تفسیر آیه 102 سوره انعام در تاریخ 4 آبان 1401

تفسیر آیه 102 سوره انعام در تاریخ 4 آبان 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 4/8/1401

تفسیر آیه 102 سوره انعام

ذٰلِكُمُ اللّٰهُ رَبُّكُمْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ  ﴿الأنعام‏، 102﴾

این است خدا پروردگار شما، جز او معبودی نیست، آفرینندۀ همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او بر هر چیزي نگهبان است.

نکته 1: بحث «خلقت هر چیز» اولین باری که در قرآن ذکر شده است در همین آیات 101 و 102 سوره انعام است و شایسته است که به مناسبت، مباحثی که مرتبط با آن است را در اینجا بیان کنیم. اتفاقا مباحث مهمی در این زمینه وجود دارد که مفصل است و باید با دقت تمام راجع به آن کار شود. شبهات مهمی در این زمینه وجود دارد و حتی یک دانشجوی دکترا این شبهات را از من می‌پرسید. پس باید این شبهات را مطرح کنیم و به آن پاسخ دهیم.مرحوم آیت الله ایزدی این شبهات را برای ما پاسخ داد و مشكل ذهني ما را بيش از 45 سال پيش حل کرد و من سعی می‌کنم در حدّ توان در اینجا مطالب او را به ياد بياورم و شبهات را پاسخ بدهم.

نکته 2: شبهه این است که ما مسلمان هستیم و می‌خواهیم خدا را اثبات کنیم. یکی از راه‌های اثبات خدا این بوده که خدا را در مجهولات خودمان می‌یابیم و می‌گوییم خدا آن است که انسان را آفرید. خدا آن است که باران نازل می‌کند و … حال وقتی علم پیش رفت می‌گوید علت خلقت انسان و نزول باران فرایند طبیعی تركيب اسپرم و اوول است و بخار شدن آب دریاها و تبدیل شدن آن به ابر. همۀ چیزها در عالم یک دلیل علمی و منطقی دارد. حتی خلقت انسان نیز طبق یک فرایند ترکیب سلول نر و ماده است.

پس هر چقدر که علم پیش رود و دلیل‌های اشیاء را پیدا کند دلایل اثبات خدا کمتر می‌شود. حتی ممکن است در آینده مشخص شود که دلیل ایجاد کرات آسمانی چه بوده است. پس این گونه برای خدا دلیل آوردن سست است.

دقت کنید که قرآن می‌گوید خدا خالق همه چیز است چه اشیائی که شما به ایجاد آن علم دارید و چه آنها که علم ندارید. پس نباید خدا را در مجهولات جستجو کنیم. اگر ما یاد گرفتیم که چگونه ابر مصنوعی ایجاد کنیم این دلیل نمی‌شود که خدا خالق ابر نباشد. کاری که ما کرده‌ایم این است که برخی نقشه‌های خدا را یاد گرفته‌ایم و آن را عمل کرده‌ایم. مثلا به پرنده نگاه کرده‌ایم و از طریق آن هواپیما ساخته‌ایم. حال این بدان معنا نیست که ما خالق هواپیما هستیم. بشر برای ساخت هواپیما مواد اولیۀ آن را از جهان خدا اتخاذ کرده است، ذهن خلاقش مخلوق خداست، هوا و فضا و زميني كه ساخت در آنجا انجام مي‌شود همه از خداست. پس همۀ کارها با امکانات خدا بوده است و از جملۀ آن امکانات خود انسان است که توسط خدا خلق شده است. پس مصنوعات ما و خود ما و علم ما همگی مخلوق خداست. پس نباید خدا را در مجهولاتمان جستجو کنیم. باید بدانیم که چه متعلق معلومات ما و چه متعلق مجهولات ما همگی خالقش خداست.

پس ما باید از همان اول به بچه‌ها خداشناسی را درست یاد دهیم. این که به بچه بگوییم اسباب بازی را من خریدم ولی فلان کار دور دست را خدا می‌کند این روش، درست نیست. باید به بچه یاد داد که همه چيز مخلوق خداست و همۀ کارها در دست خداست.

خلاصه ما نبايد خدا را در مجهولات جستجو ‌کنیم و این اشتباه محض است.

نکته 3: وقتی گفتیم خدا خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ است اشکالاتی پیش می‌آید. از جمله اینکه اگر خدا خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ است از جمله اشیاء عالم شرور است. آیا خدا آنها را نیز خلق کرده است؟ مثلا کشتن انبیاء یک شیء است. حال آیا خدا آن را ایجاد کرده است؟ آیا خدا کرونا را خلق کرده است؟ آیا خدا عقرب را خلق کرده است که ما را نیش بزند؟ آیا خدا دیکتاتورها و ابلیس را خلق کرده است؟ اگر بگوییم اینها را خدا خلق نکرده است مشرک می‌شویم چرا که قائل به دو خالق شده‌ایم. از آن طرف اگر بگوییم خدا اینها را خلق کرده است اولا با آیات دیگری که می‌گوید خلقت خدا نیکو است نمی‌سازد و ثانیا این سؤال ایجاد می‌شود که چرا خدا بدی خلق کرده است؟ آیا خدا قاتل امام حسین است؟ با این حرف ظالمان عالم مبرا می‌شوند. حتی اگر گفتیم قتل امام حسین(ع) دو علت دارد، یکی شمر و یکی خدا این حرف نیز اشکال دارد.

می‌بینیم که این شبهه، یک شبهۀ قوی است و هر طرفش را بگیریم مشکلی پیش می‌آید.

ممکن است کسی برای فرار از مشکل شرور بگوید خدا خالق اصل جهان است و بعد از خلقت، کنار رفته است. پس کشتن امام حسین(ع) کاری به خدا ندارد و خدا در دنيا توان ندارد كه جلو كشته شدن اما حسين را بگيرد و صبر مي‌كند تا قيامت شود و در روز قیامت به حساب شمر می‌رسد. اتفاقا در دعای جوشن کبیر آمده است «یا من فی القیامة قدرته» که این جمله قدری با همین حرف اشتباه سازگار است و اصلا برخی گفته‌اند دعای جوشن کبیر ساختۀ برخی از صوفیان است.

همچنین برخی گفته‌اند درست است که خدا بعد از خلقت، کنار رفته است ولی گاهی اوقات از دست بندگانش عصباني مي‌شود و وسط می‌آید و گروهی را عذاب می‌کند یا زلزله‌ای ایجاد می‌کند و دوباره به كنج عزلت برمي‌گردد.

به هر حال این گونه تصور خدا خیلی معیوب است و متأسفانه خود ما گاهی اوقات خدا را این گونه معرفی می‌کنیم و مثلا می‌گوییم خدا جهان را مثل ساعت درست کرده است که خودش منظم کار می‌کند یا خدا را به شخص بنّا تشبیه می‌کنیم كه بنايي را ساخته است.

باید دقت کنیم که خدا خالق همه چیز است و هر لحظه به موجودات وجود می‌دهد. اگر یک لحظه عنایت خدا نباشد جهان نیست. پس جهان را نباید مستقل از خدا تصور کنیم به گونه‌ای که خودش بتواند خودش را و لو براي يك لحظه اداره کند. همه چیز جهان محتاج به خداست. همانطور که پرتو هر لحظه محتاج به خورشید است جهان نیز مثل یک پرتو است که هر لحظه محتاج خداست. در واقع نیاز موجود ممکن به علت، یک نیاز ذاتی است.

باید بحث کرد که آیا جهان تنها در حدوثش نیاز به خدا دارد یا اینکه جهان ممکن است و ممکن هر لحظه نیاز به علت دارد؟

در این زمینه باید گفته شود که جهان ممکن است و در نتیجه براي وجودش احتیاج به خدا دارد. به عبارت دیگر نیاز جهان به خدا مثل نیاز بَنا به شخص بنّا نیست. در مثال بنّا شخص بنّا تنها علت ایجاد کننده است ولی علت بقاء ساختمان نیست ولی در جهان، خدا هم علت ایجاد کننده است و هم علت مُبقیه.

در کتاب الاشارات بو علی سینا آمده است: «الوجود ان کان واجبا فهو و الا استلزمه» یعنی وجود اگر واجب باشد که هست و الا اگر ممکن باشد نیاز به وجود واجب دارد.

بنده این بحث‌ها را در سال 1356 از آیت الله ایزدی شنیدم و در طول این سال‌ها نیز با فلسفه مرتبط بوده‌ام ولی با این حال 4 بار حرف‌های علامه طباطبایی در این زمینه را خواندم و دو بار نیز تسنيم آیت الله جوادی را خواندم. پس این بحث‌ها باید با دقت مطالعه شود به خصوص امروزه که سؤالات زیاد است و ما باید برای پاسخ‌گویی مجهز باشیم. پس حتما در این زمینه تفسیر المیزان و تسنیم را مطالعه کنید.

نکته 4: کسانی که می‌گویند جهان حادث است و حادث نیاز به محدث دارد مرادشان از حدوث، حدوث زمانی است یعنی می‌گویند زمانی وجود داشته که خدا بوده و جهان نبوده و سپس خدا جهان را خلق کرده است. به این حرف باید اشکال شود که مگر می‌شود خدا در زمانی باشد که هیچ چیزی نباشد؟ همین که می‌گوییم زمانی خدا بوده که چیزی نبوده خود این حرف یعنی زمان وجود داشته است.

و اما فلاسفه می‌گویند اگر واجب بر ممکن مقدم است مراد از تقدم، تقدم ذاتی است نه زمانی همانطور که علت ذاتا بر معلول مقدم است.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.