تفسیر آیه 92 سوره انعام در تاریخ 5 تیر 1401

تفسیر آیه 92 سوره انعام در تاریخ 5 تیر 1401

فایل صوتی درس: کلیک

نکات درس تفسیر در تاریخ 5/4/1401

تفسیر آیه 92 سوره انعام

توضيح معناي بركت و استعمالات قرآني آن و خواندن متن ترجمۀ تفسير الميزان و متن تسنيم ذيل آيه 92 انعام.

وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ مُبٰارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىٰ صَلاٰتِهِمْ يُحٰافِظُونَ  ﴿الأنعام‏، 92﴾

و این [قرآن] کتابی است که آن را نازل کردیم، مبارك است و تصدیق کننده کتاب‌های آسمانی پیش از آن، [براي هدايت مردم] و برای این که [اهل] مکه و کسانی را که پیرامون آنند بیم دهی. و آنان که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان می‌آورند و آنان همواره بر نمازشان محافظت می‌کنند.

نکته 1: در آیۀ مورد بحث از کلمۀ مبارک استفاده شده است. مشتقات این کلمه در قرآن حدود30 بار بکار رفته است و باید تلاش شود كه معنای این واژه دقیقا مشخص شود چرا که در بحث برکت افراط و تفریط‌هاي فراواني وجود دارد، به گومه‌اي كه عده‌ای کاملا منکر برکت هستند و عده‌ای نیز هر چیزی را خرافه‌وار به برکت می‌چسبانند.

ما ابتدا باید لغت برکت را معنا کنیم و سپس کاربردهای آن را بررسی کنیم و سپس جمع‌بندی و تحلیلی داشته باشیم.

در تفسیر المیزان بحث مفصلی راجع به برکت مطرح شده است که در ادامه به آن اشاره می‌شود:

گفتارى پيرامون معناى بركت از نظر قرآن

راغب در مفردات مى گويد: اصل كلمه (بركت)، (برك)  – به فتحه باء – و به معناى سينه شتر است، و ليكن در غير اين معنا نيز استعمال مى شود، از آن جمله مى گويند: (فلانى داراى بركه است)  و(برك البعير) به معناى اين است كه شتر سينه خود را به زمين زد. و چون اين معنا مستلزم يك نحو قرار گرفتن و ثابت شدن است لذا كلمه مزبور را در ثبوت كه لازمه معناى اصلى است نيز استعمال كرده و مى گويند: (ابتركوا فى الحرب؛ در جنگ پاي‌برجا شده و به عقب برنگشتند) و به همين مناسبت آن محلى را كه مردان دلير و شجاعان لشكر موضع مى گيرند (براكاء) و(بروكاء) مى نامند، و نيز در جايى كه حيوان از راه رفتن باز مى ايستد و به هيچ وجه تكان نمى‌ خورد مى گويند: (ابتركت الدابة) و آب انبار را نيز به همين جهت بركه مى نامند، براى اينكه آب انبار محل ثابت شدن و قرار گرفتن آب است.

و (بركت ) ثبوت خير خداوندى است در چيزى، و اگر فرموده :(لفتحنا عليهم بركات من السماء و الارض) براى اين بوده كه خيرات در زمين و آسمان قرار گرفته، همچنانكه آب در بركه جاى مى گيرد.

و (مبارك) چيزى است كه اين خير در آن باشد و به همين معنا است آيه (هذا ذكر مبارك انزلناه)

سپس مى گويد: از آنجايى كه خيرات الهى از مقام ربوبيتش بطور نامحسوس صادر مى شود، و مقدار و عدد آن هم قابل شمردن نيست، لذا به هر چيزى كه داراى زياده غير محسوسى است مى گويند: اين چيز مبارك و داراى بركت است، روايتى هم كه مى گويد(هيچ مالى از صدقه دادن كم نمى شود) مقصودش همين نقصان غير محسوس است نه كاهش مخصوص كه بعضى از زيانكاران پنداشته و در رد آن گفته اند: ما ترازو مى گذاريم و از فلان مال، مقدارى صدقه داده سپس آنرا بار ديگر مى‌سنجيم و مى بينيم كه به مقدار صدقه كم شده است. راغب سپس اضافه كرده است كه : مراد از (تبارك الله ) اختصاص خداوند است به خيرات.

پس بنابراين، بركت به معناى خيرى است كه در چيزى مستقر گشته و لازمه آن شده باشد، مانند بركت در نسل كه به معناى فراوانى اعقاب يا بقاى نام و دودمان است، و بركت در غذا كه به معناى سير كردن مردم بيشترى است، و بركت در وقت كه به معناى گنجايش ‍ داشتن براى انجام كارى است كه آن مقدار وقت معمولا گنجايش انجام چنان كارى را ندارد.

چيزى كه هست از آنجا كه غرض از دين تنها و تنها سعادت معنوى و يا حسى منتهى به معنوى است، لذا مقصود از بركت در لسان دين آن چيزى است كه در آن خير معنوى و يا مادى منتهى به معنوى باشد، مانند آن دعايى كه ملائكه در حق ابراهيم (عليهالسلام ) كرده و گفتند: (رحمة الله و بركاته عليكم اهل البيت)كه مراد از آن، بركت معنوى مانند دين و قرب خدا و ساير خيرات گوناگون معنوى، و نيز بركت حسى مانند مال و كثرت و بقاى نسل و دودمان و ساير خيرات مادى است كه برگشت آن به معنويات مى باشد.

بيان اينكه سببيت خدا و بركت او در طول ساير اسباب است و نزول بركت، با عمل ساير عوامل منافات ندارد

بنابر آنچه گفته شد، معناى بركت مانند امور نسبى به اختلاف اغراض مختلف مى شود، چون خيريت هر چيزى به حسب آن غرضى است كه متعلق به آن مى شود، مثلا طعامى كه انسان مى خورد بعضى غرضشان از خوردن آن سير شدن است، و بعضى غرضشان از خوردن آن تنها حفظ سلامت است، چون غذاى مورد نظرشان را در ميان همه غذاها نسبت به مزاج خود سالم‌تر تشخيص داده، بعضى ديگر غذائى را كه مى خورند منظورشان استشفاء به آن و بهبودى كسالتى است كه دارند، بعضى ديگر نظرشان از فلان غذا تحصيل نورانيتى است در باطن كه بدان وسيله بهتر بتوانند خداى را عبادت كنند، پس وقتى عمل واحدى چند جور غرض متعلق به آن مى شود بركت در آن نيز معنايش مختلف مى گردد، ولى جامع همه آن معانى اين است كه خداوند خير مورد نظر را با تسبيب اسباب و رفع موانع در آن غذا قرار داده و در نتيجه غرض از آن حاصل گردد.

پس نبايد پنداشت كه نزول بركت الهى بر چيزى منافات با عمل ساير عوامل دارد، زيرا همانطورى كه در ابحاث قبلى گذرانديم معناى اينكه خداوند اراده كرده كه فلان چيز داراى بركت و خير كثير باشد، اين نيست كه اثر اسباب و عللِ مقتضى را ابطال كند، براى اينكه ارادۀ خداوند سببى است در طول ساير علل و اسباب نه در عرض آن، مثلا اگر مى گوييم : خداوند فلان طعام را بركت داده معنايش ‍ اين نيست كه علل و اسبابى را كه در آن طعام و در مزاج خورنده آن است همه را ابطال كرده و اثر شفا و يا نورانيت را از پيش خود در آن قرار داده، بلكه معنايش اين است كه اسباب مختلفى را كه در اين ميان است طورى رديف كرده و ترتيب داده كه همان اسباب نتيجه مطلوب را از خوردن آن غذا به دست مى دهند، و يا باعث مى شود كه فلان مال ضايع نمى گردد و يا دزد آن را به سرقت نمى برد – دقت فرمائيد –

لفظ بركت از الفاظى است كه در لسان دين بسيار استعمال شده است، از آن جمله در آيات قرآنى و همچنين در موارد بسيارى در اخبار و احاديث، و نيز در تورات و انجيل در مواردى كه عطيه هاى الهى را به انبيا و همچنين عطيه كهنه را به ديگران نقل مى كند اين لغت بسيار به كار رفته، بلكه در تورات بركت را مانند سنتى جارى گرفته است.

از آنچه گذشت بطلان راءى منكرين بركت به خوبى روشن گرديد، ادعاى آنان – بطورى كه قبلا از راغب نقل كرديم – اين بود كه اثرى كه اسباب طبيعى در اشياء باقى مى گذارد جايى براى اثر كردن هيچ سبب ديگر نمى گذارد، و خلاصه چيزى به نام بركت و يا به هر اسم ديگرى نيست كه اثر اسباب طبيعى را در اشيا باطل كرده و خود در آن اثر كند. غافل از اينكه سببيت خداى تعالى و بركت او در طول ساير اسباب است نه در عرض آن تا كار تاثير آن به مزاحمت با ساير اسباب و ابطال آثار آنها بكشد.(ترجمۀ تفسیر المیزان از محمد باقر موسوی همدانی، ذیل آیه 92 سوره انعام، ج7،ص389)

بد نیست مثالی بزنم:

یادم هست زمانی که خانه می‌ساختم در همان زمان به دنبال گرفتن ویزا برای رفتن به کانادا بودم و اتفاقا کارهای اداري مربوط به آب و برق و گاز خانه زود حل می‌شد و ویزاي كانادا نیز خیلی زود صادر شد. این همان برکت در وقت است.

البته باید معنای برکت بهتر مشخص شود. مثالی بزنم:

فرض کنید در جامعه‌ای هستیم که افراد آن جامعه بخیل هستند و برای یکدیگر کاری نمی‌کنند و جامعۀ دیگر اهل کمک کردن به یکدیگر هستند.

بعد از 50 سال در کشور اول فقیرها با یکدیگر جمع شده و در جامعه خراب‌کاری می‌کنند و ما در مقابل باید قفل بگذاریم و دوربین مدار بسته قرار دهیم و مواضع پلیس را محکم کنیم و در نتیجه پول‌های زیادی باید خرج این کارها شود در حالی که اگر ده درصد آن را به فقراء می‌دادیم مشکل حل می‌شد. از آن طرف ضربه‌های روحی این جامعه زیاد است و افراد آن دائما استرس و اضطراب دارند.

از آن طرف در کشور دوم خراب‌کاری ایجاد نمی‌شود و نیروها و امکاناتی که باید صرف خدمات شود صرف تولید می‌شود. از طرف دیگر آرامش روانی نیز در جامعه ایجاد خواهد شد.

پس این دو جامعه با یکدیگر فرق دارند و در مورد جامعۀ اول می‌گویند یک جامعۀ بی‌برکت و جامعۀ دوم می‌شود جامعۀ با برکت.

ما وقتی ایران را با جوامع غربی مقایسه می‌کنیم می‌بینیم در آنجا برکت وجود دارد و به خاطر نظمی که هست کارها زود پیش می‌رود ولی در ایران به دلایل مختلف وقت‌ها تلف شده و با اعصاب خوردی کار پیش می‌رود. در کشور ما کاری که می‌توان یک ماهه حل کرد 43 سال است که هنوز حل نشده است.

و اما آیت الله جوادی آملی در تسنيم در بحث بركت حرف‌های علامه را تکرار نکرده بلکه دنبالۀ آن را بیان کرده است. در اینجا خلاصۀ صحبت‌های ایشان آورده می‌شود:

مادۀ برکت در قرآن در موارد گوناگونی بکار رفته است مثل خدا، حضرت عیسی، قرآن، کعبه، نعمت‌های معنوی، نعمت‌های مادی و معنوی، پدیده‌ها و نعمت‌های مادی مثل آب و زمین. در روایات و فرهنگ ائمه نیز فراوان بر این حقیقت مسلم تأکید شده به خصوص در امور معیشتی برای تحصیل برکت راه‌هایی ارائه شده است مثلا پیامبر(ص) فرمود: در خانه‌ای که به دیگران طعام دهند برکت زیادی وارد می‌شود. همچنین وارد شده است که رِفق موجب زیادت برکت است و کسی که با دیگران رفاقت نداشته باشد از خیر محروم می‌شود. مورد دیگر آنکه وارد شده است کسی که از برادر مسلمان خودش چیزی از حقش را حبس کند خدا برکت رزق را از او محروم می‌کند مگر آنکه توبه کند. امیر المؤمنین(ع) فرمود جامعه‌ای که در آن عدالت حاکم باشد برکات در آن زیاد می‌شود. این تدبیر ارادی در مورد برکت با علل و معلول الهی هماهنگ است و اگر فیض خدا تعلق بگیرد همۀ اسباب و علل را هدایت کند تا آثار فراوان بدست آید هرچند حس‌گرایان از معنای غیبی آن محروم باشند. راه برکت پیدا کردن مال تحصیل مال از راه حلال و مصرف آن در راه صحیح است. (تفسیر تسنیم، ج26،ص331 تا334 با تلخيص)

متأسفانه چون در کشور ما عدالت نیست برکت رفته و جوان‌ها دنبال مهاجرت به کشورهای دیگر هستند.

نکته 2: اینکه در آیۀ مورد بحث مبارک بودن قرآن بیان شده به این معناست که خط و جهتی به انسان می‌دهد که درست باشد و عامل برکت شود. برخی افراد حتی اگر 200 سال زندگی کنند نفعی برای خود و دیگران ندارند و در واقع زندگی با برکتی ندارند ولی کسی که با قرآن مرتبط است زندگی هدف‌مندی پیدا کرده و برکت در زندگی او زیاد می‌شود.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.