فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 11/4/1401
شرح نامه 47 نهج البلاغه
شرح جنگ خيبر و اينكه بني قريظه آتش افروزان آن بودند و در آن كشته شدند
واللَّه اللَّه فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فی سبیلاللَّه
«مبادا جهاد در راه خدا با مال و جان و زبانْ را ترک کنید.»
در جلسات قبلی گفتیم که در اسلام جهاد ابتدایی نداریم. سپس راجع به برخی از جنگهای پیامبر اکرم(ص) توضیحاتی دادیم. در مورد جنگ بدر و احد و خندق و صلح حدیبیه صحبت شد. حال میخواهم به برخی از نکات تاریخی اشاره کنم.
پس از صلح حدیبیه شخصی به نام ابوبصیر از مکه فرار کرد و خود را به مدینه رساند. بعد از آن دو نفر از قبیله قریش نزد پیامبر(ص) آمدند تا او را طبق صلح حدیبیه تحویل بگیرند و پیامبر(ص) نیز به ابوبصیر گفت برو. ابوبصیر گفت مرا شکنجه میکنند ولی پیامبر(ص) طبق قرارداد او را تحویل داد. در راه بازگشت به مکه در ذوالحلیفه که برای استراحت نشسته بودند ابوبصیر یکی از مشرکان را کشت و نفر ديگر و سپس ابو بصير نزد پیامبر(ص) آمد و ایشان گفت تو آتش بپا کن هستی و ….( السيرة النبويه ج 3-4 ص 323 ) او به بیابانها رفت و در مسير كاروانهاي قريش قرار گرفت و چند نفر دیگر نیز به او پیوستند و در بیابانها کاروانهاي قريش را غارت میکردند و افراد آن را ميكشتند تا جایی که خود قریشیان به پیامبر(ص) نامه نوشتند و با سوگند از او خواستند كه آن بند از قرار داد را ناديده بگيرد واین افراد را به مدینه نزد خود جاي دهد. (همان ص 324). پس این مفاد قرار داد که در ظاهر بر علیه مسلمانان بود در واقع خودش عاملی شد که عرصه بر قریشیان تنگ شود و گفتند این شرط را لغو کن و اگر کسی از مکه به مدینه آمد تحویلش نده.
این تکۀ تاریخی را برای این گفتم که بدانیم عملکرد پیامبر(ص) واقعا قابل دفاع است و زندگی ایشان پاک و سالم بوده است. پس اینکه برخی افراد مثل ایمان سلیمانی برخي از تکههای تاریخ را گرفته و به پیامبر(ص) ایراد گرفته است درست نیست.
و اما بعد از صلح حدیبیه پیامبر(ص) به سمت خیبر رفتند و فتح خیبر رخ داد. در این فتح غنیمتهای زیادی به دست مسلمانان رسید. حال به همین مناسبت خوب است راجع به برخوردهای پیامبر(ص) با گروههای مختلف یهودیان مدینه بحثی داشته باشیم.
در بنیقینقاع و بنیالنضیر جنگی رخ نداد. و اما در مورد بنی قریظه تاریخ میگوید پیامبر(ص) مردان آنها را کشت و زنان آنها را کنیز کرد و فروخت ولی بنده به نظرم ميرسد كه اينها نیز مثل دو گروه قبلی از مدينه بيرون رانده شدند و به خیبر رفتند و این چیزی که در تاریخ آمده دروغ است و این دروغ را خود یهودیان ساختند. زيرا چنین كشت و كشتاري با روش و خلق و خوی پیامبر(ص) و با گزارش قرآن از آن واقعه سازگار نیست و نمیتوان به راحتی آن را قبول کرد.
در سوره احزاب در این زمینه چنین آمده است:
وَ أَنْزَلَ الَّذِينَ ظٰاهَرُوهُمْ مِنْ أَهْلِ الْكِتٰابِ مِنْ صَيٰاصِيهِمْ وَ قَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ فَرِيقاً تَقْتُلُونَ وَ تَأْسِرُونَ فَرِيقاً ﴿الأحزاب، 26﴾
و [خدا] کسانی را از اهل کتاب که گروههای دشمن را پشتیبانی کردند از قلعههای محکم و استوارشان پایین کشید و در دل هایشان ترس و بیم افکند، گروهی را میکشید و گروهی را اسیر میکنید
وَ أَوْرَثَكُمْ أَرْضَهُمْ وَ دِيٰارَهُمْ وَ أَمْوٰالَهُمْ وَ أَرْضاً لَمْ تَطَؤُهٰا وَ كٰانَ اللّٰهُ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيراً ﴿الأحزاب، 27﴾
و سرزمینشان و دیار و اموالشان و سرزمینی که به آن قدم نگذاشته بودید به شما میراث داد؛ و خدا بر هر کاری تواناست.
در این آیات چیزهایی که از بنیقریظه به دست مسلمانان رسیده است را به صورت ماضی آورده است ولی در مورد قتل و اسارت از فعل مضارع استفاده کرده است. از همینجا معلوم میشود که کشتن و اسیر کردن در بنیقریظه اتفاق نیفتاده است. پس اینکه در تاریخ میگویند پیامبر(ص) آنها تسليم شدند و پيامبر(ص) آنان را کشت دروغ است و درستش این است که بنیقریظه به خیبر رفتند و اهل خیبر را برای جنگ با مسلمانان تحریک کردند و پیامبر(ص) به صورت ماهرانه، خیبریها را شکست داد و بيشتر سران بني قريظه در خيبر كشته شدند.
پس پیامبر(ص) با هر گروهی رفتاری کرد. قرار شد بني قينقاع همۀ اموالشان را بردارند و ببرند. بني النضير قرار شد یک بار شتر از اموال خود را ببرند. و به نظر ميرسد كه بني قريظه قرار شده است كه بدون مال بروند و گروه چهارم كه خيبريها هستند قرار شد بر روي زمينها كار كنند و نصف در آمد آن را به مسلمانان بدهند.
پس جنگ با بنیقریظه و خیبر نیز دفاعی بود. به نظر من و با استناد به قرآن و سيره پيامبر(ص) در ساير موارد، تاریخ در این موارد تحریف شده است و یهودیان که طبق آیات قرآن اهل تحریف بودند در این زمینه دروغهایی بر ضد پيامبر(ص) و مسلمانان درست کردند و چون در آن زمان بسيار واضح بود کسی هم آن را رد نکرد. گاهی اوقات دروغهایی میسازند که خودش عامل یک دردسر میشود و از این موارد در جمهوری اسلامی نیز داشتهایم.
هر چهار گروه یهودیان شکست خوردند و جالب است که هر چهار گروه از مردم مدینه قویتر بودند. در مجموع میخواهم بگویم جنگ خیبر دفاعی بوده و یهودیان بنیقریظه باعث آن بودند. پس جنگ ابتدایی در کار نبوده است.
یادمان نرود تاریخ را کسانی نوشتهاند که یا با حکومتها خوب بودند یا به دنبال منافعی بودند. به عنوان مثال حکومتها نیاز به جنگ ابتدایی داشتند و به همین خاطر تاریخ را اینگونه تحریف کردند که پیامبر(ص) ابتدائا به گروههایی حمله کرده است.
باید توجه داشت که خیبریها قوی بودند. پس چرا در مقابل مسلمانان شکست خوردند؟
جواب این است که تودۀ مردم خیبر طرفدار پیامبر(ص) بودند و سران خیبر با پیامبر(ص) مخالف بودند. به همین خاطر قلعههای خیبر به راحتي فرو ریخت. بله در مورد یهودیان در قرآن آمده است:
تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّٰى ﴿الحشر، 14﴾
آنان را متحد و هم دست میپنداری در حالی که دلهایشان پراکنده است.
پس در بحث خیبر واقعا بین خیبریها اختلاف بود.
با این توضیحات شبهات دیگر نیز حل میشود و مثلا صفیه اگر زن پیامبر(ص) شد به این خاطر بود که زن متعصبی نبود بلکه دوستار پیامبر(ص) بود و به مسلمانان براي فتح خيبر کمک میکرد و بعد از خیبر پیامبر(ص) او را به همسری انتخاب کرد.
بعد از جنگ خیبر در تاریخ آمده است که صفیه با پیامبر(ص) در چادر بودند و عدهای مثل ايمان سليماني امروزه ميگويند این خلوت برای آمیزش جنسی بوده است ولی این حرف اشتباه است. اولا مگر نباید آن زن عده نگه دارد؟ ثانیا چرا پیامبر(ص) براي جان خودش احتیاط نکرده است و دختری جوان که شوهر و برادرانش کشته شدهاند را در کنار خود قرار داده است؟ پس اگر خلوت همانجا در ميدان جنگ بوده حتما برای شنیدن گزارشات صفیه بوده است نه رابطۀ جنسی با او.
تازه هیچ یهودیي به پیامبر(ص) ایراد نگرفته که چرا همان شب اول بعد از خیبر با صفیه خلوت کردی و قوانين شرع را رعايت نكردي؟
پس معلوم است که این توهمات امروزيها و اشکالاتشان درست نیست و پايه و اساسي ندارد.
یهودیان در دینشان متعصب بودند و اگر پیامبر(ص) تخلفی میکرد آنها گوش فلک را کر میکردند. مشرکان نیز همینگونه بودند. آنها در مواردی که اشکالی از مسلمانان میدیدند آن را بازگو میکردند ولی در این مورد هیچیک پیامبر(ص) را به چنین چیزهایی متهم نکردند. حتی اگر پیامبر(ص) تخلفی کرده بود و راه را کج رفته بود خود مسلمانان نیز به پیامبر(ص) ایراد میگرفتند.
پس به پروندۀ پیامبر(ص) هیچ اشکال و نقدی وارد نیست.