نکات درس تفسیر در تاریخ 18/7/1401
تفسیر آیات 97 تا 99 سوره انعام
وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ النُّجُومَ لِتَهْتَدُوا بِهٰا فِي ظُلُمٰاتِ الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيٰاتِ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿الأنعام، 97﴾
و اوست که ستارگان را برای شما قرار داد تا به وسیله آنها در تاریکیهای خشکی و دریا راه یابید؛ مسلماً ما آیات خود را برای قومی که دانایند بیان کردیم.
وَ هُوَ الَّذِي أَنْشَأَكُمْ مِنْ نَفْسٍ وٰاحِدَةٍ فَمُسْتَقَرٌّ وَ مُسْتَوْدَعٌ قَدْ فَصَّلْنَا الْآيٰاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ ﴿الأنعام، 98﴾
و اوست که شما را از یک تن آفرید، برخی [از شما] استقرار یافته [در زمین] و برخی به ودیعت نهاده [در اصلاب و رحم هایند]؛ ما آیات خود را برای قومی که میفهمند، بیان کردیم.
وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً فَأَخْرَجْنٰا بِهِ نَبٰاتَ كُلِّ شَيْءٍ فَأَخْرَجْنٰا مِنْهُ خَضِراً نُخْرِجُ مِنْهُ حَبًّا مُتَرٰاكِباً وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِهٰا قِنْوٰانٌ دٰانِيَةٌ وَ جَنّٰاتٍ مِنْ أَعْنٰابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمّٰانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشٰابِهٍ انْظُرُوا إِلىٰ ثَمَرِهِ إِذٰا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ فِي ذٰلِكُمْ لَآيٰاتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ ﴿الأنعام، 99﴾
و اوست که از آسمان آبی فرستاد، و به وسیله آن گیاهان گوناگون را [از زمین] رویاندیم، و از آن ساقه ها و شاخه های سبز درآوردیم، و از آن دانه های متراکم را خارج می کنیم، و از شکوفه درخت خرما خوشه های سر فروهشته [به وجود میآوریم] ، و باغ هایی از انگور و زیتون و انار شبیه به هم و بی شباهت به هم [بیرون میآوریم]؛ به میوه اش چون میوه دهد و به رسیدن و کامل شدنش با تأمل بنگرید، مسلماً در این [امور] برای قومی که ایمان میآورند، نشانههایی [بر توحید، ربوبیّت و قدرت خدا] ست.
نکته 1: امروز روز دوم هفتۀ وحدت است و هفتۀ وحدت از مرحوم آیت الله منتظری به یادگار مانده است. ما باید سعی کنیم از یکدیگر بگذریم. نه شیعه باید معتقد باشد که هر چیزی میگوید درست است و نه اهل سنت. هم شیعه باید قبول کند که خرافات وارد مذهب شده و هم اهل سنت. خلاصه اینکه در همه جا باید سعی کنیم اهل انصاف شویم. بد نیست مثالی بزنم. شیعهای به یک اهل سنت گفته بود انصافاً در وضوء اگر صورت و دستانمان را از بالا به پایین بشوییم بهتر است یا از پایین به بالا؟ اهل سنت گفته بود انصافا از بالا به پایین بهتر است ولی تو هم این را جواب بده که انصافا اگر در وضوء پاهایمان را مسح کنیم بهتر است یا بشوییم. آن شیعه نیز گفته بود انصافا اگر پاها را بشوییم بهتر است.
اگر اینگونه شویم خوب است. نباید زیاد بر روی برخی نظرات فقهی اصرار داشت. امروزه عدهای با اصل دين مخالفند و از دین بیرون رفتهاند. در این شرائط چرا باید بر سر فروع فروع فقه نزاع راه بیندازیم؟
حتی اگر حجرۀ مرا چهار سال پيش گرفتند و پس ندادند نباید با آنها وارد نزاع شویم. گاهی اوقات یک معذرتخواهی مشکل را حل میکند. در همین اتفاقات اخیر اگر پس از کشته شدن مهسا امینی معذرتخواهی صورت گرفته بود این همه مشکل به وجود نمیآمد.
به هر حال امیدوارم در این هفتۀ وحدت گروههای مختلف بتوانند به یکدیگر نزدیک شوند و باب گفتگو و مفاهمه در تمامي سطوح باز شود.
نکته 2: جالب است که قرآن در آیه 97 نجوم را علامت هدایت معرفی کرده است نه خورشید و ماه را چرا که علامت باید چیزی باشد که حرکت نکند. نجوم آنقدر از ما دور هستند که هر جای کرۀ زمین برویم آنها سر جای خود هستند و در نتیجه میتوانند برای مسیریابی استفاده شوند ولی خورشید و ماه اینگونه نیستند.
نکته 3: در تفاوت بین علم و فقه باید گفته شود که راجع به خدا میتوان علیم گفت ولی فقیه نمیتوان گفت چرا که فقه علمی است که باید فهمید و تأمل کرد تا به آن رسید و این امر برای خدا ممکن نیست. به خدا نمیتوان گفت دقت کن تا یاد بگیری ولی به انسان میتوان چنین گفت.
در کتاب التحقیق، ج9، ذیل مادۀ فقه پس از آوردن نظرات مختلف لغویون آورده است:
اصل واحد در این ماده فهم از روی دقت و تأمل است و با همین قید است که با ریشههای علم و معرفت متفاوت میشود.
سپس گفته است:
عجب از علماء است که خودشان را فقهاء مینامند ولی چیزی که میدانند فقط فروع است و تنها در فروع، فقیه هستند نه در اصول و تنها در احکام بحث میکنند و یاد خدا را فراموش کردهاند و مردم را نیز به فراموشی انداختهاند.(التحقیق فی کلمات القرآن الکریم)
با همۀ این توضیحات فهمیدیم که موارد بیان شده در آیه 98 جای تأمل زیاد دارد تا انسان با این تأمل زیاد به فقه برسد.
نکته 4: در ابتدای آیه 98 از انشاء صحبت شده است. در کتاب التحقیق در معنای ریشۀ این کلمه آمده است:
ایجاد شیء است که آن شیء مستمر بماند.(التحقیق)
پس خلق همان ایجاد است که ممکن است بلافاصله نابود شود ولی انشاء، خلق به همراه بقاء است.
حال استفاده از این ریشه در آیه 98 این نکته را دارد که خدا ما را خلق کرده است تا بمانیم نه اینکه نابود شویم.
نکته 5: از آیه 98 بدست میآید که انسان، هم جنبۀ مستقر دارد و هم جنبۀ مستودع. مثلا در جوانی قوی و زیبا بودیم. اینها مستودع است چرا که پس از مدتی از بین میرود. اما شخصیت ما که ثابت مانده است مستقر است.
نکته 6: مستقر و مستودع تنها مخصوص انسان نیست. پس میتوان گفت کل جهان مستقر و مستودع است. پس هم جهان امور مستقر و مستودع دارد و هم ما. متعلق مستقر و مستودع حذف شده تا بتوان هر چیزی را متعلق گرفت.
باید جنبههای ثابت و متغیر انسان و جهان را بدست آورد. هر چه در این زمینه پیش رویم چیزهای بیشتری میفهمیم و این میشود معنای قَدْ فَصَّلْنَا الْآيٰاتِ لِقَوْمٍ يَفْقَهُونَ.
یادم هست در جوانی كه دانشجوي رشتۀ فيزيك بودم با خود میگفتم وقتی فیزیک خواندم و علوم اين رشته تمام شد، چکار کنم؛ زيرا نميخواستم تصور كار غير علمي حتي در ذهنم بيايد. بعد وقتی وارد حوزه شدم و با قرآن آشنا شدم فهمیدم که هرچقدر علم بدست آوریم تمامی ندارد. در بحث تفسیر، هر آیهای را کار میکنیم میبینیم تمامی ندارد. پس خداوند جهانی ایجاد کرده و کتاب فرستاده که هرچه تأمل کنیم تمامی ندارد.
نکته 7: سَماء در عربی به معنای «بالا» است. حال در برخی آیات مراد از سماء، بالای مادی است و در برخی آیات بالای معنوی.
نکته 8: در تعبیر وَ هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ مِنَ السَّمٰاءِ مٰاءً فَأَخْرَجْنٰا بِهِ در ابتدای آیه 99 ابتدا خدا غیب فرض شده است ولی یکدفعه با تعبیر فَأَخْرَجْنٰا بِهِ خدا به صورت متکلم فرض شده است. در ادبیات عربی به این تفاوت التفات گفته میشود مثل اینکه در سوره حمد نیز ابتدا خدا غایب فرض شده است ولی یکدفعه در تعبیر (ایاک نعبد) خدا مخاطب فرض میشود. وجه این التفات در سوره حمد این است که وقتی با صفات خدا آشنا شدیم انگار که خدا پیش روی ماست و در نتیجه او را خطاب میکنیم. حال باید دید وجه التفات در آیۀ مورد بحث چیست؟ مفسران معمولا گفتهاند که در اینجا التفات رخ داده ولی وجه التفات را نگفتهاند. باید راجع به وجه التفات فکر کرد. سؤال دیگر این است که خدا تا اینجای سوره انعام دائما گفته است که همۀ کارها دست من است. حال چگونه در اینجا با آوردن ضمیر متکلم مع الغیر پای دیگران را نیز وسط کشیده است؟
ان شاء الله در جلسات بعدی به این سؤالات پاسخ خواهیم داد.