نکات درس نهج البلاغه در تاریخ 9/9/1401
شرح خطبه دوم نهج البلاغه
وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ
ترجمه: «و شهادت مىدهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بنده خدا و فرستاده اوست.»
أَرْسَلَهُ بِالدِّينِ الْمَشْهُورِ وَ الْعَلَمِ الْمَأْثُورِ وَ الْكِتَابِ الْمَسْطُورِ وَ النُّورِ السَّاطِعِ وَ الضِّيَاءِ اللَّامِعِ وَ الْأَمْرِ الصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ احْتِجَاجاً بِالْبَيِّنَاتِ وَ تَحْذِيراً بِالْآيَاتِ وَ تَخْوِيفاً بِالْمَثُلَاتِ.
ترجمه: «خداوند او را با دينى آشكار، و نشانه اى پايدار و قرآنى نوشته شده و استوار و نورى درخشان و چراغى تابان و فرمانى آشكار كننده فرستاد تا شبهات را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آيات الهى مردم را پرهيز دهد، و از كيفرهاى الهى بترساند»
قرار شد در این جلسه سؤالات دوستان مربوط به جلسۀ قبل را جواب دهیم. در جلسۀ قبلی شهادت را معنا کردیم و گفتیم یک امر درونی است یعنی به مرحلهای برسیم که یقین داشته باشیم. شهادت لفظی تنها برای این است که مسلمان بودنمان از لحاظ ظاهری ثابت شود. در دعای ابوحمزه آمده است:
فَإِنَّ قَوْما آمَنُوا بِأَلْسِنَتِهِمْ لِیَحْقِنُوا بِهِ دِمَاءَهُمْ فَأَدْرَکُوا مَا أَمَّلُوا وَ إِنَّا آمَنَّا بِکَ بِأَلْسِنَتِنَا وَ قُلُوبِنَا لِتَعْفُوَ عَنّا فَاعْفُ عَنّا؛ مردمی به زبانشان ایمان آوردند تا جانشان را به این وسیله حفظ کنند،پس به آنچه آرزو داشتند رسیدند، و ما با زبان و دلمان به تو ایمان آوردیم تا ما را عفو كني، پس عفومان كن »
پس ایمان یک امر قلبی است و شهادت یعنی با تمام وجود یافتهایم که محمد رسول خداست. حال وقتی خدا پیامبر(ص) را فرستاده است برای این است که او را الگو قرار دهیم و مثل او عمل کنیم.
ما گاهی اوقات دروغ میگوییم و ظلم ميكنيم و دروغ و ظلم خود را توجیه میکنیم که چارهای نبود ولی پیامبر(ص) که شاهد و الگوی ماست حتی در شرائط سخت دروغ نگفت و ظلم نكرد.
پس شاهد بودن پیامبر(ص) به معنای الگو بودن است که نقشۀ راه و معیار را به ما نشان میدهد. به عبارت دیگر پیامبر(ص) حجت است.
نقل میکنند که زمان رضاخان برای مردم لباس سنتي و براي روحانیون، پوشیدن لباس آخوندی ممنوع بود و او میخواست لباسها را فرنگی کند. در این اوضاع مغازهداري را در چهار باغ دیدند که با لباس روحانیت در مغازه فروشنده است به او گفتند در این اوضاع چگونه این این لباس را پوشیدهای؟ تو كي هستي؟ او گفت: من حجت هستم.
این حرف نه اینکه یعنی من امام زمان هستم بلکه منظور این است که آن شخص میخواسته بگوید در این شرائط دیکتاتوری هم میشود همان لباس قبلی را داشت.
به هر حال میخواهم بگویم رسول الله(ص) حجت و الگو است. اتفاقا ترجمۀ آقای عبد العلی بازرگان نیز شاهد بودن را در برخي آيات به معنای الگو بودن گرفته است.
به هر حال اگر شاهد را به معنای کسی که میبیند وتحمل شهادت ميكند تا بعداً اداي شهادت بكند بگيريم با آیات مختلف قرآن سازگاری ندارد و دائما باید دست به توجیه زد همانطور که من کتاب التحقیق را دیدم که حدود ده صفحه در این زمینه بحث کرده بود و توجیهاتی آورده بود که از خواندن آن خسته شدم.
و اما بد نیست به چند آیه که در آن از شاهد استفاده شده است و به معناي الگوست اشاره کنیم:
وَ كَذٰلِكَ جَعَلْنٰاكُمْ أُمَّةً وَسَطاً لِتَكُونُوا شُهَدٰاءَ عَلَى اَلنّٰاسِ وَ يَكُونَ اَلرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيداً ﴿البقرة، 143﴾
و همان گونه [که شما را به راه راست هدایت کردیم] شما را امتی میانه [ومعتدل و پیراسته از افراط و تفریط] قرار دادیم تا [در ایمان، عمل، درستی و راستی] بر مردم شاهد باشید و پیامبر هم شاهد بر شما باشد.
آیا شاهد بودن امت اسلام به این معناست که همه چیز همۀ امتها يا همه چيز يكديگر را میبینند؟ معلوم است که اینگونه نیست. پس شاهد بودن امت اسلام به معنای الگو بودن آنها است.
جالب است آنها که شاهد را به معنای گواه میگیرند طبق برخی روایات گفتهاند در این آیه بجای امة، ائمة بوده است و قرآن تحریف شده است. این همان فرار از باران و رفتن زیر ناودان است. برای اینکه شاهد را به معنای گواه بگیرند قائل به تحریف شدهاند.
حتی اگر کسی بگوید مراد از امة، ائمة است آن نیز صحیح نیست.
من بسیاری از موارد استعمال «شهد» در قرآن را بررسی کردهام و به این نتیجه رسیدهام که اگر به معنای الگو باشد بسیار زیبا میشود.
اینکه شاهد را به معنای الگو و معيار نگرفتهاند و به معناي شاهد فقهی يا گواه گرفتهاند که یک مرحلۀ تحمل دارد و یک مرحلۀ اداء شهادت، به نظر من دلیلش این بوده که فقه بر کل دین سایه انداخته است و عرفان و فلسفه و كلام به گوشهاي پرتاب شدهاند. مثلا ولایت فقیه داريم با اينكه فقه یک جزء بسیار کمی از دین است و نباید اعتنایی به آن میشد ولی نمیگویند ولایت فيلسوف یا ولایت متکلم یا ولایت عارف. با اينكه اين قسمتهاي دين مهمتر است.
به نظر میرسد اینکه فقه تا این اندازه بزرگ شده است دلیلش این بوده که در زمان بنی عباس و بنی امیه شیعه محدود بوده است و علماء دور هم جمع ميشدهاند و براي اينكه كسي خبر از كار اصليشان پيدا نكند در ظاهر در بارۀ امور كم ارزش مثل طهارت و نجاست و … بحث میکردهاند و این مباحث متفرقه کمکم بزرگ شده و اصل دین شده است. جالب است که در قرآن اصلا در مورد نجاست بحثی مطرح نشده است ولی در فقه زمان زیادی برای فهم آن گذاشته میشود. حتی راجع به کیفیت نماز که چند هزار مسأله نوشتهاند در قرآن مطلب زیادی نیامده است.
آیت الله منتظری میفرمود: در دین اصل بر اعتقادات است و سپس اخلاق و سوم احکام است و چون مردم از ائمه دائما سؤال از احکام میپرسیدند آنها جواب دادهاند و الا آنها چیزی نمیگفتند.
حتی ایشان میگفت در فقه از کرامت انسانی صحبت نمیشود و به جای اينكه انسان مطلق، معيار و ملاك باشد انسان شیعی ملاك قرار گرفته است.
به هر حال بحث از همان ابتدا اشتباه رفته و هنوز اشتباه مانده است.
پس اگر شهادت در قرآن به معنای شهادت فقهی گرفته شده است به دلیل همین بزرگ شدن فقه در دین است. آنها فکر کردهاند اگر قرآن میگوید پیامبر(ص) شاهد است به این معناست که او همه چیز را میبیند. پس تصور فقهی از شهادت موجب سرایت معنای شهادت در آیات قرآن شده است و آنها که چنین معنا میکنند مجبور میشوند برای توجیه آیات قرآن دست به توجیهات متعدد بزنند ولی اگر در مواردي شاهد را به معنای الگو بگیریم هیچیک از این توجیهات نیازی نیست.
جالب است که ما نسبت به کسی که در جبهه کشته میشود نیز شهید میگوییم و آنجا نیز بحث میکنند که او ملائکه را دیده است ولی چه اشکالی دارد که شهید جبههها را نیز به معنای الگو بگیریم و بگوییم آنها الگوی ما هستند.
حال بد نیست به آیات دیگر اشاره کنم:
يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدٰاءَ لِلّٰهِ وَ لَوْ عَلىٰ أَنْفُسِكُمْ أَوِ اَلْوٰالِدَيْنِ وَ اَلْأَقْرَبِينَ ﴿النساء، 135﴾
ای مسلمانان! [همواره در همه امور زندگی] قیام کننده به عدل، و گواهی دهنده برای خدا باشید، هر چند به زیان خود یا پدر و مادر یا خویشانتان باشد.
وَ مَنْ يُطِعِ اللّٰهَ وَ الرَّسُولَ فَأُولٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللّٰهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشُّهَدٰاءِ وَ الصّٰالِحِينَ وَ حَسُنَ أُولٰئِكَ رَفِيقاً ﴿النساء، 69﴾
و کسانی که از خدا و پیامبر اطاعت کنند، در زمره کسانی از پیامبران و صدّیقان و شهیدان و شایستگان خواهند بود که خدا به آنان نعمت [ایمان، اخلاق و عمل صالح] داده؛ و اینان نیکو رفیقانی هستند.
«شاهد بودن به معنای اسوه و نمونۀ قابل پیروی را در آیات دیگری نیز میتوان به وضوح دید از جمله حج78، بقره143، نساء41، نساء135، مائده8 و 44»
وَ جٰاهِدُوا فِي اللّٰهِ حَقَّ جِهٰادِهِ هُوَ اجْتَبٰاكُمْ وَ مٰا جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرٰاهِيمَ هُوَ سَمّٰاكُمُ الْمُسْلِمِينَ مِنْ قَبْلُ وَ فِي هٰذٰا لِيَكُونَ الرَّسُولُ شَهِيداً عَلَيْكُمْ وَ تَكُونُوا شُهَدٰاءَ عَلَى النّٰاسِ فَأَقِيمُوا الصَّلاٰةَ وَ آتُوا الزَّكٰاةَ وَ اعْتَصِمُوا بِاللّٰهِ هُوَ مَوْلاٰكُمْ فَنِعْمَ الْمَوْلىٰ وَ نِعْمَ النَّصِيرُ ﴿الحج، 78﴾
و در راه خدا چنان که شایسته جهاد است، جهاد کنید؛ او شما را برگزید و بر شما در دین هیچ مشقت و سختی قرار نداد. [در دینتان گشایش و آسانی قرار داد مانند گشایش و آسانیِ] آیین پدرتان ابراهیم، او شما را پیش از این « مسلمان » نامید و در این [قرآن هم به همین عنوان نامگذاری شده اید] تا پیامبر شاهد بر شما باشد و شما هم شاهد بر مردم باشید؛ پس نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و به خدا تمسّک جویید. او سرپرست و یاور شماست؛ چه خوب سرپرست و یاوری و چه نیکو یاری دهنده ای است.
در این آیه نیز معلوم است که شاهد به معنای الگوست و الا هیچ یک از ما از درون افراد خبر نداریم. متأسفانه ما وقتی بی حجابی را میبینیم میگوییم فاسق است در حالی که همینها برای عدالت قیام کردهاند و حاضرند جان دهند تا عدالت بر قرار شود. از آن طرف برخی از کسانی که ریش و عمامه دارند با ظاهری مذهبی فسادهای زیادی میکنند. حال واقعا ما از درون چه کسی با خبریم؟
فَكَيْفَ إِذٰا جِئْنٰا مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ بِشَهِيدٍ وَ جِئْنٰا بِكَ عَلىٰ هٰؤُلاٰءِ شَهِيداً ﴿النساء، 41﴾
پس چگونه است [حال مردم] هنگامی که از هر امتی شاهدي بیاوریم، و تو را بر آنان شاهد بياوریم؟!
شاهد بودن بر امت به معنای مشهور چه فایدهای دارد؟ ولی اگر به معنای نمونه و الگو بگیریم حتما فایده دارد و میتوان گفت در محیط جاهلی و عقب افتاده یک نفر خوب شد و خوب عمل كرد، پس میشود ما نیز خوب باشیم.
وَ إِذْ قٰالَ اللّٰهُ يٰا عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنّٰاسِ اتَّخِذُونِي وَ أُمِّي إِلٰهَيْنِ مِنْ دُونِ اللّٰهِ قٰالَ سُبْحٰانَكَ مٰا يَكُونُ لِي أَنْ أَقُولَ مٰا لَيْسَ لِي بِحَقٍّ إِنْ كُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ مٰا فِي نَفْسِي وَ لاٰ أَعْلَمُ مٰا فِي نَفْسِكَ إِنَّكَ أَنْتَ عَلاّٰمُ الْغُيُوبِ ﴿المائدة، 116﴾
و [عرصه هول انگیز قیامت را یاد کنید] هنگامی که خدا به عیسی بن مریم میفرماید: آیا تو به مردم گفتی که مرا و مادرم را به عنوان دو معبود به جای خدا انتخاب کنید؟! میگوید: منزّه و پاکی، مرا چنین قدرتی نمیباشد که آنچه را حقّ من نیست بگویم، اگر آن را گفته باشم یقیناً تو آن را میدانی، تو از آنچه در جان و روح من است آگاهی، و من از آنچه در ذات توست ناآگاهم؛ همانا تو بر نهان ها بسیار دانایی.
مٰا قُلْتُ لَهُمْ إِلاّٰ مٰا أَمَرْتَنِي بِهِ أَنِ اعْبُدُوا اللّٰهَ رَبِّي وَ رَبَّكُمْ وَ كُنْتُ عَلَيْهِمْ شَهِيداً مٰا دُمْتُ فِيهِمْ فَلَمّٰا تَوَفَّيْتَنِي كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ وَ أَنْتَ عَلىٰ كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ ﴿المائدة، 117﴾
من به آنان جز آنچه را که به من دستور دادی نگفتم، [گفتم:] خدایی را بپرستید که پروردگار من و شماست. و تا زمانی که در میان آنان بودم گواهشان بودم، و چون مرا [از میان آنان به سوی خود] برگرفتی، خود مراقب و نگاهبانشان بودی؛ و تو بر همه چیز گواهی.
طبق این آیات بر فرض که حضرت عیسی شاهد به معنای فقهي مشهور باشد در موقع زنده بودنش شاهد بوده است ولی همین آیه نیز میتواند به معنای الگو و معیار باشد.
سؤال: حرف شما خوب است و نتایج خوبی به دنبال دارد ولی قبول دارید که به هر حال در بحث لغوی با مشکلاتی رو به رو هستید؟
جواب: «شهد» معانی مختلفی دارد و این درست است و در هر موردی باید بررسی شود مثل این آیه:
قٰالَ هِيَ رٰاوَدَتْنِي عَنْ نَفْسِي وَ شَهِدَ شٰاهِدٌ مِنْ أَهْلِهٰا إِنْ كٰانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِنْ قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَ هُوَ مِنَ الْكٰاذِبِينَ ﴿يوسف، 26﴾
یوسف گفت: او از من خواستار کام جویی شد. و گواهی از خاندان بانو چنین داوری کرد: اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده، بانو راست میگوید و یوسف دروغگوست.
شاهد در این آیه به معنای کسی نیست که دیده است بلکه به معنای کسی است که فهم خوبی داشته است و انسان عاقل و فهیمی بوده است.
در مجموع میخواهم بگویم باید پیامبر(ص) را الگو قرار داد. ایشان برای مقابله با ظلم چه میکرد؟ با افراد پيمان دفاع از مظلوم ميبست. ما نیز باید همان کار را بکنیم. به عنوان مثال به خاطر تورم 35 درصدی سالی 35 درصد از پولهای مردم دزدیده میشود. حال باید پیامبر(ص) را الگو قرار داد و مثل ایشان برای از بین بردن ظلم تلاش کنیم. با تشكيل احزاب و غيره تلاش كنيم بتوانيم از ظلم جلوگيري كنيم.
سؤال: نظر شما در مورد عصمت و ارتباطش با بحث شاهد بودن چیست؟
جواب: برخی در بحث عصمت افراط کردهاند و میگویند ائمه در ریز و درشت امور معصوم هستند. این در حالی است که در امور جزئی عصمتی نیست و مثلا ممکن است پیامبر(ص) دستش را جایی بگذارد که عقرب نیش بزند. عصمت یعنی پیامبر(ص) وحی را درست میگیرد و صحیح به مردم ارائه میدهد.
سؤال: آیا ائمه، معصومیت اکتسابی دارند؟
جواب: بله. مَثَلی هست که میگویند «ولد العالم نصف العالم»، حال ائمه نیز از همین باب شرايط برایشان مهیا بوده است ولی با این حال مجبور نبودهاند كه خوب باشند.