تفسیر آیه 106 سوره انعام در تاریخ 2 آذر 1401

تفسیر آیه 106 سوره انعام در تاریخ 2 آذر 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 2/9/1401

تفسیر آیه 106 سوره انعام

اِتَّبِعْ مٰا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ  ﴿الأنعام‏، 106﴾

از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن، هیچ معبودی جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.

نکته 1: قرآن علاوه بر نازل شدن بر پیامبر(ص) برای ایشان بیان نیز می‌شود و راه‌های بیان شدن قرآن برای پیامبر(ص) همان است که در جلسۀ قبلی بیان شد.

نکته 2: در تفسیر التحریر و التنویر، ج6،ص258 آمده است که اتباع در اصل پیروی کردن اثر رونده است. کم کم این لغت استعمال شده است در اینکه شبیه عمل دیگری عمل کنیم مثل آیۀ (و الذین اتبعوهم باحسان)(توبه) سپس کم کم در فرمان‌بری و عمل به آنچه که متبوع دستور می‌دهد استعمال شد. پس اتباع به معنای پذیرش امر شد. وقتی گفته می‌شود از فلانی پیروی کردم یکی از این معنای سه گانه را دارد که گفته شد… همچنین ممکن است اتباع به این معنا باشد که انسان همراه و ملازم چیزی باشد. پس به ملازمت نیز اتباع می‌گویند.(پایان نقل از التحریرو التنویر). بنابراین مراد از اِتَّبِعْ مٰا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ می‌تواند این باشد که ملازم وحی باش.

در حدیثی که دیروز خواندیم این مطلب بود که قرآن از صف انبیاء بالاتر رفت ولی به نظر می‌رسد که پیامبر(ص) ملازم قرآن شد. در برخی احادیث داریم که خُلق پیامبر(ص)، قرآن بود. (مسند احمد، احمد بن حنبل، ج ۶، ص ۱۶۳) این حدیث نیز شاید به معنای ملازم بودن پیامبر(ص) با قرآن باشد.

اما در بارۀ فهم متعدد از لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ بد نیست قصه‌ای به مناسبت بگویم:

نسبت به مرحوم آقای سید علی نجف آبادی، جد مادری بنده چنین می‌گویند که عوامی دیده بوده جوانی موهایش را بلند گذاشته است و او می‌خواسته آن جوان را تحقیر کند. خانۀ حاج آقا آمده که می‌خواهیم عقد بخوانیم و شما هم بیا. وقتی به آن خانه رفته بودند طرف گفته بوده من اصلا دختر ندارم و آن شخص گفته بود پس همان که موهایش بلند است چه کسی است؟ با این کار معلوم شد آن شخص می‌خواسته با این کار آنها را مسخره کند.

آقا عصبانی می‌شود و برای اینکه بهانه‌ای پیدا کند و به آن شخص نهیبی بزند می‌گوید تو اصلا نمازت را بخوان تا ببینم می‌دانی یا نه؟ او گفته بود کدام نماز؟ یک نماز است که پیامبر(ص) می‌خواند که هیچ کس نمی‌تواند بخواند. یک نماز نیز تو می‌خوانی که من نمی‌دانم. یک نماز هم من می‌خوانم که اگر خواستی می‌خوانم.

حال در بحث ما نیز لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ را ممکن است پیامبر(ص) بگوید، ممکن است عارف واقعی بگوید و ممکن است عوام بگویند. اینها با یکدیگر فرق دارند.

لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ در آیه 102 را مردم در حد خود می‌گویند ولی لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ در آیه 106 آن است که مخصوص پیامبر(ص) است.

نکته 3: در اینجا لازم است بحث مفصلی کنیم که تعبیر أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ به چه معناست؟ در اینجا بحث‌هایی مطرح شده است که باید به آن اشاره کرد. برخی گفته‌اند این تعبیر به این معناست که با مشرکان حرف نزن و به آنها کاری نداشته باش تا وقتی آیات جهاد آمد و این آیه را نسخ کرد. وقتی آیات جهاد آمد مشرکان یا باید مسلمان شوند یا کشته ‌شوند. پس این عده می‌گویند این تعبیر با آیات جهاد نسخ شده است.

بنده این حرف را قبول ندارم و این تعبیر با آیات جهاد نسخ نشده است. بنده می‌گویم: اولا ما جهاد ابتدایی نداریم و آیه‌ای نداریم که جهاد ابتدایی را تأیید کند. بنده مقاله‌ای در این زمینه نوشته‌ام که می‌توانید به آن مراجعه کنید. همۀ آیاتی که دستور به جنگ می‌دهند دفاعی است. اگر مشرکان یا کافران با مسلمانان نجنگند وظیفه (لکم دینکم و لی دین)(کافرون-6) است.

پس آیات جهاد ربطی به أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ندارد.

و اما تعبیر أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ به این معناست که چه الآن و چه در مدینه وقتی برای مشرکان دلیل آوردی و ایمان نیاوردند آنها را رها کن و بیش از آوردن دلیل وقت صرفشان نکن.

اینکه دلیل بیاوریم و توقع داشته باشیم طرف مقابل حتما حرف ما را قبول کند و اگر قبول نکرد به زور حرف و ادلۀ خود را به او تحمیل کنیم، چنین چیزی درست نیست. کسی که ادلۀ ما را قبول نمی‌کند نه مستحق فحش است نه نفرین و نه قطع حقوق و … مگر اینکه با ما بجنگد که دفاع واجب عقلی و شرعی است.

اینکه همیشه بر روی منبرها دعا می‌کردیم که «خدایا اگر فلان گروه قابل هدایت نیستند ریشه کن بفرما» اشتباه است.

اتفاقا چنین دعایی را امروزه برای آخوندها می‌گویند و وقتی می‌گوییم چنین دعایی نکنید به ما جواب می‌دهند که شما 40 سال است بر روی منبرها بر علیه مخالفان خود چنین می‌گویید.

من می‌خواهم بگویم چنین دعایی ریشۀ قرآنی ندارد و بلکه قرآن عکس آن را گفته است از جمله همین‌جا، تعبیر أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ دلالت دارد که باید مخالف را رها کرد. قرار نیست کسی را به زور به بهشت ببریم یا خواستار نابودی او باشیم.

داستان حضرت ابراهیم در قرآن حد اقل در دو مورد این‌گونه بیان شده است که ابراهیم با راه‌های مختلف برای بت‌پرستان ثابت کرد که بت نمی‌تواند کاری بکند و بعد از آنکه آنها نپذیرفتند ابراهیم رها کرد و رفت و حتی نفرین نیز نکرد. به عنوان مثال به این آیات توجه کنید:

وَ لَقَدْ آتَيْنٰا إِبْرٰاهِيمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَ كُنّٰا بِهِ عٰالِمِينَ  ﴿الأنبياء، 51﴾

و مسلماً پیش از این به ابراهیم، رشد و هدایتی [که سزاوارش بود] عطا کردیم؛ و ما به او دانا بودیم.

إِذْ قٰالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ مٰا هٰذِهِ التَّمٰاثِيلُ الَّتِي أَنْتُمْ لَهٰا عٰاكِفُونَ  ﴿الأنبياء، 52﴾

[یاد کن] زمانی را که به پدرش و قومش گفت: این تمثال‌هایی که شما ملازم پرستش آنها شده اید، چیست؟

قٰالُوا وَجَدْنٰا آبٰاءَنٰا لَهٰا عٰابِدِينَ  ﴿الأنبياء، 53﴾

گفتند: پدرانمان را پرستش کنندگان آنها یافتیم [لذا به پیروی از پدرانمان آنها را می‌پرستیم!!]

قٰالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آبٰاؤُكُمْ فِي ضَلاٰلٍ مُبِينٍ  ﴿الأنبياء، 54﴾

گفت: به یقین شما و پدرانتان در گمراهی آشکاری هستید.

قٰالُوا أَ جِئْتَنٰا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللاّٰعِبِينَ  ﴿الأنبياء، 55﴾

گفتند: آیا حق را برای ما آورده ای یا شوخی می‌کنی؟!

قٰالَ بَلْ رَبُّكُمْ رَبُّ السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ الَّذِي فَطَرَهُنَّ وَ أَنَا عَلىٰ ذٰلِكُمْ مِنَ الشّٰاهِدِينَ  ﴿الأنبياء، 56﴾

گفت: [شوخی نمی‌کنم] بلکه پروردگارتان همان پروردگار آسمان ها و زمین است، همان که آنها را آفرید و من بر این [حقیقت] از گواهی دهندگانم.

وَ تَاللّٰهِ لَأَكِيدَنَّ أَصْنٰامَكُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِينَ  ﴿الأنبياء، 57﴾

سوگند به خدا پس از آنکه [به بتخانه] پشت کردید و رفتید، درباره بت هایتان تدبیری خواهم کرد.

فَجَعَلَهُمْ جُذٰاذاً إِلاّٰ كَبِيراً لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَيْهِ يَرْجِعُونَ  ﴿الأنبياء، 58﴾

پس [همه] بت ها را قطعه قطعه کرد و شکست مگر بت بزرگشان را که [برای درک ناتوانی بت ها] به آن مراجعه کنند.

قٰالُوا مَنْ فَعَلَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا إِنَّهُ لَمِنَ الظّٰالِمِينَ  ﴿الأنبياء، 59﴾

[چون به بتخانه آمدند، با شگفتی] گفتند: چه کسی این کار را با معبودانمان انجام داده است؟ به یقین او از ستمکاران است.

قٰالُوا سَمِعْنٰا فَتًى يَذْكُرُهُمْ يُقٰالُ لَهُ إِبْرٰاهِيمُ  ﴿الأنبياء، 60﴾

گفتند: از جوانی شنیدیم که از بتان ما [به عنوان عناصری بی اثر و بی اختیار] یاد می‌کرد که به او ابراهیم می‌گویند.

قٰالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلىٰ أَعْيُنِ النّٰاسِ لَعَلَّهُمْ يَشْهَدُونَ  ﴿الأنبياء، 61﴾

گفتند: پس او را در برابر دیدگان مردم بیاورید تا آنان [به این کار او] شهادت دهند.

قٰالُوا أَ أَنْتَ فَعَلْتَ هٰذٰا بِآلِهَتِنٰا يٰا إِبْرٰاهِيمُ  ﴿الأنبياء، 62﴾

گفتند: ای ابراهیم! آیا تو با معبودان ما چنین کرده ای؟

قٰالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هٰذٰا فَسْئَلُوهُمْ إِنْ كٰانُوا يَنْطِقُونَ  ﴿الأنبياء، 63﴾

گفت: بلکه [سالم ماندن بزرگشان نشان می‌دهد که] بزرگشان این کار را انجام داده است؛ پس اگر سخن می‌گویند، از خودشان بپرسید.

فَرَجَعُوا إِلىٰ أَنْفُسِهِمْ فَقٰالُوا إِنَّكُمْ أَنْتُمُ الظّٰالِمُونَ  ﴿الأنبياء، 64﴾

پس آنان [با تفکر و تأمل] به خود آمدند و گفتند: شما خودتان [با پرستیدن این موجودات بی اثر و بی اختیار] ستمکارید [نه ابراهیم.]

ثُمَّ نُكِسُوا عَلىٰ رُؤُسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مٰا هٰؤُلاٰءِ يَنْطِقُونَ  ﴿الأنبياء، 65﴾

آن گاه سرافکنده و شرمسار شدند [ولی از روی ستیزه جویی به ابراهیم گفتند:] مسلماً تو می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند.

قٰالَ أَ فَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ مٰا لاٰ يَنْفَعُكُمْ شَيْئاً وَ لاٰ يَضُرُّكُمْ  ﴿الأنبياء، 66﴾

گفت: [با توجه به این حقیقت] آیا به جای خدا چیزهایی را می‌پرستید که هیچ سود و زیانی به شما نمی‌رسانند؟!

أُفٍّ لَكُمْ وَ لِمٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ أَ فَلاٰ تَعْقِلُونَ  ﴿الأنبياء، 67﴾

اُف بر شما و بر آنچه به جای خدا می‌پرستید؛ پس آیا نمی‌اندیشید؟

قٰالُوا حَرِّقُوهُ وَ انْصُرُوا آلِهَتَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ فٰاعِلِينَ  ﴿الأنبياء، 68﴾

گفتند: اگر می‌خواهید کاری انجام دهید [و مرد کار هستید] او را بسوزانید، و معبودانتان را یاری دهید.

قُلْنٰا يٰا نٰارُ كُونِي بَرْداً وَ سَلاٰماً عَلىٰ إِبْرٰاهِيمَ  ﴿الأنبياء، 69﴾

[پس او را در آتش افکندند] گفتیم: ای آتش! برابر ابراهیم سرد و بی آسیب باش!

وَ أَرٰادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنٰاهُمُ الْأَخْسَرِينَ  ﴿الأنبياء، 70﴾

و بر ضد او نیرنگی سنگین به کار گرفتند [که نابودش کنند] پس آنان را زیانکارترین [مردم] قرار دادیم.

وَ نَجَّيْنٰاهُ وَ لُوطاً إِلَى الْأَرْضِ الَّتِي بٰارَكْنٰا فِيهٰا لِلْعٰالَمِينَ  ﴿الأنبياء، 71﴾

و او و لوط را [از آن سرزمین پر از شرک و فساد] نجات داده و به سوی سرزمینی که در آن برای جهانیان برکت نهاده ایم، بردیم.

وَ وَهَبْنٰا لَهُ إِسْحٰاقَ وَ يَعْقُوبَ نٰافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنٰا صٰالِحِينَ  ﴿الأنبياء، 72﴾

و اسحاق و یعقوب را به عنوان عطایی افزون، به او بخشیدیم و همه را افرادی شایسته قراردادیم.

در این مجموعه از آیات می‌بینیم ابراهیم با اینکه حق را هم به صورت عقلی و هم معجزه آسا برایشان روشن کرد ولی هیچ نفرینی نکرده است.

جالب است که همین قصه در سوره صافات نیز آمده است که خوب است به آن آیات نیز اشاره کنم:

وَ إِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرٰاهِيمَ  ﴿الصافات‏، 83﴾

و به راستی ابراهیم از پیروان نوح بود،

إِذْ جٰاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ  ﴿الصافات‏، 84﴾

هنگامی که با دلی پاک به سوی پروردگارش آمد.

إِذْ قٰالَ لِأَبِيهِ وَ قَوْمِهِ مٰا ذٰا تَعْبُدُونَ  ﴿الصافات‏، 85﴾

[یاد کن] هنگامی را که به پدر و قومش گفت: چیست آنچه می‌پرستید؟

أَ إِفْكاً آلِهَةً دُونَ اللّٰهِ تُرِيدُونَ  ﴿الصافات‏، 86﴾

آیا به جای خدا معبودان دروغین را می‌خواهید.

فَمٰا ظَنُّكُمْ بِرَبِّ الْعٰالَمِينَ  ﴿الصافات‏، 87﴾

پس گمانتان به پروردگار جهانیان چیست؟ [که غیر او را می‌پرستید،]

فَنَظَرَ نَظْرَةً فِي النُّجُومِ  ﴿الصافات‏، 88﴾

[چون [شب] از او دعوت کردند [که فردا به مراسم عیدشان برود] نگاهی به ستارگان انداخت،

فَقٰالَ إِنِّي سَقِيمٌ  ﴿الصافات‏، 89﴾

و گفت: به راستی من بیمارم.

فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِينَ  ﴿الصافات‏، 90﴾

پس پشت کنان از او روی گرداندند.

فَرٰاغَ إِلىٰ آلِهَتِهِمْ فَقٰالَ أَ لاٰ تَأْكُلُونَ  ﴿الصافات‏، 91﴾

او هم مخفیانه به سوی بت هایشان رفت و [از روی ریشخند] گفت: آیا غذا نمی‌خورید؟

مٰا لَكُمْ لاٰ تَنْطِقُونَ  ﴿الصافات‏، 92﴾

شما را چه شده که سخن نمی‌گویید؟

فَرٰاغَ عَلَيْهِمْ ضَرْباً بِالْيَمِينِ  ﴿الصافات‏، 93﴾

پس [به آنها روی آورد و] با دست راست ضربه ای کاری بر آنها کوبید [و خردشان کرد.]

فَأَقْبَلُوا إِلَيْهِ يَزِفُّونَ  ﴿الصافات‏، 94﴾

مردم با شتاب به سوی او آمدند.

قٰالَ أَ تَعْبُدُونَ مٰا تَنْحِتُونَ  ﴿الصافات‏، 95﴾

[به آنان] گفت: آیا آنچه را [با دست خود] می‌تراشید، می‌پرستید؟!

وَ اللّٰهُ خَلَقَكُمْ وَ مٰا تَعْمَلُونَ  ﴿الصافات‏، 96﴾

در حالی که خدا شما را و آنچه را می‌سازید، آفریده است.

قٰالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْيٰاناً فَأَلْقُوهُ فِي الْجَحِيمِ  ﴿الصافات‏، 97﴾

گفتند: برای او بنایی بسازید [که گنجایش آتش فراوانی داشته باشد] پس او را در آتش شعله ور بیندازید.

فَأَرٰادُوا بِهِ كَيْداً فَجَعَلْنٰاهُمُ الْأَسْفَلِينَ  ﴿الصافات‏، 98﴾

پس خواستند به او نیرنگی زنند، ولی ما آنان را پست و شکست خورده کردیم.

وَ قٰالَ إِنِّي ذٰاهِبٌ إِلىٰ رَبِّي سَيَهْدِينِ  ﴿الصافات‏، 99﴾

و [وقتی از این مهلکه جان سالم به در برد] گفت: به راستی من به سوی پروردگارم می‌روم، و [او] به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد.

رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصّٰالِحِينَ  ﴿الصافات‏، 100﴾

پروردگارا! مرا فرزندی که از صالحان باشد عطا کن.

فَبَشَّرْنٰاهُ بِغُلاٰمٍ حَلِيمٍ  ﴿الصافات‏، 101﴾

پس ما او را به پسری بردبار مژده دادیم.

در این آیات نیز مشاهده می‌کنیم که ابراهیم هیچ حرفی از ریشه کن کردن ظالمین نزده است. پس ما نیز باید همین‌گونه باشیم حق را روشن کنیم و پس از آن مردم را به حال خودشان واگذاریم.

برخی تنها مشغول چسبیدن به امام زاده‌ها بودند و وقتی کرونا آمد هیچ مریضی از امامزاده شفا پیدا نکرد. پس باید به مردم یاد داد که امام و امامزاده‌ها اصلا برای شفای بیمار نیستند. باید از امامان درس زندگی گرفت و بیمار را باید نزد طبیب برد. حال اگر کسی قبول نکرد نباید دعوا به راه انداخت.

یا دعایی که تلویزیون هر روز در ایام کرونا پخش می‌کرد و هنوز هم ادامه می‌دهد که «الهی عظم البلاء …» هیچ ثمره‌ای نداشت و ما می‌گوییم این دعا اشتباه است و اشکالات متعددی دارد و سند صحیح هم ندارد پس آن را نخوانید و در تلویزیون عمومی پخش نکنید، ولی وقتی گوش ندادند دیگر وظیفه‌ای نداریم و باید رهایشان کنیم.

تا اینجا مشخص شد که ابراهیم نفرین نکرد ولی تازه بالاتر از آن نیز اتفاق افتاده است که خدا به ابراهیم می‌گوید نه تنها آنها را نفرین نکن بلکه برای زندگی دنیایی آنها نیز نباید موضع منفی داشته باشی. در سوره بقره آمده است:

وَ إِذْ قٰالَ إِبْرٰاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هٰذٰا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَرٰاتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللّٰهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ قٰالَ وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلىٰ عَذٰابِ النّٰارِ وَ بِئْسَ الْمَصِيرُ  ﴿البقرة، 126﴾

و [یاد کنید] آن گاه که ابراهیم گفت: پروردگارا! این [مکان] را شهری امن قرار ده و اهلش را آنان که به خدا و روز قیامت ایمان آورده‌اند از هر نوع میوه و محصول روزی بخش. خدا فرمود: هر که کفر ورزد بهره اندکی به او خواهم داد، سپس او را به عذاب آتش می‌کشانم و آن بد بازگشت گاهی است.

در این آیه مشاهده می‌کنیم که ابراهیم تنها به مؤمنان دعا کرد مثل خود ما که در دعاهایمان این‌گونه دعا می‌کنیم ولی وقتی ابراهیم این‌گونه دعا کرد خداوند خیلی لطیف با او برخورد کرد و به او گفت: چرا فقط برای مؤمنان دعا کردی؟ من به کفار نیز در دنیا غذا می‌دهم. پس تعبیر وَ مَنْ كَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِيلاً نوعی اشکال لطیف به حضرت ابراهیم است که چرا در دعایت قید زدی.

چندین دهه است که شعارهایمان اشتباه بوده است و دائما مرگ بر این و آن می‌گفتیم.

ابراهیم با این حرف خدا ادب شد و در چند سال بعد که دوباره به مکه آمد دعایش را تغییر داد. به این آیات توجه کنید:

وَ إِذْ قٰالَ إِبْرٰاهِيمُ رَبِّ اجْعَلْ هَذَا الْبَلَدَ آمِناً وَ اجْنُبْنِي وَ بَنِيَّ أَنْ نَعْبُدَ الْأَصْنٰامَ  ﴿إبراهيم‏، 35﴾

و [یاد کن] هنگامی را که ابراهیم گفت: پروردگارا! این شهر [مکه] را منطقه ای امن قرار ده و من و فرزندانم را از پرستش بت ها دور بدار.

رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ كَثِيراً مِنَ النّٰاسِ فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي وَ مَنْ عَصٰانِي فَإِنَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ  ﴿إبراهيم‏، 36﴾

پروردگارا! آن [بت] ها بسیاری از مردم را گمراه کردند، پس هر کسی از من [که یکتاپرست و حق گرایم] پیروی کند، یقیناً از من است، و هر کس از من نافرمانی کند [شایسته شدنش برای آمرزش و رحمت بسته به عنایت توست] زیرا تو بسیار آمرزنده و مهربانی.

این ابراهیم خلیل است نه ما که به شرق و غرب بد می‌گوییم. ابراهیم می‌گوید اگر کسی معصیت کرد تو مهربانی ولی ما می‌گوییم خدایا کسی را که معصیت می‌کند نابودش کن.

پس اعراض از مشرکان به معنای نفرین کردن به آنها یا اذیت کردن یا بستن آب و نانشان نیست بلکه به این معناست که باید وقتت را صرف کسانی کنی که آیات بر روی آنها تأثیر دارد.

بنده از شما خواسته‌ام که حرفم را به هر جا که می‌توانید برسانید تا اگر دیگران نقدی دارند ارائه دهند. اگر کسی می‌گوید ابراهیم غیر از این، کاری کرده است بفرماید و اگر نیست پس معلوم می‌شود کار ما اشکال دارد. حتی اگر کسی ریش بلندی دارد یا عمامۀ بزرگی دارد ضرورتا حرفش درست نیست. باید دلیل و استدلال آورد.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.