نکات درس تفسیر در تاریخ 22/6/1401
تفسیر آیات 95 و 96 سوره انعام
إِنَّ اللّٰهَ فٰالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوىٰ يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ ذٰلِكُمُ اللّٰهُ فَأَنّٰى تُؤْفَكُونَ ﴿الأنعام، 95﴾
بیتردید خدا شکافنده دانه و هسته است؛ زنده را از مرده بیرون میآورد، و بیرون آورنده مرده از زنده است؛ این است خدا، پس چگونه [از حق] برگردانده ميشويد؟
فٰالِقُ الْإِصْبٰاحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبٰاناً ذٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿الأنعام، 96﴾
شکافنده صبح و شب را [برای] آرامش قرار داد و خورشید و ماه را وسیلۀ حساب. این است اندازهگیری آن ارجمند دانا.
نکته 1: در رابطۀ با کلمه فالق شایسته است که کمی صحبت کنیم. در قرآن ریشۀ «فلق» در واژههای «فالق» و «فلق» و «فانفلق» بکار گرفته شده است.
در جلد نهم کتاب التحقیق راجع به ریشۀ فلق میگوید:
اصل واحد در این ماده ایجاد شدن جدایی بین دو شیء است. و اما اختلاف و جدایی بین دو شیء که معنای فلق است ملازم با این است که آن دو چیزی که از هم جدا شدهاند از جنس واحد باشند نه اینکه یک چیز تبدیل به دو چیز شود.(التحقیق)
دقت کنید که گاهی اوقات جدایی موجب تغییر میشود مثل اینکه اجزاء آب وقتی از یکدیگر جدا شوند به دو چیز مختلف تبدیل میشوند ولی در معنای فلق چنین جدایی منظور نیست.
نکته 2: چه بسا بتوان گفت استعمال ریشۀ فلق در قرآن اشاره به بیگبنگ داشته باشد چرا که در بیگبنگ نیز ذرهای شکافته شده است. همچنين تعبیر فٰالِقُ الْحَبِّ ممکن است اشاره به شکافته شدن ذرۀ اتم داشته باشد.
دقت کنید اینکه میگویند قرآن دارای سطوح مختلف است در اینجا دقیقا مصداق پیدا میکند. مرحلۀ اولِ تعبیر فٰالِقُ الْحَبِّ مربوط به کشاورزان است و معنای شکافتن حبههاي خوراكي دارد. مرحلۀ بعدیاش را فیزیکدانان میفهمند که اشاره به بیگبنگ داشته باشد.
پس قرآن از الفاظی استفاده کرده است که بتواند گروههای مختلف را إرضاء کند.
نکته 3: با توجه به اینکه تعبیر إِنَّ اللّٰهَ فٰالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوىٰ دارای معانی مختلفی بود در نتیجه تعبیر يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ نیز میتواند به گونههای مختلف معنا شود که هر معنا با معنای تعبیر قبلی مرتبط باشد. البته این احتمال نیز هست که تعبیر يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ جملهای مستقل باشد.
نکته 4: حیات و ممات در تعبیر يُخْرِجُ الْحَيَّ مِنَ الْمَيِّتِ وَ مُخْرِجُ الْمَيِّتِ مِنَ الْحَيِّ دارای احتمالات مختلف است. ممکن است مراد از حیات، حیات نباتی باشد. ممکن است حیات انسانی منظور باشد. ممکن است حیات روحانی مدّ نظر باشد. در برخی روایات خروج زنده از مرده به خارج شدن فرزند صالح از مادر مشرک معنا شده است. این هم یک معناست که یکی از مصادیق این آیه است. پس مشاهده میکنید که این تعبیر معانی و مصاديق مختلفی میتواند داشته باشد.
نکته 5: گسترش علم با جداسازی است و هرکسی بتواند موضوعات را جداسازی کند بهتر میتواند علم را پیش ببرد. این همان فالق میشود. وقتی شخصی مطلب مجملي را كه در ذهنش هست بشکافد او نیز در واقع از خدا کمک گرفته است و علمي توليد كند او نيز در آن حال تجلي خداي فٰالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوىٰ میشود.
نکته 6: در بحث خروج زنده از مرده از فعل مضارع استفاده کرد که استمرار را میرسد و در بحث خروج مرده از زنده از اسم فاعل استفاده کرده است که ثبات را میرساند. میتوان گفت در این تعبیر از احتباک استفاده شده است و در واقع بحث خروج میت از حی داراي ثَبات و دوام است و خروج حي از ميت نيز داراي ثَبات و دوام است؛ زيرا برای هریک از آنها، هم اسم فاعل منظور است و هم فعل مضارع.
نکته 7: خطاب فَأَنّٰى تُؤْفَكُونَ به همۀ ابناء بشر است که چرا از این چیزها غافل هستید؟ چرا دنبال یافتن خدا نمیروید؟ پس مواظب باشیم در غفلت به سر نبريم تا خطاب توبيخي ما را فرا نگيرد.
نکته 8: تعبیر فٰالِقُ الْإِصْبٰاحِ میتواند عطف بر فالق در آیۀ قبلی باشد. ممکن هم هست به آخر آیۀ قبلی بخورد و در واقع وصف ذٰلِكُمُ اللّٰهُ باشد.
نکته 9: قاريان كوفه يعني عاصم و حمزه و كسايي وخلف جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً خواندهاند ولی بقیۀ قاریان جَاعِلُ اللَّيْلِ سَكَناً خواندهاند. این قرائت با فالق الاصباح سازگارتر است؛ زيرا عطف جملۀ اسمیه به جملۀ اسمیه میباشد و در نتیجه مرتبتر است. البته باید دقت داشت که گاهی بحث مرتب بودن مطرح است و گاهی بحث زیبا بودن مطرح است. هر مرتبی زیبا نیست. گاهی اوقات مرتب نبودن زیباتر است. به عنوان مثال لباس عروس با اینکه حالت مرتبی ندارد ولی زیباتر است. حال اگر چه جاعل با فالق سازگارتر است ولی فالق با جَعَلَ زیباتر است. پس قالبهای مختلف را در کنار هم گذاشتن خودش زیبایی خاصی دارد.
قرآن زیبایی لفظی و زیبایی معنایی را در کنار هم قرار داده است.
نکته 10: تعبیر ذٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ کلاً 3 مرتبه در قرآن بکار رفته است. یکی همین مورد است و دو مورد دیگرش این است:
فَقَضٰاهُنَّ سَبْعَ سَمٰاوٰاتٍ فِي يَوْمَيْنِ وَ أَوْحىٰ فِي كُلِّ سَمٰاءٍ أَمْرَهٰا وَ زَيَّنَّا السَّمٰاءَ الدُّنْيٰا بِمَصٰابِيحَ وَ حِفْظاً ذٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿فصلت، 12﴾
پس آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان به انجام رسانید، و در هر آسمانی کار آن را وحی کرد، و آسمان دنیا را با چراغ هایی آرایش دادیم و حفظ [کردیم] این است اندازه گیری آن ارجمند دانا.
وَ الشَّمْسُ تَجْرِي لِمُسْتَقَرٍّ لَهٰا ذٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿يس، 38﴾
و خورشید همواره به سوی قرارگاهش حرکت میکند. این است اندازهگیری آن ارجمند دانا.