تفسیر آیات 105 و 106 سوره انعام در تاریخ 1 آذر 1401

تفسیر آیات 105 و 106 سوره انعام در تاریخ 1 آذر 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 1/9/1401

تفسیر آیات 105 و 106 سوره انعام

وَ كَذٰلِكَ نُصَرِّفُ الْآيٰاتِ وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ  ﴿الأنعام‏، 105﴾

این چنین، آیات را گوناگون مي‌گردانيم‌ [تا هدف‌هایی تحقق یابد] و تا بگويند: درس خوانده‌اي و تا آن [قرآن] را برای گروهی که دانایند، بيان كنيم.

اِتَّبِعْ مٰا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ  ﴿الأنعام‏، 106﴾

از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن، هیچ معبودی جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.

نکته 1: آیات 105 تا 108 به یکدیگر مربوط هستند. البته قبلا گفته‌ایم که هم مجموع آیات حجت هستند و هم تک‌تک آیات حجتند و هم تك‌تك عبارتهاي قرآن حجت است، به شرطي كه با عقل بديهي و نص قرآني صريح مخالف نباشد. پس اگر نکاتی از ارتباط مجموع آیات گفتیم منافاتی ندارد که از هر آیه نیز نکات جداگانه‌ای بفهمیم. در اینجا بیشتر می‌خواهم روند کلی آیات را توضیح دهم.

نکته 2: بنده در تعبیر وَ لِيَقُولُوا دَرَسْتَ چند قرائت را مطرح کردم كه دو قرائت درستَ و دارستَ يك مطلب را و قرائت دَرَسَتْ مطلب ديگري را بيان مي‌كرد و هر دو را حجت می‌دانم و به هر حال هر دو قرائت اشاره به عاقبتی دارند که نزول قرآن به همراه دارد که عده‌ای با نزول قرآن به پیامبر(ص) تهمت زدند كه نزد ديگران درس خوانده است که این معنا طبق قرائت مشهور است و عده‌ای مطالب قرآن را مندرس و کهنه معرفی می‌کنند و این همان قرائت وَ لِيَقُولُوا دَرَسَتْ است. از نظر تاريخي نيز هر دو تهمت به پيامبر زده شده است و آيات ديگري بر آن دلالت مي‌كند.

نکته 3: نکتۀ اصلی آیه که اينجا به عنوان غايت و هدف نزول قرآن است تعبیر وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ است. علت اینکه می‌گویم این تعبیر اشاره به هدف اصلی دارد این است که در آن مثل تعبیر نُصَرِّفُ از ضمیر متکلم مع الغیر استفاده شده است و با نون ثقيله آن را موكَّد ساخته است.

نکته 4: مراد از ضمیر جمع در تعبیر وَ لِنُبَيِّنَهُ لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ خدا و علل و اسبابي است كه خدا به كار گرفته است و خود پیامبر(ص) یکی از آن علل و اسباب است.

حال پیامبر(ص) که می‌خواهد قرآن را بیان کند ممکن است آگاه شدنش به محتواي آيات از طریق وحی باشد، به این صورت که وحی‌های دیگری به پیامبر(ص) نازل شود که در قرآن نباشد و پیامبر(ص) از طریق آن وحی‌ها محتواي قرآن را كاملا آموخته و همچنين اين را آموخته که چگونه قرآن را بیان کند. ممکن هم هست پیامبر(ص) خودش از طریق عبادت و اطاعت و خواندن مكرر قرآن ذهن و روحش پاک‌تر از حالات قبلی شده و عُلوّی پیدا کرده که بتواند چیزهایی را کشف کند؛ يعني ممكن است ذهن پیامبر(ص) جوشش داشته باشد و با آن قرآن را بيان كند. بنابراین کمال پیامبر(ص) خودش عاملی برای منکشف شدن برخی امور برای ایشان بوده است و او بايد آنها را در قالب تبيين قرآن بيان مي‌كرده است. و به هر حال ممكن است آن يافتن ها يا جوششها به خاطر و از طريق فطرت سليمش باشد و ممکن است از طریق دیگری باشد.

و اما از دیگر علل و اسباب تبييين خود جبرئیل است كه شايد اموري را براي پيامبر بيان مي‌كرده است و شايد خود عالم تکوین نیز هست. يعني وقتي با پيشرفت علوم و گذشت زمان حقایقي از عالَم تکوین کشف شود آيات قرآن نیز روشن می‌شود و اين نيز مصداقي از «لنبينه» است.

نکته 5: با توضیحاتی که در نکتۀ قبل دادیم مشخص شد که ممکن است وحی‌هایی غیر از قرآن داشته باشیم. حتی ممکن است مراد از قول ثقیل در سوره مزمل شامل وحی‌های غیر قرآنی نيز بشود. حتی مقام محمود که خدا به پیامبر(ص) وعده داده نیز ممکن است دست یافتن به وحی‌هایی غیر از قرآن باشد.

نکته 6: در تعبیر لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ در انتهای آیه 105 نگفته که این قوم اهل علم حتما مسلمان هستند. پس ممکن است دانشمنداني باشند که مسلمان نباشند ولی قرآن آنان را به رسميت شناخته و حقایقی را در قرآن قرار داده و خواسته است كه آنان آنها را از قرآن بفهمند و به نظر می‌رسد خود قرآن نیز می‌خواهد به این افراد چیزهایی را بفهماند. پس قرآن برای غیر مسلمانان نیز آمده است.

در نهج البلاغه هست كه«لايسبقنكم بالعمل به غيركم»(نامه47). معلوم مي‌شود كه قرآن حرفهاي علمي و طرحهاي عملي دارد كه ممكن است در عمل به آنها غير مسلمانان بر مسلمانان سبقت بگيرند و حضرت علي به مسلمانان هشدار مي‌دهد كه اينقدر سستي نكنيد و به قرآن بي‌اعتنا نباشيد. جالب است که مثلا در کشور آلمان پژوهش‌کده‌هایی وجود دارد که بر روی قرآن کار می‌کنند و حقایقی را از قرآن می‌یابند. آنها عاشق قرآن هستند اگر چه مسلمان نیستند. بسیاری از کتاب‌های تحقیقی که در مورد قرآن نوشته شده از دانشمندان غربی است. جالب است که بدانيد خود معجم المفهرس کار غربی‌ها بوده است و سپس عرب‌ها آن را تکمیل کردند. آنها چون می‌خواستند روی قرآن کار کنند معجم المفهرس نياز داشتند و آن را نوشتند. همین الآن نیز تحقیقات قوی راجع به قرآن توسط دانشمندان غیر مسلمان انجام شده است.

نکته 7: پیامبر(ص) که می‌خواهد قرآن را بیان کند چه باید بکند تا به این مقام بیان برسد؟ جواب این سؤال آیه 106 است که می‌فرماید: اِتَّبِعْ مٰا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ

پس پیامبر(ص) با تبعیتاز وحي به این مقام می‌رسد. با این صحبت ربط بین این دستور با آیۀ قبلی نیز روشن شد. در جلسۀ قبلی این سؤال مطرح شد که چرا خدا به پیامبر(ص) كه پيوسته از وحي پيروي مي‌كرده است، می‌گوید از وحی تبعیت کن؟ وجه این دستور چیست؟

با این حرف وجه این دستور مشخص می‌شود و می‌فهمیم که این دستور مرحلۀ بالاتری از اتباع را از آن حضرت خواسته است، مثل اینکه گفتیم پیامبر(ص) لایق مقام پیامبری شد ولی باز به او دستور داده شد که قرآن و نماز شب بخوان تا بالاتر روي و والاتر شوي. پس راه کمال باز است و پیامبر(ص) باید کامل‌تر شود. حال اگر در اینجا خدا به پیامبر(ص) دستور تبعیت می‌دهد مرحله بالاتري از تبعيت را در نظر دارد كه برای رسیدن به مقام تبیین است.

دقت کنید که «تبع» یعنی با اختیار به دنبال دیگری رفتن. در کتاب التحقیق فی کلمات القرآن الکریم راجع به معنای این لغت آمده است: دنبال رفتن پشت سر چیزی، مادی باشد یا معنوی و چه آن اتباع، عملی باشد یا فکری.(التحقیق)

به خصوص ممکن است مراد از تبعیت در آیۀ مورد بحث پیروی فکری باشد که پیامبر(ص) باید با تبعیت از قرآن بالا بیاید و والا شود و پس از فهم يا يافتن حقايق بالاتر و والاتر آن‌ها را برای مردم نیز بیان کند.

و اما خوب است به مناسبت، روایتی را از کتاب کافی بیان کنم. در جلد دوم کتاب اصول کافی، ص596 آمده است:

عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْعَبَّاسِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ سُفْيَانَ الْحَرِيرِيِ‌ عَنْ أَبِيهِ عَنْ سَعْدٍ الْخَفَّافِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: يَا سَعْدُ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّ الْقُرْآنَ يَأْتِي يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي أَحْسَنِ صُورَةٍ نَظَرَ إِلَيْهَا الْخَلْقُ وَ النَّاسُ صُفُوفٌ عِشْرُونَ وَ مِائَةُ أَلْفِ صَفٍّ ثَمَانُونَ أَلْفَ صَفٍّ أُمَّةُ مُحَمَّدٍ وَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ صَفٍّ مِنْ سَائِرِ الْأُمَمِ فَيَأْتِي عَلَى صَفِّ الْمُسْلِمِينَ فِي صُورَةِ رَجُلٍ فَيُسَلِّمُ فَيَنْظُرُونَ إِلَيْهِ ثُمَّ يَقُولُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ مِنَ الْمُسْلِمِينَ نَعْرِفُهُ بِنَعْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَيْرَ أَنَّهُ كَانَ أَشَدَّ اجْتِهَاداً مِنَّا فِي الْقُرْآنِ فَمِنْ هُنَاكَ أُعْطِيَ مِنَ الْبَهَاءِ وَ الْجَمَالِ وَ النُّورِ مَا لَمْ نُعْطَهُ ثُمَّ يُجَاوِزُ حَتَّى يَأْتِيَ عَلَى صَفِّ الشُّهَدَاءِ فَيَنْظُرُونَ إِلَيْهِ الشُّهَدَاءُ ثُمَّ يَقُولُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الرَّبُّ الرَّحِيمُ إِنَّ هَذَا الرَّجُلَ مِنَ الشُّهَدَاءِ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ‌ وَ صِفَتِهِ غَيْرَ أَنَّهُ مِنْ شُهَدَاءِ الْبَحْرِ فَمِنْ هُنَاكَ أُعْطِيَ مِنَ الْبَهَاءِ وَ الْفَضْلِ مَا لَمْ نُعْطَهُ قَالَ فَيَتَجَاوَزُ حَتَّى يَأْتِيَ عَلَى صَفِّ شُهَدَاءِ الْبَحْرِ فِي صُورَةِ شَهِيدٍ فَيَنْظُرُ إِلَيْهِ شُهَدَاءُ الْبَحْرِ فَيَكْثُرُ تَعَجُّبُهُمْ وَ يَقُولُونَ إِنَّ هَذَا مِنْ شُهَدَاءِ الْبَحْرِ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَيْرَ أَنَّ الْجَزِيرَةَ الَّتِي أُصِيبَ فِيهَا كَانَتْ أَعْظَمَ هَوْلًا مِنَ الْجَزِيرَةِ الَّتِي أُصِبْنَا فِيهَا فَمِنْ هُنَاكَ أُعْطِيَ مِنَ الْبَهَاءِ وَ الْجَمَالِ وَ النُّورِ مَا لَمْ نُعْطَهُ ثُمَّ يُجَاوِزُ حَتَّى يَأْتِيَ صَفَّ النَّبِيِّينَ وَ الْمُرْسَلِينَ فِي صُورَةِ نَبِيٍّ مُرْسَلٍ فَيَنْظُرُ النَّبِيُّونَ‌ وَ الْمُرْسَلُونَ إِلَيْهِ فَيَشْتَدُّ لِذَلِكَ تَعَجُّبُهُمْ وَ يَقُولُونَ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ الْحَلِيمُ الْكَرِيمُ إِنَّ هَذَا النَّبِيَّ مُرْسَلٌ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَيْرَ أَنَّهُ أُعْطِيَ فَضْلًا كَثِيراً قَالَ فَيَجْتَمِعُونَ فَيَأْتُونَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَيَسْأَلُونَهُ وَ يَقُولُونَ يَا مُحَمَّدُ مَنْ هَذَا فَيَقُولُ لَهُمْ أَ وَ مَا تَعْرِفُونَهُ فَيَقُولُونَ مَا نَعْرِفُهُ هَذَا مِمَّنْ لَمْ يَغْضَبِ اللَّهُ عَلَيْهِ فَيَقُولُ رَسُولُ اللَّهِ ص هَذَا حُجَّةُ اللَّهِ عَلَى خَلْقِهِ فَيُسَلِّمُ ثُمَّ يُجَاوِزُ حَتَّى يَأْتِيَ عَلَى صَفِّ الْمَلَائِكَةِ فِي سُورَةِ مَلَكٍ مُقَرَّبٍ فَتَنْظُرُ إِلَيْهِ الْمَلَائِكَةُ فَيَشْتَدُّ تَعَجُّبُهُمْ وَ يَكْبُرُ ذَلِكَ عَلَيْهِمْ لِمَا رَأَوْا مِنْ فَضْلِهِ وَ يَقُولُونَ تَعَالَى رَبُّنَا وَ تَقَدَّسَ إِنَّ هَذَا الْعَبْدَ مِنَ الْمَلَائِكَةِ نَعْرِفُهُ بِسَمْتِهِ وَ صِفَتِهِ غَيْرَ أَنَّهُ كَانَ أَقْرَبَ الْمَلَائِكَةِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَقَاماً فَمِنْ هُنَاكَ أُلْبِسَ مِنَ النُّورِ وَ الْجَمَالِ مَا لَمْ نُلْبَسْ ثُمَّ يُجَاوِزُ حَتَّى يَنْتَهِيَ إِلَى رَبِّ الْعِزَّةِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَيَخِرُّ تَحْتَ الْعَرْشِ فَيُنَادِيهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَا حُجَّتِي فِي الْأَرْضِ وَ كَلَامِيَ الصَّادِقَ النَّاطِقَ ارْفَعْ رَأْسَكَ وَ سَلْ تُعْطَ وَ اشْفَعْ تُشَفَّعْ فَيَرْفَعُ رَأْسَهُ فَيَقُولُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى كَيْفَ رَأَيْتَ عِبَادِي فَيَقُولُ يَا رَبِّ مِنْهُمْ مَنْ صَانَنِي وَ حَافَظَ عَلَيَّ وَ لَمْ يُضَيِّعْ شَيْئاً وَ مِنْهُمْ مَنْ ضَيَّعَنِي وَ اسْتَخَفَّ بِحَقِّي …

ترجمه: از سعد خفّاف (كفشدوز) از امام باقر (ع): حضرت فرمود: اى سعد، قرآن را بياموزيد زيرا قرآن در روز قيامت در زيباترين صورتى كه مردم ديده‌اند به محشر آيد و مردم يك صد و بيست هزار صف دارند كه هشتاد هزار صف آنها امّت محمد است (ص) و چهل هزار صف از امّت‌هاى ديگرند و قرآن در صورت مردى بر صف مسلمانان گذرد و سلام دهد و آنان به وى نگرند و گويند: لا اله الَّا اللَّه الحليم الكريم‌ ، راستى كه اين مرد از مسلمانان است و ما او را به سيما و صفت مسلمانى مى‌شناسيم جز اينكه او بيشتر از ماها در باره قرآن كوشش كرده است و به همين دليل است كه به او خرّمى و زيبائى و روشنى بيشترى داده شده كه به ماها داده نشده. سپس مى‌گذرد تا به صف شهيدان مى‌رسد و شهيدان به او نگاه مى‌كنند و سپس مى‌گويند: لا اله الَّا اللَّه الربّ الرحيم‌ ، راستى اين مرد از شهيدان است او را به نشانى و وصفِ او می‌شناسیم جز اينكه از شهيدان در دريا است و از اينجا به او خرّمى و فزونى دادند كه به ماها ندادند. فرمود: پس مى‌گذرد تا به صف شهيدانِ دريا مى‌رسد در صورت يك شهيد! و شهيدانِ در دريا به او نگاه مى‌كنند و بسيار تعجّب مى‌كنند و مى‌گويند: اين يكى از شهيدانِ دريا است او را به نشانى و وصفِ او مى‌شناسيم جز اينكه در يك جزيره كشته شده كه از آن جزيره‌اى كه ما در آن كشته شديم هراسناك‌تر بوده است و از اينجا است كه به او خرّمى و زيبائى و روشنى بيشترى داده‌اند كه به ما نداده‌اند. سپس مى‌گذرد تا به صف پيغمبران و رسولان مى‌آيد در صورت يك پيغمبر مرسل، و پيغمبران و رسولان به او نگاه مى‌كنند و شگفتى آنان را مى‌افزايد و مى‌گويند: لا اله الَّا اللَّه الحليم الكريم‌ ، راستى كه اين پيغمبر مرسل است و به نشانى و وصفش او را مى‌شناسيم جز آنكه فضيلت بسيارى به او داده شده است. فرمود: پس همه گرد آيند و نزد رسول خدا (ص) بيايند و از او بپرسند از وى و مى‌گويند: يا محمد اين كيست؟ در پاسخِ آنها گويد: آيا شماها او را نمى‌شناسيد؟ مى‌گويند: ما او را نمى‌شناسيم، اين كيست كه خدا به او خشم نكرده است؟ پس رسول خدا (ص) فرمايد: اين است حجّت خدا بر خلقش، و سلام دهد و بگذرد تا به صورت فرشته مقرّبى به صف فرشته‌ها رسد و فرشته‌ها بدو نگرند و در شگفت شوند و از فضل او كه بينند بر آنها گران آيد و مى‌گويند: پروردگارِ ما برتر است و مقدّس، راستى كه اين هم يك بنده‌اى است از فرشته‌ها كه به نشانى و وصف فرشته او را مى‌شناسيم جز اينكه نزديكترين فرشته‌ها است به درگاه خدا عز و جل، و از اينجا است كه نور و جمالى در بر دارد كه ماها نداريم! سپس بگذرد تا به حضرت ربّ العزت رسد تبارك و تعالى و زير عرش به سجده افتد و خداى تبارك و تعالى او را ندا دهد: اى حجّت من در روى زمين و اى سخن راست و گويايم سر بردار و بخواه تا به تو عطا شود و شفاعت كن تا پذيرفته گردد. و سر بردارد. سپس خداى تبارك و تعالى مى‌فرمايد: چگونه ديدى بندگانم را؟ در پاسخ عرض كند: برخى مرا نگهداشت و حفظ كرد و چيزى از مرا ضايع نكرد و برخى مرا ضايع كرد و حق مرا خوار شمرد و مرا دروغ دانست و منم حجّت تو بر همه خلقت. پس خدا تبارك و تعالى فرمايد: به عزّت و جلال و رفعت مقامم سوگند، امروز بهترين ثواب را براى تو بدهم و دردناكترين كيفر را به خاطر تو بكنم… (ترجمۀ اصول کافی از محمد باقر کمره‌ای)

با آوردن این حدیث می‌خواهم بگویم قرآن حتی از صف انبیاء و اولیاء می‌گذرد. پس خود پیامبر(ص) تابع قرآن است و با این تبعیت روز به روز کامل‌تر می‌شود.

نکته 8: تعبیر لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ احتمال دارد که خبر باشد و احتمال دارد که صفت باشد. اگر کسی چیزی را نمی‌دانست به او خبر می‌دهند و اگر می‌داند آن جمله برای او وصف می‌شود.جملۀ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ را پیامبر(ص) از همان ابتدای بعثت می‌دانست و به همین خاطر این جمله می‌تواند صفت باشد یعنی دستورات ربی را اطاعت کن که هیچ معبودی جز او نیست. ممکن هم هست جملۀ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ مرحلۀ بالاتری از شناخت توحید باشد مثل همان تبعیت که گفتیم مرحلۀ بالاتری از تبعیت است. پس لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ مراحل مختلفی دارد. يعني لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ در آیۀ 102 با لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ در آیه 106 متفاوت است.

نکته 9: مراد از دستور أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ این است که آن مقدار که باید برای مشرکان گفته می‌شد گفته شد. پس وقتت را دیگر صرف آنها نکن. یادت باشد که هدف بالاتری داری و آن تبیین حقایق قرآن برای اهل علم است. پس کفر و شرک آنها و اذیت کردن آنها موجب نشود که تو از کار اصلی‌ات که تبیین قرآن برای دانشمندان است باز بمانی. پس این تعبیر به این معنا نیست که تبلیغ نکن بلکه مراد این است که هدف اصلی را فراموش نکن. اگر عده‌ای ایمان نیاوردند مسئولیت این عدم ایمان با تو نیست.

نکته 10: ممکن است کسی بپرسد که چرا عده‌ای مشرک ماندند؟ آیا کار پیامبر ناقص است؟ جواب این است که خیر، برخی افراد لجباز هستند. برخی دیگر نیز با این بیان‌ها قانع نمی‌شوند. بیان‌هایی که تا اینجا آمده است عرف مردم را قانع می‌کند ولی درصد کمی از مردم ذهن‌های متفاوتی دارند و با این مطالب قانع نمی‌شوند. آنها چه بسا جهنم هم نروند.

پس دو دسته هستند که ایمان نمی‌آورند: یکی انسان‌های لجباز هستند که نسبت به آنها باید أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ را عمل کرد ولی عده‌ای هستند که سطح فهمشان بالاست که دائما اهل اشکال هستند. عدم ایمان آنها به خاطر نوع خلقت آنهاست. آنها دیر باور هستند و نباید آنها را مقصر دانست.

سؤال: آیا شما ظواهر قرآن را حجت می‌دانید؟

جواب: بله ولی در معنای ظاهر قرآن با دیگران متفاوت هستم. برخی از ظاهر بعضي آيات قرآن خشونت می‌فهمند و من آن آيات را تهدیدي می‌فهمم.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.