سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 11/8/1401
شرح خطبه دوم نهج البلاغه
بعد از مشورت با دوستان تصمیم گرفتم بحث را از خطبه دوم ادامه دهیم. در این خطبه آمده است:
و من خطبة له (علیه السلام) بعد انصرافه من صفين و فيها حال الناس قبل البعثة و صفة آل النبي ثم صفة قوم آخرين.
ترجمه: «خطبۀ حضرت بعد از اینکه از صفین برگشت و در آن احوال مردم قبل از بعثت و همچنین صفت آل پیامبر(ص) بیان شده و سپس صفت قوم دیگری نیز بیان شده است»
وقتی گفته شده است «مِن خطبة» یعنی این قسمتی از خطبه است و سید رضی قسمتهای بلیغ آن را انتخاب کرده و بقيۀ جملات این خطبه را حذف کرده است.
و اما راجع به سند این خطبه در ترجمۀ آقای محمود صلواتی ص117 آمده است که این خطبه غیر از نهج البلاغه سند دیگری قبل از آن برایش ذکر نشده است.
مرحوم آیت الله منتظری نوشته است: صفین دومین جنگ مهم حضرت بوده که با معاویه رخ داده است. صفین نزدیک حلب و اکنون در کشور سوریه است.( درسهايي از نهج البلاغه ج 1 ص 595)
أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ وَ اسْتِسْلَاماً لِعِزَّتِهِ وَ اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ وَ أَسْتَعِينُهُ فَاقَةً إِلَى كِفَايَتِهِ.
«ستايش مىكنم او را، براى تكميل نعمتهاى او و تسليم بودن برابر بزرگى او و ايمن ماندن از نافرمانى او. و در رفع نيازها از او يارى مى طلبم»
کلمات استتمام و استسلام و استعصام هر سه باب استفعال است و اين باب براي طلب ميباشد.
مرحوم آیت الله منتظری نوشتهاند: ظاهرا حمد در این عبارت به معنای شکر است.(همان ص596).
ميان حمد و شکر و مدح تفاوتهایی بیان شده است. در کتاب مفردات راغب تفاوتهای حمد و مدح و شکر بیان شده است. ایشان نوشته: حمد از مدح خاصتر و از شکر عامتر است. مدح مربوط به کارهای اختیاری و غیر اختیاری است مثلاً فردی به زیبایی یا بلندی قد و قامتش مدح میشود که این چیزها اختیاری نیست. اما حمد تنها مربوط به صفات اختیاری است. همچنین حمد هم در مقابل نعمت است و هم غیر نعمت ولی شکر در مقابل نعمت است. پس هر شکری حمد هست ولی هر حمدی شکر نیست.(مفردات راغب، ذیل ریشۀ حمد).
امروزه جوانان با پیشرفتها و سؤالاتشان ما را نسبت به چیزهایی که قبلاً يقين داشتيم به شک انداختهاند. چیزهایی را قدیمها برای ما میگفتند ولی الآن میفهمیم آنقدر دلایل معتبری ندارد. زمان به گونهای شده است که خیلی چیزها عوض شده است. حتی در مورد مسائل فقهی يا لغوي يا… قبلا گمان میکردیم فلان حکم، حرف نهایی است و اگر عوض شود دنیا آخر میشود ولی وقتی ادله را دوباره بررسی میکنیم میبینیم میتوان آن را به گونۀ دیگری نیز فهمید. مثلا در مورد پوشش زنان كه آن را از ضروريات دين يا از ضروريات مذهب ميدانستند، پس از تحقیقاتم فهمیدم که امر به پوشش ممکن است ارشادی باشد نه مولوی.
با این صحبتها میخواهم بگویم اینکه به حرف آیت الله منتظری حاشیهای میزنم هدف خدايناكرده بی احترامی نیست بلکه برای این است که باید ادله را دوباره بازبینی کرد. آیت الله منتظری عبارت أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ را با این آیۀ قرآن مرتبط دانستهاند که میفرماید:
وَ إِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذٰابِي لَشَدِيدٌ ﴿إبراهيم، 7﴾
و [نیز یاد کنید] هنگامی را که پروردگارتان اعلام کرد که اگر سپاس گزاری کنید، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما میافزایم، و اگر ناسپاسی کنید، بی تردید عذابم سخت است.
پس شکر کردن موجب تمام شدن نعمت است که هم در این آیه بیان شده وهم عبارت أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ اگر حمد را به معناي شكر بگيريم بر آن دلالت دارد. همچنین ايشان نوشته تعبیر اسْتِعْصَاماً مِنْ مَعْصِيَتِهِ نیز با عبارت انتهایی این آیه یعنی وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذٰابِي لَشَدِيدٌ مرتبط است. (همان ص 596)
و اما شما میتوانید واژههای حمد و شکر در قرآن را جستجو کنید. خدا راجع به شکر در قرآن گلهمند است که مردم شکر نمیکنند ولی چنین تعابیری نسبت به حمد وجود ندارد. حمد خود به خود هست ولی شکر را ما باید انجام دهیم. من چه حمد بکنم یا نکنم حمد برای خدا هست. حال میتوان گفت حمد در تعبیر مورد بحث با حمد در تعبیر الحمد لله رب العالمین متفاوت است. حمد در سوره فاتحه تکوینی است که خودش واقع میشود ولی حمد در اینجا توسط گوینده انجام شده است.
با این توضیحات میتوان از کلام آیت الله منتظری دفاع کرد به این صورت که بگوییم مراد از حمد در عبارت «أحمده» كه فعل شخص مكلف است به معناي شكر ميباشد.
و اما مراد از نعمت در تعبیر أَحْمَدُهُ اسْتِتْمَاماً لِنِعْمَتِهِ به نظر میرسد با توجه به اینکه گویندۀ این کلام حضرت علی(ع) است نعمتهای معنوی میباشد.
سؤال: حضرت علی(ع) در جای دیگر فرمودهاند که من خدا را برای خدا عبادت میکند نه برای دستیابی به نعمتها. حال چرا در اینجا حضرت میفرمایند من برای رسیدن به نعمت، خدا را حمد میکنم؟
جواب: اینکه حضرت در جای دیگر میگوید من خدا را اهل عبادت یافتم به این معنا است که خدا میخواهد بندهاش را به کمال برساند. حال وقتی حضرت در اینجا میگوید من خدا را حمد میکنم تا به نعمت برسم به این معناست که میخواهم به آن کمالها برسم و کمال انسان رسیدن به نعمتهای معنوی است. البته ما چنین عبادتهایی نداریم. حداکثر این است که ما خدا را برای ترس از رفتن به جهنم میپرستیم و به همین خاطر است که حاضر نیستیم نماز شب بخوانیم.
بد نیست به مناسبت قصهای از آیت الله منتظری بگویم. زمانی که ايشان را به بیمارستانی در تهران برده بودند. ما گروهي از طلاب با مينيبوسي به دیدار او رفته بودیم. چند کتاب پوستی بالای سر او ديدم. به حاج احمد آقا گفتم چرا کتاب آورید؟ او گفت خود آقا وقتی به هوش آمد گفت کتابهای مرا بیاورید. باز من در ضمن احوالپرسی به آقا گفتم چه میخوری؟ گفت: دکتر گفته است باید آبِ گوشت (= بخار گوشت كه به صورت آب در آمده است) بخوری و فلانی برایم آورده است و من گفتم چرا برایم آب گوشت آوردی؟ چون مردم ندارند كه چنين ذايي بخورند و دفعۀ بعدی که آورد نخوردم تا ديگر نياورد.
به هر حال میخواهم بگویم برخی از مطالعه و علم لذت میبرند همانطور که برخی از عبادت لذت میبرند.
دقت کنید که ما برای رسیدن به کمال عبادت میکنیم. خود پیامبر(ص) نیز دائما رو به کمال بوده است.
در سوره اسراء آمده است:
وَ مِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نٰافِلَةً لَكَ عَسىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقٰاماً مَحْمُوداً ﴿الإسراء، 79﴾
و پاسی از شب را برای عبادت و بندگی بیدار باش که این افزون [بر واجب،] ویژه توست، امید است پروردگارت تو را [به سبب این عبادت ویژه] به جایگاهی ستوده برانگیزد.
همچنین در سوره مزمل آمده است:
يٰا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ ﴿المزمل، 1﴾
ای جامه بر خود پیچیده!
قُمِ اللَّيْلَ إِلاّٰ قَلِيلاً ﴿المزمل، 2﴾
شب را جز اندکی [که ویژه استراحت است، برای عبادت] برخیز؛
نِصْفَهُ أَوِ اُنْقُصْ مِنْهُ قَلِيلاً ﴿المزمل، 3﴾
نصف [همه ساعات] شب [را به عبادت اختصاص ده] یا اندکی ازنصف بکاه،
أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلاً ﴿المزمل، 4﴾
یا [مقداری] بر نصف بیفزا، و قرآن را شمرده و روشن و با تأمل و دقت بخوان.
إِنّٰا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقِيلاً ﴿المزمل، 5﴾
به یقین ما به زودی گفتاری سنگین [چون آیات قرآن] به تو القا خواهیم کرد.
همۀ اینها دلالت بر این دارد که پیامبر(ص) نیز باید دائما تلاش کند تا به کمال برسد.
همچنین در سوره احزاب آمده است:
إِنَّ اللّٰهَ وَ مَلاٰئِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِيماً ﴿الأحزاب، 56﴾
همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت میفرستند. ای اهل ایمان! بر او درود فرستید و آن گونه که شایسته است، تسلیم او باشید.
این آیه نیز دلالت دارد که پیامبر(ص) با صلوات خدا متکامل میشود زيرا صلوات خدا كار لغوي نيست و سودش به خدا نميرسد چون خدا ناقص نيست.ام ما كه درود و صلوات بر پیامبر(ص) ميفرستيم خودمان متکامل میشویم.
و اما یادمان نرود که طبق نوشتۀ راغب مراد از شکر تصور نعمت و إظهار آن است. (مفردات ماده شكر ص 272) و مرحوم آيت الله منتظري نقل كرده: شكر اين است كه عبد تمامی آنچه را که خدا به او داده است در آنچه برای آن خلق شده است صرف کند. ( درسهايي از نهج البلاغه ج1 ص 596).
انسان برای متکامل شدن خلق شده است. مثلا کسی که ثروتمند است شکرش به این است که قسمتی از مالش را خرج دیگران کند تا متکامل شود ولی اگر بخل بورزد شکر مالش را بجا نیاورده است.
بنابراين کسی که شکر عملی نمیکند و تنها شکر لفظی بجا میآورد این شکر لفظی معلوم نیست که تأثیر داشته باشد. پس شخصی که پیوسته با لبهای خود ذکر میگوید نمیتواند از خدا توقع داشته باشد که به او پاداش دهد. يا انتظار كمال داشته باشد. البته نمیخواهم بگویم شکر لفظی اثر ندارد ولی اثر حقیقی مربوط به شکر عملی است. برخی افراد حاضرند با زبان شکر بگویند ولی حاضر نیستند قسمتی از مال خود را به فقیر بدهند. چنین شکر زبانی بیشتر از بیکاری و عادت نشأت میگیرد.