مباحثه‌ای علمی

مباحثه‌ای علمی

مباحثه‌ای علمی

سوال: چرا در آیات قرآن تا این اندازه احتمالات مختلف وجود دارد؟ واقعا چگونه می‌توان گفت کدام یک از این احتمالات صحیح است؟ آیا این نقص قرآن نیست؟

جواب: قرآن در موارد زیادی با احتمالات مختلف سازگار است. البته معمولاً این احتمالات هیچ یک خلاف ضروری عقل نیست و چه بسا بتوان گفت همۀ آن احتمالات مورد قبول دین است و در آینده اتفاقا مورد پذیرش شود مثل اینکه عقل نیز در طول تاریخ رشد داشته است.

عقل در زمانی به این نتیجه رسیده بود که برای گرمایش، هیزم را می‌سوزاندند ولی الآن می‌گویند برای گرما بهتر است از روش دیگر استفاده کنیم تا هیزم‌ها برای کارهای بهتری استفاده شوند. پس عقل در طول زمان رشد می‌کند.

اصلا پیشرفت همین‌گونه ایجاد می‌شود و طبیعت خدا نیز همین‌گونه است. حال می‌توان گفت خدا قرآنش را نیز همین‌گونه خلق کرده است که در هر زمانی بتوان از آن درس زندگی گرفت. الآن در اروپا و کانادا به گونه‌ای از قرآن استفاده می‌کنند و در کشورهای اسلامی به گونۀ دیگری. پس نگوییم چرا خدا به گونۀ ثابت حرف نزده است. اتفاقا حرفی ماندگار است که ثابت نباشد مثل اینکه اگر گفتیم «آدمیت»، این واژه، همه را شامل می‌شود ولی اگر گفتیم چاق یا لاغر یا سیاه یا سفید همه را شامل نمی‌شود.

همچنین باید عرف را از شرع جدا کرد. خیلی از چیزهایی که امروزه مورد اشکال قرار گرفته عرفی بوده نه شرعی. به این نکته نیز اشاره کنم که شاک بودن بد نیست و اتفاقا عامل رشد و بالندگی است.

ما 45 سال پیش فکر می‌کردیم که اگر نظرات فقهاء وارد جامعه شود جامعه اصلاح می‌شود و دنیا آباد می‌گردد ولی وقتی این چیزها آمد متوجه شدیم کار بدتر شد.

جوامع رو به رشد است و آرام آرام به سمت تغییر در حرکتیم. پس فهم‌های ارتجاعی و سنتی، یا عقب‌نشینی می‌کنند یا اصلاح می‌شوند.

بعید است اگر امثال شیخ طوسی زنده شوند مثل قبل فکر کنند بلکه اتفاقا از سبک زندگی ما تعجب خواهند کرد و طبق شرائط حال حاضر فتوا می‌دهند.

و اما صد سال دیگر نیز قرآن به روز است و در آینده به حاشیه نخواهد رفت.

یادمان نرود که وقتی حرف نوی زده شود ابتدا عده‌ای مقابله می‌کنند ولی کم‌کم تسلیم خواهند شد و من تجربه‌هایی در این زمینه دارم مثل اینکه وقتی گفتم در حالت تورم و کاهش ارزش پول مي‌توان مقداري كه از ارزش پول كاسته شده است را گرفت، عده‌ای گفتند عابدینی ربا را حلال کرده است ولی الآن مشاهده می‌کنیم که بسیاری این مطلب را قبول دارند.

سؤال: امروزه در تمام ابعاد زندگیِ انسان رشد ایجاد شده است. در کتاب‌ها نیز همین‌گونه است. کتب مختلف در طول تاریخ رشد کرده‌اند ولی وقتی به کتاب‌هایی که به نام خدا مشهورند می‌رسیم می‌گوییم آنها کامل هستند. برخی چیزهایی که به عنوان اخلاقیات اسلام مطرح می‌کنیم می‌بینیم در دوران‌های قبل نیز بوده است. مثلا کتاب‌های دانشمندان قبل نظیر کنفسیوس صحبت‌های زیادی راجع به احسان به والدین دارند. پس قرآن نیز فرقی با دیگر کتاب‌ها ندارد و حتی داستان‌های قرآنی در کتب قبلی نیز بوده است. حتی مثنوی مولوی نیز همین‌طور است و داستان‌هایی که در بین مردم بوده است را آورده است. در اسلام همان احکام و اخلاق که بوده را شسته‌رفته‌تر بیان کرده است. پس همانطور که بشر با تجربه پیش آمده کتب نیز همین‌گونه است. بنابراین دلیلی نمی‌بینیم که بگوییم قرآن و انجیل و تورات از سوی خدا باشند.

جواب: قرآن بارها گفته است که من «مصدقا لما بین یدیه» هستم. پس خود قرآن نیز گفته است که حرف‌های قبلی‌ها را زده‌ام. بله قرآن آنها را شسته‌رفته بیان کرده است و طبق ادعای خودش مهیمن یعنی مسلط بر کتب قبلی‌اش است. البته قرآن چیزهای اضافی نیز دارد و در سیر تکاملیِ پیشرفت، چیزهای جدیدی نیز آورده است.

همچنین قرآن برای زمان‌های جدید نیز مطلب دارد و به همین خاطر است که در هر زمان تفسیر نوشته می‌شود. پس زمانی کتاب‌های دینی متکامل می‌شد ولی قرآن کتابی است که ماندگار است و تفاسیر آن متکامل می‌شود نه خود آن. هر زمان احتمالی از آیات قرآن به ذهن می‌آید و این دلیل بر عظمت قرآن است.

سؤال: چرا غرب به سمت پیشرفت در حرکت است ولی ما هنوز در دعوای شیعه و سنی مانده‌ایم. آنها به این نتیجه رسیدند که علوم انسانی مثل تورات و انجیل را تفسیر نکنند بلکه به روزگار کنونی نگاه کرده و طبق آن عاقلانه قانون درست می‌کنند. پس آنها همان طور که علم فیزیک گذشته که اشتباهاتی داشت را کنار گذاشتند قوانین دین را نیز کنار گذاشتند. حال در دین نیز قوانینی داریم که با روزگار کنونی سازگار نیست مثل قوانین ارث و خانواده و ازدواج و … من می‌گویم این قوانین در زمان خودش خوب بوده است ولی ما در سیر تکامل باید سراغ قوانین دیگر برویم نه اینکه دائما بخواهیم قرآن را تفسیر کنیم. وقتی ما می‌گوییم این کتاب از طرف خداست در تفسیر آن متوقف می‌شویم. من می‌گویم محمد بن عبد الله اهل علم و اهل فصاحت بوده و روشنفکرترین فرد زمان خودش بوده است ولی امروزه باید سراغ قوانین به روز رفت. باید دید عقل بشر در مورد رابطۀ دختر و پسر چه می‌گوید. باید به تجربۀ انسان بها داد. در بقیۀ مسائل نیز همین‌گونه است. ما نباید لقمه را دور سرمان بچرخانیم و دائما در حال تفسیر متون دینی باشیم بلکه باید مثل غربی‌ها باشیم و کتاب مقدس را کنار بگذاریم و تنها به عنوان یک تجربه از آن استفاده کنیم.

جواب: فرض کنید ما دین را کنار بگذاریم و بخواهیم مثل غرب شویم. در این صورت طرفداران این قضیه چند نفر می‌شوند؟ آيا به يك ميليون نفر در كشور مي‌رسيم؟ بر فرض که بفهمیم دین باطل است از این روش شما نمی‌توان پیش رفت. اتفاقا راه غرب این بود که روشنفکران صراحتاً حرف زدند و کسی قبول نکرد و روشنفکران را کشتند. باید فکر دیگری کرد. قرآن خودش راه و روش دارد. قرآن خودش به گونه‌ای متنش را آورده است که بتوان در طول زمان حرف‌های جدید زد و از قرآن آن حرف جديد را بیرون کشید.

 قرآن تحمل احکام به روز را دارد. در بحث ارثِ قرآنی متداول این بوده که دختر و پسر با هم ازدواج می‌کردند ولی وقتی امروزه ازدواج رخ نمی‌دهد اگر ارث به صورت متساوی تقسیم نشود اشکال پیش می‌آید. خود قرآن بحث وصیت را مطرح کرده و در واقع راه نشان می‌دهد که وقتی می‌بینید در صورت تقسیم غیر متساوی ارث، به یک طرف ظلم می‌شود از طریق وصیت جبران کنید. بنابراین از چهارچوب قرآنی می‌توان احکام را به روز کرد. حتی اینکه گفته‌اند برای وصیت از مشاور کمک بگیرید برای همین است که با وصیت کمبودها جبران شود.

همچنین در هیچ آیه‌ای نیامده است که طلاق بدست مرد است. پس اگر در ابتدای عقد بگویند طلاق دست دو طرف باشد دین با این مخالف نیست. پس باید دین را به صورتی تفسیر کرد که مشکلات حل شود.

سؤال: شما می‌گویید ما دین را به اقتضای روز تفسیر کنیم. اولا این حرف وقتی در بین ما گفته می‌شود قشنگ است ولی وقتی به بستر جامعه برود قابل قبول نیست. بالاخره از دین تفسیرهای مختلف می‌شده است و این همه اختلافات بین ملت اسلام به خاطر تفسیرهای مختلف از دین است. اگر عده‌ای محکم جلو حکومت کشیش‌ها نایستاده بودند الآن ما در همان دوران تحجر بودیم. غرب بود که با کنار گذاشتن حجیت کتاب در راستای علم قرار گرفت و ما نیز در سایۀ علم غرب پیش می‌رویم ولی در زیر این سایه می‌خواهیم قرآن را تفسیر به روز کنیم در حالی که انسان‌محوری ما را جلو انداخته است. اگر غرب نبود ما هنوز سوار الاغ بودیم. پس این چیزی که می‌گویید قشنگ است ولی چاره‌ساز ما نیست چون بالاخره شما تکیه به سخن 1400 سال پیش کرده‌اید. بحث‌های مختلف مثل ازدواج و طلاق را با عقل می‌توان حل کرد و اصلا نیازی به دین نیست.

جواب: پیشرفت غرب به خاطر علم است نه کنار گذاشتن حجیت کلیسا. هرکسی با علم مخالفت کند بالاخره به حاشیه می‌رود.

غربی‌ها علم را کشف کردند و کلیسا در ابتدا مخالفت کرد ولی بعداً تسلیم شد ولی قرآن تسلیم علم است. در قرآن چیزی خلاف علم نیست. بله ممکن است یک رهبر دینی حرف خلاف علم بزند ولی این خیلی کم است و این گونه نیست که بخواهیم دین و علما را کنار بگذاریم. تجربه نشان داده است که علماء نیز کم کم با علم کنار می‌آیند. من می‌گویم لزومی ندارد درگیری بین علم و دین ایجاد کنیم.

متأسفانه برخی دین‌داران خوششان می‌آید که فضای جنگی ایجاد شود. باید راهی را پیش گرفت که جنگی رخ ندهد. ما باید از تجربۀ غربی‌ها استفاده کنیم و کاری نکنیم که جنگ رخ دهد. باید قرآن را به گونه‌ای تفسیر کنیم که آرام آرام به سمت پیشرفت حرکت کنیم. پس می‌توان به آرامی نزاع را حل کرد و قرآن به گونه‌ای است که چنین امری را ممکن می‌سازد.

حتی من در حال مطرح کردن بحث چند حج در یک سال هستم. این بحث نیز آرام آرام جای خود را باز خواهد کرد. در بحث دیه باید بررسی شود که آیا واقعا مقدار دیه مربوط به زمانی نیست که مردم شتر داشته‌اند؟ اگر این‌گونه باشد مقدار دیه نیز قابل تغییر است.

به هر حال می‌خواهم بگویم نباید سراغ دعوا رفت. چیزی که در دعوا ذبح می‌شود حقیقت است. همین که برخی شبهات و نظرات جدید مطرح شود کافی است. پس من نیز درد شما را دارم ولی روشم با شما متفاوت است. باید علم را پیش برد ولی دعوا راه نینداخت.

به نظر من حتی زن می‌تواند ولایت کل جامعه را نیز داشته باشد ولی نمی‌توان این نظر را یکدفعه مطرح کرد و دعوا راه انداخت بلکه باید کم‌کم علم را رشد داد.

سؤال: اگر انقلاب نشده بود و اصلاحات صورت گرفته بود به نظر شما آیا به همین سرعت ممکن بود مردم را رشد داد؟ اهل سنت در حصار دین هستند چون حکومت ندارند ولی ما شیعیان به واسطۀ ایجاد حکومت ماهیت مذهب علماء را فهمیدیم و زودتر می‌توانیم به سمت اصلاح‌گری برویم. آیا این حرف درست است؟

جواب: اگر اصلاحات صورت می‌گرفت شاید اینقدر ویرانی نبود و ثبات فکری بیشتری نیز داشتیم. البته حالا که انقلاب شده چیزهای دیگری نیز بدست آورده‌ایم. مثلا فهمیدیم که دین و علم با یکدیگر سازگار است و منافاتی با هم ندارند. به هر حال با اینکه زلزله خرابی به بار می‌آورد ولی خوبی‌هایی را نیز ایجاد می‌کند و مثلا راه عبور آب را باز می‌کند. انقلاب نیز همین‌گونه بوده است.

سؤال: شما با تفسیری از آیات قرآن برخی مشکلات را حل کرده‌اید. ولی اشکال این است که شما اگر قرآن هم نبود همین راه حل را می‌دادید. اگر قرآن نبود حتی شما با ذهن خلاقتان راه‌های بهتری ارائه می‌دادید ولی اینکه دائما می‌خواهید متن 1400 سال پیش را تفسیر کنید درست نیست. شما مشکلات جامعه را رصد می‌کنید و می‌گویید راه عقلی این است. بعد به قرآن رجوع می‌‎کنید و همین راه عقلی را به قرآن می‌چسبانید نه اینکه محمد بن عبد الله چنین چیزی گفته باشد و الا همان 1400 سال پیش حرف شما را از قرآن زده بودند. حال آیا واقعا این قرآن است که ما را راهنمایی می‌کند یا اینکه ما خودمان می‌خواهیم از دل قرآن به زور تفسیری بیرون بیاوریم که مطابق روز باشد؟

جواب: برخی به من می‌گویند تو قرآن را تفسیر به رأی می‌کنی در حالی که این گونه نیست. تفسیر به رأی آن است که برای تفسير كننده نفعی داشته باشد در حالی که نظرات بنده نفع شخصی برایم ندارد. علاوه بر این بنده ادله را دیده‌ام و نظر داده‌ام و بعد معلوم شده که مشکلی را حل کرده است. و اما چه ابتدا، راه حل مشکل را پیدا کنیم و بعد سراغ قرآن برویم یا بر عکس فرقی ندارد. مهم این است که راه حل مشکل واقعا از قرآن بدست آید. پس من دنبال دلیل هستم و دنبال راه کارهای عقلایی نیز هستم و وقتی احتمالی از آیه‌ای بدست آید آن را اخذ می‌کنم و این روش را از ائمه یاد گرفته‌ام چرا که آنها نیز احتمالاتی را مطرح می‌کردند که معمولا کسی به آن توجه نداشته است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.