هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 8/4/1401
تفسیر آیه 92 سوره انعام
زيباييهاي عبارت« لتنذر ام القري و من حولها» و علت آمدن آن و اينكه قرآن براي حجازيهايي كه جنايتكار بودند خوفنامه است نه براي همه. ترسانيدن بهترين راه براي اصلاح جنايتكاران. لزوم تفكيك قضاياي خارجيه از حقيقيه در آيات مربوط به عذاب و مجازات. اختصاص قضاياي خارجيه آيات عذاب به مردم آن زمان و قضاياي حقيقيه در ضمن همان آيات به مردم ساير زمانها.
وَ هٰذٰا كِتٰابٌ أَنْزَلْنٰاهُ مُبٰارَكٌ مُصَدِّقُ الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ هُمْ عَلىٰ صَلاٰتِهِمْ يُحٰافِظُونَ ﴿الأنعام، 92﴾
و این [قرآن] کتابی است که آن را نازل کردیم، مبارك است و تصدیق کنندۀ کتابهای آسمانی پیش از خود، [براي هدايت مردم] و برای این که [اهل] مکه و کسانی را که پیرامون آنند بیم دهی؛ و آنان که به آخرت ایمان دارند به آن ایمان میآورند، و آنان همواره بر نمازشان محافظت میکنند.
نکته 1: آیۀ قبلی مربوط به کتاب موسی بود و در این آیه نیز مراد از الَّذِي بَيْنَ يَدَيْهِ چيزهايي است كه به موسي و پيامبراني نظير او نازل شده است. واو در وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ واو عطف است و با توجه به این كه سخن از تصديق كتاب اهل كتاب بود، میتوان گفت جملۀ محذوفی که عبارت لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ به آن عطف است این جمله است که: لِيُؤمِنَ اَهلُ الکِتاب.
باز ميتوان گقت كه چون بارها در قرآن از بشارت و انذار كنار يكديگر صحبت شده و در اینجا تنها به انذار تصريح شده آن جملۀ محذوف ممکن است بحث بشارت باشد به این صورت: لِتُبَشِّرَ النَّاس یا لِتُبَشِّرَ المُؤمِنِین.
باز ممکن است گفته شود با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت است جملۀ محذوف در اینجا لِتَهدِیَ النَّاس يا لِيَهدي الناسَ است. به هر حال خود قرآن آن جمله را حذف کرده تا ذهن مخاطب به هر طرفی برود و بتوان جملات متعددی را در تقدیر گرفت.
نکته 2: تعبیر لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا با وجود کوتاهی، خیلی زیبا است و صدر و ذیل آن کاملا به یکدیگر متصل است. پس باید راجع به این تعبیر و جزئیات آن خوب کار کرد.
نکته 3: معمولا گفتهاند مراد از ام القری مکه است. ممکن هم هست گفته شده مراد از ام القری مرکز شهرها باشد. البته ام القری چون اصطلاحی برای مکه شده بیشتر به نظر میرسد که همین دیدگاه قویتر باشد.
نکته 4: در تعبیر لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا انذار به شهر تعلق گرفته در حالی که انسانهای شهر انذار میشوند نه خود شهر. در این زمینه باید کلمهای مثل اهل در تقدیر گرفت.
نکتۀ جالب این است که در این جمله ابتدا از انذار مكان صحبت شده و طبیعتا در ادامه نیز باید میگفت وَ مَا حَوْلَهٰا ولی برای قسمت دوم به كساني كه اطراف ام القري هستند اشاره کرده ولی در قسمت اول تنها به مكان كه امالقري است اشاره کرده و وقتی این دو در کنار هم باشند میفهمیم مراد از قسمت اول نیز اهل امالقري يا اهل مکه است. پس آنچه که باید در قسمت اول تقدیر گرفته شود در قسمت دوم ذکر شده است.
به هر حال عبارت به صورتی آورده شده است که صدر به ذیل محتاج باشد و ذیل به صدر و با این بیان بین افراد شهری و روستایی تفکیک قائل نشده است که کسی بگوید برای شهریها احترام بیشتری رعایت شده است. پس قرآن اهل مکه را بر اهل حول مکه ترجیح نداد چرا که برای اشاره به مکه اصلا به اهل اشاره نکرد تا به جملۀ بعدی محتاج باشد و از آن طرف برای اشاره به اطراف مکه ضمیر آن را محتاج به قسمت اول کرد.
پس هیچکس نمیتواند بگوید خدا جمله را به گونهای آورده است که شهری یا روستایی را بر ديگري ترجیح داده است.
این نکتۀ بسیار زیبایی بود که از ظرائف قرآن است. مرحوم آیت الله حسن زاده آملی میگفت: به یک آیه میرسیم نمیدانیم روی سرمان بگذاریم. بخوریم. آن قدر جالب است که انسان مقهور آن شده و آن را بزرگ میداند.
واقعا ما چنین قرآنی داریم ولی به خاطر کارها و تفاسیر نابخردانۀ ما و اعمال ناصحيح ما برخي قوانین امروزی سازمان ملل و نظاير آن را بر قرآن ترجیح ميدهند. امیدوارم از مسیری که رفتهایم برگردیم و بعد از 43 سال بفهمیم که راه را اشتباه رفتهایم.
البته بايد به این نکته دقت شود که چون الفاظ قرآن خدايي است هیچگاه لفظهای بشری بر الفاظ قرآن ترجیح پیدا نمیکند ولي فهم قرآن چون بشري است ممكن است آنقدر بد فهميده شود كه كمكم عدهای فکر کنند قوانین بشری بر قوانین قرآن ترجیح دارد. قرآن چنان رعایت الفاظ را کرده است که واقعا بر هر لفظ دیگری ترجیح دارد.
نکته 5: در تعبیر لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ وَ مَنْ حَوْلَهٰا از انذار ام القری صحبت شده است. حال سؤال اینجاست که چرا به انذار همۀ مردم و انسانها اشاره نشده است؟ آیا این دلالت دارد که دین مخصوص حجاز است؟
جواب این است که خیر. اسلام دین جهانی است چرا که آیات دیگر قرآن بحث انذار جهانيان را مطرح کرده است که دلالت بر جهانی بودن اسلام دارد. دقت کنید که تعبیرهايي كه هر دو مثبت هستند همديگر را قيد نميزنند. پس اين آيه با آیاتی که میگوید قرآن برای عالمین است منافاتی ندارد.
و اما تأکید تعبیر مورد بحث بر روی انذار اهل مکه و اطراف آن میتواند برای این باشد که طبیعتا انسان باید تبلیغات را از اطرافیان خود شروع کند. یکدفعه نمیشود سراغ کشورهای دیگر رفت بلکه باید مراحل طبیعی تبلیغ رعایت شود.
ممکن هم هست به خاطر عنایت خدا به اهل مکه باشد چرا که سرزمین خاصی بوده و خدا بر روی آن نظر داشته است. احتمال دیگر اینکه اهل مکه در بین عربها احترام خاصی داشتند به خصوص اینکه حادثۀ اصحاب فیل برای مکه رخ داده بود. حال خدا به خصوص از انذار اهل مکه سخن گفته تا آنها مغرور نشوند و فکر نکنند مورد انذار خدا نیستند.
و اما وجه دیگری نیز به نظر من میرسد كه از همه جالبتر است و آن اینکه اهل مکه و اطرافیان آن ویژگیهای منفی زیادی داشتند و به همین خاطر باید مورد انذار قرار میگرفتند. آنها اهل جنایت و آدمکشی بودند. بردهها را شکنجه میدادند. دخترها را زنده به گور میکردند. به خاطر ترس از گرسنگی بچههای خود را میکشتند. خلاصه اینکه این جنایتها در بین آنها دائما انجام میشد. بله همۀ آنها دخترها را زنده به گور نمیکردند ولی به هر حال دخترها بین آنها احترام نداشتند.
حال رعایت روش تبلیغ در برابر چنین مردمی با این خصوصیات خیلی مهم است. پیامبر(ص) نمیتواند چنین مردمی را یکدفعه مجازات کند. اگر پیامبر(ص) بخواهد مثلا پدری را به خاطر کشتن چند دختر مجازات کند و بکشد آیا اوضاع خوب میشود یا اینکه بدتر میشود؟
قرآن بجای اینکه روش مجازات را پیش بگیرد از روش انذار استفاده کرد و از جهنم و آتش و آب جوش و درخت زقوم صحبت کرد تا اینکه آنها دست از کارهای بد خود برداشتند و انسانهای خوبی شدند.
خود شما فکر کنید که اگر پیامبر(ص) میخواست هر مجرمی را به اندازۀ جرمش مجازات کند آیا اصلا مکه و اهل آن باقی میماند یا نه؟
برخی دائما از روش مجازات صحبت میکنند. از آن طرف برخی توقع دارند که قرآن نباید با آن مجرمان کاری داشته باشد و قرآن باید طربنامه باشد. این روش نیز کار نمیدهد چون موجب ادامۀ جنایت میشود.
حال خداوند راه انذار آنان را پیش گرفت که بهترین راه است. اگر ام القری انذار شد به خاطر بدی مردمش بود و قصد خدا این بود که بدون کشتن، آنها را آدم کند و برای این هدف از روش ترساندن از عذاب استفاده کرد تا از این راه آدم شوند.
پس قرآن خوفنامه است اما خوفنامهای است براي گروهي خاص و از جهت قضایای خارجیه نه حقیقیه. بله باید مخاطب قرآن را در نظر گرفت. قرآن برای ام القری خوفنامه است ولی اگر مردمی جنایتکار نیستند نباید اینگونه مورد انذار قرار گیرند.
پس قرآن را نباید از جوّ خودش خارج کرد و آیات انذارش را برای بچههای یک مدرسه بخوانیم و قصد انذار بچههای مدرسه را داشته باشیم. جایی که مردم حتی حقوق حیوانات را رعایت میکنند چرا مورد انذار قرار گیرند؟
عدهای قرآن را از خواستگاه خودش جدا کردهاند و آن را خوفنامه برای همه معرفی میکنند که این اشتباه است.
پس به نظر من تعبیر وَ لِتُنْذِرَ أُمَّ الْقُرىٰ موضوعیت دارد. اتفاقا در سوره مریم نیز تعبیری آمده است که مؤید همین صحبتهاست. به این آیه دقت کنید:
فَإِنَّمٰا يَسَّرْنٰاهُ بِلِسٰانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَ تُنْذِرَ بِهِ قَوْماً لُدًّا ﴿مريم، 97﴾
جز این نیست که ما این [قرآن] را بر زبان تو آسان ساختیم تا به وسیله آن پرهیزکاران را مژده دهی و مردم ستیزهجو را بترسانی.
طبق این تعبیر، قوم ستیزهجو و لجوج انذار داده میشوند تا خوب شوند.
چند سال پیش جناب دانشمند محترم دکتر سروش صحبتی کردند و قرآن را خوفنامه دانستند و گفتند قرآن بر خلاف مثنوی است که طربنامه است و اشاره کردند که وقتی قرآن را میخوانیم دائما حرف از عذاب و شكنجه است ولی با خواندن مثنوی دائما حرف از مهربانی است.
در آن زمان جوابی به ایشان دادم ولی در اینجا جواب دیگری میدهم و آن اینکه باید به خواستگاه قرآن توجه داشت. قرآن باید خوفنامه باشد چون میخواهد اهل مکه را اصلاح کند. پس آیات خوفناک قرآن قضیۀ خارجیه است و توجهش به اهل مکه و اطرافیان آن است.
قرآن از این جهت خوفنامه است. اما مثنوی که طربنامه است به این دلیل است که سالها پس از نزول قرآن نوشته شده که انسانها اصلاح شدهاند.
حال ما که میخواهیم برای مردمی که مراعات امور اخلاقی را میکنند تبلیغ کنیم باید از روش طربنامه استفاده کنیم و نبايد تهدید کنیم. باید فضای نزول مکه که اهل آن جنایتکار بودند را در نظر گرفت. قرآن میخواهد بجای اینکه جنایتکاران را بکشد جنایتکاری آنها را هدف قرار دهد و در رسیدن به این هدف به نتیجه رسید و انسانهای به شدت جنایتکار را به انسانهای مهربان تبدیل کرد و این یک معجره است.
پس باید توجه داشت که با جنایتکار نمیشود از روش طربنامه استفاده كرد.
قرآن از این لحاظ که قضیۀ خارجیه است خوفنامه است. بله در دل قضایای خارجیه قضایای حقیقیه نیز خوابیده است و از این لحاظ قرآن، کتاب موعظه و رحمت است. پس نباید پوستۀ قرآن را گرفت. پوستۀ آيات عذاب قرآن برای هدایت جنایتکاران بود ولی روح آن آيات علم و حکمت و بشارت است.
بله ممکن است برخی آخوندها بد سلیقه باشند و به خاطر پیدا بودن چند تار مو، آیات عذاب را بخوانند. این اشتباه است به خصوص اینکه هیچ آیه و روایت صحیحی در مورد عذاب زنانی که تار مویشان پیداست نداریم.
حال اگر آخوندی کج رفت و قرآن را خوفنامه ساخت ما نبايد از او پيروي كنيم.
قرآن کتاب حکمت و علم است. بله قرآن اگر جنایتکار دید او را تهدید میکند تا دست از جنایتش بردارد و از آن طرف اگر انسان خوبی دید او را بشارت میدهد.
امیدوارم توانسته باشم نظر خود را بیان کرده باشم. خلاصه اینکه نباید فقط ظاهر قرآن را گرفت. حتی آیاتی مثل قطع دست دزد را نباید طبق ظاهر معنا کرد. آن آیات نیز برای ترساندن مجرم است و الا قاضی حق قطع کردن دست دزد را ندارد؛ زيرا آيه در جهت محدودۀ قطع مجمل است. در این زمینه میتوانید به اطلاعیهای که در آن حدود ده دلیل در این زمینه آوردهام و در تير 1401 منتشر كردهام مراجعه کنید.
در مجموع میخواهم بگویم کتاب بسيار عظیمی داریم ولی به خاطر کجفهمیهای خودمان آن را به حاشیه راندهایم. امیدوارم از این کجفهمیها دست برداریم.