نکات درس تفسیر در تاریخ 28/8/1401
تفسیر آیات 104 و 105 سوره انعام
قَدْ جٰاءَكُمْ بَصٰائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَ مَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهٰا وَ مٰا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ ﴿الأنعام، 104﴾
بی تردید برای شما از سوی پروردگارتان دلایلی روشن آمده، پس هر که [به وسیله آنها بینا شود و حقایق را با چشم دل] ببیند به سود خود اوست و هر که [با پشت کردن به دلایل] کوردل شود [و خود را از دیدن حقایق محروم گرداند] به زیان خود اوست، و من بر شما نگهبان نیستم.
وَ كَذٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيٰاتِ وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ ﴿الأنعام، 105﴾
این چنین، آیات را گوناگون ميگردانيم [تا هدفهایی تحقق یابد] و تا بگويند: درس خواندهاي و تا آن [قرآن] را برای گروهی که دانایند، بيان كنيم.
نکته 1: گفتیم این آیات از 95 تا 101دلایل و برهانهاي روشني براي ربوبيت خداست. حال برخی سؤال میکنند که اتفاقا قرآن برهانی نیست و گاهی برای اثبات چیزی دلیلی میآورد که قانع کننده نیست. خوب است قدری در این زمینه بحث کنیم. دقت کنید که قرآن از عنوان بصائر استفاده کرده نه دلایل. بصائر آن است که بینش میدهد بر خلاف دلایل که شنیدنی است. پس بصائر اشاره به دلایلي بالاتر و والاتر از شنيدنی دارد؛ يعني دلایلی که در اینجا آورده شد تنها دلیل نیست بلکه بينايي بخش است. گاهی دلیل در سطح پایین است ولی گاهی دلیل واقعا بالا است مثل «فالق الحب و النوی» بودن. از این تعابیر بسیار بالا به بصائر تعبیر شده است.
نکتۀ دیگر اینکه گاهی اوقات ما تنها دنبال دلیل عقلی هستیم در حالی که نیازهای ما تنها نیازهای عقلی نیست. ما علاوه بر عقل عاطفه و احساس نیز داریم و قرآن قرار است تمام این چیزها را تغذیه کند. پس دلایل قرآنی در ضمن اینکه عقلی است عاطفی و احساسی نیز هست.
قرآن گاهی اوقات میگوید «افلا تعقلون». گاهی میگوید «افلا تشعرون». گاهی اوقات میگوید «الا تُحبون»
پس قرآن تمام حواسّ ما را اشباع میکند. در همین مجموعه از آیات که از آیه 95 شروع شد یک جا از تعبیر «فانی یؤفکون» استفاده شده است که نوعی نهیب است. در جای دیگر گفته است: «قد فصلنا الآیات لقوم یعلمون». با این تعبیر تشویق به علم شده است. سپس میگوید: «قد فصلنا الآیات لقوم یفقهون» در این تعبیر توصیه به فهم دقیق شده است. سپس در آیه 99 بحث تغذیۀ انسان را مطرح میکند و در آخرش میفرماید: «ان فی ذلک لآیات لقوم یؤمنون». در اینجا بحث ایمان مطرح شده است. سپس در آیه 100 با تعبیر «خدا آنان را آفريد» کل دلایل مشرکان را ردّ میکند. در آیه 101 یک دلیل عقلي و در عين حال عرفی را بیان میکند که وقتی خدا زن ندارد نمیتواند بچه داشته باشد. پس در مواردی خداوند سطح شعور را در نظر میگیرد.
پس اینکه برخی بگویند قرآن کتاب استدلال نیست اگر منظورشان این است که قرآن مثل کتاب ریاضی و فیزیک نيست كه ممحض در امور عقلي باشد قبول ميكنيم و ميگوييم که قرآن اینگونه نیست ولی اینکه حرفهای قرآن بی مبنا و بيدليل و بيبرهان باشد این اشتباه است. همچنین قرار نیست دلایل، همگی عقلی متعارف باشد بلکه در مواردی عقليعاطفی است. حتی در مواردی جدلی است مثل اینکه قرآن در جواب کسانی که برای خدا دختر قائل بودند میگوید خودتان از دختر خوشتان نمیآید. حال چگونه برای خدا دختر قرار میدهید؟
پس قرآن برای یک سطح و با يك گونه بيان نیست که فقط گروه خاصی را قانع کند. قرآن میخواهد همۀ سطوح را قانع کند و به همین خاطر عبارتهایش به گونهای است که همه بتوانند از آن استفاده كنند.
تازه قرآن برای هر گروهی بیانهای مختلف دارد تا کاملا مطالب تفهيم شود و آنان از دليل اشباع شوند.
نکتۀ دیگر اینکه در قرآن کنایه و تشبیه و استعاره نیز وجود دارد تا فکر نکنیم تنها باید به ظاهر لفظ توجه کنیم.
خوب است مثالی بزنم. قرآن در آیهای میفرماید:
لاٰ يُسْئَلُ عَمّٰا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ ﴿الأنبياء، 23﴾
خدا از آنچه انجام میدهد، بازخواست نمیشود و آنان [در برابر خدا] بازخواست خواهند شد.
آیا این آیه میخواهد بگوید خدا مثل دیکتاتورهاست که اجازۀ سؤال نمیدهند یا اینکه مراد این است که خدا آنقدر نعمت داده و فرصت داده و دلایل قرار داده است که جایی برای سؤال باقی نمانده است. خدا در کنار هر راه باطلی راه حق را قرار داده است تا گمراه به مجرد تصميم به خوب شدن و توبه بتواند در راه حق قرار گيرد. خدا هر نعمتی که تصور کنیم به ما داده و هر فرصتی که بخواهیم در اختیار ما قرار داده است. در درون ما وجدان و عقل قرار داده و علاوه بر آن پیامبرانی ارسال کرده است. پس خدا همۀ ادله را پیش روی ما قرار داده و چیزی کم نگذاشته است. حتی گاهی اوقات خدا با مثال دلیل میآورد.
مشرکان در موردی از پیامبر(ص) سؤال میکنند که خدا چگونه مردگان را زنده میکند؟ و خدا در جواب آنها مثالی از رشد دوبارۀ گیاهان میزند.(آیه 5 سوره حج) در جای دیگر از ابتدای خلقت صحبت میکند.(آیه 79 سوره یس) مجموع این دلایل میتواند شخص پرسشگر را در هر سطحی که باشد قانع کند.
حال خداوند مجموع دلایل را بصائر نامیده است.
نکته 2: مخاطب در تعبیر «مِنْ رَبِّكُمْ» مسلمانان نیستند بلکه میتوان گفت مخاطب انسان است. حال باید گفته شود که سطوح انسانها مختلف است. همچنین روحیۀ انسانها و سطح برداشت آنها نیز متفاوت است. پس وقتی انسان با این خصوصیات، دلایل متنوع میخواهد خدا نیز بصائر فرستاده است. دقت کنید که بصائر جمع است. در زبان عربی گاهی اوقات جمع در مقابل جمع است مثل تعبیر (فاغسلوا وجوهکم) در آیه 6 سوره مائده که در این تعبیر منظور این است که از جمع مؤمنان هر فردی صورت خودش را بشوید. حال در تعبیر بَصٰائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ ممکن است همینگونه باشد یعنی پروردگار شما برای هر فردی از شما بصیرت مخصوص به خود آن فرد را فرستاده است. کسی که عالم است دلیل عالمانه و کسی که عارف است دلیل عارفانه و همینطور برای هرکسی دلیل مربوط به سطح او فرستاده شده است.
جالب است که در کتاب فضل القرآن اصول کافی ج2 آمده است که وقتی قرآن را در صحرای قیامت وارد میکنند گروه اول میگویند این شکل ماست ولی بالاتر است. گروه بعدی نیز میگویند مثل ماست ولی بالاتر است. در واقع همه، قرآن را میبینند و فکر میکنند مثل خودشان است ولی سپس میفهمند که قرآن بالاتر است.
پس قرآن برای هر گروهی بصائر است. هر گروهی وارد قرآن شود قرآن را بصائر میبیند یعنی بالاتر از سطح خودش میبیند. با توجه به اینکه انسانها از لحاظ سطح، متفاوت هستند رب ما نیز با توجه به این تفاوتها دلیل آورده است.
بنده سفارش میکنم که همدلانه سراغ قرآن بیایید. حتی کسانی که اشکال میکنند. اشکال کردن حق شماست ولی قرار بگذاریم که با قرآن همدلانه رو به رو شویم.
وقتی به آیات قرآن میرسیم زود شمشیر را از رو نبندیم که بخواهیم اشکال بگیریم. وقتی با قرآن همدلی کردیم متوجه میشویم که مطالب بسیار زیبایی به دست ما میدهد.
اگر مسلمانان بد عمل کردند با خدا و قرآن لجبازی نکنیم.
نکته 3: مراد از تعبیر «فَمَنْ أَبْصَرَ» بینایی از لحاظهای مختلف است. بینایی از لحاظ عقلی یا احساسی یا عرفانی یا برهانی. در مقابل، تعبیر «وَ مَنْ عَمِيَ» نیز کوری از لحاظهای مختلف است.
نکته 4: از تعبیر «وَ مٰا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ» میفهمیم که خوب شدن انسان در دست خود اوست. ما مثل فرشتگان نیستیم که مقام مشخص دارند. ما قرار است با اختیار خودمان راه را انتخاب کنیم. قرار است ما آزادانه انتخاب کنیم. حتی همسر و فرزندان یک پیامبر برای انتخاب راه او آزادند و ممکن است شرق و غرب عالم ایمان بیاوردند ولی خانوادۀ یک پیامبر ایمان نیاورند. این اقتضای اختیار است نه اینکه مشکل از ادله باشد.
نکته 5: تعبیر «وَ كَذٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيٰاتِ» دلالت دارد که خدا آیات را به گونههای مختلف بیان میکند تا همه بتوانند بفهمند.
نکته 6: واو در تعبیر «وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ» واو عطف است و دلالت دارد که در اینجا جمله يا جملاتی محذوف است. در واقع در اینجا دلایلی وجود دارد که به هر علتی در کلام ذکر نشده است تا ذهن مخاطب خودش فکر کند. قرآن میخواهد ما خودمان فکر کنیم نه اینکه همه چیز را برای ما بگوید.
یادم هست در اولین سال دانشگاه به نمایشگاه کتابی رفتم. بر دیواری دیدم که دو عکس بود و وسط آن دو عکس جاي يك عكس خالی بود. به تمسخر گفتم ببین اینجا عکس را نزدهاند و یادشان رفته است. شخصی كه متصدي آنجا بود گفت اینکه عکس را نزدهاند شايد دلیلي دارد و سپس توضيح داد: دلیلش این است که خفقان است و زدن عگس فلاني كه جايش اينجاست ممنوع است و در نتیجه عکس را نزدهایم ولی جایش را گذاشتیم تا برخی به فکر بیفتند.
حال در اینجا نیز چه بسا یک واو میخواهد ما را تشویق کند تا فکر کنیم که چه جملاتی در اینجا محذوف است.
نکته 7: با خواندن تعبیر «وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ» این سؤال پیش میآید که آیا خداوند قرآن را نازل میکند تا مشرکان به او تهمت بزنند؟
در جواب این سؤال باید بگویم که لام در این تعبیر لام غایت نيست، بلكه لام عاقبت است. در مورد لام عاقبت معمولا این آیه را مثال میزنند:
فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَ حَزَناً ﴿القصص، 8﴾
پس خاندان فرعون او را [از آب] گرفتند تا سرانجام، دشمنشان و مایه اندوهشان شود.
معلوم است که آل فرعون، موسی را به هدف اینکه دشمنشان شود نگرفتند ولی این کار عاقبتش چنين شد.
بد نیست لام عاقبت را با مثالی از اوضاع روز بیشتر توضیح دهم:
از اوضاع فعلی هیچ کس خوشحال نیست ولی گروههایی که ما نمیدانیم چه کسانی هستند اعلام میکنند که 24 و 25 و 26 آبان اعتصاب باشد. مردم نیز مغازهها را میبندند. این اعتراض آرام و ساکت و بدون دردسر است که مردم بتوانند بگویند ما از این وضع ناراضی هستیم.
در این حال رادیو و تلویزیون بزرگترین دروغ قرن را میگوید که مغازهها همه باز هستند. واقعا چرا اینگونه دروغ میگویند و بعد میخواهند به آنها اعتماد شود؟
جالب است که خود جوانها در خانهها اجازه نمیدهند پدر و مادر چیزی بخرد. اینها یک نفر و دو نفر نیستند. حتی من که در این چند روز به دانشگاه رفتم حتی در دانشگاه یک نفر نیامده بود.
پس مردم این کارها را میکنند تا بگویند اعتراض داریم ولی در مقابل، یک دستگاه کشور که همان صدا و سیماست دروغگو میشود. یا اینکه قصد مردم اعتراض است ولی عاقبتش این است که مردم عوامل بیگانه معرفی میشوند.
این همان لام عاقبت است که با این کارِ مردم عملاً نتایجی حاصل میشود که در واقع هدف مردم از اعتراضشان اين نبوده است، ولي چنين چيزي حاصل شده است.