نکات درس تفسیر در تاریخ 16/7/1401
تفسیر آیات 96 و 97 سوره انعام
فٰالِقُ الْإِصْبٰاحِ وَ جَعَلَ اللَّيْلَ سَكَناً وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ حُسْبٰاناً ذٰلِكَ تَقْدِيرُ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ ﴿الأنعام، 96﴾
[خدا] شکافندۀ صبح است و شب را [برای] آرامش قرار داد و خورشید و ماه را وسیلۀ حساب. این است اندازهگیری آن ارجمند دانا.
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهٰا فِي ظُلُمٰاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيٰاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿الأنعام، 97﴾
و اوست که ستارگان را برای شما قرار داد تا به وسیله آنها در تاریکیهای خشکی و دریا راه یابید؛ مسلماً ما آیات خود را برای قومی که دانایند بیان کردیم.
نکته 1: در قرآن 33 مرتبه واژۀ شمس و 27 مرتبه واژۀ قمر بکار رفته است. قرار شد آیاتی که در آن شمس و قمر با هم آمده است را بررسی کنیم. به تعدادی از این آیات در جلسۀ قبلی اشاره کردیم. و اما ادامۀ این آیات را در این جلسه بیان میکنم:
وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهٰارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّرٰاتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ فِي ذٰلِكَ لَآيٰاتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ ﴿النحل، 12﴾
و شب و روز و خورشید و ماه را نیز رام و مسخّر شما قرار داد، وستارگان هم به فرمانش رام و مسخّر شده اند؛ قطعاً در این [حقایق] نشانههایی است [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] برای گروهی که تعقّل میکنند.
وَ هُوَ الَّذِي خَلَقَ اللَّيْلَ وَ النَّهٰارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ فِي فَلَكٍ يَسْبَحُونَ ﴿الأنبياء، 33﴾
و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید که هر یک در مداری شناور است.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّٰهَ يَسْجُدُ لَهُ مَنْ فِي السَّمٰاوٰاتِ وَ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ النُّجُومُ وَ الْجِبٰالُ وَ الشَّجَرُ وَ الدَّوَابُّ وَ كَثِيرٌ مِنَ النّٰاسِ وَ كَثِيرٌ حَقَّ عَلَيْهِ الْعَذٰابُ وَ مَنْ يُهِنِ اللّٰهُ فَمٰا لَهُ مِنْ مُكْرِمٍ إِنَّ اللّٰهَ يَفْعَلُ مٰا يَشٰاءُ ﴿الحج، 18﴾
آیا نديدهای که خدا را هر که در آسمانها و هر که در زمین است و خورشید و ماه و ستارگان و کوه ها و درختان و جنبندگان و بسیاری از مردم برایش سجده میکنند؟ و بر بسیاری [که از سجده امتناع دارند] عذاب، لازم و مقرّر شده است. و کسی را که خدا خوار کند، گرامی دارنده ای برایش نیست؛ به یقین خدا هر چه را بخواهد انجام میدهد.
وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللّٰهُ فَأَنّٰى يُؤْفَكُونَ ﴿العنكبوت، 61﴾
اگر از آنان [که شرک میورزند با اصرار] بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده و خورشید و ماه را رام و مسخّر کرده؟ بی تردید خواهند گفت: خدا. پس چگونه [از حق به باطل] منحرف میشوند؟!
جالب است که شمس و قمر بارها در قرآن آمده است ولی در هر جایی نکتۀ جدیدی دارد و در هر موردی بحث خاصی در مورد شمس و قمر بیان شده است.
أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللّٰهَ يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهٰارِ وَ يُولِجُ النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي إِلىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى وَ أَنَّ اللّٰهَ بِمٰا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ ﴿لقمان، 29﴾
آیا نديدهای که خدا شب را در روز فرو میبرد و روز را در شب فرو میبرد، و خورشید و ماه را مسخّر و رام کرده است که هر کدام تا مدتی معین روانند؛ و یقیناً خدا به آنچه انجام میدهید، آگاه است.
در برخی موارد گفته شده است که سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ ولی در اینجا گفته سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ. پس در اینجا تنها بحث تسخیر برای انسان نیست بلکه تسخیر کلی شمس و قمر را بیان کرده است.
يُولِجُ اللَّيْلَ فِي النَّهٰارِ وَ يُولِجُ النَّهٰارَ فِي اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى ذٰلِكُمُ اللّٰهُ رَبُّكُمْ لَهُ الْمُلْكُ وَ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ مٰا يَمْلِكُونَ مِنْ قِطْمِيرٍ ﴿فاطر، 13﴾
[خدا] شب را در روز فرو میبرد و روز را در شب فرو میبرد، و خورشید و ماه را مسخّر و رام کرده است که هر کدام تا سرآمدی معین روانند. این است خدا پروردگار شما، فرمانروایی، ویژۀ اوست و کسانی را که به جای او میپرستیدید، مالک پوست هسته خرمایی هم نیستند.
خَلَقَ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ يُكَوِّرُ اللَّيْلَ عَلَى النَّهٰارِ وَ يُكَوِّرُ النَّهٰارَ عَلَى اللَّيْلِ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى أَلاٰ هُوَ الْعَزِيزُ الْغَفّٰارُ ﴿الزمر، 5﴾
[خدا] آسمان ها و زمین را به حق آفرید. شب را به روز در میپیچید، و روز را به شب در میپیچید، و خورشید و ماه را مسخّر و رام کرد. هر کدام تا سرآمدی معین روانند. آگاه باشید! او توانای شکست ناپذیر و بسیار آمرزنده است.
وَ مِنْ آيٰاتِهِ اللَّيْلُ وَ النَّهٰارُ وَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ لاٰ تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَ لاٰ لِلْقَمَرِ وَ اسْجُدُوا لِلّٰهِ الَّذِي خَلَقَهُنَّ إِنْ كُنْتُمْ إِيّٰاهُ تَعْبُدُونَ ﴿فصلت، 37﴾
از نشانه های [ربوبیت و قدرت] او شب و روز و خورشید و ماه است؛ نه برای خورشید سجده کنید و نه برای ماه، برای خدایی که آنان را آفرید، سجده کنید، اگر میخواهید فقط او را بپرستید.
اَلشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ بِحُسْبٰانٍ ﴿الرحمن، 5﴾
خورشید و ماه با حسابی معين[در كار]ند.
این آیه شباهت زیادی با آیۀ مورد بحث دارد و واقعا این یکی از نعمتهای بزرگ است که خدا ماه و خورشید را وسیلۀ حساب قرار داده است.
وَ جَعَلَ الْقَمَرَ فِيهِنَّ نُوراً وَ جَعَلَ الشَّمْسَ سِرٰاجاً ﴿نوح، 16﴾
و ماه را در میان آنها روشنی بخش، و خورشید را چراغ فروزان قرار داد.
این آیه از جمله آیاتی است که در آن شمس و قمر با فاصله از یکدیگر بیان شده است.
وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ ﴿القيامة، 9﴾
و [در آستانۀ قيامت] خورشید و ماه به هم جمع شوند.
به هر حال شمس و قمر فایدههای زیادی برای ما دارند ولی ما از آن غافلیم و درس خداشناسی نمیگیریم. پس توجه به این آیات برای متذکر شدن و درس خداشناسی گرفتن بسیار مفید است.
نکته 2: ضمیر در وَ هُوَ الَّذِي در ابتدای آیه 97 ممکن است به «الله» اول آيه 95 يا به «ذالكم الله» يا به فاعل « فالق الإصباح» در آيۀ96يا به هر يك از صفات خدا در آیات 95 و 96 برگردد.
نکته 3: ما چون به خورشید و ماه نزدیکتر هستیم قرآن به خصوص به شمس و قمر اشاره کرده است و الا خورشید و ماه خودشان جزو نجوم هستند.
نکته 4: استفادهای که ما طبق آیه 97 از ستارگان میبریم برای جهتیابی مسیر یا فهمیدن ساعت است و مثلاً از ستارۀ قطبی یا ستارههای دب اصغر و اکبر برای این امور استفاده میشود. یادم هست در جبهه برای جهتیابی در ساعات محدود از ماه استفاده میکردیم. ولی برای ساعات زیاد باید از جهتیابی ستارهها استفاده کرد.
نکته 5: ممکن است جوانان بگویند ما امروزه نیازی به ستارهها نداریم چون قطبنما به وجود آمده و به راحتی میتوان مسیر را پیدا کرد. این حرف مشکلی ندارد؛ زيرا آیه نگفته است که با چیز دیگر نمیتوان جهتیابی کرد بلکه تنها یکی از فواید ستارگان را بیان میکند. پس اگر قطبنما اختراع شده کسی نگوید راهنمايي قرآن بی فایده شد.
نکته 4: مراد از هدایت در آیه 97 ممکن است هدایتهای معنوی نیز باشد. طبق این معنا نجوم به ستارگان آسمان اطلاق نمیشود. نجوم یعنی چیزی که نور دارد. پس پیامبران و ائمۀ اطهار و علمای واقعي هر دین نجم هستند. حتی میتوان گفت مراد از برّ و بحر خشکی و دریا نیست.
نکته 5: میتوان گفت همۀ پیامبران نجوم هستند و پیامبر اسلام(ص) شمس است چون هم زمانش به ما نزدیکتر است و هم دینش کاملتر است.
نکته 6: در تفسیر قمی از امام صادق(ع) نقل شده است که مراد از نجوم، آل محمد(ص) است. در خطبۀ 100 نهج البلاغه نیز آمده است که مَثَل آل محمد مَثَل نجوم آسمان است که وقتی یکی از آنها ناپدید شد دیگری پیدا میشود.
نکته7: آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم، ج26، ص397 این موارد را جزو تأویلات دانسته است. البته به ذهن من میرسد که بعید نیست بگوییم این موارد جزو تفسیر آیه باشد نه تأویل و الفاظ برای معانی واقعي وضع شده است به این معنا که نجم واقعا به معنای هر چیزی باشد که نور میدهد چه نور مادی باشد یا غیر مادی.