نکات درس تفسیر در تاریخ 3/8/1401
تفسیر آیه 102 سوره انعام
ذٰلِكُمُ اللّٰهُ رَبُّكُمْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ ﴿الأنعام، 102﴾
این است خدا پروردگار شما، جز او معبودی نیست، آفرینندۀ همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او بر هر چیزي نگهبان است.
نکته 1: در سوره غافر آیهای شبیه آیۀ مورد بحث داریم:
ذٰلِكُمُ اللّٰهُ رَبُّكُمْ خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ فَأَنّٰى تُؤْفَكُونَ ﴿غافر، 62﴾
این است خدا پروردگار شما که آفریننده هر چیزی است، هیچ معبودی جز او نیست، پس چگونه [از حق] منصرفتان میکنند؟
در آیه مورد بحث ابتدا لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ آمده و سپس خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ ولی در سوره غافر بر عکس آمده است که به نظر میرسد هریک علتی داشته باشد كه توضيح داده خواهد شد.
نکته 2: گفته شده إله از «ألِهَ» به معنای «متحیر شد» است. (مفردات راغب ص 17 ذيل كلمۀ اله).
واقعا وقتی این مجموعه از آیات سوره انعام را بخوانیم متحیر میشویم که عجب خدایی داریم که چه قدرتی دارد. متأسفانه خلقت خدا برای ما عادی شده است ولی در واقع بسیار عجیب است و انسان نسبت به آن متحیر میشود. كه مثلا چطور يك آب و يك خاك و يك هوا ميوههاي متفاوت ميدهد و…
و اما برخی گفتهاند ریشۀ إله «وِلاه» است زيرا هر مخلوقي عاشق و شیداي اوست. ( مفردات راغب، همان). بله با توجه به شناختي كه در اين سوره پيدا كرديم، تنها کسی که عاشق او ميشویم خداست و به نظر ميرسد معنای لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ در اينجا همین است.
نکته 3: آیه 102 با «ذلكم» شروع شده تا بگويد خدا به اوصافي كه بعد از «ذلكم» ميآيد سزاوار است. بله اگر انسان دقت كند اين صفات براي خدا نظير توضیح واضحات است و جزو بدیهیات است. به همین خاطر است که طبق بیان تفسیر التحریر و التنویر ذيل آيه 95 جلد 6 ص 232 آوردن تعبیر ذٰلِكُمُ نوعی تحقیر مشرکان است و تعريض به آنان است که چرا غباوت و كودني داريد و جاي ديگري ميرويد.
نکته 4: برخی این سؤال را مطرح میکنند که چرا کیفیت انجام نماز بر خلاف دیگر عبادات در قرآن نیامده است؟ شاید جوابش با توجه به اين آيه این باشد که انسان هر وقت که عاشق خدا شد فورا خدا را سپاس ميکند. بله بهترین نوع کُرنش و ستایش خدا هنگام دستيابي به بهترين نعمتهاست. شكافته شدن تاريكي شب با نور صيح يكي از آنهاست. آمدن شب براي آرامش يكي از آن نعمتهاي بزرگ است. ظهر و قرار گرفتن خورشيد در وسط آسمان و رسيدن سايه به حد اقل خود يكي از آن نعمتهاست. و بهترين ستايش با كمترين حجم همان است که پیامبر(ص) مشخص کرده است. تكبير و حمد و ركوع و سجود. كه نمازهاي واجب را تشكيل ميدهد و بهترین زمانها برای ستایش همان است که او براي نمازهاي واجب تعیین کرده است. متأسفانه بسیاری وابستۀ به دنیا شدهایم و آن طور که باید عاشق خدا نیستیم. به همین خاطر برای ما حداقلها مشخص و واجب شده است که دو ركعت باید صبح خوانده شود و چهار ركعت ظهر و ….
و اما کسی که روحش بالا است میتواند فراتر از این واجبها عمل کند و سراغ نوافل نیز برود. حتی میتوان فراتر رفت و در هر حالی ذکر خدا را گفت و مصداق «خوشا آنان که دائم در نمازند» شد.
ما غرق در نعمت هستیم و مقداري از آنها از آيۀ 95 تا اينجا اشاره شد كه ما حتی شکر یکی از اين نعمتهای خدا را نمیتوانیم بجا آوریم. کسی که اینها را بفهمد عاشقانه خدا را ستایش میکند. پس تعبیر لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ در آیۀ مورد بحث دقیقا جایگاهش همینجا پس از بيان نعمتهاست و این نکته را میرساند که باید شیدا و متحیر خدایی شوی که در این مجموعه از آیات بیان شد. از همینجا متوجه میشویم که دستور فَاعْبُدُوهُ تکلیف نیست، بلکه نداي درون یک شخص عاشق است. پس این آیه بحث شیدایی و عشق انسان به خدا را مطرح کرده است؛ بله هر انسانی وجدان دارد و وقتي مقداري از نعمتهاي خدا را يافت، با وجدانش عاشق خدا میشود. توجه شود كه ما طبع و وجدان داريم و هيچكدامشان مثل یک نايلون نیست که هر چيزي را داخل آن بريزي عكس العملي نداشته باشد و بتوان هر چیزی را داخل آن ریخت. اگر غذای بد به معده دادیم حالمان به هم میخورد.
بله ممکن است کسی طبعش را به مرور زمان به چیزهای بد عادت دهد مثل کسی که خود را به سیگار عادت میدهد. خود ما در كودكي بع لطيفي داشتيم ولي در جبههها از بس کشته میدیدیم این امور برایمان عادی شده بود و روحیۀ خشن و سختی پيدا كرده بوديم. حال خداوند آن چنان بیان عالي و والايي دارد و نعمتهاي عظيمي را مرح كرده است که حتی کسانی که سختترین روحیۀ ناسپاسي را داشته باشند باز تحت تأثیر قرار بگیرند.
بد نیست مثالی بزنم. پیامبر(ص) در حجاز با کسانی رو به رو بود که روحیۀ بسیار خشنی داشتند. محیط مکه بسیار خشن بود. در این محیط خشن پیامبر(ص) مبعوث شد تا آنها را از خشونت در آورد. آنها آنقدر خشن بودند که تصور مهرباني و رحمت برايشان بسيار مشكل بود و رحمان را اصلا نمیشناختند. در سوره فرقان آمده است:
وَ إِذٰا قِيلَ لَهُمُ اسْجُدُوا لِلرَّحْمٰنِ قٰالُوا وَ مَا الرَّحْمٰنُ أَ نَسْجُدُ لِمٰا تَأْمُرُنٰا وَ زٰادَهُمْ نُفُوراً ﴿الفرقان، 60﴾
و هنگامی که به آنان گفته شود: برای رحمان [= موجود بسيار مهربان] سجده کنید، میگویند: رحمان چیست؟! آیا برای چیزی که تو فرمان میدهی، سجده کنیم؟ و [دعوت تو به سجده براي خداي مهربان] بر رمیدگی و نفرتشان میافزاید.
بله يكي از اموري كه باعث شد آنان با پيامبر (ص) در بيفتند اين بود كه آنان خشن بودند و پیامبر(ص) مظهر مهرباني بود. بله آنان جنگهای مختلفی عليه او و مسلمانان به راه انداختند. آنها به گونهای خشن بودند که حتی زنانشان که باید عاطفه داشته باشند چنان خشن بودند که زنی مثل هند حاضر میشود جگر یک مرد را از سینهاش در آورد و با دندان گاز بگيرد و..
حال در این محیط پیامبر(ص) با مهربانی خانۀ دشمن ديرينهاش ابوسفیان را خانۀ امن اعلام میکند و همه را پس از فتح مکه میبخشد.
جالب است که هند در جلسهای که پیامبر(ص) برای بیعت گرفتن از زنان مؤمن تشكيل داده بود به طور ناشناس شركت كرد و در صدد بود جلسه را به هم میزد و با حرفهاي نا مربوط كه مفسران آنها را ذيل آيه12 سوره ممتحنه بيان كردهاند قصد به هم زدن جلسه را داشت، وقتی پیامبر(ص) او را شناخت گفت تو هند دختر عتبه هستی و اصلا به روی او نیاورد که تو هند جگر خواری. وقتی پیامبر(ص) مفاد پیمان را یکی یکی برای زنان میگفت و هند در همه مناقشه ميكرد و پيامبر با بزرگواري از توبيخ يا سرزنش او خودداري ميكرد، بالاخره هند گفت من به دین تو ایمان آوردم. دين خوبي آوردهاي.
پس اخلاق پيامبر و محتواي عالي پيمانهاي او وجدان کسی مثل هند را نيز میتواند بیدار کند. این قصه را گفتم تا دو نکته را بفهمانم. يكي اينكه اگر امروزه میبینیم جوانها از دین بیرون میروند به این خاطر است که ما دین را بد معرفی کردهایم. پیامبر(ص) با مهربانی حتی هند جگرخوار را جذب دین میکند. ما چه کردهایم که پس از 43 سال جوانان در مقابل دین میایستند، چرا ایقدر اشتباه میکنیم؟ چرا صدر اسلام با اینکه هیچ چیزی نداشتند حاضر شدند به خاطر اسلام از مکه به مدینه هجرت کنند و کسی به پیامبر(ص) اعتراض نکرد؟ آنها عاشق پیامبر(ص) بودند. اتفاقا ملت ما نیز در دوران جنگ برای خدا کار میکردند ولی کمکم به جایی رسیدیم که بيشتر مردم معترضند. یادمان نرود که مهربانی، مهربانی میآورد و خشونت، خشونت میآورد. پس باید مهربانی کرد. از این طریق وجدانها بیدار میشود و افراد جذب دین میگردند.
نكته دوم اينكه وقتي مهرباني پيامبر را شناختيم بدانيم كه طبق آيه 159 سوره آل عمران مهرباني او قطرهاي از مهرباني خداست كه به پيامبر (ص) داده شده است. و آيات 95 به بعد سورۀ انعام نعمتهاي خدا را بيان ميكند تا خود ما مهرباني او را حس كنيم و عاشقانه او را عبادت كنيم.