سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 17/8/1401
تفسیر آیه 103 سوره انعام
لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿الأنعام، 103﴾
چشم ها او را در نمییابند، ولی او چشمها را در مییابد، و او لطیف و آگاه است.
نکته 1: با صحبتهایی که در این چند جلسه در مورد روایات شناخت خدا صحبت کردیم جواب کسانی داده میشود که میگویند عابدینی روایات را قبول ندارد و تنها قرآن میگوید. خیر، بنده روایات را نیز در تفسیرم آوردهام. بله با توجه به اینکه بسیاری از روایات تفسیر به مصداق است بنده راجع به آنها کمتر سخن میگویم ولی در مباحث دقیق مثل مباحث خداشناسی حتما از روایات بهره میبرم. در بحث خداشناسی برخی میگویند خدا جسمانی است ولی جسم لطیفی است که در آخرت دیده میشود ولی روایات ما میگوید خدا اصلا جسم نیست. در این مباحث دقیق باید سراغ روایات رفت.
نکته 2: با توجه به مطالبی که در این چند جلسه خواندیم مشخص شد حرفهای بنده در متن قرآن و روایات است و حتی شخصیتی مثل آیت الله جوادی آملی که مورد قبول حوزه است آنها را آورده است. بنابراین اینکه در حوزههای علمیه عدۀ زیادی ظاهرگرا شدهاند واقعا مورد نقد است. تازه اصفهان که مرکز علم و ادب بوده است اینگونه است و مسلما در شهرهای دیگر وضع بدتر است.
متأسفانه تعداد زیادی از شیعیان و روحانيون و مداح ها ظاهرگرا شدهاند و فکر میکنند خدا در آسمان است و به همین خاطر در جلساتشان باندهای بزرگ میگذارند و پيوسته كيگويند بلند بگو تا صدایت به عرش يا به خدا برسد.
نکته 3: در تفسیر تسنیم،ج26، ص484 راجع به توضیح روایاتِ آورده شده مطالبی آمده است که در ضمن بيان آن مطالب و توضیح آن، نظرات خودم را در بین پرانتز میآوردم. ایشان گفتهاند:
بر اساس روایت ابوبصیر مؤمنان راستین با قلب خود خدا را در مراحل سه گانۀ حیات مشاهده میکنند.
علت اینکه امامان معصوم همواره با شدت و حدت رؤیت خدا را نفی کرده و با این تفکر باطل مبارزه میکردند این است که رؤیت خدا در میان اهل سنت پذیرفته شده بود و روایات زیادی در این باره تطبیق شده است.
«حال علت اینکه عابدینی اصرار دارد این بحثها را بخواند این است که در بین شیعه نیز این بحثها مطرح است که خدا در آسمانهاست و میشود خدا را دید. آیت الله جوادی میگویند اهل سنت چنین میگویند ولی بنده میگویم شیعۀ کنونی ايران امروز گوی سبقت از اهل سنت ربودهاند.»
گویا ابوقره که از محدثان عامه و تحت تأثیر فرهنگ آنان بود بسیار سخت باور میکرد که این روایات را جعلی بداند که به جوامع روایی مسلمانان راه یافته است. از این رو با تعجب به امام رضا(ع) عرض کرد که خدا رؤیت و تکلم را میان دو پیامبر تقسیم کرد. و سپس با تعجب پرسید آیا این روایات را تکذیب میکنی؟ و امام آن روایات را به خاطر مخالفتش با قرآن تکذیب کرد.
«همچنین روشن است كه اگر روایات مخالف عقل بديهي بود باز مورد پذیرش قرار نمیگیرد. پس اگر آخوندی طبق برخی روایات گفت خدا جسم است اشتباه میگوید.»
متأسفانه امروز نیز به رقم روشن شدن بسیاری از مبانی اسلامی و مبرهن شدن عدم تجسم خدا بسیاری از علمای اهل سنت میپندارند خدا را میتوان در دنیا یا آخرت با چشم دید.
«جالب است که آیت الله جوادی آملی این عقاید اشتباه را به اهل سنت نسبت میدهد در حالی که باید خدمت ایشان عرض کرد که در بین مردم و مداحان و آخوندها نیز چنین عقایدی امروزه به وفور وجود دارد و به گونهای صحبت میکنند که دلالت بر جسمانیت خدا دارد و من به همین خاطر بسيار ناراحتم كه در عصر علم گروهي شيعه را با سرعت به سوي جهل ميبرند.»
رشید رضا در تفسیر المنار میگوید اخبار رؤیت دفع پذیر نیستند و مفاد آیۀ مورد بحث نیز دلیل بر دفع آن نخواهد بود زیرا معنای این آیه ادراک شیء و احاطه به حقیقت آن است و نفی این مطلب یعنی نفی احاطه به حقیقت خدای سبحان. (تفسیر المنار،ج7،ص540) «بايد متن تفسير ديده شود»
معصومان همان طور که در اوضاع خاص طی الارض میکردند و گاه عدهای از خواص را نیز همراه خود میبردند گاه طیّ زمینه میکردند و در چند لحظه در قلب افرادی چون ابوبصیر نابینا تصرف کرده و از او میپرسیدند مگر همین الآن خدا را با چشم دل نمیبینی؟
«آیت الله جوادی میگویند ابوبصیر که نابینا بود با چشم ظاهر مسلما خدا را و هيچكس ديگر را نمیدید ولی با چشم باطن در آن لحظه که نزد امام بود به خاطر تصرف تکوینی امام در وجود او خدا را دید. به نظر بنده در روایت، تصرف تکوینی وجود ندارد و در عالَم خارج نيز چنين تصرفي انجام نشده است، بلکه ابوبصیر به خاطر معرفت بالا و فطرت پاك خود، خدا را در قلب خود دیده است. نمیدانم چرا این استاد بزرگوار از تصرف سخن گفته است؟ آیا واقعا این گونه از روایت فهمیده است يا طغيان قلم بوده است؟ به نظر بنده این حرف طی الارض که ایشان آن را تأیید کرده ثابت شده نیست. مثلا اينكه گفته ميشود امام سجاد(ع) با طی الارض از مجلس ابن زياد به کربلا آمد درست نيست و روضههایی که در این زمینه میخوانند از نظر تاريخي ثابت نیست و بیشتر ساختۀ روضهخوانان است. هیچ بنی اسدی نگفته است که من امام سجاد(ع) را دیدهام که به استناد حرف او بگوییم امام سجاد(ع) از مجلس ابن زياد طی الارض کرد و به کربلا آمد. اصلا اگر امام طی الارض کرده بود دیگر اینقدر روضه خواندن لازم نداشت. اگر امام این کار را کرده و یکی یکی شهدای کربلا را نام برده است چرا دوباره به غل و زنجیر برگشته است؟ خوب ميخواست برود مدينه يا جايي دور دست. اصلا اسراي كربلا را طي الأرض ميداد.
باز برخی میگویند امام جواد(ع) طی الارض کرد و برای کفن و دفن پدرش از مدینه به طوس آمد. این حرف نیز هیچ دلیل و مستند تاريخی ندارد.
این حرفها را روضهخوانها از یک مسألۀ کلامی که اشتباه فهمیدهاند درست کردهاند. در کلام میگویند معصوم را باید معصوم دیگر غسل و کفن کند. این حرف درست است ولی نباید یادمان رود که شرائط تکلیف 5 عدد است که یکی از آنها قدرت است. حال اگر معصوم قدرت دارد که چنین بکند میکند مثل اینکه امام علی(ع) پیامبر(ص) را غسل و کفن داد و همچنين حضرت زهرا(س) را غسل وكفن كرد، ولی وقتی قدرت نباشد این تکلیف ساقط میشود مثل قضیۀ امام حسین(ع) که در زمان غسل و کفن امام، معصوم دیگر در بند اسارت بود و توان حضور و كفن و دفن امام حسين(ع) را نداشت.
به هر حال اگر مراد از طی الارض که استاد فرمودند این موارد باشد اثبات میخواهد و به نظر بنده این موارد ثابت نیست. بله امکان طی الارض وجود دارد ولی وقوعش باید با دلیل محکمی مثل آیۀ قرآن یا خبر متواتر یا دلیل عقلی ثابت شود. پس امکان با وقوع متفاوت است. بنده امکان را قبول داریم ولی وقوع، دلیل میخواهد.
به این نکته نیز اشاره کنم که امروزه علم روانشناسی پیشرفت زیادی کرده است. در این علم میگویند بسیاری از افراد توهم زده میشوند که یک نوع بیماری است. پس باید در این بحثها به این مطلب نیز توجه داشته باشیم. در کلیپها دیدم که یک روحانی گفته بود در مسیر کربلا دیدم که پرندگان میگفتند: وای حسین کشته شد. وای حسین قَد قُتِل.
میتوان گفت این یک توهم است. وقتی میبینیم از چند میلیون انسان یک نفرِ راستگو چنین گفته است این یک توهم است. پس اینکه برخی افراد گفتهاند من با امام معصوم طی الارض کردهام این نیز ممکن است توهم باشد. با خواندن دوبارۀ روایت ابوبصیر متوجه میشویم که در روایت حرفی از تصرف تکوینی نیست و تعبیر «ثم سکت ساعة» چنین چیزی را نمیرساند بلکه میخواهد ابوبصیر را بعد از مطلبی که برای او گفته شد متوجه فطرتش کند. فطرتهای پاک خدا را مییابند و ابوبصیر نیز با فطرت پاکی که داشت خدا را دید.
و اما به نظر بنده مراد از اینکه امام به ابوبصیر گفت این روایت را برای کسی نقل نکن يكي به این خاطر است که جاهلان فکر نکنند ابوبصیر با چشم سر، خدا را دید و دوم اينكه بزرگانی مثل استاد ما فکر نکنند که در این واقعه تصرف تکوینی صورت گرفته است.»