فایل صوتی درس: کلیک
نکات درس تفسیر در تاریخ 13/4/1401
تفسیر آیه 93 سوره انعام
بررسي آيات داراي «من اظلم»، اشاره به شأن نزولها و مشكل آنها و همچنين بحث ارتداد عبدالله بن سعد ابن ابي سرح و مسألۀ تحريف قرآن و دستور قتل او و تهديدي بودن آن امر و…
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ قٰالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قٰالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ وَ لَوْ تَرىٰ إِذِ الظّٰالِمُونَ فِي غَمَرٰاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاٰئِكَةُ بٰاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذٰابَ الْهُونِ بِمٰا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّٰهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آيٰاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿الأنعام، 93﴾
چه کسی ستمکارتر از کسی است که به خدا دروغ بسته يا گفته: به من وحی شده؛ در حالی که چیزی به او وحی نشده است، و [نیز چه كسي ستمكارتر از] کسی است که گفته: به زودی مانند آنچه خدا نازل کرده نازل میکنم؟! ای کاش ستمکاران را هنگامی که در سختیها و شداید مرگاند ميديدي در حالی که فرشتگان دستهای خود را [به سوی آنان] گشوده [و بر آنان فریاد میزنند] جانتان را بیرون کنید، امروز [که روز وارد شدن به جهان دیگر است] به سبب سخنانی که به ناحق درباره خدا میگفتید و از پذیرفتن آیات او تکبّر میکردید، به عذاب خوارکنندهای دچار میشوید.
نکته 1: ابتدائا خوب است یک دور به آیاتی که در آن تعبیر «من اظلم» آمده است اشاره کنیم:
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَسٰاجِدَ اللّٰهِ أَنْ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ وَ سَعىٰ فِي خَرٰابِهٰا أُولٰئِكَ مٰا كٰانَ لَهُمْ أَنْ يَدْخُلُوهٰا إِلاّٰ خٰائِفِينَ لَهُمْ فِي الدُّنْيٰا خِزْيٌ وَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذٰابٌ عَظِيمٌ ﴿البقرة، 114﴾
و چه کسانی ستمکارتر از کسانی میباشند که از بردن نام خدا در مساجد خدا جلوگیری کردند، و در خرابی آنها کوشیدند؟ آنان را شایسته نیست که در آن [مراکز عبادت] درآیند، جز در حال ترس [از عدالت و انتقام خدا]. برای آنان در دنیا خواری و زبونی است و در آخرت عذابی بزرگ است.
أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرٰاهِيمَ وَ إِسْمٰاعِيلَ وَ إِسْحٰاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأَسْبٰاطَ كٰانُوا هُوداً أَوْ نَصٰارىٰ قُلْ أَ أَنْتُمْ أَعْلَمُ أَمِ اللّٰهُ وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَتَمَ شَهٰادَةً عِنْدَهُ مِنَ اللّٰهِ وَ مَا اللّٰهُ بِغٰافِلٍ عَمّٰا تَعْمَلُونَ ﴿البقرة، 140﴾
آیا میگویید: ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و نوادگان [دارای مقام نبوّت] آنان یهودی یا نصرانی بودند؟! بگو: شما داناترید یا خدا؟ [شما به یقین میدانید که آنان یهودی و نصرانی نبودند، پس چرا واقعیت را پنهان میدارید؟!] وستمکارتر از کسی که شهادتی را که از خدا نزد اوست پنهان کند، کیست؟ وخدا از آنچه انجام میدهید، بی خبر نیست.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيٰاتِهِ إِنَّهُ لاٰ يُفْلِحُ الظّٰالِمُونَ ﴿الأنعام، 21﴾
ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بسته، یا آیات او را تکذیب کرده، کیست؟ یقیناً ستمکاران، رستگار نخواهند بود.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ قٰالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قٰالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ وَ لَوْ تَرىٰ إِذِ الظّٰالِمُونَ فِي غَمَرٰاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاٰئِكَةُ بٰاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ اَلْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذٰابَ الْهُونِ بِمٰا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّٰهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آيٰاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ ﴿الأنعام، 93﴾
چه کسی ستمکارتر از کسی است که به خدا دروغ میبندد، یا میگوید: به من وحی شده؛ در حالی که چیزی به او وحی نشده است، و نیز کسی که بگوید: من به زودی مانند آنچه خدا نازل کرده نازل میکنم؟! ای کاش ستمکاران را هنگامی که در سختیها و شداید مرگاند ببینی در حالی که فرشتگان دستهای خود را [به سوی آنان] گشوده [و فریاد میزنند] جانتان را بیرون کنید، امروز [که روز وارد شدن به جهان دیگر است] به سبب سخنانی که به ناحق درباره خدا میگفتید و از پذیرفتن آیات او تکبّر میکردید، به عذاب خوارکنندهای دچار میشوید.
وَ مِنَ الْإِبِلِ اثْنَيْنِ وَ مِنَ الْبَقَرِ اثْنَيْنِ قُلْ آلذَّكَرَيْنِ حَرَّمَ أَمِ الْأُنْثَيَيْنِ أَمَّا اشْتَمَلَتْ عَلَيْهِ أَرْحٰامُ الْأُنْثَيَيْنِ أَمْ كُنْتُمْ شُهَدٰاءَ إِذْ وَصّٰاكُمُ اللّٰهُ بِهٰذٰا فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً لِيُضِلَّ النّٰاسَ بِغَيْرِ عِلْمٍ إِنَّ اللّٰهَ لاٰ يَهْدِي الْقَوْمَ الظّٰالِمِينَ ﴿الأنعام، 144﴾
و از شتر یک نر و یک ماده و از گاو یک نر و یک ماده [را آفرید] بگو: آیا خدا نرینه شتر و گاو یا ماده هر دو را یا آنچه را که رحم آن دو ماده دربرگرفته حرام کرده؟ یا زمانی که خدا شما را به این [حرام ساختگی] سفارش کرد، حاضر بودید، پس ستمکارتر از کسی که به خدا دروغ بندد تا مردم را از روی نادانی و جهالت گمراه کند، کیست؟! مسلماً خدا گروه ستمکاران را هدایت نمیکند.
أَوْ تَقُولُوا لَوْ أَنّٰا أُنْزِلَ عَلَيْنَا الْكِتٰابُ لَكُنّٰا أَهْدىٰ مِنْهُمْ فَقَدْ جٰاءَكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَّبَ بِآيٰاتِ اللّٰهِ وَ صَدَفَ عَنْهٰا سَنَجْزِي الَّذِينَ يَصْدِفُونَ عَنْ آيٰاتِنٰا سُوءَ الْعَذٰابِ بِمٰا كٰانُوا يَصْدِفُونَ ﴿الأنعام، 157﴾
یا نگویید: اگر کتاب آسمانی بر ما نازل میشد، مسلماً از آنان راه یافتهتر بودیم، اینک برهانی آشکار و هدایت و رحمتی از سوی پروردگارتان برای شما آمد، پس ستمکارتر از کسی که آیات خدا را تکذیب کند و از آن ها روی بگرداند کیست؟ به زودی کسانی [را] که از آیات ما روی میگردانند، به خاطرِ روی گرداندنشان به عذابی سخت دچار خواهیم کرد.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيٰاتِهِ أُولٰئِكَ يَنٰالُهُمْ نَصِيبُهُمْ مِنَ الْكِتٰابِ حَتّٰى إِذٰا جٰاءَتْهُمْ رُسُلُنٰا يَتَوَفَّوْنَهُمْ قٰالُوا أَيْنَ مٰا كُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ قٰالُوا ضَلُّوا عَنّٰا وَ شَهِدُوا عَلىٰ أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كٰانُوا كٰافِرِينَ ﴿الأعراف، 37﴾
پس ستمکارتر از کسانی که بر خدا دروغ میبندند، یا آیات او را تکذیب میکنند، کیست؟! آنانند که سهمشان از آنچه که [از نعمت ها] مقرّر و مقدّر شده به آنان میرسد. تا هنگامی که فرستادگان ما برای ستاندن جانشان به سویشان آیند، میگویند: بتها و معبودهایی که به جای خدا میپرستیدید، کجایند؟ [تا شما را از سختیهای مرگ و پس از آن نجات دهند] میگویند: از دست ما رفتند؛ و بر ضد خود گواهی دهند که کافر بودهاند.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآيٰاتِهِ إِنَّهُ لاٰ يُفْلِحُ الْمُجْرِمُونَ ﴿يونس، 17﴾
پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد یا آیاتش را تکذیب کند، کیست؟ یقیناً گنهکاران، رستگار نخواهند شد.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أُولٰئِكَ يُعْرَضُونَ عَلىٰ رَبِّهِمْ وَ يَقُولُ الْأَشْهٰادُ هٰؤُلاٰءِ الَّذِينَ كَذَبُوا عَلىٰ رَبِّهِمْ أَلاٰ لَعْنَةُ اللّٰهِ عَلَى الظّٰالِمِينَ ﴿هود، 18﴾
و ستمکارتر از کسانی که به خدا دروغ بندند چه کسی است؟ اینان [در قیامت] بر پروردگارشان عرضه خواهند شد، وگواهان [اعمال] میگویند: اینان کسانی هستند که بر پروردگارشان دروغ بستند؛ آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد.
هٰؤُلاٰءِ قَوْمُنَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَوْ لاٰ يَأْتُونَ عَلَيْهِمْ بِسُلْطٰانٍ بَيِّنٍ فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً ﴿الكهف، 15﴾
اینان قوم [نادان و بی منطق] ما هستند که به جای خدا معبودانی برگرفتند، چرا بر حقّانیّت معبودانشان دلیلی روشن نمیآورند؟ پس ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ بندد [که خدا دارای شریک است] کیست؟
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيٰاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهٰا وَ نَسِيَ مٰا قَدَّمَتْ يَدٰاهُ إِنّٰا جَعَلْنٰا عَلىٰ قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَنْ يَفْقَهُوهُ وَ فِي آذٰانِهِمْ وَقْراً وَ إِنْ تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدىٰ فَلَنْ يَهْتَدُوا إِذاً أَبَداً ﴿الكهف، 57﴾
و کیست ستمکارتر از کسی که به وسیله آیات پروردگارش پند داده شود، ولی از آنها روی برگرداند و دست آورد پیشین خود را [که کفر، جدال و ستیز با حق است] فراموش کند؟ به راستی ما بر دل های آنان پوششهایی قرار دادهایم تا قرآن را نفهمند، و در گوشهایشان سنگینی نهادیم [تا آن را نشنوند]؛ و اگر آنان را به راه هدایت فراخوانی، هرگز و هیچ گاه هدایت نیابند.
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِالْحَقِّ لَمّٰا جٰاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكٰافِرِينَ ﴿العنكبوت، 68﴾
و کیست ستمکارتر از کسی که دروغی را بر خدا ببندد [که خدا بتان را شریک خود گرفته؟] یا حق را زمانی که به سویش آمد تکذیب کند؟ آیا در دوزخ جایگاهی برای کافران نیست؟
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ ذُكِّرَ بِآيٰاتِ رَبِّهِ ثُمَّ أَعْرَضَ عَنْهٰا إِنّٰا مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُونَ ﴿السجده، 22﴾
ستمکارتر از کسی که به وسیله آیات پروردگارش تذکر داده شود، سپس از آنها روی برگرداند، کیست؟ بی تردید ما از مجرمان انتقام میگیریم.
فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللّٰهِ وَ كَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جٰاءَهُ أَ لَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوىً لِلْكٰافِرِينَ ﴿الزمر، 32﴾
پس چه کسی ستمکارتر است از آنکه بر خدا دروغ بندد و سخن راست و درست را چون به سوی او آمد، تکذیب کند؟ آیا دوزخ جایگاهی برای کافران نیست؟
وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ الْكَذِبَ وَ هُوَ يُدْعىٰ إِلَى الْإِسْلاٰمِ وَ اللّٰهُ لاٰ يَهْدِي الْقَوْمَ الظّٰالِمِينَ ﴿الصف، 7﴾
و ستمکارتر از کسی که بر خدا دروغ میبندد، در حالی که به اسلام دعوت میشود کیست؟ و خدا مردم ستمکار را هدایت نمیکند.
نکته 2: اکثر آیاتی که در آن تعبیر «من اظلم» وجود دارد مکی هستند. حال اگر در شأن نزول آیات مکی داستانی آمده که مربوط به مدینه است باید توجیهی برای آن بیاوریم. مثلا در مورد شأن نزول آیۀ مورد بحث که در سورهای مکی قرار دارد آمده است که این آیه مربوط به مسیلمۀ کذاب است که ادعای نبوت کرد ولی باید توجه شود که بحث مسیلمه در اواخر عمر پیامبر(ص) بوده است و دلیلی هم نداریم که این آیه در مدینه نازل شده باشد.
برخی دیگر گفتهاند که این آیه در مورد عبد الله بن سعد بن ابی سرح است که گفته شده کاتب وحی بوده است و وقتی آیهای علیما حکیما نازل میشد او غفورا رحیما مینوشت و پیامبر(ص) به او ایراد نمیگرفت و در نتیجه او فکر کرد خودش میتواند مثل وحی الهی نازل کند.
سپس نقل شده است که او مرتد شد و به اهل مکه ملحق گشت.
حال ممکن است کسی شبهه مطرح کند که آیا این داستان دلیل بر تحریف قرآن نیست؟
در این زمینه باید روشن شود که این ادعا از جانب خود این شخص مطرح شده است نه اینکه پیامبر(ص) یا مسلمانان نیز آن را تأیید کرده باشند. اینکه حرف چنین شخصی مورد استناد قرار گیرد صحیح نیست. علاوه بر این پیامبر(ص) تنها یک کاتب نداشته است. نکتۀ دیگر اینکه اختلاف قرائتی در مورد صفات خدا در انتهای آیات وجود ندارد.
و اما تاریخ مینویسد که پیامبر(ص) پس از فتح مکه گفت دستور داد كه چند نفر را هر كجا يافتيد، بکشید از جمله همین شخص را و به استناد این حرف میگویند پیامبر(ص) خشن بوده است و دستور به ترور داده است.
جوابی که من دارم این است که آیا این شخص بالاخره کشته شد یا نه؟ اتفاقا این شخص که برادر رضاعی عثمان بود توسط عثمان امان یافت و پیامبر(ص) نیز او را بخشید و زنده ماند و در زمان عثمان به پست و مقام رسید.
و اما اینکه پیامبر(ص) دستور کشتن داد باید دقت شود که امر همیشه برای انجام نیست بلکه گاهی اوقات مثلا برای تعجیز است یعنی دستور داده شود تا معلوم شود نمیتوانیم انجام دهیم مثل اینکه به کسی گفته شود به آسمان پرواز کن.
گاهی اوقات اوامر، امتحانی است برای اینکه بدانیم طرف مقابل انجام میدهد یا نه مثل دستور ذبح اسماعیل به حضرت ابراهیم. در این موارد اصلا انجام امر مدّ نظر نیست.
گاهی اوقات اوامر تهدیدی است از جمله امر در داستان مورد بحث. اصحابی که عاشق پیامبر(ص) بودند اگر میفهمیدند که نظر پیامبر(ص) کشتن است حتما او را میکشتند ولی پیامبر(ص) از طریقی به آنها فهمانده بوده که مثلا در این مورد یا موارد دیگر، اوامر تهدیدی است نه اجرایی.
پس در این داستان، پیامبر(ص) با امر به کشتن میخواسته این را بفهماند که کار این شخص اعم از دروغ بستن به خدا و پيامبر(ص) يا … خیلی بد است.
امیدوارم جواب شبهه داده شده باشد. به هر حال پیامبر(ص) مهربان بود و جنگهای ایشان همگی برای دفاع بوده است.
مورد دیگری که میگویند پیامبر(ص) دستور کشتن داد مربوط به جریح مصری بود که پادشاه مصر او را همراه ماریه نزد پیامبر(ص) فرستاده بود. وقتی ابراهیم از ماریه متولد شد برخی از زنان پیامبر(ص) حسادت کردند که چطور پیامبر(ص) از یک کنیز بچهدار شده و از ما بچهدار نشده است و از اینجا معلوم میشد که آنها نازا بودهاند. یکی از آن زنان برای اینکه اتهام نازا بودن را از خودش دفع کند در سوگ ابراهيم به پيامبر(ص) گفت ابراهیم بچۀ جریح است نه بچۀ تو. پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) گفت شمشیر را بگیر و هر جا جریح را دیدی بکش. جریح وقتی علی(ع) را دید فرار کرد و وقتی حضرت به او رسید معلوم شد كه اصلا او آلت تناسلی ندارد. (تفسير القمي ج2 ص 99)
حضرت علی(ع) نزد پیامبر(ص) آمد و به ایشان گفت آیا اگر مرا جایی میفرستی باید هرچه گفتی بکنم یا اینکه ممکن است شاهد چیزی ببیند که غایب نبیند؟ و پیامبر(ص) فرض دوم را تأیید کرد.
در اینجا نیز امر پیامبر(ص) برای عمل کردن نیست بلکه خود مأمور نیز باید عاقل باشد.
به هر حال وقتی میبینیم پیامبر(ص) دستور کشتن داده ولی کشتنی رخ نداده دلیل بر این است که پیامبر(ص) به گونهای به اصحاب میفهمانده که این امر، برای اجراء نیست.
به بحث آیه برگردیم. این شأن نزول دوم نیز با آیه سازگار نیست چون شأن نزول مربوط به بعد از فتح مکه است ولی سورۀ انعام مکی است. پس آیه نیازی به شأن نزول ندارد چون معنای خود را دارد. بله این آیه میتواند در زمانهای بعدی و حتی امروزه به عنوان تطبیق بر روی برخی افراد منطبق شود نه اینکه شأن نزولش فلان فرد باشد. پس ممکن است آیهای در زمان نزول، شأن نزولی نداشته باشد ولی در زمانهای بعدی مصداق پیدا کند.
نکته 3: امروزه ممکن است افرادی ادعا کنند که بر ما یا برخی افراد وحی میشود. متأسفانه امروزه غلو زیاد است و ممکن است نسبت به برخی علماء یا مسئولان گفته شود که بر آنها وحی میشود. همچنین افتراء بر خدا امروزه زیاد است و حتی در بین روحانیون این گناه زیاد است. یکی از امام جمعهها گفته بود خدا گفته که با آمریکا رابطه نداشته باشیم. این افتراء علی الله است. مگر پیامبر(ص) با مشرکان صلح نکرد؟ عدهای ممکن است برای بدست آوردن مال دنیا به خدا افتراء بزنند. افتراء علی الله یک بلیۀ عام بوده است و ما باید مواظب باشیم به چنین گناهی مبتلا نشویم.