنده اش نازل کرد، تا برای جهانیان بیم دهنده باشد.
وَ إِنَّهُ لَتَنْزِيلُ رَبِّ الْعٰالَمِينَ ﴿الشعراء، 192﴾
و بی تردید این قرآن، نازل شده پروردگار جهانیان است.
وَ مٰا أَرْسَلْنٰاكَ إِلاّٰ كَافَّةً لِلنّٰاسِ بَشِيراً وَ نَذِيراً وَ لٰكِنَّ أَكْثَرَ النّٰاسِ لاٰ يَعْلَمُونَ ﴿سبإ، 28﴾
و ما تو را برای همه مردم جز مژده رسان و بیم دهنده نفرستادیم، ولی بیشتر مردم [به این واقعیت] معرفت و آگاهی ندارند.
إِنْ هُوَ إِلاّٰ ذِكْرٌ لِلْعٰالَمِينَ ﴿ص، 87﴾
آن [قرآن را که بر شما میخوانم] جز مایه تذکر و پندی برای جهانیان نیست.
تَنْزِيلٌ مِنْ رَبِّ اَلْعٰالَمِينَ ﴿الواقعة، 80﴾
نازل شده از سوی پروردگار جهانیان است.
نکته 4: دین اسلام جهانی است و در زمان ما کل جهان به آن ایمان نیاوردهاند و غیر مسلمانان بیشتر از مسلمانان هستند. حال فرض کنید آنها که مسلمان شدهاند بخواهند اعمال دینی انجام دهند. یکی از این اعمال، حج است. جالب است اسلام برای عالمین است و کعبه نیز برای عالمین معرفی شده است. در سوره آلعمران آمده است:
إِنَّ أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنّٰاسِ لَلَّذِي بِبَكَّةَ مُبٰارَكاً وَ هُدىً لِلْعٰالَمِينَ ﴿آلعمران، 96﴾
یقیناً نخستین خانه ای که برای [نیایش و عبادت] مردم نهاده شد، همان است که در مکه است، که پر برکت و وسیله هدایت برای جهانیان است.
فِيهِ آيٰاتٌ بَيِّنٰاتٌ مَقٰامُ إِبْرٰاهِيمَ وَ مَنْ دَخَلَهُ كٰانَ آمِناً وَ لِلّٰهِ عَلَى النّٰاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطٰاعَ إِلَيْهِ سَبِيلاً وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللّٰهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعٰالَمِينَ ﴿آلعمران، 97﴾
در آن نشانه هایی روشن [از ربوبیّت، لطف، رحمت خدا و از جمله] مقام ابراهیم است؛ و هر که وارد آن شود در امان است؛ و خدا را حقّی ثابت و لازم بر عهده مردم است که [برای ادای مناسک حج] آهنگ آن خانه کنند، [البته] کسانی که [از جهت سلامت جسمی و توانمندی مالی و باز بودن مسیر] بتوانند به سوی آن راه یابند، و هر که ناسپاسی ورزد [و از رفتن به آنجا خودداری کند، به خود زیان زده]؛ زیرا خدا از جهانیان بی نیاز است.
حال با توجه به این آیات بايد زمینه را برای حج مردم فراهم کرد. وقتی تعداد زیادی از مسلمانان واجب الحج هستند چه تدبیری باید اندیشید تا افراد بتوانند به راحتی به حج بروند؟ اگر همۀ مردم روی کرۀ زمین مسلمان شوند آیا میتوان گفت یا به حج نروند یا همه به مکانی که ضیق است بروند و تعداد زیادی تلف شوند؟
به این آیه دقت کنید:
اَلْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُومٰاتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِيهِنَّ الْحَجَّ فَلاٰ رَفَثَ وَ لاٰ فُسُوقَ وَ لاٰ جِدٰالَ فِي الْحَجِّ ﴿البقرة، 197﴾
حج در ماه های معین و معلومی است [شوال، ذوالقعده، ذوالحجه] پس کسی که در این ماه ها حج را بر خود واجب کرد، [بداند که] در حج، آمیزش با زنان و گناه و جدال [جایز] نیست.
بر طبق این آیه حج مربوط به ماههای متعددی است. پس میتوان در سه ماه، حج انجام داد.
حال عدهای به بنده میگویند این حرف تو بدعت است. در حالي كه دلالت اقتضاست. وقتي دعوت هست توان مالي حضور در مكه هست، دعوت الهي هم براي سه ماه يا 90 روز است، اعمال حج و عمره نيز جمعا كمتر از ده روز است نتيجه اين ميشود كه حج عملي تكرار پذير در يك سال خواهد بود.
اگر با حکام سعودی دعوا دارند نباید این موجب شود حج تعطیل شود. چطور برای رفتن به برخی زیارتگاهها تلاش زیاد میشود و زمانهای مختلف را برای آن در نظر میگیرند ولی به حج که میرسند ایراد میگیرند؟
برنامههای برخی مساجد چون مشتریهای زیادی دارد تقسیم میشود و ساعتی برای فاتحه و ساعتی برای جشن و ساعتی برای نماز قرار میدهند. حتی میتوان با توجه به وسعت وقت نماز چند نماز در ساعات مختلف تشکیل داد و این کار عاقلانه است.
حال همین کار را میتوان با منی و عرفات و مشعر انجام داد و افراد را بین شوال و ذیالقعده و ذیالحجه تقسیم کرد. بله میتوان اولویت ذیالحجه را نسبت به افراد خاصی قرار داد كه مثلا مال بيشتري بپردازند. ولی به هر حال با توجه به تأکید قرآن بر حج باید تمامي مردم داوطلب را به حج فرستاد و وقتی جا نبود ماه شوال و ذیالقعده را به آن اضافه کرد. حج واجب مُوسّع است و میتوان از وسعت زماني آن استفاده کرد.
به هر حال اسلام جهانی است. قرآن نیز جهانی است. کعبه نیز برای جهانيان است. حج نیز طبق آیۀ قرآن در سه ماه است. حال چرا باید آن را محدود کرد؟
بله در زمانهاي گذشته چون مردم از راههای مختلف و دور میآمدند انجام حج را به آخرین ماه قمری اختصاص دادند تا مردم خود را برسانند بر خلاف نماز که معمولا در اول وقت خوانده میشده است. پس محدود کردن صحت حج به ماه آخر صحیح نیست.
و اما اگر کسی بگوید پیامبر(ص) در ذیالحجه حج را بجا آورده است جواب میدهم که اتفاقا پیامبر(ص) نیز هر نماز جماعت را يك بار میخوانده است ولی ما امروزه گاهي براي كمبود جا مجبور ميشويم چند نماز جماعت برپا کنیم. حال نسبت به حج نیز میتوان چند حج انجام داد و این منافاتی با عملکرد پیامبر(ص) ندارد.
آیا فقیهی که اجازه نمیدهد مردم در ماههای غیر ذیالحجه، حج بجا آورند فکر نمیکند که شاید صد عن سبیل الله میکند؟ آیا نباید فکر کرد تلفاتی که به خاطر شلوغی جمعیت رخ میدهد نتایج جمود بر حج در ذیالحجه است؟ آیا اینکه بسیاری از حاجیان در روزهای حج کلافه شده و به خاطر شلوغی از حج لذت نمیبرند به دلیل این فتوای مشهور نیست. حتی در مواردی به خاطر شلوغی و سختی حج، برخی حاجیان از اسلام و قوانینش زده شده و نسبت به آن شبهه پیدا میکنند. جواب این چیزها را چه کسی باید بدهد؟ با این ازدحام، نه تنها لذت معنوی ایجاد نمیشود بلکه زدگی از حج رخ میدهد و کسانی که به حج رفتهاند چنین چیزهایی را به عیان مشاهده کردهاند. بسیاری از حاجیان در ایام حج آرزو میکنند هر چه زودتر به ایران برگردند تا از آنجا خلاص شوند. اینها واقعیتهای غیر قابل انکار است.
وقتی پیامبر(ص) به جهانیان بگوید به حج بیایید طبق این فتاوا باید بگوییم به حج نیایید. پس در زمان ما دین میگوید به حج بیایید ولی فقها میگویند جا نیست. این تناقض چگونه جواب داده میشود؟ آیا این درست است که پیامبر(ص) دعوت کند به حج بیایید ولی بعد بگوید جا نیست؟ فرض کنید شخصی بخواهد در یک سالن که 20 نفر جا دارد هزار نفر را به شام دعوت کند؟ آیا این کار درست است؟
آیا حرف خدا اشتباه است یا فتوای ما؟
وقتی قرآن از ناحیۀ رب العالمین است پس برای عالمین است و مکه نیز برای عالمین است. بنابراین نمیتوان گفت که در مکه جا نیست. این یک تناقض است. وقتی اینقدر تبلیغ میشود و برای حج سر و صدا میشود نمیتوان گفت مکه برای شما جا ندارد.
پس یا باید گفت که دین اسلام جهانی نیست و یا اگر هست نمیتوان حج را محدود به ده روز ذی الحجه کرد.
به این نکته نیز دقت شود که اگر سیرۀ پیامبر(ص) حج در ذیالحجه بود به این خاطر بود که در آن زمان تعداد حاجیان اینقدر زیاد نبوده است ولی در زمان ما باید به گونۀ دیگری عمل کرد.
نباید فتوایی داد که واقعا جهانی بودن اسلام زیر سؤال برود.
یادم هست در یکی از سفرهای حج، وقتی از حج برگشتم نزد مرحوم آیت الله منتظری رفتم و او پرسيد: چه خبر؟ گفتم: دعا کردم که مکه به دست شیعه نیفتد و ایشان با تعجب پرسيد: چرا؟
گفتم: اگر مکه دست شیعه باشد یک نماز جماعت واحد نمیتوان در مسجد الحرام خواند چرا که شما نماز در طبقات بالا را قبول ندارید و آمام خميني نماز دوری را قبول ندارد.
امروزه بايد دعا كنيم اي كاش مسلمانان ثروتمند نشوند و گرنه ميخواهند مكه بروند و جا نيست!! يا بايد دعا كنيم كسي مسلمان نشود!!
به هر حال برخی از فتاوی با مجموع تعالیم دین سازگار نیست. حتی جالب است بدانید که بسیاری از فقهای شیعه قائل بودند که طواف باید بین بیت و مقام ابراهیم باشد و حتی آيت الله خمینی قسمت حجر اسماعیل را جزو فضای بین بیت و مقام میدانست که با این فتوا طواف در قسمت حجر اسماعیل تنها در حدود سه متر امکانپذیر بود. حال آیا این فتاوا براي مقلدان ايشان قابل عمل است؟ آیا فقهای ما نباید در فتاوای خود تجدید نظر کنند؟
اگر پیامبر(ص) یا امام بین بیت و مقام طواف میکردند به این خاطر بوده که جمعیت کم بوده است.
اصلا مقام ابراهیم در زمان عمر در مکان فعلیاش قرار گرفته است و الا مقام به بیت چسبیده بوده است. حال اینکه چنین فتوایی بین فقهای شیعه مشهور شده است عجیب است.
جالب است بدانید که در بین اهل سنت برخی از این مسائل کاملا حل شده است و طواف و نماز را در هر جایی از مسجد الحرام انجام میدهند. حتی در زمان حج تمتع به خاطر ازدحاج جمعیت اصرار ندارند که امام جماعت را کنار کعبه ببرند بلکه امام جماعت عقبتر از مأمومین میایستد. پس به نظر میرسد انعطاف آنها و توجهشان به بحث ازدحام جمعیت بیشتر است.
به هر حال توجه به شرائط و نیازها و آسان شدن امر برای مردم بسیار اهمیت دارد. نمیدانم چرا چنین توجهاتی در بین فقیهان ما اندک است؟ جالب است که جهان امروز کاملا به شرائط و نیازها و راحتی مردم توجه دارد و با توجه به آنها تصمیم میگیرد و انعطافهایی از خود نشان میدهد.
پس در قوانین بشری انعطاف و توجه به نیازمندیها و راحتی مردم مدّ نظر قرار میگیرد. همین امور باید در صدور فتاوی نیز مورد توجه قرار گیرد. در بحث حج باید با توجه به عوض شدن شرائط و نیازمندیها در فتاوی، تجدید نظر صورت گیرد.
امیدوارم اهل علم و قلم دیدگاه مرا با دقت بررسی کرده و نقدها و پیشنهادات خود را برایم ارسال نمایند.