فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 28/3/1401
تفسیر آیه 91 سوره انعام
تمجيد از كتاب نازل شدۀ به موسي به اينكه نور است. نور بودن كتاب موسي دليل هدايت براي مردم بودن آن است. سه اشكال بر يهود كه تورات را با نوشتن از گفتاري به نوشتاري تبديل كردند و قرينههاي فراواني حذف شد. دوم اينكه قسمتهايي را برگزيدند و سوم اينكه بسياري از كتاب خدا را مخفي كردند.
وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قٰالُوا مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ عَلىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتٰابَ الَّذِي جٰاءَ بِهِ مُوسىٰ نُوراً وَ هُدىً لِلنّٰاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ قُلِ اللّٰهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ ﴿الأنعام، 91﴾
و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، آنگاه که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است. بگو: کتابی را که موسی آورده -که نور و هدایت براي مردم است و شما بعضی از آن را در کاغذهایی ثبت میکنید و آشکارش میکنید و بسیاری از آن را پنهان میدارید و حال آنکه حقایقی که نه شما میدانستید و نه پدرانتان [به وسیلۀ آن] به شما آموخته شد- چه کسی نازل کرده است؟ بگو: خدا [نازل کرده است]، سپس آنان را واگذار در یاوههایشان که [در آنها] به بازی مشغولند.
نکته 1: در مقابل کسانی که گفتند خدا بر هیچ بشری هیچ وحیی نازل نکرده است پیامبر(ص) مأمور شد بپرسد پس کتابی که موسی آن را آورد، چه کسی نازل کرده است؟ و جواب این سؤال چون نزد همگان معلوم است و چون همه میدانند، خود خدا پاسخ داد که بگو «الله» نازل کرده است.
در منطق خواندهایم که نقیض سالیۀ کلیه موجبۀ جزئیه است و در این آیه نیز همین قانون رعایت شده است.
نکته 2: خداوند در آیۀ مورد بحث دو جواب به کسانی که گفتند خدا چيزي بر كسي نازل نکرده است داده است. جواب اول با تعبیر قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتٰابَ الَّذِي جٰاءَ بِهِ مُوسىٰ آمده و جواب دوم با تعبیر وَ عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ بیان شده است.
نكته 3: عبارت نُوراً وَ هُدىً لِلنّٰاسِ كه تمجيد از كتاب است و عبارت تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً كه مذمت يهوديان است، اولي وصف و دومي جملۀ معترضه است و آمدن و نيامدنشان نفع و ضرري به استدلالهاي خدا بر اينكه چيزي نازل كرده است، ندارد؛ بنابراين باید بررسی کنیم که آوردن این تعبیرها چه وجهی دارد؟
نكته 4: در قرآن بحثهای زیادی با یهودیان شده است که چرا با پیامبر اسلام مخالفت میکنید با اینکه بشارتهای زیادی در كتابتان برای ظهور پیامبر خاتم آمده و اصلا یهودیان برای ايمان به اين پيامبر از فلسطين به مدینه آمده بودند. حال جالب است که از قرآن روشن ميشود كه یهودیان اهل تحریف بودند و چون نمیخواستند به پیامبر اکرم(ص) ایمان بیاورند قسمتهای مربوط به بشارت اسلام را یا حذف کردند و یا اینکه اشتباه معنا کردند. امان از هواي نفس و پست و مقام!!
نكته 5: البته این احتمال نیز هست که تحریف تورات علاوه بر مورد گفته شده علتهای دیگری نیز داشته است مثلا تورات، مورد ترجمه قرار گرفت و اصل متن اوليۀ آن از بین رفت و وقتی چيزي ترجمه شد طبیعتا تحریفاتی صورت خواهد گرفت.
پس سه گونه تحریف تا زمان پیامبر اکرم(ص) در بارۀ كتاب موسي رخ داده است:
1 حذف كردن قسمتهاي زيادي از كتاب موسي
2 بُلد كردن آياتي از كتاب
تحريف در دو مورد اول حتما عمدی بوده و مورد سوم ميتوانسته غیر عمدی باشد.
سؤال: چرا قرآن، تورات تحريف شده را نور و هدایت معرفی کرده است؟
جواب: در اين آيه قرآن از كتابي كه موسي آورد تمجيد کرده است نه از تورات.
مؤید این مطلب میتوان عبارت الَّذِي جٰاءَ بِهِ مُوسىٰ است که دلالت دارد آنچه که موسی آورده بود و دست بشری به آن نرسیده بود نور است و وقتی دست بشر به آن خورد و مصداق تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً شد مورد تمجيد قرار نگرفت.
البته در این زمینه باید بیشتر دقت صورت گیرد؛ زيرا در آيۀ 44 سورۀ مائده تورات را مشتمل بر نور دانسته است. إِنّٰا أَنْزَلْنَا اَلتَّوْرٰاةَ فِيهٰا هُدىً وَ نُورٌ ما تورات را نازل کردیم در حالی که در آن، هدایت و نور است. بايد دقت شود كه آيۀ مورد بحث تمامي آنچه را موسي آورده، نور دانسته است و آيۀ44 سورۀ مائده تورات زمان پيامبر (ص) را مشتمل بر نور دانسته است نه اين كه همهاش نور باشد.
نکته 6: با اینکه مردم باید مسلمان شوند ولی باز قرآن از کتاب قبلی تعریف کرده است و این مطلب خودش نکتۀ قابل تأملی است و دلالت بر وحدت ادیان دارد که قرآن نیامده تا بین ادیان دشمنی ایجاد کند.
نکته 7: در تعبیر نُوراً وَ هُدىً لِلنّٰاس نور میتواند علت هدایت باشد یعنی چون تورات نور بوده مایۀ هدایت شده است.
نکته 8: اگر بگوییم واژۀ نور براي اعم از نور مادی وضع شده است پس استفادۀ این کلمه برای نور هدایت، استعمالي حقیقی است. ولی به نظر میرسد واژۀ نور ابتدائا برای نور حسي بکار رفته است و در نتیجه استعمال این کلمه برای علم و هدایت مجازی است.
نکته 9: اختلاف قرائتی در تعبیر تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وجود دارد و برخی یَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ یُبْدُونَهٰا وَ یُخْفُونَ كَثِيراً خواندهاند. در صورت اول قرآن، یهودیان را مخاطب قرار داده است ولی در صورت دوم یهودیان مخاطب نیستند و قرآن تنها از آنها خبر داده است.
هر کدام از این قرائات که باشد این قسمت آیه مذمتی نسبت به یهودیان است و میخواهد بگوید با کاری که شما انجام دادید كتاب موسي از هدایت افتاد.
در واقع با این عبارت سه اشکال به یهودیان وارد شده است:
الف) تورات را روی قرطاس قرار دادند.
ب) قسمتهای زیادی از تورات را مخفی کردند.
ج) قسمتهاي خاصي را بُلد كردند تا همه ببينند و بفهمند.
توضيح بند ج اين است كه یهودیان آیات تورات را به صورت گزینشی انتخاب میکردند. پسو منظور از تُبْدُونَهٰا این است که آنها قسمتهایی که به نفعشان بود و مثلا به نفع علماء بود را آشکار میکردند و قسمتهایی که به ضرر علماء بود مخفی میکردند و با مقداري از آيات معمولي برخورد ميكردند. پس در واقع میتوان گفت عبارت تُبْدُونَهٰا بيانگر اشکال سوم است.
حال ممکن است کسی سؤال کند قرآن نیز همینگونه شده است و وقتی قرآن، به نوشته تبدیل شد نیز از حالت اصلیاش که گفتاری بود در آمد و وقتی نوشتاری شد قرائن حذف شد.
وقتی ما تنها با نوشته رو به رو باشیم یک عبارت را میتوان به چند صورت معنا کرد که برخی با دیگری بسیار متفاوت هستند مثل این دو جمله:
بخشش، لازم نیست اعدام کنید.
بخشش لازم نیست، اعدامش کنید.
یا مثل این شعر:
مرغِ هوا را نصیبِ ماهی دریا
مرغ هوا را نصیب، ماهی دریا
مرغ، هوا را نصیب، ماهی، دریا
به هر حال اگر تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ بد است قرآن نیز همینگونه است و اصلا خود پیامبر(ص) دستور به نوشتن داده است.
اینکه حقيقتي گفتاری تبدیل به نوشتاری شده یک مذمت است؛ زيرا نحوۀ خواندن در فهم معنا دخالت دارد و وقتی قرائت به نوشتار تبدیل شد قرائن حذف میشود.
پس سؤال این است که این اعتراض به مسلمانان نیز وارد است.
اتفاقا دکتر آرمین در این زمینه قبول کردند که مقالۀ نصر حامد ابوزید را برای ما در جلسۀ آینده توضیح دهند.
نکته 10: تعبیر تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً ظاهرا در بین ما مسلمانان اتفاق نیفتاده است چرا که قرآنی که چاپ میشود همهاش چاپ شده و در اختیار همه قرار گرفته است. پس همۀ قرآن بدست ما رسیده است و اگر کسی یک سوره را جدا چاپ کرده هدف خاصی دارد و معلوم است که قسمتی از قرآن است.
البته به نظر میرسد میتوان تعبیر تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً را به گونهای معنا کرد که در بین مسلمانان نیز مصداق داشته باشد مثل اینکه عملا برخی آیات را برای مردم زیاد میخوانند و طبق نظر خودشان معنا میکنند ولی برخی دیگر از آیات را معنا و تفسیر نمیکنند و با این کار عملا معنای برخی آیات بر مردم مخفی میماند.
نکته 11: قرار دادن تورات در قرطاس موجب شد که برخی قرائن حذف شود. وقتی گفتار، نوشتار شد و قرائنش حذف شد جوّ و شرائط را نمیدانستند و خود این موجب کج فهمی و مخفی ماندن برخی امور شد.
پس یهودیان زمان پیامبر(ص) آن گونه که بر موسی وحی نازل شد تورات را نفهمیدند چون قرائن گفتاریه و گويشيه، قرائن مقامیه و قرائن فضائیه حذف شده بود.
حال با توجه به این نکته یهودیان نمیتوانند حکم کنند که این واجب است و این حرام است چرا که چه بسا قرائنی بوده که حذف شده است.
نکته 12: آیا مراد از تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً این بوده که بر فرض تورات صد صفحه بوده است 60 صفحه يا بيشتر را نمینوشتند یا اینکه مراد این است که تمامي صد صفحه را مینوشتند ولی همیشه 40 يا كمتر را برای مردم میخواندند و بقیه را نمیخواندند يا مراد اين است كه ظاهر عبارت را براي مردم ميخواندند ولي باطن آن را مخفي ميداشتند.
این احتمال نیز هست که همۀ صد صفحه را نوشتهاند و سعی کردهاند با قرار دادن علامتهایی وقف و وصل آن را رعایت کنند و اتفاقا همه را نیز میخواندند ولی نفس تبدیل گفتار به نوشتار مشکل آفرین شده است.