فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 24/3/1401
تفسیر آیه 91 سوره انعام
معناي «ما قدروا الله حق قدره» با توجه به آيات 74 سوره حج و 67 سوره زمر واينكه اگر كسي ربوبيت خدا را قبول دارد لازمه اش فرستادن وحي براي هدايت مربوب است.
وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قٰالُوا مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ عَلىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتٰابَ الَّذِي جٰاءَ بِهِ مُوسىٰ نُوراً وَ هُدىً لِلنّٰاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ قُلِ اللّٰهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿الأنعام، 91﴾
و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، آنگاه که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است. بگو: کتابی را که موسی آورده -که نور و هدایت براي مردم است و شما بعضی از آن را در کاغذهایی ثبت میکنید و آشکارش میکنید و بسیاری از آن را پنهان میدارید و حال آنکه حقایقی که نه شما میدانستید و نه پدرانتان [به وسیلۀ آن] به شما آموخته شد- چه کسی نازل کرده است؟ بگو: خدا [نازل کرده است]، سپس آنان را واگذار در یاوههایشان که [در آنها] به بازی مشغولند.
نکته 1: در قرآن تعبیر وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ غیر از آیۀ مورد بحث در دو مورد دیگر نیز بکار رفته است که طبق نظر دکتر رامیاردر جدولهاي آخر كتاب «تاريخ قرآن» پیرامون ترتیب نزول سورهها، آن دو مورد بعد از مورد آیۀ سوره انعام نازل شدهاند.
البته آقای دکتر مهدی بازرگان گفتهاند که برخی آیات سوره انعام در مکه نازل شده و برخی در مدینه و به خصوص در مورد آیۀ مورد بحث گفتهاند که این آیه در سال 6 هجری نازل شده است و در این صورت دو مورد دیگری که تعبیر وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ را دارد قبل از آیۀ مورد بحث نازل شدهاند.
به هر حال زمان نزول در فهم آیه دخالت دارد و با تفاوت زمانها افراد نیز متفاوت فکر میکنند. اینجا بحث ربوبیت مطرح است. وقتی گفته میشود خدا رب است یعنی صاحب اختیار انسان و مدبر انسان است و انسان را پرورش میدهد. یکی از خصوصیات تدبیر، فرستادن وحی است و کسانی که بگویند خدا وحی نازل نکرده است در واقع قدر خدا را نشناختهاند.
کسی که میگوید الله، ربّ است این ادعا معنا و محتوا دارد و به این معناست که خدا مدبر زندگی من است و خدا از طریق وحی مدبّریت خود را اعمال میکند. پس خدا باید پیام را برساند تا جنبۀ ربوبیت را عمل کرده باشد.
پس طبق ترتیب مطرح شده توسط دکتر رامیار خداوند میخواهد ابتدا بحث ربوبیت را مطرح کند و بگوید ربوبیت خدا مستلزم نزول وحی است.
و اما در سوره زمر آمده است:
وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَ الْأَرْضُ جَمِيعاً قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ وَ السَّمٰاوٰاتُ مَطْوِيّٰاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحٰانَهُ وَ تَعٰالىٰ عَمّٰا يُشْرِكُونَ ﴿الزمر، 67﴾
و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، در حالی که زمین در روز قیامت یکسره در قبضه قدرت اوست، و آسمان ها هم درهم پیچیده به دست اوست؛ منزّه و برتر است از آنچه با او شریک میگیرند.
در سوره حج نیز آمده است:
يٰا أَيُّهَا النّٰاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ لَنْ يَخْلُقُوا ذُبٰاباً وَ لَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَ إِنْ يَسْلُبْهُمُ الذُّبٰابُ شَيْئاً لاٰ يَسْتَنْقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطّٰالِبُ وَ الْمَطْلُوبُ ﴿الحج، 73﴾
ای مردم! [برای شما و معبودانتان] مَثَلی زده شده است؛ پس به آن گوش فرا دهید، یقیناً کسانی که به جای خدا میپرستید، هرگز نمیتوانند مگسی بیافرینند اگر چه برای آفریدن آن گرد آیند و اگر مگس، چیزی را از آنان برباید، نمیتوانند آن را از او بازگیرند، هم پرستشکنندگان و هم معبودان ناتوانند.
مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِنَّ اللّٰهَ لَقَوِيٌّ عَزِيزٌ ﴿الحج، 74﴾
خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، بیتردید خدا نیرومند و توانای شکستناپذیر است.
بر طبق آیه 73 اگر مگس چیزی را برباید کسی نمیتواند از او پس بگیرید. حال اگر کسی بگوید امروزه با پیشرفت علم میتوان مگس را کشت و حتی اجزاء درون شکم آن را بیرون آورد، تحلیل من این است که چه بسا مگس اگر چیزی را گرفت این گرفتن همان و تبدیل شدن به چیز دیگر همان است و به همین خاطر مگس ویژگی خاصی دارد.
یادم هست در دانشگاه به برخی از دانشجویان گفتم به من درس بدهید و آنها درس ایمونولوژی به من یاد میدادند و میگفتند در بدن ما خصوصیاتی هست که اگر مشکلی پیش آمد خود بدن آن را ترمیم میکند.
پس نباید عالم خلقت را دست کم گرفت. چه بسا مگس ویژگی خاصی دارد که ما نمیدانیم ولی آیۀ قرآن آن را بیان کرده است.
طبق آیات سوره حج ارزش خدا را در بُعد خالقیت نشناختیم. طبق آیۀ سوره زمر قدرت خدا شناخته نشده و طبق آیۀ سوره انعام ربوبیت خدا شناخته نشده است.
پس در سوره زمر قدرت خدا به رخ کشیده شده و در سوره حج خالقیت خدا و در سوره انعام ربوبیت خدا.
در تفسیر المیزان در توضیح همین مطالب چنین آمده است:
از نظر قرار گرفتن آيۀ 91 به دنبال آياتي كه در آن خداي تعالي هدايت انبيا را وصف ميكرد ، و حكم و كتاب و نبوت ايشان را بيان مينمود ، و عنايت كامل خداي تعالي را نسبت به حفظ كلمه حق و نعمت هدايت در ميان مردم و در تمامي قرون و اعصار خاطرنشان ميساخت ، «ما قدروا الله…» بر معناي اول بهتر منطبق ميشود ، چون انكار مساله وحي در حقيقت به عظمت خدا پي نبردن و او را از مقام ربوبيت كه به جميع شؤون بندگان عنايت دارد ، خارج كردن است .
مؤيد اين معنا آيهاي است كه همين عبارت را دارد ، و بعلاوه خود اين آيه مشتمل بر ذيلي است كه عظمت خدا را ميرساند ، آنجا كه ميفرمايد : و ما قدروا الله حق قدره و الارض جميعا قبضته يوم القيمة و السموات مطويات بيمينه سبحانه و تعالي عما يشركون و نيز ميفرمايد : ان الذين تدعون من دون الله لن يخلقوا ذبابا و لو اجتمعوا له و ان يسلبهم الذباب شيئا لا يستنقذوه منه ضعف الطالب و المطلوب و ما قدروا الله حق قدره ان الله لقوي عزيز يعني قوت و عزت خداي تعالي و ذلت و خواري موجودات ديگر اقتضا دارد كه هيچ كس به عظمت او راه نيابد ، و چيزها يا اشخاصي كه به اسم آلهه و ارباب پرستش ميشود با او برابري نكنند .
همه اينها شواهدي هستند بر اينكه در ميان اين سه معنا مناسبتر همان معناي اول است ، گو اينكه آن دو معناي ديگر نيز صحيح است و ليكن در تناسب و سازگاري با سياق آيه مثل معناي اول نيستند ، و اما معناي چهارمي كه ديگران در تفسير آيه ذكر كرده و گفتهاند مراد اين است كه آنطور كه بايد و شايد خدا را قدرت دار ندانستهاند، از همه معاني احتمالي ، از سياق آيه بعيدتر ميباشد .
و اينكه جمله و ما قدروا الله حق قدره را مقيد به ظرف زماني اذ قالوا كرد ، افاده ميكند كه آنان چون خدا را نازل كننده وحي براي راهنمايي ندانستند حق او را رعايت نكردند، و اين خود دلالت دارد بر اينكه از لوازم الوهيت و خصائص ربوبيت يكي همين است كه به منظور هدايت مردم به راه راست و رستگار شدن آنان به سعادت دنيا و آخرت وحي و كتاب بفرستد .(ترجمة الميزان ج : 7ص :375)
نکته 2: در آیۀ مورد بحث از دو طریق نزول وحی را ثابت کرده است. یکی توجه به کتاب آسمانی قبلی و دیگر اینکه علومی از طریق پیامبران آمده است که انسان اصلا به آن توجه نداشته است.
پس اگر عبادت و معنویت و عدالت هست به خاطر وجود پیامبران است و الا اگر آنها نبودند بشر تنها به دنبال لذتهای مادی بود. ذهن بشر به سمت معنویت نمیرود الا از طریق انبیاء.
پس یکی از دلایل خدا برای اثبات فرستادن وحی، درون دینی است و دیگری برون دینی. اشاره به کتاب موسی در آیۀ مورد بحث یک دلیل درون دینی است و حتی مشرکان نیز قبول داشتند و اشاره به علومی که انسان از آن خبر ندارد یک دلیل برون دینی است.
در تفسیر المیزان در این زمینه چنین آمده است:
جمله اول متضمن احتجاج به كتابي از كتب آسماني نازل شده بر پيغمبراني است كه نبوتشان با معجزات روشني ثابت شده است، پس در حقيقت در ادعاي مذكور به وجود هدايت الهي كه به وسيله انبيايي از قبيل نوح و پيغمبران بعد از او هميشه در بين مردم محفوظ بوده احتجاج شده .
جمله دوم ، احتجاج به وجود معارف و احكام الهي است در بين مردم ، چون تمامي احكام و قوانين صالح كه در ميان مردم جاري بوده و هست همه به وسيله انبيا (عليهمالسلام) در بين آنان جريان يافته .
آري ، عواطف و افكار بشر ممكن است او را به غذا و مسكن و نكاح و لباس صالح براي زندگيش و خلاصه به جلب منافع و دفع مضار و مكاره هدايت بكند و اما معارف الهي و اخلاق فاضله و شرايعي كه عمل به آن حافظ آن معارف و آن اخلاقيات است، اموري نيست كه بتوان آنرا از رشحات افكار بشر دانست ، هر چند بشر نابغه و داراي افكار عالي اجتماعي هم باشد .
كجا شعور اجتماعي ميتواند به چنين معارف و حقايقي دست يابد؟ فكر اجتماعي بيش از اين نيست كه انسان را وادار به استخدام وسايل ممكنهاي كند كه با آن وسايل نيازمنديهاي زندگي ماديش از خوراك ، پوشاك ، نكاح ، لباس و شؤون مربوط به آنها فراهم شود و همين فكر است كه در صورت فراهم ديدن زمينه تاخت و تاز دستور ميدهد به اينكه انسان در راه تمتع از ماديات هر قدرتي راكه مانع و جلوگير خود ديد درهم شكسته و از بين ببرد، و اگر چنين زمينهاي را فراهم نديد آدمي را وادار ميكند به اينكه با ساير قدرتها متفق شده و آنان را در تمتع از منافع و دفع مضار شريك خود ساخته و منافع را عادلانه در ميان خود تقسيم كنند .(ترجمة الميزان ج : 7ص :376)