سبد خرید شما خالی است.
سبد خرید شما خالی است.
نکات درس تفسیر در تاریخ 16/9/1401
روایات نهی از فحاشی از اصول کافی
تفسیر آیه 108 سوره انعام
وَ لاٰ تَسُبُّوا الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ فَيَسُبُّوا اللّٰهَ عَدْواً بِغَيْرِ عِلْمٍ كَذٰلِكَ زَيَّنّٰا لِكُلِّ أُمَّةٍ عَمَلَهُمْ ثُمَّ إِلىٰ رَبِّهِمْ مَرْجِعُهُمْ فَيُنَبِّئُهُمْ بِمٰا كٰانُوا يَعْمَلُونَ ﴿الأنعام، 108﴾
و كساني را كه به جای خدا میخوانند، دشنام ندهید، که آنان هم از روی دشمنی به نادانی خدا را دشنام ميدهند. این گونه برای هر امتی عملشان را آراستهایم؛ سپس بازگشت آنان به سوی پروردگارشان خواهد بود، آنگاه آنان را به آنچه انجام میدادند، آگاه میکند.
نکته 1: بحث این آیه را توضیح دادیم که قرآن فحش دادن را بد میداند. حال بد بودن فحش دادن به برخی نظیر بت از نص آیه بدست میآید و غیر آنها نظیر، فحش دادن به بتپرستان، موحدان، مسلمانان و… از طریق قیاس اولویت. پس برخی از مصادیق چیزهایی که نباید به آنها فحش داد در خود آیه آمده و برخی از قیاس اولویت بدست میآید.
نکته 2: توضیح دادیم که عبارت الَّذِينَ يَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّٰهِ میتواند به معنای بت و یا بتپرست باشد ولی به قرینه اینکه اگر فحش دادیم آنان به خدا فحش میدهند معلوم شد که منظور آیه را نهی از فحش به بتها بدانیم بهتر است و مترجمانی مثل آیت الله صالحب نجفآبادی، فولادوند، طاهریقزوینی، بهبودی و بهرامپور که در اختیارم بود و دیدم همه به معنای نهی از دشنام به بتها یا معبود آنان گرفتهاند تفسیر تسنیم و ترجمهای که بر اساس المیزان است نیز آن را به معنای نهی از فحش به بتان یا معبودان آنان دانستهاند. این را به آن جهت گفتم که گروهی فحاش در تلگرام با توهینهای فراوان گفته بودند آیه را اشتباه ترجمه کردهای!
به هر حال وقتی میگوییم به بت فحش ندهید به این معنا نیست که بت حق است بلکه منظور این است که فحش دادن بد است.
نکته 3: در جلد 26 تفسیر تسنیم، صفحه 527 آمده است:
عقل این عمل را قبیح میشمارد و شارع مقدس نیز آن را امضاء کرده است. این حکم عقل جزو مستقلات عقلی است. بنابراین نهی وَ لاٰ تَسُبُّوا ارشاد به همین حکم عقلی و در نتیجه حکم شرعی با واسطه است مانند فرمان اطاعت در «اطیعوا الله» که ارشاد به حکم عقل است.
نکته 4: در این جلسه میخواهم روایات باب «بد دهنی» را بخوانم. در کافی عربی،ج2،ص323 به بعد روایات بددهنی آمده است که میخوانم و ترجمۀ محمد باقر کمرهای را با کمی ویرایش به آن ضمیمه میکنم:
1- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِي الْمَغْرَاءِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ مِنْ عَلَامَاتِ شِرْكِ الشَّيْطَانِ الَّذِي لَا يُشَكُّ فِيهِ أَنْ يَكُونَ فَحَّاشاً لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ فِيهِ.
1- از امام صادق (ع) فرمود: از نشانههاى شرك شيطان كه در آن ترديدى نيست اين است كه كسى فحّاش باشد و باكى نداشته باشد كه چه گويد و چه به او گويند.
2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَأَيْتُمُ الرَّجُلَ لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ فَإِنَّهُ لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْكِ شَيْطَانٍ
2- رسول خدا (ص) فرمود: چون ديديد مردى در باره هر چه گويد و به او گفته شود باكى ندارد، راستش اين است كه از زنا است يا از شرك شيطان.
3- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ أَبَانِ بْنِ أَبِي عَيَّاشٍ عَنْ سُلَيْمِ بْنِ قَيْسٍ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيءٍ قَلِيلِ الْحَيَاءِ- لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ لَهُ[4] فَإِنَّكَ إِنْ فَتَّشْتَهُ لَمْ تَجِدْهُ إِلَّا لِغَيَّةٍ أَوْ شِرْكِ شَيْطَانٍ[5] فَقِيلَ يَا رَسُولَ اللَّهِ- وَ فِي النَّاسِ شِرْكُ شَيْطَانٍ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَ مَا تَقْرَأُ قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ شارِكْهُمْ فِي الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ قَالَ وَ سَأَلَ رَجُلٌ فَقِيهاً[1] هَلْ فِي النَّاسِ مَنْ لَا يُبَالِي مَا قِيلَ لَهُ قَالَ مَنْ تَعَرَّضَ لِلنَّاسِ يَشْتِمُهُمْ وَ هُوَ يَعْلَمُ أَنَّهُمْ لَا يَتْرُكُونَهُ فَذَلِكَ الَّذِي لَا يُبَالِي مَا قَالَ وَ لَا مَا قِيلَ فِيهِ.
3- از امير المؤمنين (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: به راستى خدا حرام كرده است بهشت را بر هر فحّاش و بىآبرو و كم شرم كه باك ندارد چه بگويد و چه به او گفته شود، زيرا راستى چون از او بازرسى كنى يا از زنا است يا از شرك شيطان است، عرض شد: يا رسول اللَّه! در ميان مردم شرك شيطان هم هست؟ رسول خدا (ص) فرمود: مگر گفته خدا عز و جل را نخواندى (64 سوره اسراء): و تو اى شيطان شريك آنها باش در دارائى و فرزند.
راوى گويد: مردى از فقيهى پرسيد كه آيا در ميان مردم كسى است كه باك ندارد هر چه در باره او گويند؟ در پاسخ گفت: هر كه به مردم دست اندازد و به آنها دشنام گويد و مىداند كه او را رها نكنند، اين است كسى كه باك نمىدارد چه گويد و چه در باره او گويند.
در توضیح این روایت آمده است:
قوله:« حرم الجنة» قال شيخنا البهائى روح اللّه روحه: لعله عليه السلام أراد أنّها محرمة عليهم زمانا طويلا لا محرمة تحريما مؤبدا او المراد جنة خاصّة معدة لغير الفحاش و إلا فظاهره مشكل، فان العصاة من هذه الأمة مآلهم إلى الجنة و إن طال مكثهم في النار.
ترجمه: مراد از حرام شدم بهشت این است که زمان طولانی بر او حرام است نه زمان ابدی یا چه بسا مراد از بهشت، بهشت خاصی است که برای غیر فحاشین آماده شده است و الا اگر این چنین معنا نکنیم با مشکل رو به رو میشویم چون گنهکاران این امت بالاخره وارد بهشت میشوند.
معنى مشاركة الشيطان للإنسان في الأموال حمله إياه على تحصيلها من الحرام و إنفاقها فيما لا يجوز و على ما لا يجوز من الإسراف و التقتير و البخل و التبذير و مشاركته له في الاولاد ادخاله معه في النكاح إذا لم يسم اللّه و النطفة واحدة كما جاء ذكره في كتاب النكاح.
ترجمه: مراد از مشارکت شیطان در اموال این است که آن را از راه حرام بدست آورد و در راهی که جایز نیست خرج کند و به دنبال اسراف و بخل و تبذیر باشد. و مراد از مشارکت شیطان در اولاد این است که موقع جماع، بسم الله نگوید.
4- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي جَمِيلَةَ يَرْفَعُهُ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْمُتَفَحِّشَ.
4- از امام باقر (ع) كه فرمود: به راستى خدا دشمن دارد دشنام گو و دشنام جو را.
5- أَبُو عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيُّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ نَضْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ نُعْمَانَ الْجُعْفِيِّ قَالَ: كَانَ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع صَدِيقٌ لَا يَكَادُ يُفَارِقُهُ إِذَا ذَهَبَ مَكَاناً فَبَيْنَمَا هُوَ يَمْشِي مَعَهُ فِي الْحَذَّاءِينَ[2] وَ مَعَهُ غُلَامٌ لَهُ سِنْدِيٌّ يَمْشِي خَلْفَهُمَا إِذَا الْتَفَتَ الرَّجُلُ يُرِيدُ غُلَامَهُ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ فَلَمْ يَرَهُ فَلَمَّا نَظَرَ فِي الرَّابِعَةِ قَالَ يَا ابْنَ الْفَاعِلَةِ أَيْنَ كُنْتَ قَالَ فَرَفَعَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَدَهُ فَصَكَّ بِهَا جَبْهَةَ نَفْسِهِ ثُمَّ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ تَقْذِفُ أُمَّهُ قَدْ كُنْتُ أَرَى أَنَّ لَكَ وَرَعاً فَإِذَا لَيْسَ لَكَ وَرَعٌ فَقَالَ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ أُمَّهُ سِنْدِيَّةٌ مُشْرِكَةٌ فَقَالَ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً تَنَحَّ عَنِّي قَالَ فَمَا رَأَيْتُهُ يَمْشِي مَعَهُ حَتَّى فَرَّقَ الْمَوْتُ بَيْنَهُمَا.
– وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى إِنَّ لِكُلِّ أُمَّةٍ نِكَاحاً يَحْتَجِزُونَ بِهِ مِنَ الزِّنَا.
5- از عمرو بن نعمان جعفى گويد: براى امام صادق (ع) دوستى بود كه از او جدا نمىشد به هر جا كه مىرفت، و روزى در بازار كفش دوزان به همراه آن حضرت بود و پشت سرِ خود يك غلام سندى به همراه داشت، تا سه بار رو به دنبالِ خود كرد و غلام خود را مىخواست، و هر بار او را نديد و در بار چهارم كه او را ديد، گفت: اى زنا زاده! كجا بودى؟ امام سر برداشت و دست به پيشانى خود زد و فرمود: سبحان اللَّه، مادرش را به زنا متّهم كنى؟ من پنداشتم تو خوددار و پارسائى و اكنون پديدار است كه با ورع و پارسا نيستى، عرض كرد: قربانت، مادرش زنى سنديّه و مشركه است، فرمود: نمىدانى كه هر ملّتى دستور ازدواجى براى خود دارند، از من دور شو، گويد: من ديگر نديدم آن مرد به همراه امام راه برود تا آنكه مرگ ميان آنها جدائى انداخت.
در روايت ديگر است كه: براى هر امّتى نكاح و ازدواجى است كه به وسيله آن از زنا خوددارى كنند.
6- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْفُحْشَ لَوْ كَانَ مِثَالًا لَكَانَ مِثَالَ سَوْءٍ[3].
6- رسول خدا (ص) فرمود: راستى اگر دشنام مجسّم شود، نمونه بدى باشد.
7- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ يَزِيدَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: كَانَ فِي بَنِي إِسْرَائِيلَ رَجُلٌ فَدَعَا اللَّهَ أَنْ يَرْزُقَهُ غُلَاماً ثَلَاثَ سِنِينَ فَلَمَّا رَأَى أَنَّ اللَّهَ لَا يُجِيبُهُ قَالَ يَا رَبِّ أَ بَعِيدٌ أَنَا مِنْكَ فَلَا تَسْمَعُنِي أَمْ قَرِيبٌ أَنْتَ مِنِّي فَلَا تُجِيبُنِي قَالَ فَأَتَاهُ آتٍ فِي مَنَامِهِ فَقَالَ إِنَّكَ تَدْعُو اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُنْذُ ثَلَاثِ سِنِينَ بِلِسَانٍ بَذِيءٍ وَ قَلْبٍ عَاتٍ غَيْرِ تَقِيٍ وَ نِيَّةٍ غَيْرِ صَادِقَةٍ فَأَقْلِعْ عَنْ بَذَائِكَ وَ لْيَتَّقِ اللَّهَ قَلْبُكَ وَ لْتَحْسُنْ نِيَّتُكَ قَالَ فَفَعَلَ الرَّجُلُ ذَلِكَ ثُمَّ دَعَا اللَّهَ فَوُلِدَ لَهُ غُلَامٌ.
7- از امام صادق (ع)، فرمود: در بنى اسرائيل مردى بود و تا سه سال پيوسته به درگاه خدا دعا كرد كه به او پسرى روزى كند و چون ديد كه خدا خواهش او را بر نياورد عرض كرد: پروردگارا! من از تو دورم و سخن مرا نمىشنوى يا به تو نزديكم و به من پاسخ نمىدهى؟ گويندهاى در خواب نزد او آمد و به او گفت: راستى تو سه سال است كه خدا را با زبانى هرزه و دلى سركش و ناپرهيزگار و نيّتى نادرست مىخوانى، بايد از هرزه دارائى خود ببرى و دلت پرهيزكار گردد و نيّتت درست شود، گويد: آن مرد چنين كرد و سپس به درگاه خدا دعا كرد و پسرى براى او زائيده شد.
8- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ تُكْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ.
8- از امام صادق (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: از بدترين بندههاى خدا كسى است كه براى هرزه گوئى وى، از همنشينى او كناره مىشود.
9- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْبَذَاءُ مِنَ الْجَفَاءِ وَ الْجَفَاءُ فِي النَّارِ.
9- امام صادق (ع) فرمود: هرزه گوئى از جفا كارى است، و جفاكارى در آتش است.
10- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنِ الْحَسَنِ الصَّيْقَلِ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ الْفُحْشَ وَ الْبَذَاءَ وَ السَّلَاطَةَ مِنَ النِّفَاقِ.
10- امام صادق (ع) فرمود: دشنام و هرزه گوئى و بد زبانى از نفاق و دوروئى است.
11- عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ عَمْرِو بْنِ شِمْرٍ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ يُبْغِضُ الْفَاحِشَ الْبَذِيءَ وَ السَّائِلَ الْمُلْحِفَ
11- رسول خدا (ص) فرمود: راستى خدا دشمن مىدارد دشنام گوى بىآبروى و گداى مبرم را.
12- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنِ ابْنِ أُذَيْنَةَ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِعَائِشَةَ يَا عَائِشَةُ إِنَّ الْفُحْشَ لَوْ كَانَ مُمَثَّلًا لَكَانَ مِثَالَ سَوْءٍ.
12- به عايشه فرمود (ص): اى عايشه! اگر دشنام مجسّم شود، نمونه بدى باشد.
13- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ رِجَالِهِ قَالَ قَالَ: مَنْ فَحُشَ عَلَى أَخِيهِ الْمُسْلِمِ نَزَعَ اللَّهُ مِنْهُ بَرَكَةَ رِزْقِهِ وَ وَكَلَهُ إِلَى نَفْسِهِ وَ أَفْسَدَ عَلَيْهِ مَعِيشَتَهُ.
13- فرمود: هر كه به برادر مسلمان خود، دشنام دهد، خدا بركت از روزى او بردارد و او را به خود واگذارد و زندگى او را تباه سازد.
توضیح: ممکن است این حدیث خبر غیبی باشد و ممکن است خبر از وضع طبیعی باشد چرا که وقتی به دیگران فحش دادیم مردم با ما بد میشوند و تنها میمانیم.
14- عَنْهُ عَنْ مُعَلًّى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ غَسَّانَ عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَقَالَ لِي مُبْتَدِئاً يَا سَمَاعَةُ مَا هَذَا الَّذِي كَانَ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ جَمَّالِكَ إِيَّاكَ أَنْ تَكُونَ فَحَّاشاً أَوْ صَخَّاباً أَوْ لَعَّاناً[2] فَقُلْتُ وَ اللَّهِ لَقَدْ كَانَ ذَلِكَ أَنَّهُ ظَلَمَنِي فَقَالَ إِنْ كَانَ ظَلَمَكَ لَقَدْ أَرْبَيْتَ عَلَيْهِ[3] إِنَّ هَذَا لَيْسَ مِنْ فِعَالِي وَ لَا آمُرُ بِهِ شِيعَتِي اسْتَغْفِرْ رَبَّكَ وَ لَا تَعُدْ قُلْتُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَ لَا أَعُودُ.
14- از سماعه، گويد: نزد امام صادق (ع) رفتم و با من آغاز سخن كرد و فرمود: اى سماعه! اين چه جنجالى بود كه ميان تو و شتردارت پديدار گشته، مبادا دشنام گو و بد زبان و لعنت فرست باشى، در پاسخ گفتم: به خدا كه چنين بوده است، زيرا كه او به من ستم كرد، فرمود: اگر او به تو ستم كرد تو از او سرافتادى، راستش اين است كه اين كردار از كردارهاى من نيست و من به شيعيانِ خود نگويم كه بكنند، از پروردگارت آمرزش جو و بدان باز مگرد، من گفتم: از خدا آمرزش خواهم و بدان بازنگردم.
توضیح: با خواندن این احادیث میفهمیم که نباید فحش داد. پس باید به روضه خوان و مداحان گفت که فحش دادن را تمام کنید. جالب است که در این 14 روایت سؤالی از طرف راوی نبوده است. در روایات مسائل احکام سؤال از طرف راوی دیده میشود که دلالت دارد احکام چندان مهم نیست و اگر پرسیده شد امام جواب میدهد و الا هیچ نمیگوید ولی در بحث اخلاق خود امام شروع به سخن کرده است و به خصوص در این روایت چهاردهم از تعبیر «مبتدئا» بدست میآید که خود امام شروع به سخن کرده است. پس اخلاق بسیار مهمتر از احکام است. در آیه 101 سوره مائده آمده است:
يٰا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاٰ تَسْئَلُوا عَنْ أَشْيٰاءَ إِنْ تُبْدَ لَكُمْ تَسُؤْكُمْ وَ إِنْ تَسْئَلُوا عَنْهٰا حِينَ يُنَزَّلُ الْقُرْآنُ تُبْدَ لَكُمْ عَفَا اللّٰهُ عَنْهٰا وَ اللّٰهُ غَفُورٌ حَلِيمٌ ﴿المائدة، 101﴾
ای اهل ایمان! از احکام و معارفی [که شریعت اسلام از بیان آنها خودداری میکند و خدا هم به خاطر آسان گرفتن بر بندگانْ نهی و امری نسبت به آنها ندارد] مپرسید؛ که اگر برای شما آشکار شود، غمگینتان کند. و اگر هنگامی که قرآن نازل میشود از آنها بپرسید، برای شما روشن میشود. خدا از [اینکه شما را به] آن احکام و معارف [که باعث غم و اندوه شماست مُکلّف کند] گذشت کرد؛ و خدا بسیار آمرزنده و بردبار است.
پس نباید احکام را بزرگ کرد و دائما از آن سؤال کرد.
باب بعدی بَابُ مَنْ يُتَّقَى شَرُّهُ است که خوب است روایات این باب را نیز بخوانیم:
1- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ عُثْمَانَ بْنِ عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ النَّبِيَّ ص بَيْنَا هُوَ ذَاتَ يَوْمٍ عِنْدَ عَائِشَةَ إِذَا اسْتَأْذَنَ عَلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص بِئْسَ أَخُو الْعَشِيرَةِ- فَقَامَتْ عَائِشَةُ فَدَخَلَتِ الْبَيْتَ وَ أَذِنَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلرَّجُلِ فَلَمَّا دَخَلَ أَقْبَلَ عَلَيْهِ بِوَجْهِهِ وَ بِشْرُهُ إِلَيْهِ[4] يُحَدِّثُهُ حَتَّى إِذَا فَرَغَ وَ خَرَجَ مِنْ عِنْدِهِ قَالَتْ عَائِشَةُ يَا رَسُولَ اللَّهِ بَيْنَا أَنْتَ تَذْكُرُ هَذَا الرَّجُلَ بِمَا ذَكَرْتَهُ بِهِ إِذْ أَقْبَلْتَ عَلَيْهِ بِوَجْهِكَ وَ بِشْرِكَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص عِنْدَ ذَلِكَ إِنَّ مِنْ شَرِّ عِبَادِ اللَّهِ[5] مَنْ تُكْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ.
1- از امام صادق (ع) فرمود: راستى يك روز كه پيغمبر (ص) نزد عايشه بود، به ناگاه مردى اجازه شرفيابى خواست و رسول خدا (ص) فرمود: چه بد مردى است از تيره خود، عايشه برخاست و به درون اطاق رفت و رسول خدا (ص) اجازه ورود به آن مرد داد و چون وارد شد، رسول خدا (ص) با خوشروئى از او پذيرائى كرد و با او به گفتگو پرداخت تا چون به پايان رسانيد و از نزد ایشان بيرون رفت، عايشه گفت: يا رسول اللَّه! تو اين مرد را بدان بدى ياد كردى و چون آمد، از او پذيرائى خوبى نمودى، رسول خدا (ص) در اين هنگام فرمود: راستى از بدترين بندههاى خدا آن كس است كه از هرزهدرائيش همنشينى با او را بد دارند.
2- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص شَرُّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ الَّذِينَ يُكْرَمُونَ اتِّقَاءَ شَرِّهِمْ.
2- رسول خدا (ص) فرمود: بدترين مردم پيش خدا در روز رستاخيز، آنانند كه از ترس شرّ آنها، احترامشان كنند.
3- عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ خَافَ النَّاسُ لِسَانَهُ فَهُوَ فِي النَّارِ.
3- امام صادق (ع) فرمود: هر كه را مردم از زبان او بترسند، در آتش باشد.
و اما برسیم به باب سباب المؤمن: الأصول من الکافی ج2 ص 359
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِبَابُ الْمُؤْمِنِ كَالْمُشْرِفِ عَلَى الْهَلَكَةِ
1- دشنام گویی مؤمن مانند کسی است که در پرتگاه هلاکت است.
2- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ فَضَالَةَ بْنِ أَيُّوبَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِبَابُ الْمُؤْمِنِ فُسُوقٌ[1] وَ قِتَالُهُ كُفْرٌ وَ أَكْلُ لَحْمِهِ مَعْصِيَةٌ وَ حُرْمَةُ مَالِهِ كَحُرْمَةِ دَمِهِ.
2- از امام باقر (ع) كه رسول خدا (ص) فرمود: دشنام گوئى به مؤمن نابكارى است و جنگيدن با او كفر است و خوردن گوشتش (بدگوئى از او در پشت سرش) گناه است و حرمت مال مؤمن چون حرمت خون او است.
توضیح: دقت کنید که مؤمن در این روایت قید نیست بلکه تأکید بر اهمیت است مثل اینکه میگوییم طلبه دروغ نمیگوید. این جمله به این معنا نیست که غیر طلبه دروغ میگوید.
3- عَنْهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ رَجُلًا مِنْ بَنِي تَمِيمٍ أَتَى النَّبِيَّ ص فَقَالَ أَوْصِنِي فَكَانَ فِيمَا أَوْصَاهُ أَنْ قَالَ لَا تَسُبُّوا النَّاسَ فَتَكْتَسِبُوا الْعَدَاوَةَ بَيْنَهُمْ.
3- از امام باقر (ع) كه مردى از بنى تميم خدمت پيغمبر (ص) آمد و به او عرض كرد: به من سفارشی كن و حضرت در ضمن سفارشها به او فرمود: به مردم دشنام مدهيد تا ميان آنها كسب دشمنى كنيد.
4- ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع فِي رَجُلَيْنِ يَتَسَابَّانِ قَالَ الْبَادِي مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ مَا لَمْ يَعْتَذِرْ إِلَى الْمَظْلُومِ.
4- از عبد الرحمن بن حجاج، از ابى الحسن موسى (ع) در باره مردمى كه به هم دشنام دهند، فرمود: آنكه آغاز به دشنام كرده ستمكارتر است و گناه او و گناه طرفش به عهده او است تا وقتى از ستم ديده عذر نخواسته است.