تفسیر آیه 106 سوره انعام در تاریخ 9 آذر 1401

تفسیر آیه 106 سوره انعام در تاریخ 9 آذر 1401

نکات درس تفسیر در تاریخ 9/9/1401

تفسیر آیه 106 سوره انعام

اِتَّبِعْ مٰا أُوحِيَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ  ﴿الأنعام‏، 106﴾

از آنچه از سوی پروردگارت به تو وحی شده پیروی کن، هیچ معبودی جز او نیست، و از مشرکان روی بگردان.

نکته 1: اشکال دیگری که به دنبالۀ بحث جلسات گذشته مطرح شده این است که حضرت ابراهیم از قومش برائت جسته است. پس چرا شما می‌گویید ابراهیم به قومش نفرين نكرده است؟

ابتدا باید معنای کلمۀ برائت را بررسی کنیم. «برء المریض» یعنی مریض خوب شد. «برء ذمتی» یعنی ذمۀ من خالی شد. یا وقتی می‌گوییم خدا باریء است یعنی خالق است. پس برائت آن معنای منفي که در ذهن ماست را ندارد. برائت یعنی عیب و نقص نداشتن. وقتی خدا و رسول از مشرکان برائت جستند یعنی عیبی که مشرکان دارند را ندارند.

در کتاب التحقیق، ج1،ص259 به بعد راجع به کلمۀ برائت صحبت شده است و نتیجه گرفته است که:

بری و برء یک چیز است و اصل واحد در هر دو، دوری از نقص و عیب است.

پس آیۀ (انی بریء من المشرکین) یعنی من از این عقیدۀ شما پاک هستم.

(برائة من الله و رسوله) یعنی از معاهده‌ای که بسته‌اید و در آن خیانت کرده‌اید دوری می‌کنیم.

(ابریء الاکمه و الابرص) یعنی عیب و مرض كوري و پيسي را پاک می‌کنم.

(ما ابریء نفسی ….) یعنی من ادعا نمی‌کنم که عیب و نقصی ندارم. (التحقیق)

حال با این توضیح می‌فهمیم که برائت ابراهیم به این معناست که ما تفکرات شرکی شما را قبول نداریم.

به این آیه از سوره ممتحنه دقت کنید:

قَدْ كٰانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرٰاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قٰالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّٰا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمّٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ كَفَرْنٰا بِكُمْ وَ بَدٰا بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدٰاوَةُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً حَتّٰى تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَحْدَهُ ﴿الممتحنة، 4﴾

مسلماً برای شما در ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست، آن گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خدا می‌پرستید مبرّايیم، ما به شما کافریم و میان ما و شما دشمنی و کدورت همیشگی پدیدار شده است، تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان آورید.

با توضیحاتی که گفتیم معلوم شد که مراد از برائت ابراهیم از قومش نفرين و فحش دادن نیست بلکه دوری از تفکرات باطل است. و اما اگر در این آیه آمده است که ابراهیم بغض قومش را داشت این مطلب نیز به معنای فحش نیست.

در کتاب التحقیق راجع به ریشۀ بغض آمده است:

بغض ضد حب است و صفت نفسانی است و اگر بغض، شدید شد به طوری که در مقام عمل ظاهر شد به آن عداوت گفته می‌شود.(التحقیق)

پس ابراهیم بغض و عداوت داشت و به همین خاطر از شهر بیرون رفت. پس این آیات با آنچه ما گفتیم منافاتی ندارد.

و اما به مناسبت اینکه به سوره ممتحنه اشاره شد بد نیست به داستان این سوره اشاره کنم که راجع به یکی از مسلمانان به نام حاطب بن ابی بلتعه است. او یکی از مسلمانانی بود که در جنگ بدر شرکت کرده بود و زن و بچه‌اش در مکه بودند و او تصميم گرفت برای ابوسفیان جاسوسی کند تا زن و بچه‌اش در مکه در امان باشند. به همین خاطر خواست خبر فتح مکه را مخفیانه به ابوسفیان برساند. برای این کار از ساره استفاده کرد که یک زن رقاص بود و همان زمان‌ها به مدینه آمده بود. ساره بعد از جنگ بدر که وضع مالیش بد شده بود گاهي به مدینه مي‌آمد و جالب است که پیامبر(ص) و مسلمانان به او کمک مالي می‌کردند.

حاطب قصد کرد که از طریق ساره خبر حركت رزمندگان مسلمان به سوي مکه را به مکیان برساند و به همین خاطر نامه‌ای به ساره داد تا به مکه برساند ولی پیامبر(ص) از طریقی متوجه شد و افرادی را فرستاد تا نامه را از او بگیرند.

حال پیامبر(ص) با حاطب چه کرد؟ حاطب جاسوسی کرد و اتفاقا این مهم است که پیامبر(ص) با حاطب چکار کرد؟ وقتی حاطب نزد پیامبر(ص) آمد عمر گفت گردنش را بزنید ولی پیامبر(ص) گفت او از بدریون است. وقتی پيامبر (ص) از علت این کار از او پرسید او علت را گفت که من به خاطر خانواده‌ام چنین کرده‌ام. در همین زمینه آیات سوره ممتحنه نازل شد و اتفاقا حاطب را با تعبیر (یا ایها الذین آمنوا) خطاب کرد و به او تذکر داد که نباید دشمنان خدا را به عنوان اولیاء اتخاذ کنید. ( مجمع البيان مجلد 5 جلد 10 ص269، ذيل آيه)

خوب است به آیات سوره ممتحنه اشاره شود:

يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَ عَدُوَّكُمْ أَوْلِيٰاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ قَدْ كَفَرُوا بِمٰا جٰاءَكُمْ مِنَ الْحَقِّ يُخْرِجُونَ الرَّسُولَ وَ إِيّٰاكُمْ أَنْ تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ رَبِّكُمْ إِنْ كُنْتُمْ خَرَجْتُمْ جِهٰاداً فِي سَبِيلِي وَ ابْتِغٰاءَ مَرْضٰاتِي تُسِرُّونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ وَ أَنَا أَعْلَمُ بِمٰا أَخْفَيْتُمْ وَ مٰا أَعْلَنْتُمْ وَ مَنْ يَفْعَلْهُ مِنْكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوٰاءَ السَّبِيلِ  ﴿الممتحنة، 1﴾

ای مسلمانان! دشمنان من و دشمنان خودتان را اولياء خود مگیرید، شما با آنان اظهار دوستی می‌کنید، در حالی که آنان به طور یقین به آنچه از حق برای شما آمده کافرند، و پیامبر و شما را به خاطر ایمانتان به خدا که پروردگار شماست [از وطن] بیرون می‌کنند. اگر برای جهاد در راه من و طلب خشنودیم بیرون آمده اید [چرا] مخفیانه به آنان پیام می‌دهید که دوستشان دارید؟ در حالی که من به آنچه پنهان می‌داشتید و آنچه آشکار کردید داناترم، و هر کس از شما چنين کند، مسلماً از راه راست منحرف شده است.

إِنْ يَثْقَفُوكُمْ يَكُونُوا لَكُمْ أَعْدٰاءً وَ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ وَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالسُّوءِ وَ وَدُّوا لَوْ تَكْفُرُونَ  ﴿الممتحنة، 2﴾

اگر بر شما چیره شوند، دشمنانتان خواهند بود، و دست‌هایشان را [به اسارت، آزار و کشتن] و زبان هایشان را به [بدگویی، تحقیر و ناسزا] بر ضد شما می‌گشایند، و آرزو دارند که ای کاش شما هم کافر شوید.

لَنْ تَنْفَعَكُمْ أَرْحٰامُكُمْ وَ لاٰ أَوْلاٰدُكُمْ يَوْمَ الْقِيٰامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ وَ اللّٰهُ بِمٰا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ  ﴿الممتحنة، 3﴾

روز قیامت [که کیفر دوستی با دشمنان داده شود] خویشان و فرزندانتان سودی به حال شما ندارند، خدا میان شما و آنان جدایی می‌اندازد، و خدا به آنچه انجام می‌دهید، بیناست.

قَدْ كٰانَتْ لَكُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ فِي إِبْرٰاهِيمَ وَ الَّذِينَ مَعَهُ إِذْ قٰالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنّٰا بُرَآؤُا مِنْكُمْ وَ مِمّٰا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ كَفَرْنٰا بِكُمْ وَ بَدٰا بَيْنَنٰا وَ بَيْنَكُمُ الْعَدٰاوَةُ وَ الْبَغْضٰاءُ أَبَداً حَتّٰى تُؤْمِنُوا بِاللّٰهِ وَحْدَهُ إِلاّٰ قَوْلَ إِبْرٰاهِيمَ لِأَبِيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَكَ وَ مٰا أَمْلِكُ لَكَ مِنَ اللّٰهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنٰا عَلَيْكَ تَوَكَّلْنٰا وَ إِلَيْكَ أَنَبْنٰا وَ إِلَيْكَ اَلْمَصِيرُ  ﴿الممتحنة، 4﴾

مسلماً برای شما در ابراهیم و کسانی که با اویند سرمشقی نیکوست، آن گاه که به قوم خود گفتند: ما از شما و آنچه به جای خدا می‌پرستید بريء هستيم، ما به شما کافریم و میان ما و شما دشمنی و كدورت همیشگی پدیدار شده است، تا آن زمان که به خدای یگانه ایمان آورید. [آری، ابراهیم و مؤمنان جز اعلام برائت سخنی با بت پرستان نداشتند] مگر سخن ابراهیم به پدرش که گفت: من برای تو آمرزش خواهم خواست و در برابر خدا به سود تو اختیار چیزی را ندارم. پروردگارا! بر تو توکل کردیم، و به سوی تو بازگشتیم، و بازگشت به سوی توست.

(عداوت در اینجا به معنای جنگیدن نیست بلکه به معنای این است که از قوم خود جدا شدند و بیرون رفتند.)

رَبَّنٰا لاٰ تَجْعَلْنٰا فِتْنَةً لِلَّذِينَ كَفَرُوا وَ اغْفِرْ لَنٰا رَبَّنٰا إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ  ﴿الممتحنة، 5﴾

پروردگارا! ما را در معرض شكنجۀ کافران قرار مده، و پروردگارا! ما را بیامرز که همانا تو توانای شکست ناپذیر و حکیمی.

لَقَدْ كٰانَ لَكُمْ فِيهِمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كٰانَ يَرْجُوا اللّٰهَ وَ الْيَوْمَ الْآخِرَ وَ مَنْ يَتَوَلَّ فَإِنَّ اللّٰهَ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ  ﴿الممتحنة، 6﴾

بی تردید برای شما در [روش و شیوه] آنان سرمشقی نیکوست، برای کسی که به خدا و روز قیامت امید دارد. و هر کس [از اقتدای به آن روش و شیوه] روی برگرداند [زیانی به خدا نمی‌رساند]؛ زیرا خدا همان بی نیاز و ستوده است.

عَسَى اللّٰهُ أَنْ يَجْعَلَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ الَّذِينَ عٰادَيْتُمْ مِنْهُمْ مَوَدَّةً وَ اللّٰهُ قَدِيرٌ وَ اللّٰهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ  ﴿الممتحنة، 7﴾

امید است خدا میان شما و کسانی از کافران که با آنان دشمنی داشتید [به وسیله اسلام آوردنشان] دوستی قرار دهد، و خدا تواناست، و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.

لاٰ يَنْهٰاكُمُ اللّٰهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقٰاتِلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ لَمْ يُخْرِجُوكُمْ مِنْ دِيٰارِكُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَيْهِمْ إِنَّ اللّٰهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطِينَ  ﴿الممتحنة، 8﴾

خدا شما را از نیکی کردن و عدالت نسبت به کسانی که درکار دین با شما نجنگیدند و شما را از دیارتان بیرون نکردند باز نمی‌دارد؛ زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.

إِنَّمٰا يَنْهٰاكُمُ اللّٰهُ عَنِ الَّذِينَ قٰاتَلُوكُمْ فِي الدِّينِ وَ أَخْرَجُوكُمْ مِنْ دِيٰارِكُمْ وَ ظٰاهَرُوا عَلىٰ إِخْرٰاجِكُمْ أَنْ تَوَلَّوْهُمْ وَ مَنْ يَتَوَلَّهُمْ فَأُولٰئِكَ هُمُ الظّٰالِمُونَ  ﴿الممتحنة، 9﴾

خدا فقط شما را از قبول ولايت کسانی نهی می‌کند که در کار دین با شما جنگیدند، و از دیارتان بیرون راندند، و در بیرون راندنتان به یکدیگر کمک کردند. و تنها کسانی که آنان را وليّ بگيرند، ستمکارانند.

از این دو آیۀ آخر می‌فهمیم که نسبت به دگر اندیشانی که اصلا مسلمان نیستند چگونه باید برخورد کرد.

از این آیات بدست می‌آید که غیر مسلمانان چند دسته‌اند:

دستۀ اول) کسانی که با شما سر جنگ ندارند. قرآن می‌فرماید: با این گروه می‌توانید به مهربانی و عدالت رفتار کنید. اتفاقا در آیۀ دیگری از سوره بقره نیز این مطلب بدست می‌آید. به این آیه توجه کنید:

لَيْسَ عَلَيْكَ هُدٰاهُمْ وَ لٰكِنَّ اَللّٰهَ يَهْدِي مَنْ يَشٰاءُ وَ مٰا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ فَلِأَنْفُسِكُمْ وَ مٰا تُنْفِقُونَ إِلاَّ اِبْتِغٰاءَ وَجْهِ اَللّٰهِ وَ مٰا تُنْفِقُوا مِنْ خَيْرٍ يُوَفَّ إِلَيْكُمْ وَ أَنْتُمْ لاٰ تُظْلَمُونَ  ﴿البقرة، 272﴾

[ای پیامبر!] هدایت آنان [به سوی اخلاص در انفاق و ترک منّت و آزار] بر عهده تو نیست، [وظیفه تو ابلاغ پیام و اتمام حجّت است] بلکه خداست که هر کس را بخواهد هدایت می‌کند. [ای اهل ایمان!] و هر مالی را که انفاق کنید به سود خود شماست، و این در صورتی است که انفاق نکنید جز برای طلب خشنودی خدا. و آنچه از مال [باارزش و بی عیب] انفاق کنید، پاداشش به طور کامل به شما داده می  شود، و مورد ستم قرار نخواهید گرفت.

بر طبق این آیه انفاق به مشرکان صحیح است و وقتی می‌خواهیم به کسی انفاق کنیم لزومی ندارد از ایمانش بپرسیم.

می‌گویند: بر سر خانقاه خرقانی نوشته است: نانش بدهید و از ایمانش نپرسید.

دستۀ دوم) کسانی که با شما سر جنگ دارند. قرآن می‌فرماید: این گروه را سرپرست نگیرید ولی اینکه می‌توان به آنها مهربانی کرد یا نه آیۀ سوره ممتحنه نسبت به آن ساکت است ولی از آیات دیگر قرآن می‌توان فهمید که حتی می‌توان به این گروه مهربانی نیز کرد.

به هر حال هیچ‌یک از این آیات به معنای نفرین و فحش دادن نیست و حتی به کافران می‌توان محبت کرد. حتی اگر کسی جاسوسی کرد لزومی ندارد گرفته شود و آبرویش برده شود.

اگر واقعا قرار است دین را عمل کنیم این است که گفته شد ولی اگر کار دیگری می‌خواهیم انجام دهیم ربطی به دین ندارد.

پس از لحاظ شرعی گرفتن دو خبر نگار که خبر داده‌اند فلانی مرده است غلط است.

از لحاظ فقهی اگر گشت ارشاد یا نیروی انتظامی کسی را گرفت و آن شخص همان وقت مرد خونش بر عهدۀ آنهاست و در این مسأله شک و شبهه‌ای نیست. بد نیست قصه‌ای بگویم:

در نجف آباد سه طلبه بودند به نام خانوادگي نصر اللهی. یکی از آنها در دفتر آیت الله منتظری نزد من آمد و سر پا نشست و سؤال علمی می‌پرسید. من هم می‌خواستم با او شوخی کنم و هلش بدهم ولی این کار را نکردم. بعد به او گفتم من می‌خواستم چنین کنم و او گفت خوب شد چنین نکردی چون من قند و فشارم بالاست و اگر چنین كرده بودي من همان لحظه مرده بودم و خونم بر گردن تو می‌افتاد.

پس اگر کسی بیماری‌های متعددی دارد ولی از طرف نيروي نظامي مچش گرفته شد و ترسید و مُرد خونش بر عهدۀ شخص گیرنده است.

اگر مسئولان ما این حکم شرعی را عمل کرده بودند و ديه او را قبول كرده بودند سه ماه کشور به این مشکلات نمی‌افتاد. حتی اگر گشت ارشاد آژیر کشید و کسی در خانه‌اش مرد باید دیه‌اش داده شود.

پس چه بسا روزانه صدها میلیون دیه بر گردن گشت ارشاد و نيروي انتظامي و… می‌آید. متأسفانه این حکومت بدهکاری‌های زیادی به ملت دارد. حتی سخنرانی که با یک سخنرانی موجب ترس مردم مي‌شود افرادي بيمار مي‌شوند و سخنران مديون است.

بعد از جنگ جمل وقتی جملی‌های شکست خورند و فرار کردند حضرت علی(ع) وارد بصره شد و مشاهده کرد که کنار راه زن و بچه‌ای مرده‌اند. خبر دادند که وقتی لشگر جمل فرار کردند این زن که آبستن بود از ترس بچه انداخت و هر دو مُردند. حضرت فرمود بايد دیۀ آنها داده شود و حتی سؤال کرد که اول زن مرده یا بچه و طبق احکام شرعی دیۀ آنها را تقسیم کرد. (تهذيب الأحكام ج 10 ص 202؛ الفروع من الكافي ج7 ص 138)

حال در کشور ما عده‌ای کشته شدند و مسئولان می‌گویند شهید حساب شوند. این یعنی ماهانه از پول مردم به آنها داده شود. این در حالی است که دیۀ آنها از پول شخص کشنده يا عاقلۀ او باید داده شود نه پول مردم. دیۀ کشته شدگان باید از جیب شخصی داده شود نه پول بیت المال. کشور ما پر از غلط است و انتظار داریم امورات اصلاح شود.

در كتاب كافي مرحوم كليني ج7 ص374 آمده است که عمر خلیفۀ دوم مسلمانان، فرستاد تا زنی را بیاورند که شایعه شده بود زنا کرده است. آن زن ترسید و بچه انداخت. عمر یکدفعه ترسید که چه کنم؟ اطرافیان گفتند: تو حاكم هستي و اشکال ندارد ولی عمر حضرت علی(ع) را حاضر کرد و ایشان گفت: تو مقصری و عاقلۀ خودت باید دیه‌اش را بدهند.

من می‌گویم حتی اگر حکومت عُمَری تشکیل دهید باز خوب است یعنی وقتی کسی خطايي هم کشته شد باید دیه‌اش توسط طايفۀ كشنده داده شود.

واقعا عجيب است كه این همه کشت و کشتار راه افتاده و مسئولان خودشان را بریء می‌دانند.

می‌گویند کسی بچه‌ای را به کول گرفته بود و بچه جیغ می‌زد. آن شخص می‌گفت چه کنم بچه آرام شود؟ یکی گفت این بچه از قیافۀ تو می‌ترسد. او را پایین بگذار و برو تا آرام شود.

حال در کشور ما نیز باید گفته شود حکومت را بگذارید و بروید تا امورات خوب شود و اعتراضات تمام شود.

0 0 رای ها
رأی دهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده تمام نظرات
چون بازاندیشی روشی دائمی است سزاوار است نوشته ها و سخنرانی های این سایت نظر قطعی و نهایی قلمداد نشود.