تفسیر آیه 102 سوره انعام در تاریخ 14 آبان 1401

تفسیر آیه 102 سوره انعام در تاریخ 14 آبان 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 14/8/1401

تفسیر آیه 102 سوره انعام

ذٰلِكُمُ اللّٰهُ رَبُّكُمْ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ خٰالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ وَ هُوَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ  ﴿الأنعام‏، 102﴾

این است خدا پروردگار شما، جز او معبودی نیست، آفرینندۀ همه چیز است؛ پس تنها او را بپرستید، و او بر هر چیزي نگهبان است.

لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ  ﴿الأنعام‏، 103﴾

چشم ها او را در نمی‌یابند، ولی او چشم‌ها را در می‌یابد، و او لطیف و آگاه است.

نکته 1: در آیه 107 همین سوره انعام وکیل و حفیظ در کنار هم قرار گرفته‌اند و پیداست که وکیل و حفیظ با یکدیگر متفاوت هستند و این مؤید حرف ما در جلسات قبلی است که گفتیم بین وکیل و حفیظ تفاوت است. البته با وجود توضیحاتی که در مورد معنای وکیل بيان شد ولی هنوز معنای این کلمه براي بنده به طور دقیق روشن نيست و امیدوارم خدا لطف کند و در آینده این واژه را بهتر بفهمم.

نکته 2: صفاتی که ما مخلوقات داشته باشیم نسبت دادنش به خدا به آن گونه‌ای که ما داریم درست نیست. خدا «لیس کمثله شیء» است. پس اگر خواستیم صفاتی که خودمان داریم به خدا نسبت دهیم باید نواقصش را نفی کنیم. مثلا ما می‌بینیم و می‌دانیم. خدا هم بصیر و علیم است با این تفاوت که مثلا دیدن ما با چشم است. حال اگر بگوییم خدا برای دیدن نیاز به چشم دارد این نقص حساب می‌شود. پس خدا می‌بیند ولی نه با چشم. همچنین می‌شنود ولی نه با گوش. حال اینکه دقیقا به چه صورت است از ادراک ما خارج است. علاوه بر این دیدن ما محدود است و مثلا تنها پیش روی خودمان را می‌بینیم یا اگر نور نباشد نمی‌بینیم. خدا این گونه نیست.

اگر چند نفر با هم صحبت كنند ما نمي‌شنويم ولي خدا صداي همه را مي‌شنود. در دعای عرفه آمده است: الیک عجت الاصوات بصنوف اللغات یعنی هرکس با زبان خودش با خدا صحبت می‌کند و خدا می‌شنود.

نکته 3: بین اشاعره و شیعه بحثی مطرح است که آیا در روز قیامت دیدن خدا ممکن است یا نه؟ شیعه می‌گوید خدا در دنیا و آخرت با چشم دیده نمی‌شود و به تعبیر لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ تمسک می‌کنند. اشاعره می‌گویند در روز قیامت می‌توان خدا را دید چون در سوره قیامت آمده است:

وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نٰاضِرَةٌ  ﴿القيامة، 22﴾

در آن روز چهره هایی شاداب است؛

إِلىٰ رَبِّهٰا نٰاظِرَةٌ  ﴿القيامة، 23﴾

به پروردگارش نظر می‌کند.

شیعه می‌گوید رؤیت خدا عقلا محال است و قضایای حقیقیه زمان و مکان ندارد. پس چه در دنیا و چه در آخرت رؤیت خدا با چشم سر محال عقلی است.

اگر کسی بگوید مراد از رؤیت در آیات سوره قیامت رؤیت با چشم است یا رؤیت با هر چیزی است که نوعی احاطۀ ما بر خدا باشد چنین چیزی محال است. حال اگر مراد اشاعره اینها نباشد بلکه مثلا شهود باطنی باشد این امر خدا را مقید نمی‌کند و می‌تواند صحیح باشد.

دقت کنید که گاهی اوقات برخی حرف‌ها موجب سوء استفاده می‌شود. مثلا ممکن است کسی در طول عمر یک بار خواب يكي از ائمه را دیده باشد. اما شخص دروغگوي بي‌سواد می‌گوید من 14 معصوم و 12 امام  را همۀ 26 نفرشان را در خواب  دیدم. این حرف معلوم البطلان است. زيرا 12 امام جزء 14 معصوم است نه غير آنان. متأسفانه دروغ‌های شهودی از اين قبيل زیاد است که کسی بگوید من باطن بینی می‌کنم و چشم برزخی دارم و ديگران را در شكل حيوان مي‌بينم، این از آن دروغ‌هایی است که هرکسی گفت باید تکذیبش کرد. خداوند باطن بد افراد را به پیامبرش نیز نشان نداد. در سوره توبه آمده است:

وَ مِمَّنْ حَوْلَكُمْ مِنَ الْأَعْرٰابِ مُنٰافِقُونَ وَ مِنْ أَهْلِ الْمَدِينَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفٰاقِ لاٰ تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ سَنُعَذِّبُهُمْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ يُرَدُّونَ إِلىٰ عَذٰابٍ عَظِيمٍ  ﴿التوبة، 101﴾

و گروهی از بادیه نشینانی که پیرامونتان هستند منافق‌اند؛ و نیز گروهی از اهل مدینه بر نفاق خو گرفته‌اند، تو [اي پيامبر] آنان را نمی‌شناسی ما آنان را می‌شناسیم، به زودی آنان را دوبار عذاب می‌کنیم [عذابی در دنیا و عذابی در برزخ] سپس به سوی عذابی بزرگ بازگردانده می‌شوند.

طبق این آیه خداوند باطن افراد منافق داخل مدينه را به پیامبرش نشان نداده است. حال چگونه ممکن است کس دیگری بگوید من باطن فلانی را دیدم که خوک بود؟

به هر حال شهود باطنی در قیامت ممکن است به این معنا باشد که نور ضعیف، نور قوی را می‌یابد و می‌فهمد که همه چیزِ نور ضعیف از نور قوی است. اینها درست است ولی اینکه بگوییم نور ضعیف بر نور قوی احاطه دارد اشتباه است.

پس کسانی که حرف از شهود باطنی می‌زنند اگر مرادشان بالا بردن خودشان باشد و تحقير ديگران، مسلما دروغ است ولی اگر منظور بيان ضعف خود و عظمت خدا باشد قابل تأمل است.

نکته 4: در مورد شهود روایات زیادی وجود دارد. آیت الله جوادی آملی در جلد 26 تفسیر تسنیم، ص476 به بعد بحث روایات در این باره را مطرح کرده است. ایشان ابتدا از کتاب بحار الانوار، ج66،ص293 چنین جمله‌ای را نقل کرده‌اند:

«کل ما میزتموه باوهامکم فی ادق معانیه مخلوق مصنوع مثلکم مردود الیکم»

هر آنچه که شما در اوهام خود در دقیق‌ترین معانی آن تشخیص داده‌اید مخلوق و ساختۀ شما است و به شما برگشت داده می‌شود.

«و لعل النمل الصغار تتوهم ان لله تعالی زبانیتین فان ذلک کمالها و یتوهم ان عدمها نقصان»

شاید مورچه کوچک تصور کند که خدا دو شاخك دارد و این کمال اوست و فکر می‌کند نداشتن شاخک برای خدا نقصان است.

بنابراین ما کمال و نقص را با خودمان می‌سنجیم و چیزی را که فکر می‌کنیم کمال است می‌گوییم خدا هم باید این گونه باشد. این گونه خدا را شناختن اشتباه است.

حتی کلام معصومان را نباید به گونه‌ای فهمید که خدا را ناقص نشان دهد چون عقل بديهي می‌گوید اگر خدا محدود باشد دیگر خدا نیست. پس در نسبت دادن اوصاف به خدا باید دقت کرد.

و اما به روایات برسیم:

روایت اول: مُحَمَّدُ بْنُ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي الْقَاسِمِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ إِسْحَاقَ‌ قَالَ: كَتَبْتُ إِلَى أَبِي مُحَمَّدٍ ع أَسْأَلُهُ كَيْفَ يَعْبُدُ الْعَبْدُ رَبَّهُ وَ هُوَ لَا يَرَاهُ فَوَقَّعَ ع يَا أَبَا يُوسُفَ جَلَّ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ الْمُنْعِمُ عَلَيَّ وَ عَلَى آبَائِي أَنْ يُرَى قَالَ وَ سَأَلْتُهُ هَلْ رَأَى رَسُولُ اللَّهِ ص رَبَّهُ فَوَقَّعَ ع إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَرَى رَسُولَهُ بِقَلْبِهِ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبَّ.

ترجمه: یعقوب بن اسحاق می‌گوید از امام عسکری(ع) پرسیدم چگونه بندۀ خدا او را عبادت کند در حالی که او را نمی‌بیند؟ امام جواب داد: ای ابا یوسف پروردگار من از اینکه دیده شود بزرگ‌تر است. یعقوب سؤال کرد: آیا پیامبر(ص) خدا را دیده است یا نه؟ امام در جواب نوشت: خدا خودش به قلب رسولش نور عظمتش را آن مقداری که دوست داشت نشان داد.(اصول کافی،ج1،ص95) و (توحید صدوق،ص108)

دقت کنید که بزرگی خدا مثل بزرگی شخصیت‌های دنیا نیست که خودشان را در پرده‌هایی قرار می‌دهند تا دیده نشوند. این از ضعف آنها است ولی خدا از عظمتش قابل رؤیت نیست.

روایت دوم: مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى وَ غَيْرُهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ لَمَّا أُسْرِيَ بِي إِلَى السَّمَاءِ بَلَغَ بِي جَبْرَئِيلُ مَكَاناً لَمْ يَطَأْهُ قَطُّ جَبْرَئِيلُ فَكَشَفَ لَهُ فَأَرَاهُ اللَّهُ مِنْ نُورِ عَظَمَتِهِ مَا أَحَبَّ.

ترجمه: از امام هشتم نقل شده است که رسول الله(ص) فرمود وقتی مرا سیر شبانه دادند جبرئیل به واسطۀ من به مکانی رسید که قبلا جبرئیل به آنجا نرسیده بود. خدا برای من از نور عظمتش آنچنان که دوست داشت ظاهر شد. (اصول کافی،ج1،ص98) و (توحید صدوق،ص108)

البته این روایات را نباید مکانی فهمید. اگر مکانی معنا کنیم خدا را محدود کرده‌ایم. نباید فراموش کنیم که دلیل عقلی مثل قرینۀ متصله است و باید در فهم متون از آن بهره برد. پس مراد از مکان در این روایت مکان جسمی نیست.

اگر احادیث معراجیه از لحاظ سندی ثابت باشد به این معناست که مقام معنوی پیامبر(ص) از مقام جبرئیل بالاتر بوده است.

روایت سوم: أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِيسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَيْدٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: ذَاكَرْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِيمَا يَرْوُونَ مِنَ الرُّؤْيَةِ فَقَالَ الشَّمْسُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْكُرْسِيِّ وَ الْكُرْسِيُّ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْعَرْشِ وَ الْعَرْشُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ الْحِجَابِ وَ الْحِجَابُ جُزْءٌ مِنْ سَبْعِينَ جُزْءاً مِنْ نُورِ السِّتْرِ فَإِنْ كَانُوا صَادِقِينَ فَلْيَمْلَئُوا أَعْيُنَهُمْ مِنَ الشَّمْسِ لَيْسَ دُونَهَا سَحَابٌ.

ترجمه: عاصم بن حمید می‌گوید: در آنچه که روایت می‌شود با امام صادق(ع) مذاکره کردم. امام فرمود: خورشید جزئی از 70 نور کرسی است و کرسی جزئی از 70 جزء نور عرش است و عرش جزئی از 70 جزء نور حجاب است و حجاب جزئی از 70 جزء نور سطر است. اگر راست می‌گویند و می‌خواهند نور عظمت خدا را ببینند آیا می‌توانند نور خورشید را بدون ابر ببینند؟(همان)

با توجه به این روایت آیا می‌توان گفت یک سیصد و پنجاهم خدا را می‌شود رؤیت کرد؟ معلوم است که خیر. نباید فراموش کنیم که این اعداد برای تکثیر است.

روایت چهارم: عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ بَشِيرٍ الْبَرْقِيِّ قَالَ حَدَّثَنِي عَبَّاسُ بْنُ عَامِرٍ الْقَصَبَانِيُّ قَالَ أَخْبَرَنِي هَارُونُ بْنُ الْجَهْمِ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ قَالَ: لَوِ اجْتَمَعَ أَهْلُ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ أَنْ يَصِفُوا اللَّهَ بِعَظَمَتِهِ لَمْ يَقْدِرُوا.

از علی بن الحسین نقل شده است که اگر اهل زمین و آسمان جمع بشوند که عظمت خدا را وصف بکنند قادر نیستند.(همان)

شما می‌توانید بقیۀ روایات این باب را در آدرس‌هایی که گفته شد مطالعه کنید.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.