سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 22/8/1401
تفسیر آیات 103 و 104 سوره انعام
لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿الأنعام، 103﴾
چشم ها او را در نمییابند، ولی او چشمها را در مییابد، و او لطیف و آگاه است.
قَدْ جٰاءَكُمْ بَصٰائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهٰا وَ مٰا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ﴿الأنعام، 104﴾
بی تردید برای شما از سوی پروردگارتان دلایلی روشن آمده، پس هر که [به وسیله آنها بینا شود و حقایق را با چشم دل] ببیند به سود خود اوست و هر که [با پشت کردن به دلایل] کوردل شود [و از دیدن حقایق محروم گردد] به زیان خود اوست، [وظیفه من ابلاغ پیام خداست] و بر شما نگهبان نیستم.
نکته 1: بنده با چند اشکال اساسی مواجه شدهام که حلش برایم راحت نیست. از جمله اینکه در ترجمۀ این آیه گفتهام چشم ها او را در نمییابند. این در حالی است که بصر با عین متفاوت است. حال «چشم» ترجمۀ عین است نه بصر. حال نمیدانم چه کلمهای بگذارم که ابصار را برساند و عین نباشد. بسیاری از مترجمین نیز «چشم» معنا کردهاند و در این زمینه مطلب قابل توجهی ندارند.
آقای عبد العلی بازرگان نوشته است «چشمان خِرَد» یا «بصیرت آدمیان» او را در نمییابند. دکتر صادقی تهرانی نیز گفته است: «دیدههای سَر و سِرّ» او را درک نمیکنند.
به هر حال باید در این زمینه بیشتر تأمل کرد.
نکته 2: در جلسۀ گذشته حدیثی از اصول کافی، باب معانی الاسماء و اشتقاقها را خواندیم و به مناسبت، بنده برخی احادیث دیگر همان باب از کتاب کافی را خواندم و متوجه شدم نباید از بقیۀ روایات عبور کرد. به طور کلی شایسته است کتاب توحید اصول کافی خوانده شود تا معرفت توحیدی ما بالا رود. متأسفانه به خاطر پایین بودن معرفت توحیدی، گاهی عوام ما یا خودمان عوامانه فکر میکنیم ابوالفضل زورش از خدا بیشتر است. حتی شیعیان در مکه و عرفات که جای خواندن خداست از غیر خدا بیشتر میگویند. حتی رقیه بنت الحسین را که اصلش مشکوک است در حاجت دادن بیشتر دخیل میدانند تا خدا. پس نشناختن خدا موجب شده که مخلوقات خدا را بر خدا ترجیح دهیم. حال ممکن است در لفظ بگوییم ای رقیه از خدا بخواه ولی در عمل فکر میکنیم تا رقیه نخواهد کار حل نمیشود.
حال ما نمیتوانیم کل کتاب توحید اصول کافی را بگوییم ولی خودتان مطالعه کنید. آیت الله منتظری این قسمت را شرح دادند ولی متأسفانه در حمله به دفترشان نوارها را بردند و معلوم نیست کجاست.
نکته 3: تعبیر وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ میتواند از باب مشاکله باشد. صنعت مشاکله را ادیبان در کلامشان زیاد بکار میبرند که در اینجا نیز بکار رفته است. دقت کنید خدا همه چیز را درک میکند ولی اینکه بحث به خصوص بر روی ابصار رفته است به خاطر رعایت همین صنعت مشاکله است.
نکته 4: ممکن است کسی با شنیدن تعبیر وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ فکر کند خدا فقط ابصار را درک میکند نه چیز دیگر را و به همین خاطر جملۀ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ آمده است تا بفهماند که درک خدا عامتر از بحث ابصار است.
نکته 5: لطیف ممکن است به معنای لطف کننده باشد و ممکن است به معنای لطافتی باشد که چیزهای لطیف را درک میکند.
آیت الله جوادی در ج26 تفسیر تسنیم، ص469 راجع به کلمۀ لطیف گفته است:
لطیف به معنای دقت همراه رفق است و مودت، رأفت و نیکی از لوازم و آثار آن است.(التحقیق) راغب میگوید گاه به چیزهایی که با حواس ظاهری فهمیده نمیشوند لطائف میگویند و ممکن است لطیف بودن خدا به این جهت یا معرفت او به امور دقیق یا مدارای خدا با بندگانش باشد. (راغب)
سپس در ص474 و 475 مفهوم لطیف و خبیر بودن خدا را بیان کردهاند و گفتهاند:
ذکر اسماء حسنای الهی در پایان آیات دلیل مضمون و محتوای آن است مانند آیۀ مورد بحث که با ذکر دو نام لطیف و خبیر در پایان آیه دو مطلب برهانی شده است:
1.خدا جسم و جسمانی نیست تا بتوان او را با حواس ظاهر ادراک کرد زیرا او مجرد تام و لطیف مطلق است. برخی لطیف را به معنای دارای لطف و احسان دانستهاند مثل تفسیر تبیان و مجمع البیان و جامع لاحکام القرآن. لکن در آیۀ مورد بحث لطیف به معنای موجود مجرد و غیر مادی است زیرا مفاد آیه این است که نمیتوان خدا را ادراک کرد.
لطافت مراتب فراوانی دارد که عالیترین مرتبۀ آن برای خدای سبحان است که لطیف مطلق است و هیچ چیزی نمیتواند حاجب و حاجز او شود.
نکته 6: برخی که کلمات قرآن را شمردهاند گفتهاند کلمۀ وسط قرآن «ولیتلطف» است که آن نیز از لطف میآید. از همینجا برخی استفاده کردهاند که قرآن بر روی لطف میچرخد.
نکته 7: تعبیر وَ مٰا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ در آیه 104 ممکن است حرف خدا باشد و ممکن است حرف پیامبر باشد.
نکته 8: آیت الله جوادی آملی در ذیل آیه 104 بحث برهان و مباحث مربوط به آن را بیان کردهاند. ایشان در صفحه 494 از جلد 26 تفسیر تسنیم آورده است:
مصادیق بصائر:
همۀ براهین قرآنی بصیرت و بیّنه هستند. معارف این سوره به ویژه بعد از آیه 95 بصائری هستند که اگر کسی عالمانه آنها را دریابد و از حدس و گمان و بنای عقلاء و فهم عرف فراتر رود و از روی یقین پیام این براهین را بفهمد و افزون بر این یقین خود را با ایمان و عمل صالح همراه سازد به درستی بینا شده است. چنین کسی که بهترین سود و سرمایه را بدست آورده است میتواند بگوید «انی علی بینة من ربی»
براهین متعدد قرآن همه، بصائر خدادادی هستند. خواه برهانهای مختلف که با حد وسطهای گوناگون از یکدیگر متمایز میشود یا تقریبهای مختلف از یک برهان که با صغراهای متفاوت از همدیگر جدا میگردند.
توضیح: تعدد و تمایز براهین به حد وسط آنهاست. پس اگر حد وسط در همۀ قیاسها یکی و تفاوت قیاسها به صغری باشد همۀ آنها یک برهانند ولی با تقریبهای متفاوت. مثلا میتوان برای اثبات ربوبیت الله به برهان تمسک کرد و به جلوههای مخلتلف آن تمسک جست. راز این گونه تقریبهای گوناگون از یک برهان این است که سطح اندیشه و بصیرت انسانها متفاوت است و هر گروهی با بصیرت خاص خود به مقصد میرسد. بصیرت کشاورزان، دامداران، ریاضیدانان یکسان نیست. قرآن کریم که هدایت برای همه است همۀ گروهها را بر سر خوان معارف الهی فرا میخواند و گاه در محدودۀ نظام کشاورزی از بارش برف و باران و رویش گیاهان و اختلاف میوههای رنگارنگ بر ربوبیت الهی استدلال میکند و زمانی با اشاره به نظام کیهانی و حرکت منظم خورشید و ستارهها توحید ربوبی حق تعالی را مبرهن میسازد و زمانی از آفرینش انسان سخن میگوید. همۀ این بصائر براهینی هستند که هر کس طبق رشتۀ خود میتواند از آن بهره بگیرد و با تقارن علم، ایمان و عمل صالح به بینایی حقیقی دست یابد.(تفسیر تسنیم)
نکته 9: یادم هست در جبهه یک دندانپزشک به من میگفت ما از شما طلبهها بیشتر خداشناسیم چون کار خدا را در ساخت دندان میبینیم. دکتر قلب نیز به گونۀ دیگری خدا را میشناسد. متخصص کلیه خودش دنیایی را در کلیه میبیند و به عظمت آفرینش پی میبرد. دانشمندان نجوم نیز از طریق دیدن نظم آسمانها پی به خدا میبرند. پس برهان نظم حد وسطش نظم است و صغراهایش عوض میشود.