تفسیر آیه 91 سوره انعام در تاریخ 1 تیر 1401

تفسیر آیه 91 سوره انعام در تاریخ 1 تیر 1401

فایل صوتی درس: کلیک

نکات درس تفسیر در تاریخ 1/4/1401

تفسیر آیه 91 سوره انعام

وَ مٰا قَدَرُوا اللّٰهَ حَقَّ قَدْرِهِ إِذْ قٰالُوا مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ عَلىٰ بَشَرٍ مِنْ شَيْءٍ قُلْ مَنْ أَنْزَلَ الْكِتٰابَ الَّذِي جٰاءَ بِهِ مُوسىٰ نُوراً وَ هُدىً لِلنّٰاسِ تَجْعَلُونَهُ قَرٰاطِيسَ تُبْدُونَهٰا وَ تُخْفُونَ كَثِيراً وَ عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ قُلِ اللّٰهُ ثُمَّ ذَرْهُمْ فِي خَوْضِهِمْ يَلْعَبُونَ  ﴿الأنعام‏، 91﴾

و خدا را آن گونه که سزاوار اوست نشناختند، آنگاه که گفتند: خدا بر هیچ بشری چیزی نازل نکرده است. بگو: کتابی را که موسی آورده -که نور و هدایت براي مردم است و شما بعضی از آن را در کاغذهایی ثبت می‌کنید و آشکارش می‌کنید و بسیاری از آن را پنهان می‌دارید و حال آنکه حقایقی که نه شما می‌دانستید و نه پدرانتان [به وسیلۀ آن] به شما آموخته شد- چه کسی نازل کرده است؟ بگو: خدا [نازل کرده است]، سپس آنان را واگذار در یاوه‌هایشان که [در آنها] به بازی مشغولند.

نکته 1: در ذیل این آیه از نظر دو متخصص محترم بهره بردیم و بیشتر نکات این آیه بیان شده است و در این جلسه می‌خواهیم راجع به نکات باقیماندۀ این آیه صحبت کنیم. از آن طرف راجع به آیۀ بعدی نیز شبهاتی وارد شده است از جمله اینکه ظاهر آن آیه دلالت دارد که اسلام یک دین محدود و مخصوص اهل مکه و دورتادور آن است. ان شاء الله تا جلسۀ آینده در این زمینه تحقیق و مطالعه کنید.

نکته 2: در تعبیر عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ خداوند این نکته را بیان کرده است که پیامبران علوم جدیدی برای شما آوردند. اگر خدا چیزی نازل نکرده معلمانی که علم جدیدی به شما یاد دادند از کجا آورده بودند؟ از این تعبیر بدست می‌آید که نسل بشری خودش نمی‌توانسته چنین علومی را یاد بگیرد. پس کسانی بوده‌اند که با غیب مرتبط بوده و از آن طریق علومی یاد گرفته و به مردم یاد داده‌اند.

نکته 3: نظر من این بود که این آیه تنها مخصوص مشرکان یا یهودیان نیست بلکه مربوط به کل بشریت است و تعبیر عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ مؤید همین مطلب است و می‌خواهد بگوید بشریت علومی را از پیامبران یاد گرفته است که خودش نمی‌توانسته یاد بگیرد. وقتی ما برخی علوم را خودمان نمی‌توانیم یاد بگیریم ولی الآن می‌بینیم که آنها را بلدیم متوجه می‌شویم که دیگران به ما یاد داده‌اند. یکی از مثال‌هایش عدالت است که خود بشر نمی‌تواند به عدالت دست پیدا کند. مثال دیگرش پرستش است که آن نیز علوم بشری نیست. پس تعبیر مورد بحث می‌خواهد به علومی اشاره کند که بشر به تنهایی نمی‌تواند به آن برسد.

از ماده و مادیات بحث‌هایی مثل عدالت، پرستش، معاد، خدا و … برنمی‌آید و نیاز به تعلیم دارد و آن کسی که تعلیم داده معلوم است که از غیب خبر داشته است.

البته برخی مفسران مثل آیت الله جوادی آملی آیه را خطاب به مشرکان ندانسته و آنان را به طور کلی بیگانه از این علوم دانسته است و خطاب عُلِّمْتُمْ مٰا لَمْ تَعْلَمُوا أَنْتُمْ وَ لاٰ آبٰاؤُكُمْ  را مربوط به اهل کتاب دانسته‌اند.(تسنیم/26 ص 303).

 و به حق بیان کرده‌اند که منظور از علوم بیان شده در این تعبیر، علوم حصولی نیست، بلکه علوم .حیانی است و دو آیه 113 سوره نساء و آیه 151 سوره بقره را نیز آورده است. ( همان ص304). بله از این آیات می‌فهمیم که علومی هست که اگر خدا آنها را یاد نمی‌داد آنها را نمی‌فهمیدیم.

پس تعبیر مورد بحث، دلیل دیگری است بر اینکه خدا از آسمان چیزی نازل کرده است و کسانی که این چیزها را توجه ندارند حق قدر خدا را نشناختند.

خدا تنها به جنبۀ جسمی انسان اکتفا نکرده بلکه به جنبۀ هدایتی نیز توجه داشته و در این آیه این مطلب را به رخ می‌کشد.

نکته 4: تعبیر قُلِ اللّٰهُ جواب سؤال مَنْ أَنْزَلَ الْكِتٰابَ است و می‌خواهد بگوید خداست که وحی نازل کرده است.

نکته 5: از تعبیر ثُمَّ ذَرْهُمْ بدست می‌آید که وقتی برهان و دلیل به طور کامل بیان شد دیگر باید رها کرد و رفت و افراد در ایمان آوردن یا نیاوردن آزاد هستند. اینکه برخی می‌گویند باید افراد را به زور به بهشت برد اصلا صحیح نیست. باید عقل افراد را رشد داد. مثل ابراهیم که در آیات قبلی سوره انعام ایشان از همین مسیر سعی بر آگاهی مردم داشت ولی انتخاب را بر عهدۀ خود آنها گذاشت.

نسبت به کسانی که دنبال دین نمی‌آیند ما وظیفۀ تبلیغی داریم نه برخورد قهر آمیز با آنها.

نکته 6: علامه طباطبایی از جملات انتهایی آیۀ مورد بحث قواعدی را استفاده کرده بودند که قبلا اشاره کردیم ولی در اینجا دوباره به مناسبت به آن قواعد اشاره می‌کنیم. البته ایشان این قواعد را در ذیل آیه 115 سوره بقره به مناسبت اشاره کرده‌اند و آیه 91 سوره انعام را مثال آورده‌اند. متن ایشان چنین است:

این را هم باید دانست که اگر آنطور که باید و شاید اخبار ائمه اهل بیت را در مورد عام و خاص و مطلق و مقید قرآن دقیقا مورد مطالعه قرار دهیم ، به موارد بسیارى بر خواهیم خورد که از عام آن یک قسم حکم استفاده مى شود و از همان عام بضمیمه مخصصش حکمى دیگر استفاده مى شود، مثلا از عام آن در غالب موارد، استحباب و از خاصش ، وجوب فهمیده مى شود، و همچنین آنجا که دلیل نهى دارد از عامش کراهت و از خاصش حرمت و همچنین از مطلق قرآن حکمى و از مقیدش حکمى دیگر استفاده مى شود، و این خود یکى از کلیدهاى اصلى تفسیر در اخباریست که از آن حضرات نقل شده و مدار تعداد بسیارى از احادیث آن بزرگواران بر همین معنا است، و با در نظر داشتن آن، شما خواننده مى توانى در معارف قرآنى دو قاعده استخراج کنى .

اول اینکه هر جمله از جملات قرآنى به تنهائى حقیقتى را مى فهماند و با هر یک از قیودى که دارد، از حقیقتى دیگر خبر مى دهد، حقیقتى ثابت و لایتغیر و یا حکمى ثابت از احکام را، مانند آیه شریفه : ((قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون )) که چهار معنا از آن استفاده میشود، معناى اول از جمله : ((قل اللّه )) و معناى دوم از جمله : ((قل اللّه ثم ذرهم ))، و معناى سوم از جمله ((قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم ))، و معناى چهارم از جملۀ ((قل اللّه ثم ذرهم فى خوضهم یلعبون )) که تفصیل آن در تفسیر خود آیه مى آید انشاءاللّه و شما مى توانید نظیر این جریان را تا آنجا که ممکن است همه جا رعایت کنید.(ترجمۀ تفسیر المیزان،ج1،ص392)

حال جالب است با اینکه علامه طباطبایی این قواعد را در ذیل آیه 115 سوره بقره آورد و گفته است که در ذیل آیه 91 سوره انعام توضیح بیشتر می‌دهم ولی اصلا در ذیل این آیه صحبتی در این زمینه نکرده است و از همین‌جا می‌فهمیم که بشر فراموش‌کار است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.