تفسیر آیات 93 و 94 سوره انعام در تاریخ 13 شهریور 1401

تفسیر آیات 93 و 94 سوره انعام در تاریخ 13 شهریور 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 13/6/1401

تفسیر آیات 93 و 94 سوره انعام

وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرىٰ عَلَى اللّٰهِ كَذِباً أَوْ قٰالَ أُوحِيَ إِلَيَّ وَ لَمْ يُوحَ إِلَيْهِ شَيْءٌ وَ مَنْ قٰالَ سَأُنْزِلُ مِثْلَ مٰا أَنْزَلَ اللّٰهُ وَ لَوْ تَرىٰ إِذِ الظّٰالِمُونَ فِي غَمَرٰاتِ الْمَوْتِ وَ الْمَلاٰئِكَةُ بٰاسِطُوا أَيْدِيهِمْ أَخْرِجُوا أَنْفُسَكُمُ الْيَوْمَ تُجْزَوْنَ عَذٰابَ الْهُونِ بِمٰا كُنْتُمْ تَقُولُونَ عَلَى اللّٰهِ غَيْرَ الْحَقِّ وَ كُنْتُمْ عَنْ آيٰاتِهِ تَسْتَكْبِرُونَ  ﴿الأنعام‏، 93﴾

چه کسی ستمکارتر از کسی است که به خدا دروغ بسته يا گفته: به من وحی شده؛ در حالی که چیزی به او وحی نشده است، و [نیز چه كسي ستمكارتر از] کسی است که گفته: به زودی مانند آنچه خدا نازل کرده نازل می‌کنم؟! ای کاش ستمکاران را هنگامی که در سختی‌ها و شداید مرگ‌اند مي‌ديدي در حالی که فرشتگان دست‌های خود را [به سوی آنان] گشوده [و بر آنان فریاد می‌زنند] جانتان را بیرون کنید، امروز [که روز وارد شدن به جهان دیگر است] به سبب سخنانی که به ناحق درباره خدا می‌گفتید و از پذیرفتن آیات او تکبّر می‌کردید، به عذاب خوارکننده‌ای دچار می‌شوید.

وَ لَقَدْ جِئْتُمُونٰا فُرٰادىٰ كَمٰا خَلَقْنٰاكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ مٰا خَوَّلْنٰاكُمْ وَرٰاءَ ظُهُورِكُمْ وَ مٰا نَرىٰ مَعَكُمْ شُفَعٰاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ أَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكٰاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ مٰا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ  ﴿الأنعام‏، 94﴾

و به راستي كه [اکنون] تنها به نزد ما آمدید همان‌گونه که نخستین بار شما را آفریدیم، ، و آنچه را به شما داده بودیم پشت سرتان گذاشتید، و شفیعانتان را که آنان را در [امور] خودتان شریک می‌پنداشتید، همراه شما نمی‌بینیم، یقیناً پیوندهای ميان شما بریده، و آنچه را كه [شفيع] مي‌پنداشتيد از دستتان رفته و گم شده است.

نکته 1: مخاطب در انتهای آیه 93 ظالمان هستند و خطاب کننده ملائکه می‌باشند. گویندۀ کلام در این قسمت از آیۀ 93 نمی‌تواند خدا باشد چون اگر خدا خطاب کننده بوده بجای تَقُولُونَ عَلَى اللّٰهِ غَيْرَ الْحَقِّ باید می‌گفت: تَقُولُونَ عَلَیَّ غَيْرَ الْحَقِّ. و اما در مورد مخاطب و خطاب کننده در آیه 94 باید بیشتر بررسی شود. آیا مراد از جِئْتُمُونٰا تنها ظالمان هستند یا همۀ انسان‌ها؟ به نظر می‌رسد مراد همۀ انسان‌ها هستند چون مطالبي كه بيان مي‌شود عام است و اختصاص به گروهي خاص ندارد.

 «نا» در جِئْتُمُونٰا حتما خدا را در بر مي‌گيرد؛ چون اگر مراد از این ضمیر جمع، خدا و نظام اسباب و مسببات باشد در رأسش خداست و اگر جمع آوردن ضمير به خاطر عظمت باشد كه باز مراد عظمت خداست. در هر صورت خدا را شامل می‌شود.

پس اینکه در برخی ترجمه‌ها با آوردن كلماتي در []به خواننده القا مي‌كنند که روی سخن در این آیه با ظالمان است صحیح به نظر نمی‌رسد چرا که خدا معمولا افراد بد، ظالم و كافر را مخاطب قرار نمي‌دهد و با دقت بر روی ضمایر آیه متوجه می‌شویم که خطاب در این آیه عام است. بنابراين ضمایر مخاطب در تعبیر تَرَكْتُمْ مٰا خَوَّلْنٰاكُمْ وَرٰاءَ ظُهُورِكُمْ و تعابیر ادامۀ آیه همه مربوط به مجموع انسان‌هاست.

نکته 2: خَوَّلْنٰاكُمْ از «خول» به معنای نعمت‌هایی است که در اختیار انسان است.

نکته 3: در رابطۀ با تعبیر مٰا نَرىٰ باید گفته شود که گاهی اوقات ندیدن دلیل بر نبودن نیست مانند نديدن ما انسانها. ولی وقتی خود خدا بگوید من نمی‌بینم این ندیدن واقعا دلیل بر نبودن و وجود نداشتن است. پس وقتی خدا بگوید من شفیعان شما را نمی‌بینم یعنی واقعا شفیعان شما وجود ندارند.

نکته 4: در آیۀ مورد بحث هر شفیعی رد نشده بلکه شفیعانی که در ما انسانها [با خدا] شريك باشند رد شده است. حال واقعا چه شفیعانی را ما انسانها در خود با خدا شريك مي‌دانيم؟

به نظر می‌رسد با توجه به اینکه ما مخاطب آیه را عام قرار دادیم پس آیه هر شفیعی که هر کسی فکر کند آن شفیع در مقابل خدا كمترين استقلالي داشته باشد را شامل می‌شود.

 پس اگر شفیعانی باشند که به اذن خدا در محدوده‌اي كه خدا اذن داده و از افرادي كه خدا اذن داده است‌، شفاعت می‌کنند آيه نفياً و اثباتاً شامل آنها نمی‌شود.

دقت کنید که بنده منکر شفاعت نشدم و نیستم. شفاعت مربوط به انبیاء و اولیاء و مخصوص ارتقاء درجۀ بهشتیان است که خدا به چنین شفاعتی براي بهشتيان در داخل بهشت اذن داده است ولی اینکه خدا اذن داده باشد که انبيا و اوليا گنه‌کاران را شفاعت بکنند چنین مطلبی با مجموع ادله سازگاری ندارد.

اینکه از امام صادق(ع) نقل شده است که شفاعت ما به کسانی که نماز را سبک می‌شمارند نمی‌رسد يعني توان شفاعت ما محدود است و شامل كسي كه اين مكروه را انجام دهد و نماز را سبك بشمارد نمي‌شود. حال به طریق اولی کسی که اهل دروغ و گناه است شفاعت شامل حالش نمی‌شود. پس شفاعت مخصوص کسانی است که واقعا خوب هستند و اهل ایمان و عمل صالح می‌باشند. يعني از اين روایت بدست می‌آید که شفاعت مربوط به کسانی است که اهل نماز هستند و نماز را بزرگ می‌شمارند. و ساير كارهاي واجب را انجام مي‌دهند و محرمات را ترك مي‌كنند.

نکته 5: مراد از شرک در این آیه تنها شرک در خالقیت نیست و گرنه به جاي «فيكم» از عبارت «في خلقكم» استفاده مي‌كرد. پس مراد، شرک در اعم از خالقيت، رازقیت، عبوديت یا ربوبیت يا… است. وقتی در آیه متعلق شرک بیان نشده از آن تعمیم بدست می‌‎آید. پس همۀ انواع شرک را شامل می‌شود.

نکته 6: یادم هست برای روضه به خانۀ پدر خانمم رفته بود و روضه‌خوان می‌گفت شخصی گناه کرده بود و وقتی به خدا و کعبه پناه برد خدا گفت گناهت خیلی بزرگ است و قابل بخشش نیست. او نزد پیامبر(ص) رفت و پیامبر(ص) گفت من نمی‌توانم شفیعت شود. نزد حضرت علی(ع) رفت او نیز کاری نکرد تا اینکه نزد حرم حضرت ابوالفضل رفت و حضرت ابوالفضل به خدا گفت یا اسم باب الحوائجی را از من بگیر و یا این شخص را ببخش.

این حرف‌ها شرك محض بلكه کفر محض است و نباید چنین حرف‌هایی زده شود. متأسفانه در روضه‌ها امثال این حرف‌ها زیاد زده می‌شود و حتی رقیهۀ سه ساله‌ای که در وجود داشتنش شك است، به گونه‌ای معرفی می‌کنند که انگار خدا نوکر رقیه است.

به نظر می‌رسد دشمنان اسلام از طریق مداحان و روضه‌خوانان می‌خواهند شیعه را از بین ببرند. ائمه همگی خود را بندۀ خدا می‌دانستند ولی اینکه چرا این‌گونه شده است باید تحقیق کرد که دلیلش چیست.

جالب است که در آیه 106 سوره یوسف آمده است:

وَ مٰا يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللّٰهِ إِلاّٰ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ  ﴿يوسف‏، 106﴾

و بیشترشان به خدا ایمان نمی‌آورند مگر آنکه [برای او] شریک قرار می‌دهند.

متأسفانه در بین شیعه نیز عقیده‌ای انحرافي شبیه مسیحیت بوجود آمده است. مسیحیان گفتند حضرت عیسی(ع) فداء شد تا گناهان بشر بخشیده شود. جاهلان يا مغرضاني در بين شیعه نیز می‌گویند امام حسین(ع) خود را فدا کرد تا گناهان شیعیان بخشیده شود. اینکه این همه پیامبر(ص) آمدند تا عدالت باشد ولی متأسفانه عده‌ای داستان امام حسین(ع) را به گونه‌ای معرفی می‌کنند که اين يك نفر آمده تا زحمات عدالت‌خواهي همۀ پيامبران را بر چيند و بساط پارتی بازی و ظلم را باز كند.

نکته 7: تعبیر لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ می‌خواهد بگوید رابطۀ بین شما و بتان كاملا قطع شد. جالب است که این واژه اوج تأکید را می‌رساند یعنی جدایی کامل.

پرسش: حدیثی داریم که اگر شخصی واقعا عبد شد مثل خدا می‌شود و دستش دست خدا و زبانش زبان خداست. پاسخ: اولا این حدیث سند معتبری ندارد و به نظر می‌رسد از زبان برخی عرفاء صادر شده است. ثانیا نباید یادمان رود که همۀ موجودات نسبت به خدا مثل پرتو هستند و هیچ استقلالی ندارند. پس این حدیث بر فرض صحت سند نباید به گونه‌ای معنا شود که شرک از آن بدست آید.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.