سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 24/8/1401
تفسیر آیه 103 سوره انعام
لاٰ تُدْرِكُهُ الْأَبْصٰارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصٰارَ وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ ﴿الأنعام، 103﴾
چشم ها او را در نمییابند، ولی او چشمها را در مییابد، و او لطیف و آگاه است.
نکته 1: از قول ابن عاشور در تفسير التحرير و التنوير گفتیم ریشۀ لطف دو معنا میتواند داشته باشد: یکی ظرافت و دیگری مهربانی. در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم مرحوم مصفوي این دو معنا را به یک معنا برگردانده است. در این کتاب آمده است: اصل واحد در این ماده دقت به همراه مهربانی است و مقابل لطیف، غلظت و خشونت است.(التحقیق ماده لطف ج 10 ص 214)
پس در این کتاب آن دو معنا را به همراه هم گرفته است. یعنی کاری که هم دقیق و ظریف باشد و هم با رفق و مهربانی انجام گیرد.
حال اگر این معنایی که التحقیق گفته است گرفته شود آیات 95 تا اینجا خیلی جالب فهمیده میشود و دلالت دارد که همۀ آنچه از آیه 95 تا اینجا بیان شد هم ظرافت کار خدا را ميرساند و هم از روی رفق و رأفت بودن كارهاي او را.
خلاصه، مشخص شد که هم معنای ظرافت و هم معنای رفق در لطیف بودن نهفته است. هر فاعلي اگر کارش دقیق باشد و آن را با مهرباني انجام دهد ميشود لطیف. در خانه نیز پدر هم باید با رفق با فرزندانش رفتار کند و هم با ظرافت آنها را تربیت کند تا لطیف باشد.
حال وقتی در آیه 103 خدا با وصف لطیف معرفی شده است اگر آيات گذشته را بنگريم بسیار زیبا است. کارهای خدا ظریف و با رفق است. مثلا هميشه و به طور منظم و دقيق در هر روز صبح نور خورشید را آرام آرام به ما میرساند که اگر یکدفعهای بود اذیت میشدیم، پس کارش هم دقیق است و هم با رفق است به گونهای که ما اذیت نمیشویم. حتی آیات قبلی میگفت نحوۀ رسیدن میوه را ببین. اگر در آن نيز دقت كنيم لطف خدا دیده میشود كه خورشيد ميوه را نميسوزاند، در بهاران كه هوا خنك است شكوفه است و نازك، با بزرگ شدن آن و تحمل بيشترش هوا هم گرمتر ميشود تا به وقت رسيدنش داغترين آفتاب است ولي باز آن را نميسوزاند بلكه ميپزد.
و اما به مناسبت بحث لطيف و دو معنايي بودن آن و به يك معنا برگشتنش، سزاوار است كه بحث مهم دیگری را مطرح کنم و آن اینکه ما یک نزاع 1400 ساله با اهل سنت داریم که آنها میگویند علی ولیّ الله و شیعه هم همین را میگوید اما در معنای ولیّ اختلاف دارند. شیعه میگوید ولایت به معنای سرپرستی و اهل سنت میگویند ولایت به معنای دوستی است.
بنده زمانی در قم که بودم از طرف مركز فرهنگ و معارف قرآن مکلف شدم با فرد محقق ديگري چند لغت را بررسی کنيم. قرار شد مجمع البيان و الميزان را نيز در هر موردي كه اين واژهها در آن وجود دارد، مطالعه و مباحثه كنيم یکی از آن لغتها ولیّ بود. همچنین تقوا را بررسی کردم. در مورد معنای ولیّ بنده به این نتیجه رسیدم که این واژه به معنای دوست تأثیرگذار یا سرپرستی است که سرپرستی خود را دوستانه اِعمال میکند.
با این فهم آن دعواي 1400 ساله حل میشود و میفهمیم بدون دلیل ساليان سال با هم دعوا میکرديم. ولی الله بودن حضرت علی(ع) به این معنا است که ایشان بايد سِمَت سرپرستي داشته باشد؛ زيرا او كسي است كه سرپرستي خود را دوستانه إعمال ميكند.
اتفاقا فرق بین ولیّ و قیم نیز همین است که قیم تنها سرپرست است و کارش دوستانه نیست.
به نظر ميرسد برخی میخواستهاند مردم را دو دسته يا چند دسته کنند و مریدانی برای خود درست کنند. ائمۀ ما با اين فكر به شدت مخالف بودهاند و به شیعیان دستور میدادند که در بین اهل سنت مثل آنها رفتار کنید. اما متأسفانه امروزه ما دائما کاری میکنیم که بوي اختلاف از آن بر ميآيد.
امامان ما هیچیک با اهل سنت درگیر نمیشدند به صورتی که اگر کسی از بیرون میآمد اتحاد میفهمید نه اختلاف. این چیزهاي اختلافي باید كم شود. ما باید جهانی فکر کنیم و از این چیزهای جزئی دور شویم. غربیها آمدهاند پول و ارتش خود را یکی کردند و….
ما باید به سمت و سویی برویم که فرقههای شیعه از رنگ و بوی فرقهای بیرون بیایند. اهل سنت نیز باید از پوستۀ مالکی و حنبلی بیرون آیند. بله در صدر اسلام دعواهایی بوده است ولی حدیث امام صادق(ع) و سیرۀ مسلمین برای همه، علم است. آنها باید کتابهای ما را بخوانند و ما نیز کتابهای آن را بخوانیم.
متأسفانه بسیاری از منبریهای ما هنوز در مباحث فرقهای ماندهاند و فکرشان بسیار قدیمی است و کاملا فرقهای فکر میکنند. ما باید بفهمیم که همه انسان هستیم که خدا به ما عقل داده است و با گفتگو بايد مشكلات خود را حل كنيم. ما نباید خود را برتر بدانيم. چه کسی گفته است که شيعه اگر چه گناه كند باز به بهشت میرود؟ قرآن میفرماید:
بَلىٰ مَنْ كَسَبَ سَيِّئَةً وَ أَحٰاطَتْ بِهِ خَطِيئَتُهُ فَأُولٰئِكَ أَصْحٰابُ النّٰارِ هُمْ فِيهٰا خٰالِدُونَ ﴿البقرة، 81﴾
بلکه کسانی که مرتکب گناه شدند وآثار گناه، سراسر وجودشان را فرا گرفت، آنان اهل آتشند و در آن جاودانه اند.
از بزرگترین کارهای بد اختلاف افکنی است تا جایی که در همین سوره انعام تفرقه به عنوان عذاب الهی معرفی شده است. در آیه 65 این سوره آمده است:
قُلْ هُوَ الْقٰادِرُ عَلىٰ أَنْ يَبْعَثَ عَلَيْكُمْ عَذٰاباً مِنْ فَوْقِكُمْ أَوْ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِكُمْ أَوْ يَلْبِسَكُمْ شِيَعاً وَ يُذِيقَ بَعْضَكُمْ بَأْسَ بَعْضٍ انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآيٰاتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ ﴿الأنعام، 65﴾
بگو: او تواناست که از بالای سرتان یا از زیر پاهایتان عذابی بر شما برانگیزد، یا شما را گروه گروه و حزب حزب به جان هم اندازد، [تا وضعتان به اختلافات سنگین و کینه های سخت بیانجامد،] و مزه تلخ جنگ و خونریزی را به هر گروه شما به وسیله گروه دیگر بچشاند؛ با تأمل بنگر چگونه آیات خود را به صورت های گوناگون بیان میکنیم تا بفهمند.
شيعياني كه اختلاف بيفكنند مشمول هر دو آيۀ فوق هستند. اختلاف افكني مصداق سيئه است و هركسي سيئه انجام داد در جهنم جاويدان است.
حضرت علی(ع) در نامه 47 نهج البلاغه فرموده است صلاح ذات البین از همۀ نمازها و روزهها بهتر است. حال عدهای روضه حضرت زهرا(س) میگیرند تا اختلاف بیندازند.
خود حضرت علی(ع) 30 سال بعد از حضرت زهرا(س) زنده بود ولی هیچ مراسمی برای همسرش نگرفت ولی ما چندين دهۀ فاطمیه راه انداختهایم و از طریق آن اختلاف انداختهایم.
اگر حضرت علی(ع) سالی یک خطبه – حتي خصوصي- در سالگرد حضرت زهرا(س) خوانده بود اكنون ما سي خطبه از او داشتيم، ولی چنین نکرد. حسنین(ع) نیز چنین کاری را برای مادرشان انجام ندادند.
باید اختلاف را کم کرد. در کشور ما اختلافات زیادي رخ داده است. شيعه و سني، اين نژاد و آن نژاد، راستیها و چپیها. طرفداران این مرجع با آن مرجع. و تازگی اختلاف دیگری نیز در حال رخ دادن است و آن اختلاف جوانان با سنتيان است که اگر حواسمان جمع نباشد نابود میشویم.
تا حالا آخوندها میگفتند اگر باران نمیآید مقصر شما بدحجابان هستید. حال امسال که دختران روسری خود را برداشتند و باران آمد مردم و خصوصا دختران میگویند: پيشبيني ها اين بود كه در آبان ماه باران نمیآيد اكنون كه باران آمد به خاطر روسري برداشتن ماست. باید بدانیم که اگر حرف اشتباه زدیم تاوانش را اينگونه بايد پس بدهیم تا جایی که ممکن است بگویند اگر عمامۀ آخوندها را پراندیم برف میآید و اگر آنها را کشتیم همۀ مشکلات حل میشود.
بد نیست به خاطرهای اشاره کنم:
بنده با مرحوم آیت الله اردبیلی مدت زيادي دو به دو بحث میکرديم. زمانی به من گفت: دیشب کسی آمد و پول هنگفتی آورده بود و گفت: من امام زمان را در خواب دیدم و گفت: موسوی اردبیلی نمایندۀ من است و خمس را به او بده.
پرسيدم: شما چکار کردی؟ گفت: او را از خانه بیرون کردم. گفتم: چرا خمس را نگرفتی تا به طلبهها بدهی؟ گفت: اگر فردا آمد و گفت: امام زمان را خواب ديدم و گفت موسوی اردبیلی دشمن من است و سر او را بزن، چکار کنم؟
این حرف ایشان واقعا عاقلانه است. اگر خواستیم خواب را حجت بدانیم یک روز به نفع ما میشود ولی روز دیگر به ضرر ما. مثل اينكه جاهلان باران نيامدن را به حجاب ربط دادند و امروز به ضررمان شده است.
مثال ديگر: در کشور ما متأسفانه گروههایی را تحریک میکردند و اسم آنها را مردم میگذاشتند و آنها را درِ خانۀ این و آن میفرستادند تا بر علیه آنان شعار دهند. حال همان مردم بر علیه خودشان شعار ميدهند و اسمشان اغتشاشگر میشود!!
خوب است بیشتر راجع به کارهایی که کردهایم تأمل کنیم. خوب است همۀ ما برگردیم و با حساب و کتاب پیش رویم. نيروهاي آتش به اختيار را حذف كنيم ارگانها را مكلف به رعايت قانون كنيم. از دههاي روضه بيسند و مدرك خودداري كنيم. ائمۀ ما برای غیر از امام حسین(ع) روضه نگرفتند ما اگرشیعه هستیم پيرو آنان باشیم.
به امید اینکه همه از خواب بیدار شويم و در جهان علم و عقل عاقلانه تصمیم بگیريم.