هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
هیچ محصولی در سبد خرید نیست.
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 12/6/1401
شرح نامه 47 نهج البلاغه
لَا تَتْرُكُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ، فَيُوَلَّى عَلَيْكُمْ [أَشْرَارُكُمْ] شِرَارُكُمْ، ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا يُسْتَجَابُ لَكُمْ.
«امر به معروف و نهى از منكر را فرو مگذاريد، كه بدترين كسانتان بر شما سرورى يابند و از آن پس، هر چه دعا كنيد به اجابت نرسد»
طبق دستور فوق باید مسئولان حتما مورد امر و نهی قرار گیرند تا اگر خطایی کردند جلو آنها گرفته شود و الا اگر امر و نهی نشوند ضررش هم به آنان ميرسد كه فاسق ميشوند و هم به خود مردم میرسد.
ثُمَّ قَالَ یَا بَنِی عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ لاَ أُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ اَلْمُسْلِمِینَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بِی إِلاَّ قَاتِلِی اُنْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَهً بِضَرْبَهٍ وَ لاَ تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ ص یَقُولُ إِیَّاکُمْ وَ اَلْمُثْلَهَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ اَلْعَقُورِ
ترجمه: «سپس فرمود: ای فرزندان عبد المطلب، نبینم که در خون مسلمانان فرو رفته باشید و بانگ برآورید که، امیر المؤمنین کشته شد. بدانید که حتما نباید به خاطر من جز قاتلم را بکشيد. بنگرید وقتي من از این ضربت او کشته شدم شما یک ضربت بر او زنید و اعضایش را مبُرید؛ [زيرا] که من از رسول الله (صلی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: بپرهیزید از مثله کردن حتی اگر سگ گیرنده باشد.»
دقت کنید که حضرت علی(ع) این سخن را در چه شرائطی گفته است. در شرائط عادی نمیتوان افراد را شناخت. به همین خاطر است که میگویند افراد را باید در سفر بشناسی. حال در اینجا حضرت در شرائطی است که از ابن ملجم ضربه خورده است و درد شديد دارد و میداند از دنیا خواهد رفت. دقت شود که در تعبیر إِذَا أَنَا مِتُّ از «اذا» استفاده شده که دلالت بر محقق الوقوع بودن مرگ او دارد و حضرت مطمئن است که ضربۀ ابن ملجم به مرگ او منجر خواهد شد. در این شرائط افرادي مثل ما اگر چنين ضربهاي خورده باشيم چنان عصبانی هستيم که دستور به کشتن و زدن میدهيم ولی حضرت علی(ع) در این شرائط باز توصیۀ به عدالت میکند.
پس اگر ابن ملجم حضرت را به قتل رساند نباید قبیلۀ او مورد هجوم قرار بگیرند بلکه تنها خودش باید قصاص شود. حضرت میگوید یک نفر مرا کشته است. پس همان باید کشته شود نه اینکه بگویید توطئۀ گزوهي بوده و نقشۀ جمع و تشكيلاتي بوده است و باید یک مجموعه را کشت.
جالب است که در همین عبارت، حضرت علي، ابن ملجم را لعنت نکرده و او را با عنوان خبیث و خائن و حتی قاتل نسبت نداده است بلکه از او با عنوان «رجل» یاد کرده است.
و اما اینکه در این عبارات حضرت توصیههای عادلانهای کرده نه برای مطرح کردن خودش بلکه برای باقیماندن دین خدا و انجام دستور رسول الله(ص) بوده است و مؤیدش نیز این است که حدیثی را از پیامبر(ص) نقل میکند.
امروزه عدهای راجع به اسلام و امامان شیعه شبهه میاندازند. به این افراد باید امثال این جملات را گفت که چنین آدمی چقدر نسبت به دشمن خودش احترام قائل است. حضرت علی(ع) میوۀ درخت اسلام است و حتی اگر بقیۀ میوههای اسلام بد و فاسد باشد همین یک میوه دلالت دارد که اصل اسلام خوب است و توان دادن چنين ميوهاي را دارد. باید آفتها را از بین برد تا بقيۀ ميوههاي اين درخت نيز خوب شود. آفتهاي هوا و هوس و طايفه گرايي و جهل و حسد را بايد از بين برد. اگر عدهای از مسلمانان و حکومتهای اسلامی بد بودند ولی یک نفر مثل حضرت علی(ع) خوب بوده است. پس دین خوب است که چنین میوهای دارد. بله درست است که شخصیت خود حضرت علی(ع) خوب بوده ولی اسلام در به ثمر نشستن این شخصیت اثر زیادی داشته است.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست
جالب است که در این نامه دو جمله از رسول الله(ص) نقل شد. یکی مربوط به اصلاح ذات البین و دیگری نهی از مثله کردن و هر دو جمله دلالت بر اوج مهربانی قوانین اسلام دارد و اينكه حضرت علي دستپروردۀ اين دين است.
با این توضیحات بسياری از شبهاتی که راجع به دین میاندازند پاسخ داده میشود. البته شبهاتی که راجع به ما آخوندها یا ما مسلمانان میاندازند معمولا درست است ولی با این شبهات نمیتوانند اسلام را بد معرفی کنند.
و اما دقت کنید که در تعبیر مورد بحث از خطاب یَا بَنِی عَبْدِ اَلْمُطَّلِبِ استفاده شده است. سؤالی وجود دارد که چرا حضرت نگفته است ای فرزندان من بلکه از فرزندان عبد المطلب صحبت شده است؟
در جواب باید گفته شود که در عرب آن زمان علاوه بر فرزندان، دیگر فامیل که به آنها عَصَبه گفته میشده آنها نیز در تقاضای قصاص يا تحريك براي قصاص مؤثر بودهاند و اگر قتلي واقع ميشد، دیه را نیز همینها پرداخت میکردند. پس دیه و تقاضای قصاص از مجموع فامیل و طایفه بوده است. به همین خاطر حضرت مطلبش را از همۀ فرزندان عبد المطلب درخواست كرده است.
و اما تَخُوضُونَ به معنای فرو رفتن در باطل است و حضرت در تعبیر تَخُوضُونَ دِمَاءَ اَلْمُسْلِمِینَ میگوید مواظب باشید خون مسلمانان را با این بهانه که بگویید امیر المؤمنین کشته شد نریزید.
دقت کنید که خود حضرت علی(ع) در نامههایش از خود ابتدائا با عنوان عبد یاد میکند ولی اینجا از عنوان امیر المؤمنین استفاده میکند تا به مخاطبان خود بگوید این عنوان را بهانه نکنید و نخواهید با این عنوان به قتل غیر قاتل دست بزنید. درست است که امیر المؤمنین کشته شده ولی شما حق ندارید طایفهای را مورد حمله قرار دهید بلکه تنها قاتل من باید کشته شود.
جاب است که در تعبیر أَلاَ لاَ تَقْتُلُنَّ بِی إِلاَّ قَاتِلِی اوج تأکید وجود دارد که میخواهد بگوید من را فقط قاتلم کشته است. پس به دیگری کاری نداشته باشید. دقت شود که در این جمله، هم از حصر استفاده شده و هم نون تأکید بر سر فعل آمده است و هم باء عوض وجود دارد. يعني به عوض من جز قاتلم را نكشيد.
البته دقت کنید که کسی مثل حضرت علی(ع) را در مسجد و علني، یک نفر نمیتواند بکشد بلکه حتما فکری پشت آن بوده و گروهی برای این کار هماهنگ بودهاند. پس معلوم است که یک برنامهریزی برای این کار وجود داشته است. ولی با این حال حضرت اصرار دارد که فقط قاتل من مرا کشته است. این را گفته است تا همان اصلاح ذات البین که در ابتدا گفته شد عمل شود تا بین مسلمانان دعوا نشود. پس از غیر شخص معين و مشخص میگذرد تا اصلاح ذات البین انجام شود.
و اما ممکن است کسی بگوید چرا حضرت علی(ع) قاتلش را نبخشید؟ چرا حضرت به حسنین علیهما السلام توصیۀ به بخشش نکرد؟
جواب این است که اتفاقا در جای دیگری از نهج البلاغه یعنی در نامه 23 آمده است که اگر من زنده ماندم خودم میدانم چه کنم و حتی در آنجا حرف از عفو نیز زده شده است ولی در اینجا بحث بر سر وقتی است که حضرت از دنیا برود. در اینجا نیز اگر توصیه به بخشش میکرد این احتمال وجود داشت که بعد از بخشش تهمت بزنند که فرزندان علی(ع) در قتل پدر با ابن ملجم همدست بودند چون میخواستند به پادشاهی و حکومت برسند. علاوه بر این چه بسا اگر بخششی صورت میگرفت تازه بین امت دعوا پیش میآمد. به هر حال امیر مؤمنان کشته شده و قاتل نباید به راحتی بخشیده شود چرا که با بخشش ممکن است جان دیگران نیز به خطر بیفتد. پس گاهی برای جلوگیری از دعوا و قتلهای دیگر باید قصاص صورت گیرد.
نکتۀ دیگر اینکه در عبارت مورد بحث حضرت از كلمۀ «مُرْدَم» استفاده كرده و از خودش با عنوان «شهید شدم» یاد نکرده است با اینکه حضرت علی(ع) مسلما شهید بوده است. بنابراین شاید برخی معرکههایی که ما بر سر الفاظ میگیریم مشکل داشته باشد. پس اینکه برای حضرت زهراء(س) دائما از لفظ «شهید» استفاده میکنیم و به ديگران تهمت ميزنيم صحیح نیست. همچنین از این تعبیر میفهمیم که استفاده از عنوان «مردن» برای ائمه اشکالی ندارد چرا که این عنوان یک عنوان عام است. پس اگر کسی گفت رحلت امام رضا(ع) کسی نباید ایراد بگیرد. خود امام علی(ع) برای خود از عنوان «مردن» استفاده کرده است.
و اما اینکه چرا از عنوان شهادت استفاده نکرده است احتمالات مختلف دارد. ممکن است برای تواضع باشد. ممکن هم هست برای این باشد که با قاتل بد رفتار نشود.
و اما تعبیر فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَهً بِضَرْبَهٍ دلالت نمیکند که ابن ملجم حتما باید کشته شود چرا که تنها گفته شده است که ضربهای به او بزنید و ممکن است شخصی با یک ضربه کشته نشود. از همینجا میتوان فهمید که اسلام واقعی چقدر زیبا است و حضرت علی(ع) را باید با این جملات شناخت.
و اما در تعبیر وَ لاَ تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ از عنوان قاتل برای ابن ملجم استفاده نشده است و حتی توهینی به او نکرده است. ما در جنگها چقدر برای صدام الفاظ بد بکار میبردیم ولی در اینجا حضرت از دایرۀ اخلاق خارج نمیشود.
نكتۀ ديگر اينكه آیت الله منتظری، کلب عقور در انتهای جملات این خطبه را به سگ گزنده معنا کرده است ولی در برخی ترجمهها به سگ دیوانه معنا شده است.
نکتۀ آخر اینکه نقل قولهای تاریخ در مورد اینکه با جسد ابن ملجم چکار کردند مختلف است. برخی گفتهاند ابن ملجم را به دست عبد الله بن جعفر سپردند و او ابن ملجم را مثله کرد ولی این نقل قول مورد نقد قرار گرفته است و گفتهاند خوارج این نقل قول را ساختهاند. برخی دیگر گفتهاند زنی جنازۀ او را سوزاند ولی این نقل قول نیز مستند نیست. نقل دیگری میگوید ابن ملجم را نزد امام حسن(ع) آوردند و ابن ملجم به ایشان گفت اجازه بده زنده بمانم و بروم معاویه را بکشم ولی حضرت این اجازه را نداد.
اگر این نقل درست باشد اینکه امام حسن(ع) این اجازه را نداده است خیلی جالب است و این نکته را میرساند که قرار نیست دشمن ما به هر وسیلهای از بین برود.
نباید فراموش کنیم که ما باید به دنبال عمل به مبانی دین باشیم نه اینکه به دنبال اهداف خود باشیم. اینکه امروزه میبینیم اسلام خوب رشد نمیکند به این خاطر است که ما اسلام را درست عمل نمیکنیم و بیشتر به دنبال سیاست بازي هستیم.